۱۳۹۳ آبان ۱, پنجشنبه

سؤال بی جواب احمد خمینی واسید پاشی در اصفهان

« چطور اگر مثلاً به نماز جمعه حمله شود فوراً شناسایی می شود و می دانید چه کسانی هستند  و منزلشان کجاست و چند گربه هم در منزلشان دارند  یکی ازآنها هم دُم ندارد . ولی یک واقعه به این مهمی ...»  ....

آیا باور می کنید که متن فوق در روزنامه  کیهان  به چاپ رسیده است ؟ بله ، جملات  بالا را بدون  هرگونه دخل و تصرف از روزنامه کیهان نقل کردم ، البته نه کیهانی که یک آدمخوار بی سر و پا به نام حسین شریعتمداری آن را اداره می کند. آنچه در بالا آمد بخشی از اظهارات سید احمد خمینی است  که   بیست و پنجم خرداد سال ۱۳۵۹ در روزنامه کیهان به چاپ رسید. سه روز قبل از انتشار مطالب فوق ، سازمان مجاهدین خلق با مجوز وزارت کشور، تجمعی در ورزشگاه امجدیه داشت که آن تجمع با حمله چماقداران حکومتی به خاک و خون کشیده شد. پیش از آن هم برخی مراسم سخنرانی توسط گروههایی از اراذل و اوباش حکومتی مورد حمله قرار گرفته بود. اظهارات سید احمد خمینی که در روزنامه کیهان به چاپ رسید نشان می داد برخی صاحب نفوذان ، از حمله کنندگان حمایت می کنند و برای عدم دستگیری و مجازات ایشان ، توجیه اسلامی- انقلابی می تراشند. ادامه اظهارات سید احمد خمینی، به وضوح این  توجیه تراشی را آشکار می سازد: « آیا واقعاً محرکین را نمی شود شناسایی کرد ؟چطور اگر مثلاً به نماز جمعه حمله شود فوراً شناسایی می شود و می دانید چه کسانی هستند  و منزلشان کجاست و چند گربه هم در منزلشان دارند  یکی ازآنها هم دم ندارد . ولی  واقعه به این مهمی و درد آور وشرم آوری  را اگر تحت تعقیب قرار دهند ممکن است تحریک احساسات شود؟ .....حزب فقط حزب اله اگر معنایش اینست که آبروی الله را بردند . مرگ بر این تفکر».

روزی که احمد خمینی این سخنان را گفت صادق لاریجانی و بقیه « آل لاریجانی » در میان سران جمهوری اسلامی ، خودی به حساب نمی آمدند و کسی به آنها حتی به چشم نخودی هم نگاه نمی کرد. اما « قاضی گازگیر جمهوری اسلامی » یعنی غلامحسین محسنی اژه ای از همان زمان مسؤولیت قضایی داشت و لابد یکی از همان افرادی بود که با توجیهات اسلامی- انقلابی ، مانع دستگیری عربده کشانی می شد که برای  حمله به برخی  تجمعات ، مواجب می گرفتند.سی و چهار سال و چند ماه پس از حادثه امجدیه  و به دنبال اظهارات تحریک کننده امام جمعه موقت اصفهان در خصوص گسترش فساد در اصفهان ، تعدادی دختر مظلوم ، قربانی یکی از وحشیانه ترین جنایت ها شدند. اسید پاشی در اصفهان بار دیگر نشان داد دغدغه های مردم ایران فاصله فراوان با موضوعاتی دارد که موجب نگرانی مقامات جمهوری اسلامی از هر رنگ و جناح است. این روزها  بسیاری از مردم ایران با نگرانی و تأثر ، موضوع اسید پاشی در اصفهان را پیگیری می کنند. در شهر اصفهان ،  جمعیت کثیری از  دختران  و بانوان  به همراه اعضای خانواده های خود شب و روز را با اضطراب سپری می نمایند اما دریغ از یک کلمه اظهار همدردی توسط رهبر ماجراجوی جمهوری اسلامی یا رئیس جمهور مردم گرا. اولی  فقط وظیفه دارد به طور مستمر  نگرانی خود از سرنوشت زنان در کشورهای دیگر را بیان و در این مورد مرتکب دروغ سازی شود. دومی  هم که همواره باید لبخند بزند مگر آنکه عده ای« بی سواد جهنمی»  به خود او  یا اعضای کابینه اش نگاه چپ کنند .  تکلیف سخن گوی خشونت طلب قوه قضائیه هم که معلوم است. او در جدید ترین گفتگوی هفتگی خود ضمن اعلام افتخار آفرین « عدم دستگیری متهم یا متهمان اسید پاشی » این خبر مسرت بخش را به اطلاع امت حزب اله رسانده که « برخی افراد که در تهران، شیراز و خوزستان بر روی شبکه های مجازی به بنیانگزار جمهوری اسلامی اهانت می کردندبا تلاش گسترده اطلاعاتی ، شناسایی و دستگیر شده اند »!!!! 

