۱۳۹۳ مرداد ۷, سه‌شنبه

آقای حداد! رهبر شما " غیرت ماله کشی " هم ندارد

شاعر دربار رهبر در جدبد ترین اظهار فضل خود گفته است : " سردهندگان شعار « نه غزه نه لبنان »  به فکر ماله کشی براین شعار افتاده اند". حداد عادل این سخن را یک روز پس از اظهار نظر کینه توزانه   خامنه ای نسبت به طراحان این شعار  بیان داشته است. البته بر حداد عادل که پس از سرودن شعر خجالت آور  در وصف خامنه ای ،  خود را غلامِ علی نامیده بود حرجی نیست اما از آنجا که اظهارات اخیر حداد چیزی نیست جز بازگویی متملقانه سخنان رهبر ، پس بهتر است پاسخ اصلی ،مرتبط با خامنه ای باشد نه نوکر بی اراده و متملق او.

خامنه ای با حذف اصلی ترین بخش ازشعاریعنی " جانم فدای ایران " تلاش کرده برموج  احساسات  ناشی از جنایت های اسرائیل علیه بی گناهان فلسطینی ، سوار شده  و به خیال خود ، سر دهندگان آن شعار را در برابر  انسان هایی قرار دهد که   از جنایات اخیر در فلسطین به شدت  عصبانی و نگران هستند.. رهبر جمهوری اسلامی  نمی تواند خود را " انسان دوست " و نگران جان انسان ها نشان دهد زیرا سه سال است ازخون ریز ترین دیکتاتور دهه های اخیر - بشار اسد - حمایت کرده و میلیاردها دلار از سرمایه های ملت ایران را صرف نگه داشتن او در قدرت کرده است. پس تصمیم گرفته مخالفان را نیز گروهی ضد بشر مانند خود معرفی کند. بر همین اساس انسانی ترین بخش شعار یعنی " جانم فدای ایران " را حذف و شعار دهندگان را به بی تفاوتی نسبت به جان انسان ها در فلسطین متهم می کند. شاید هم اصولاٌ در قاموس این دشمن قسم خورده ایران ، فداکاری و جان دادن در راه میهن ، امری غیر قابل تصور است و او نا خود آگاه این جمله به یاد ماندنی که شاه بیت  شعار  روز قدس سال هشتاد و هشت بود  را حذف کرده است.

 پنج سال پس از ارائه آن شعار ابتکاری ، شرایطی در فلسطین ایجاد شده که اغلب آزادگان جهان ، تأسف خوداز مظلومیت  شهروندان بی گناه فلسطینی را  به صورت آشکار اعلام می نمایند. در ایران ، علاوه بر وابستگان به حکومت که به صورت دستوری ، خود را حامی فلسطینیان نشان می دهند دو گروه از مخالفان و منتقدان حکومت نیز با مردم فلسطین ابراز همدردی می نمایند. گروه نخست ، برخی اصلاح طلبان حکومتی هستند که هیچگاه با سیاست های رسمی حکومت در موضوع فلسطین مخالفتی نداشته اند و از همان روز نخست از شعار زیبای " نه  غزه نه لبنان جانم فدای ایران " اعلام برائت نمودند. گروه دوم اما کسانی هستند که اگر چه با کشتن بی گناهان در سرزمین های اشغال شده فلسطین مخالفند اما همچنان بر این باورند که ایران و ایرانی در اولویت هستند و نباید جز در راه ایران ، جان داد. این گروه ، همین امروز هم در کنار ابراز تنفر از   کشتار بی گناهان در   هر نقطه از جهان ازجمله سوریه -  که تعداد قربانیان در آن صدها برابر بیش از فلسطین است  - جنایات و خیانت های  جمهوری اسلامی اعم از  سیاسی و  اقتصادی را محکوم می نمایند و نخستین وظیفه خویش را مبارزه با این جنایت ها و خیانت ها می دانند. 