اما آیا واقعا اینهمه تشکیلات امنیتی ، انتظامی  از شناسایی و دستگیری جنایت کارانی که  احساس ناامنی را بر جمعیت میلیونی اصفهان مستولی کرده اند ناتوانند؟ چگونه است که  اگر کسانی در خیابان ها علیه رهبر فاسد یا دولت مورد حمایت او شعار دهند بلافاصله همه امکانات  حتی دوربین های کنترل ترافیک در خدمت سرکوبگران کینه جو قرار می گیرد تا در اسرع وقت از منتقدان حکومت زهر چشم گرفته شود اما در یک حادثه ضد امنیتی  که آسایش میلیونها نفر را مختل نموده ، با گذشت بیش از سه هفته، هنوز برای آرامش بخشی به جامعه تدبیری اندیشیده نشده است؟ چرا دو روز بعد از خبر رسانی قائم مقام وزیر کشور در خصوص دستگیری چند نفر در ارتباط با اسید پاشی ها، محسنی اژه ای به طور کلی منکر دستگیری افرادی در ارتباط با فاجعه اصفهان شد؟ 

اگر چه  احتمال دست داشتن برخی اراذل و اوباش حکومتی  در این جنایت، چندان ضعیف نیست اما  هنوز به قرینه قانع کننده ای در این زمینه نرسیده ام. در عین حال با قاطعیت می گویم تصمیم گیری در خصوص چنین  پرونده هایی حتی  خبر رسانی در مورد آنها بسیار فراتر از محسنی اژه ای یا قائم مقام وزارت کشور است. پس آنها موظفند با احتیاط کامل در خصوص عاملان جنایت اخیر و انگیزه های آنان سخن بگویند.  به ضرس قاطع می گویم حتی اگر عاملان  اسید پاشی  زیر عبای مصباح یزدی یا محمد تقی رهبر یا یکی دیگر از آدمخواران جمهوری اسلامی نباشند تصمیم گیران جمهوری اسلامی از گسترش فضای ترس ناشی از این حادثه استقبال می کنند زیرا به گمان آنها اینگونه نگرانی ها، مردم را از بسیاری واقعیت های جامعه و حکومت غافل می کند ضمن آنکه در تطابق کامل با استراتژی « النصر بالرعب » است که در ده پانزده سال اخیر دستاوردهایی برای خامنه ای داشته است.

بر این باورم که اگرسؤال سی و چهار سال پیش  سید احمد خمینی  بی پاسخ ماند به این دلیل بود که حکومتی همچون جمهوری اسلامی در همه عمر خود بیش از آنکه به تدبیر مدیران میهن دوست  متکی باشد به چماقدارانی نیاز داشته که در لباس های مختلف، سیاست وحشت زایی را تعقیب می کرده اند.  این گروه، طیفی گسترده از عربده کشان خیابانی تا کسانی که ظاهراً مروج  خشونت نبوده اند را شامل می شود. بر همین اساس، نه قاتلان واقعی  دکتر سامی شناسایی شدند، نه حمله کنندگان به کوی دانشگاه و قاتلان عزت ابراهیم نژاد. نه اراذل  و اوباشی که در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی، کتاب فروشی ها را آتش می زدند شناسایی و مجازات شدند نه حمله کنندگان به سخنرانی های سروش در دهه هفتاد . نه آتش زنندگان بیت  آیت اله صانعی در قم ترسی از مجازات داشتند نه حمله کنندگان به خانه کروبی در تهران .  نه آمران و عاملان حقیقی  قتل  پروانه و داریوش فروهر مجازات شدند نه قاتل ندا آقا سلطان و کسانی که دستشان به خون خواهرزاده میرحسن موسوی آلوده است.در حالی که در همین مدت، رفت و آمدهای عادی همه منتقدان سیاسی حتی  علاقه مندان به کلیت نظام  تحت کنترل شبانه روزی حکومت بود. پس حتی اگر کسی به عنوان عامل اسید پاشی دستگیر و به مردم معرفی شود به معنای خالی کردن پشت اراذل و اوباش حکومتی و بستن دست آنها در سایر  زمینه ها نخواهد بود. به یاد بیاوریم کمتر از دهسال قبل ، پسر جوانی همراه با نامزد جوانش در کرمان به وضع فجیعی به قتل رسیدند. قاتلان در دادکاه گفتند تحت تأثیر ارشادات آیت اله مصباح یزدی و برای پاکسازی جامعه از مظاهر فساد دست به آدمکشی زده اند. قاضی آدمخوار هم با استناد به اینکه قاتلان تصور می کرده اند مقتولان مهدورالدم هستند آنها را از اتهام قتل عمد تبرئه کرد  و بعداً هم معلوم نشد با آنها چه کردند. اسید پاشی اخیر و عاملان آن هم از قاعده فوق مستثنی نخواهند بود. اما ماجرای اخیر در شرایطی اتفاق افتاده که پرده از چهره حکومت بر افتاده است. پس بر ماست که نگذاریم اخبار  این فاجعه  آنگونه که جمهوری اسلامی می خواهد تنظیم شود.

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

فقیهی که قواعد « هرجایی » را می داند و کسانی که خود را به خواب زده اند

مقدمه : گمان نمی کنم  نوشتن این مقاله نیاز به پوزش خواهی داشته باشد اما کسانی  که همچنان« رهبر» را عالیقدر می دانند و  مزدوران بی اراده او را قابل احترام ، بهتر است این مقاله را نخوانند به جای آنکه بعد از خواندن آن ، نصیحت گویی آغاز کنند  و از من انتظار عذرخواهی داشته باشند.

می گویند پیرمردی نود ساله - هم سن شناسنامه ای شیخ احمد جنتی - مرتباً مفعول واقع می شد. به او گفتند :« پیرمرد !‌پایت لب گور است .چرا خجالت نمی کشی ؟»‌ پیرمرد پاسخ داد : «‌ در جوانیم  ،  برخی اطرافیانم خیلی بی حیا بودند و من هم خجالتی. نمی توانستم به  آنها پاسخ منفی بدهم.  حالا هم که خودم عادت کرده ام و نمی توانم دست از این کار بکشم .» لجن پراکنی  اخیر شیخ احمد جنتی در مورد دو خار چشم خامنه ای مرا به یاد این داستان انداخت.  برای من  مشخص نیست جنتی ، چه زمانی دوره خجالت را پشت سر گذاشته  اما بی تردید سالهاست  او مرتکب کردارها وگفتارهای  قبیحی می شود که عده ای بی حیا - و در رأس آنها رهبر - از او توقع دارند ، البته جنتی هم به آن  کردار و گفتار عادت کرده  و موجب   لذت اوست. شک ندارم بسیاری از سخنانی که جنتی می گوید و اغلب اقدامات او در شورای نگهبان ،  به افراد دیگری ازاطرافیان  رهبر هم پیشنهاد شده و می شود اما هرکس اندک آبرو داشته باشد از پذیرش آن خودداری کرده و می کند. البته « بی ربط گویی », خصوصیت همیشگی جنتی بوده اما در  سالهای بعد از جنبش سبز، وی  این عادت لذت بخش  برای خویش را بارها به نمایش گذاشته است . پس از اعدام دو تن از متهمان سیاسی در سال ۱۳۸۸، او تنها خطیب نماز جمعه بود که باصراحت   از قوه قضائیه گلایه کرد که « چرا کم اعدام کرده است ؟» هنوز مدت زیادی  از این اظهار نظر شرم آور نگذشته بود که «شیخ خون خواه » در تریبون نماز جمعه تهران حاضر شد و آنچه  که یک روز بعد از آن در مورد کروبی  و موسوی اجرا شد را از تریبون نماز جمعه تهران فریاد کشید. عربده کشی جنتی در تریبون نماز جمعه تهران در حالی اتفاق افتاد که ساعاتی قبل  از آن ، خبرگزاری حکومتی فارس ، محمد امامی کاشانی را به عنوان  خطیب آن روز نماز جمعه تهران معرفی کرده بود - اینجا -  اما ظاهراً‌  به دلیل امنتاع امامی کاشانی از پذیرش آن  رسوایی ، مأموریت به احمد جنتی سپرده شد. زیرا او نشان داده بود عادت به جا مانده از جوانی ، او را مستعد افزودن بر رسوایی های خویش کرده است.  