بر اساس آنچه در بالا آمد بر این باورم که  از میان  مخالفان  یا منتقدان  جمهوری اسلامی  هیچکس نسبت به شعار" نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" ، تغییر موضع نداده است . یک گروه از روز نخست با آن مخالف بوده اند و گروه دوم ، همچنان بر اصالت و صحت این شعار تأکید دارند و آن را مغایر با دفاع انسانی از حقوق مظلومان فلسطینی نمی دانند. لذا  مشخص نیست رهبر جمهوری اسلامی و شاعر دربار او از کدام افراد و پشیمانی آنان سخن می گویند.  پس از اشتلم های بی حاصل رهبر در مورد جوانمردانی که برای دفاع از ایران و اولویت بخشی به منافع ملت ایران ،  سینه سپر کردند غلامِ علی حداد ادعا کرده که سردهندگان شعار نه غزه نه لبنان در حال ماله کشی بر روی این شعار هستند  در حالی که خود می داند هیچ تغییر موضعی نسبت با این شعار به وجود نیامده است . اما اگر بنا بر ماله کشی باشد قبل از همه ، کسانی باید  به فکر باشند که حمایت های آنها ، عامل اصلی تداوم اقدامات  خانمان سوز و پرهزینه  سالهای  سال گذشته بوده است. در یک سال اخیر  ، سیاست مداران و کارشناسان وابسته به جناح های مختلف سیاسی و فکری ، همه حملات خودرا متوجه عروسک دست ساز خامنه ای یعنی   احمدی نژاد نموده اند  در  حالی که او در اغلب موارد مجری سیاست های خصمانه رهبر  در داخل و خارج از مرزها بوده است اما خامنه ای نه شجاعت اعتراف به اشتباهات خود را دارد نه اصولا ملت ایران را در حدی می داند که به خاطر فرصت سوزی های پر هزینه ومخرب خود از آنان پوزش بخواهد. البته با " بت سازی"  محافظه کاران و اصلاح طلبان حکومتی از پدیده غیر عقلایی ولایت فقیه و شخص ولی فقیه ،  انتظار پوزش خواهی از خامنه ای ، توقعی بیهوده است در عین حال ،  اکنون که شاعر بی اراده رهبر از ماله کشی سخن  گفته است ای کاش رهبر او نشان می داد که حد اقل " غیرت ماله کشی" بر حمایت های  خودخواهانه از موجودی حقیر به نام احمدی نژاد و سیاست های دیکته شده به او را دارد. اما ظاهراً بایدبه لیست  بی غیرتی های خامنه ای ، محرومیت از " غیرت ماله کشی " را هم اضافه کرد. شاید هم او از میزان  تعفن اقدامات ضد ایرانی و غیر انسانی خویش  آگاه است و یقین دارد  هیچ ماله کشی نمی تواند آثار آن را ازبین ببرد.

 در هر صورت ، آقای حداد عادل بهتر است به جای اظهار نظرهایی که تنها بی سوادی سیاسی  او را آشکار می سازد به فکر ادامه شغل نان و آبدار خود باشد و همچنان در وصف رهبر ، شعر های  بی سر وته بسراید. اگر هم روزی رهبر او ، غیرت ماله کشی پیدا کرد آقای حداد می تواند شعر " ماله کشی " بگوید شاید قدری از رسوایی رهبر به خاطر حمایت های خودخواهانه و غیر خردمندانه از سیاست های منتسب به احمدی نژاد کاسته شود.

۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

ملت همیشه در صحنه یا مرغ عزا و عروسی ؟

خبری کوتاه پس از انتظاری طولانی :" مذاکرات هسته ای برای یک دوره چهارماهه تمدید شد. " مطابق معمول،  مقامات دولتی تلاش خواهند کرد این وضعیت را یک گام مثبت معرفی کنند و نزدیکان رهبر هم به مثابه  سرو صدا در بازار مسگرها  درشت گویی های خود را ادامه خواهند داد که "  قدرت های جهانی در برابر سیاست های داهیانه رهبر ، آچمز شده اند و چاره ای جز راه آمدن با جمهوری اسلامی ندارند." همچنین   دوطرف فوق الذکر،   همزبانی خواهند کرد که " تحریم ها هیچ تأثیری بر کشاندن جمهوری اسلامی به میز مذاکره نداشته است ."  آنها، هم راست می گویند و هم دروغ. زیرا تا زمانی که آسیب تحریم ها تنها موجب رنج مردم ایران بود رهبر  خودخواه جمهوری اسلامی ، تحریم ها را موجب برکت می دانست و گماشته کریه المنظر او در بسیج -  سردار عراقی نقدی -  از مردم می خواست پس از هر نماز برای افزایش تحریم ها دعا کنند. در آن دوره ، مقامات جمهوری اسلامی به  میلیاردها دلار درآمد نفتی دسترسی داشتند و به راحتی می توانستند شهوات سیاسی و ماجراجویی های بین المللی خویش را تأمین مالی نمایند. پس برای آنها اهمیتی نداشت که  مثلاً به خاطر تحریم سرمایه گذاری در صنعت نفت ایران ، هزاران فرصت بالقوه شغلی از بین می رود، هواپیماهای فرسوده ، ارابه مرگ ایرانیان می شود، تجار و بازرگانان ایرانی برای انجام هر پروژه خود هر روزه جان به لب می شوند و..... اما به محض آنکه تحریم ها ، دسترسی حضرات به دلارهای نفتی را محدود ساخت به ناگاه عنان مذاکرات هسته ای را از دست سعید جلیلی خارج و آن را به محمد جواد ظریف سپردند تا امریکایی ها و شرکای آنها بدانند حداقل برای مدتی ،  اشتلم های رهبر و  بلند پروازی های هسته ای او متوقف خواهد شد. طرف های مذاکره هم بلافاصله  نشان دادند   عقب نشینی قهرمانانه را پاس می دارند و در مسیری گام برمی دارند که پایان آن می تواند پایان دل نگرانی رهبر باشد.  

اما سهم ملت ایران از روند مذاکرات جدید تا کنون ، چیزی جز امید بر مبنای " بزک نمیر بهار می آد " نبوده است. تمدید چهارماهه مذاکرات هم یعنی چهار ماه دیگر بلاتکلیفی برای سرمایه گذاران و فعالان اقتصادی . به عبارت دیگر همان طور که در ده سال گذشته،  هزینه اصلی تحریم ها توسط ملت و نه دولت ایران پرداخت شده در چهار ماه آینده و چهار ماه های بعدی هم بخش عمده ای از هزینه ها به ایرانیان تحمیل خواهد شد. البته بر خلاف برخی ساده سازی ها ، هزینه اصلی تحریم ها ، سختی دسترسی ایرانیان به برخی محصولات و خدمات خارجی نیست. آنگونه تحریم ها ، ملت ایران را  آزار می داد و همچنان آزار  می دهد اما چون نیک بنگریم هزینه اصلی ، محروم شدن دراز مدت ایران از دستاوردهای بزرگ  اقتصادی   در کنار محرومیت فعلی از برخی فرصت ها و ثروت هاست  که بدون دسترسی به آنها اداره کشور و رفع نیازهای ملت ایران ، امکان پذیر نیست. در همین مدت که رهبر بی خرد جمهوری اسلامی ، تحریم ها را برکت می دانست قطر در حوزه های مشترک گازی ، سرمایه گذاری های کلان کرده و عراق با جلب  سرمایه های خارجی  برای جذب سهم بزرگتری از بازار پر رقابت نفت   تلاش کرده و می کند.  همچنین دیروزاعلام شد رقابت قدرت های غربی و شرقی برای سرمایه گذاری در صنعت انرژی مصر در حال افزایش است و شرکت های انگلیسی برای سرمایه گذاری ده میلیارد دلاری  خود را آماده می کنند. همه اینها یعنی اینکه اگر به فرض،  تحریم ها هم برداشته شود بخش عمده ای از بازارهای بالقوه ایران در اختیار کشورهایی قرار گرفته  که تا چند سال قبل ، رقابت آنها با ایران غیر ممکن به نظر می رسید.  ضمن آنکه بعید به نظر می رسد  تحریم ها به زودی به پایان برسد. زیرا بسیاری بازیگران بین المللی همچون روسیه و چین از تداوم بلاتکلیفی ایران ، منتفع می شوند. برخی کشورهای غربی هم که فشارهای یکی دوساله اخیر بر منابع بانکی  و در آمدی ایران را مؤثر یافته اند حاضر نیستند به راحتی با ایران کنار بیایند و در جستجوی اخذ امتیازات بیشتر هستند. در داخل کشور هم گروههایی مراکز اصلی قدرت را در اختیار دارند  که تحریم  های اقتصادی اگر دامنگیر منابع در آمدی کشور نشود برای آنها سود آفرین است.  