سخنان اخیر شیخ احمد جنتی و عقده گشایی او علیه دو شخصیت مقاوم چیزی نیست جز ادامه خوش رقصی هایی که بی حیایان از او انتظار دارند و او هم به آنها عادت کرده است. جنتی  گمان می کند همه کشورها همانند حوزه حکومتی ولایت فقیه است  و به جای هر قانونی ، کینه های رهبر، مبنای همه تصمیم گیری هاست. به این سخن جنتی توجه کنید :« اینها - موسوی و کروبی -  در "هر جایی" بودند در جا اعدام می شدند». البته مشخص نیست این «‌ هرجایی »‌که جنتی به قواعد آن آشناست در کدام نقطه از جهان قرار دارد  . بعید می دانم نقطه ای جز  انتهای خیابان پاستور تهران یعنی محل استقرار رهبر ، مشمول حکم « هرجایی » جنتی باشد. شیخ بی سواد و پر مدعا همچنین گفته است :« اگر بنا بر محاکمه این ها بود هیچ قاضی عادلی جز حکم اعدام برای اینها صادر نمی کرد.» این سخن که قبلا به صورت تلویحی توسط رهبر جمهوری اسلامی بیان و علی مطهری آن را افشا کرده بود در حالی بیان می شود که  با گذشت حدود چهار سال از آغاز حبس خانگی و علیرغم درخواست صریح موسوی، کروبی و رهنورد، هنوز رهبر و عواملش جرأت محاکمه علنی آنان را ندارند  و همین امر نشان دهنده  حقانیت این سه تن همانند سایر زندانیان سیاسی است .

 بر مخلوقی  رسوا همچون احمد جنتی ، حرجی نیست. اما اظهارات صریح او در تلویزیون وابسته به رهبر، نشان داد تعلل روحانی در اجرای وعده خود  برای رفع حصر ها و حبس ها ، تا چه حد بر جسارت  خامنه ای و مواجب بگیران او افزوده است. البته شخصاً هیچگاه سخنان انتخاباتی روحانی در خصوص حبس ها و حصرها را باور نکردم و جدی نگرفتم . با کسانی هم که خود را به خواب می زنند تا در دولت تدبیر به نان و نوایی برسند حرفی نیست اما اگر کسی به دنبال آزمودن میزان صداقت  و دانش  حقوقی کسی است که خود را « حقوق دان و نه سرهنگ » می نامید خوب است نظر او را در خصوص اظهارات ضد حقوقی پیر بی خرد  شورای نگهبان بپرسد . راستی آیا آقای روحانی پیام شیخ مهدی کروبی در نخستین روز حبس خانگی را به یاد می آورد؟ این جملات بخشی از پیام کروبی است که من انتقال دهنده آن بودم و  حسن روحانی یکی از مخاطبان آن بود:«  کروبی پیامی هم برای آقایان قالیباف ، حسن روحانی و ناطق نوری داشت . او با اشاره به شکستن هم زمان سکوت این سه نفر .. از آنان خواست با صدور اطلاعیه ای ، محاکمه علنی او و اجازه انتشار دفاعیاتش در رسانه ها را نیز خواستار شوند». اشاره کروبی به اظهارات  دستوری این سه نفر علیه خود بود . در آن زمان نه تنها کروبی بلکه حسن روحانی هم حتی به خواب نمی دید که با برخی وعده های فریبنده، بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند. لذا در خواست  از روحانی ، به  انتشار اطلاعیه و درخواست محاکمه علنی  محدود شده  بود. اما اکنون که روحانی به ریاست جمهوری رسیده و خود را حقوقدان معرفی کرده است در برابر همه شهروندان از جمله موسوی، کروبی  و رهنورد مسئولیت دارد و باید از حقوق شهر وندی آنان دفاع کند . وظیفه مهم تر او ایستادگی در برابر ترویج بی قانونی  و خشونت در  رسمی ترین رسانه حکومت است. تردید ندارم نه تنها «حقوقدانان باسواد» بلکه «سرهنگ های با وجدان »هم اگر خود را به خواب نزنند سخنان جنتی را مصداق قانون شکنی و ترویج خشونت از طریق پر خرج ترین رسانه حکومتی خواهند دانست.