اما مشکل مردم ایران ، فقط تحریم ها نیست.آنچه که فساد گسترده  و بی کفایتی های مزمن در حکومت خامنه ای بر سر ملت ایران آورده ، دهها و صدها برابر تحریم ها عرصه را بر ایرانیان تنگ نموده است .از سوی دیگر تجربه نشان می دهد هرگاه حکومت جمهوری اسلامی از فشارهای خارجی ، آسوده خیال شده، فشارهای اجتماعی را درداخل کشور افزایش داده است ضمن آنکه هرنوع تفاهم میان حکومت جمهوری اسلامی و کشورهای بزرگ، الزاماً تسهیل روابط برای ملت ایران را به دنبال نخواهد داشت. به یاد داریم که درسالهای گذشته - قبل وبعد ازتحریم های گسترده - اعطای ویزا به شهروندان ایرانی  برای سفر به  کشورهای غربی  با سختی انجام می شد در حالی که در همین حضور هیئت های چند صد نفره در سفرهای امریکایی احمدی نژاد  نشان می داد صدور ویزا برای مقامات حکومتی جمهوری اسلامی ، با دست و دل بازی صورت می گیرد.

همه اینها ثابت می کند  حکومت جمهوری اسلامی به همان میزان که از حکمرانی خوب و راضی نگهداشتن شهروندان خود ناتوان است برای حفظ خود وبازی " خرید زمان " تبحر دارد و آنچه که در این بازی و همراهی قدرت های جهانی با آن ، قربانی می شود امروز و فردای ایران است. در واقع ملت ایران مانند مرغی است که هم در هنگامه عزای حکومت  وروابط تیره آن با سایر کشورها ، سر بریده می شود هم در زمانهایی که ولی فقیه خود رابرای طی کردن ماه عسل با دشمنان دیروز آماده می سازد؛ اگرچه عنوان رسمی این قرباین عزا و عروسی ، ملت همیشه در صحنه ایران است.

۱۳۹۳ تیر ۲۲, یکشنبه

یار روحانی و پاسخ دو خطی به مقاله صد سطری خود

 معمولا ً تلاش می کنم مقالاتی که "به دستور" مقامات جمهوری اسلامی  یا " به منظور" چهره سازی غیرواقعی از آنان نوشته می شود را بخوانم. یادداشت اخیر محمد قوچانی با عنوان " یک کارت دعوت برای دو جناح " حداقل یکی از این دو ویژگی  را داراست. قوچانی قطعا" یکی از یاران نزدیک روحانی در یک سال و چند ماه گذشته بوده و سلسله مقالات او در این مدت ، با هدف قهرمان سازی از روحانی نگاشته شده است. علاقه قوچانی به روحانی در حدی است  که حتی وزیر خارجه دولت یازدهم را در جایگاهی بالاتر از مصدق قرار می دهد . در  مورد  مأموریت قوچانی ، سخن بسیار است که مجالی دیگر می طلبد. اما آخرین مقاله او در متن خود با تناقضی مواجه است که نمی توان نسبت به آن بی تفاوت بود. 

قوچانی در مقاله " یک کارت دعوت برای دو جناح " ادعا  می کند که دیدارهای روحانی با اعضای دوجناح سیاسی کشور ناشی از تلاش او برای نهادینه کردن نظام حزبی در کشور و جایگزینی اشخاص با برنامه ها وگفتمان هاست. اینکه اصولاً در ساختار قدرت جمهوری اسلامی ، رئیس جمهور تا چه حد اختیار وتوان دارد تا بتواند بر خلاف نظر رهبر ، نظام حزبی را نهادینه کند نیازمند  بحث زیادی نیست .از سوی دیگر به نظر می رسد قوچانی علیرغم اطلاع از واقعیت دیدارهای روحانی ، گزارشی غیر واقعی از ضیافت های اخیر  ارائه می  نماید. او با آب و تاب فراوان از  ضیافت رئیس دولت  برای دو جناح کشور سخن گفته و این دیدار را نشانه عزم روحانی برای نهادینه کردن تحزب در کشوردانسته است . گویی ادامه فعالیت این دو جناح ،جای خالی هزاران نخبه ممنوع الفعالیت  و دهها گفتمان مورد کینه حاکمیت در کشور را پر می کند . البته غفلت بزرگتری نیز  در مقاله قوچانی  وجود دارد که قطعاً به مذاق حاکمیت خوش خواهد آمد. این نویسنده نزدیک به روحانی ،  با چشم بستن عمدی بر غیاب اصلی ترین چهره های اصلاح طلب در ضیافت رئیس دولت ، پاستوریزه سازی فضای سیاسی کشور به نفع امیال رهبر را به رسمیت شناخته است تا نشان دهد برای  نسل جدید اصلاح طلبان ،  سهم داشتن از قدرت  مهم تر است  تا  حفظ  گفتمان اصلی اصلاح طلبی وبهره گیری از توان و تجربه اصلاح طلبان واقعی . این ترجیح در حالی است که مدعای اصلی در  مقاله " یک کارت دعوت برای دوجناح " تلاش روحانی برای الگو برداری از  تجربه موفق در عرصه جهانی و جلوگیری از حذف عناصر مجرب و کار آزموده است.  

غفلت دیگر در مقاله قوچانی ، نادیده انگاشتن واقعیت ها در جناح محافظه کار است. میهمانان محافظه کار روحانی ، عمدتاً کسانی بوده اند که نقش آنان در حاکمیت روز به روز در حال کاهش است . در مقابل ، کسانی که یاران جدید رهبر  و اهرم فشار او بر هر منتقد یا دولتمرد نا هماهنگ   به حساب می آیند در ضیافت روحانی حضور نداشته اند در حالی که سهم اصلی قدرت در جناح محافظه کار در اختیار آنهاست . اگر چه از حق نباید گذشت که پایبندی میهمانان محافظه کار روحانی به مبانی سیاسی و عقیدتی خود بسیار قوی تر از اغلب افرادی است که به نمایندگی از اصلاح طلبان به دیدار روحانی رفتنه بودند.

اصلی ترین مدعای قوچانی در مقاله اخیر آنست که روحانی با نهادینه کردن تحزب به دنبال بهره برداری از تجربیات همه عناصری است که نظم موجود در کشور را قبول دارند. البته   در شرایطی که حتی بسیاری از اصلاح طلبان  حکومتی اجازه حضور در ضیافت روحانی را نمی یابند و درخواست ها برای ممنوع البیان کردن خاتمی ، در حال افزایش است    این سخن قوچانی اگر تمسخر تحزب نباشد یک طنز است  که" شاید سال آینده هر دوجناح کشور به جای کارت دعوت برای حضور در دو ضیافت جداگانه ، یک کارت آن هم برای حضور در جشن تکوین نظام حزبی تثبیت شده ای دریافت کنند که رقابت سیاسی را برای همیشه تثبیت می کند ".

   اما در  مقاله یک صد خطی قوچانی ، دو سطر وجود دارد که همه ادعای او را رد می کند. قوچانی تلاش می کند اقدامات روحانی را در راستای بهره برداری از تجربه دموکراسی های جا افتاده جهان  وجدی بودن او برای رسیدن به این هدف  جلوه دهد. او همچنین به  دنبال القای توانمندی روحانی برای رسیدن به این هدف است . قوچانی   در این زمینه می نویسد :" هیچ دموکراسی به رهبران سابق خود توهین نمی کند  و خود را ازتجربه آنان محروم نمی کند." او  سپس  برای آنکه روحانی را تابع این اصل و مقید به رعایت آن نشان دهد می نویسد : " روحانی از توهین به شخصیت های ملی مانند هاشمی رفسنجانی ، خاتمی و ناطق، ابراز تأسف کرد وآنان را سرمایه اجتماعی ملت و انقلاب خواند که استوانه های  ثبات جامعه اند" . نکته جالب در این میان اظهار تأسف قوچانی  از عدم انتشار این بخش از سخنان روحانی در رسانه هاست. قوچانی به خوبی می داند اظهارات رئیس دولت توسط دفتر او تنظیم و در اختیار رسانه ها قرار می گیرد.  سانسور این بخش از سخنان روحانی توسط دفتر رئیس جمهور یا به دلیل عدم اعتقاد واقعی روحانی به این حرف هاست و نشان می دهد دعوت از جناح های سیاسی ، به تعبیر قوچانی تنها برای دلبری از آنها و کسب حمایت است یا آنکه نشان می دهد روحانی تاب ایستادگی در برابر اراذل واوباش حکومتی و گماشتگان رهبر را ندارد و حاضر نیست هزینه ابراز تأسف از اهانت به مقامات سابق کشور را بپردازد. 

در یک کلام ، محمد قوچانی  مقاله یک صد خطی  نوشته تا اراده روحانی برای نهادینه کردن دموکراسی از طریق نهادینه سازی تحزب و قدرت او برای رسیدن به این هدف  را ثابت کند اما اظهار تأسف قوچانی از سانسور سخنان روحانی - که توسط دفتر رئیس جمهور انجام شده -  بخشی از دم خروس در برابر این قسم حضرت عباس را به نمایش می گذارد.

۱۳۹۳ تیر ۱۰, سه‌شنبه

خامنه ای حق دارد بترسد علی مطهری چه؟

سخنان علی مطهری در خصوص ملاقات با سد علی خامنه ای و پاسخ دیکتاتور به در خواست مطهری برای ازادی موسوی ،کروبی ورهنورد باردیگر نشان داد که در ایران چه خبر است. به گفته مطهری ،  علی خامنه ای  با رد درخواست ازادی موسوی و کروبی ، اظهار داشته که " اگر آنها محاکمه شوند مجازاتشان بسیار سنگین خواهد بود". معنای این سخن آنست که  سد علی شخصاً موسوی و کروبی را به صورت غیابی و بدون امکان دفاع ، محاکمه کرده و حکم را هم صادر نموده اما به گفته خود ، در حق آنها ملاطفت نموده است.  خامنه ای با این اظهارات اولاً عدالت مورد نظر خویش را به صورت علنی و آشکار ، تعریف نموده و ثانیا نمادی دیگر از " اجرای بدون تنازل قانون اساسی " را به نمایش گذاشته است . بر اساس قانون اساسی ، قوای سه گانه کشور زیر نظر ولایت مطلقه امر ، فعالیت می کنند  .پس ولی مطلقه حق دارد رأساً به جای هر یک از قوا تصمیم بگیرد. البته  حتی اگر این تلقی  از قانون اساسی پر تنافض جمهوری اسلامی ، صحیح باشد خامنه ای موظف بوده که قبل از صدور حکم ، به متهمان خود اجازه دفاع دهد. این چیزی است که کروبی بارها درخواست کرده اما دیکتاتور حقیر و مواجب بگیران او در قوه قضائیه ، جرئت تن دادن به این خواسته طبیعی را نداشته اند. خامنه ای با این سخن ، نشان داده که نمرود دوران جدید است و برای خود شأن خدایی قائل است. اما چه چیز باعث شده که خامنه ای این رسوایی را بپذیرد و به صورت علنی ، هیچ کاره بودن قوه قضائیه و دخالت مستقیم خود در صدور احکام قضایی را فریاد کند؟ پاسخ این پرسش ، خیلی ساده است . خامنه ای می داند محاکمه کروبی و موسوی ، فرصتی در اختیار آنها خواهد گذاشت تا ضمن سخنان  پیشین خود در خصوص آتش افتادن  به ثروت و اعتبار ایران در فاصله سالهای هشتادو چهار تا نود ودو  را این بار  با ارائه اسناد غیر قابل انکار ، تکرار نمایند. نگرانی رهبر خودخواه و فساد پرور جمهوری اسلامی آنست که  افشاگری های موسوی و کروبی در دادگاه ، مردم را قانع خواهد کرد که در هشت سال ریاست جمهوری ظاهری احمدی نژاد ، او مهره ای بوده که در حد توان ، ازرانت های حکومتی بهره مند شده و جیب اطرافیان را پر نموده است اما منبع اصلی فساد ، شخص سد علی بوده که هم زمان با خالی کردن جیب ایرانیان هر روز بیش از روز گذشته ، خرانه اعتبار و آبروی ایرانیان را برای پیشبرد شهوات سیاسی و عقده گشایی های خویش ، خالی نموده است .

اظهار نظر اخیر خامنه ای ازسوی دیگر ، جدید ترین پیام او به خوش خیالان یا فریب کارانی است که می خواهند به زور، اصلاح پذیری نظام و امکان تن دادن رهبر به قانون را  ثابت کنند . خامنه ای دوازده سال پیش به کروبی گفته بود که هنوز حتی از یک دهم اختیارات خود هم استفتده نکرده واکنون با فرا تر رفتن  از آن موضع ،تلاش می کند به اصلاح طلبان حکومتی تفهیم نماید اختیارات او هیچ حد و مرزی ندارد و حتی   می تواند بدون محاکمه افراد ، مجازات ایشان را تعیین نماید.البته در این میان ، بیش از سد علی ، کسانی مقصر هستند که هر روز جلوه های جدیدی از ولایت پذیری را به نمایش می گذارند و بر توهمات این موجود متوهم می افزایند. خامنه ای در سالهای اخیر ، هرگاه دهان هرزه گوی خود را باز کرده  ، بلافاصله عده ای مزدور حکومتی، به تمجید و تعظیم از  هرزه گویی های او پرداخته اند و همین امر  هر روز بر غرور هزینه ساز او افزوده است .

اما این همه ماجرا تیست .خامنه ای قبلا ثابت کرده به هیچ اصل اخلاقی و انسانی پایبندی ندارد . برخی افراد هم که تصور می رفت دل در گروی اصلاح حکومت دارند در پنج سال اخیر نشان داده اند که حفظ روابط خود با خامنه ای را بر همراهی با ملت ترجیح می دهند. اما در این میان ، پدیده ای مانند علی مطهری ظهور کرده  که می خواهد   یک تنه با برخی اقدامات افراطی همفکران خود مقابله  نماید. مطهری  در دوران تبلیغات انتخاباتی مجلس نهم  ، جمله ای گفت که توجهات بسیاری را متوجه او نمود.او اظهار داشت ، " از رهبر هم می توان انتقاد نمود". مطهری با سخن گفتن بر خلاف میل رهبر در مورد سران زندانی جنبش سبز ، کینه ابدی خامنه ای را به جان خریده  وراهی برای بازگشت ندارد. پس بهتر است سخن رأی ساز خود یعنی امکان انتقاد ازرهبر را عملی سازد. اظهارات غیر حقوقی و همراه با عصبانیت خامنه ای در مورد موسوی و کروبی ،  نقض بدیهی ترین مبانی قضایی است. مطهری اگر به سخن خویش پایبند است اکنون باید به انتقاد از رهبر بپردازد و مبنای شرعی و قانونی سخنان او را جویا شود. مطهری همچنین می تواند خواسته قبلی خود در خصوص محاکمه احمدی نژاد را  تکرار کند. البته خامنه ای اجازه این کار را نخواهد داد زیرا   می داند محاکمه احمدی نژاد به معنای زنده شدن  خاطره هشت سال حمایت خودخواهانه رهبر و مزد بگیران او از فاسد ترین ترین دولت تاریخ ایران است. اما پافشاری مطهری بر این خواسته ، باعث خواهد شد برخی ساده لوحان که هنوز معتقدند " حتی یک نقطه خاکستری در رفتار اقتصادی خامنه ای وجود ندارد" تکلیف خود را با اینگونه ادعاهای ساده لوحانه یا کاسب کارانه ، روشن نمایند. 

در یک کلام ، خامنه ای از محاکمه کروبی و موسوی می ترسد و برای فرار از این ترس ، تن به رسوایی جدید داده و بدون محاکمه ، برای آنان حکم صادر کرده است. اما مطهری که ظاهراً ترسی از اشتلم های خامنه ای و قداره بندان او ندارد باید ار فرصتی که پس از اظهارات اخیر خامنه ای به وجود آمده بهره بردای نموده و  وعده  خویش برای انتقاد از رهبر را عملی نماید. این گوی و این میدان .