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

خامنه ای ازچه می ترسد؟ دومین قدرت نمایی احمدی نژاد

هفت  روز قبل معاون اول قوه قضائیه در مصاحبه هفتگی  وقتی با پرسش یکی از خبرنگاران در خصوص احضار  چهار وزیر دولت احمدی نژاد در ارتباط با پرونده بابک زنجانی  مواجه شد اظهار داشت : « تا کنون از سه وزیر سابق تحقیق شده است .» وی سپس خطاب به خبرنگار گفت : «‌شاید  رئیس کل بانک مرکزی هم مورد نظر شما هست . بله با احتساب او می شود چهار نفر .»‌این سخن را میلیونها ایرانی دوشنبه شب هفته گذشته از سیمای جمهوری اسلامی شنیدند. یک  روز بعد ، تعدادی  از روزنامه ها سخن معاون اول قوه قضائیه را به تیتر اول خود تبدیل کردند. تا شش روز  بعد از آن اظهار نظر صریح اژه ای ، هیچیک  از  مقامات جمهوری اسلامی که همواره آماده تکذیب و رفع و رجوع سخنان یکدیگر هستند در این مورد چیزی نگفت . اما ناگهان دیروز ورق برگشت و رئیس قوه قضائیه که معمولا به دستور، غیرتی می شود بار دیگر تظاهر به غیرتمندی کرد و در اخطاری  شدیداللحن خطاب به برخی  روزنامه ها گفت :« بر اساس رصد روزانه رسانه های زنجیره ای - کرایه ای  اصلاح طلب ، متوجه هماهنگی از پیش تعیین شده  این روزنامه ها در روزسه شنبه هفته گذشته می شویم »
شیخ بی سواد ظاهرا توجه ندارد که متهم کردن روزنامه ها به هماهنگی از پیش تعیین شده  در این موضوع ، به معنای متهم ساختن معاون اول قوه قضائیه است ، زیرا روزنامه های مورد نظر آملی لاریجانی چیزی ننوشته بودند جز سخنان صریح محسنی اژه ای. یقیناً اژه ای می دانسته این سخنان به تیتر نخست برخی از روزنامه ها تبدیل خواهد شد همانطور که دوشنبه شب گذشته ، این بخش ازسخنان معاون اول قوه قضائیه، با صدا و  تصویر خودش از بخش های مختلف خبری صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد. پس سخن گزاف آملی لاریجانی  که متهم کردن اژه ای از نتایج آنست ریشه در جای دیگر دارد. 

برای آشکار شدن بیشتر موضوع به حدود  ده ماه پیش باز می گردیم. روزدوشنبه  یازدهم آذرماه سال گذشته ، محسنی اژه ای در گفتگوی هفتگی با خبرنگاران اظهار داشت : « در جلسه نخست دادگاه ،آقای احمدی نژاد حاضر نشدند  ووکیل نیز به دادگاه مراجعه نکرده  است. قاضی نمی داند عذرش  موجه است یا خیر ، بنا براین وی را دوباره در تاریخ ۱۶ دی ماه - ۹۲- به دادگاه احضار کرده است » . اشاره محسنی اژه ای به خبر پر سر وصدایی بود که در مورد احضار احمدی نژاد برای حضور در دادگاه در تاریخ هفتم آذرماه ۹۲ منتشر و اژه ای هم آن را تأیید کرده بود . نکته جالب  در تاریخ  تعیین شده برای احضار  مجدداحمدی نژاد -  شانزدهم دی ماه - هم زمانی آن   با مصاحبه هفتگی سخنگوی قوه قضائیه بود تا احتمالاً دست اول ترین خبررسانی ها در خصوص تحقیر احمدی نژاد توسط کسی صورت گیرد که به خاطر عزل از وزارت اطلاعات به دست احمدی نژاد، تحقیر شده بود. اما ظاهراً‌دست اندرکاران قوه قضائیه از برگ های احمدی نژاد که تن رهبر را می لرزاند اطلاع دقیق نداشتند. روز شانزدهم دی ماه   فرارسید اما نه تنها احمدی نژاد در دادگاه حاضر نشد بلکه  سخنگوی قوه قضائیه در جمع خبرنگاران حاضر شد و در حالی که بسیاری از آنها سخن یازدهم آذر اورا به یاد داشتند  اعلام کرد : « جلسه امروز وقت نظارتی بود نه زمان رسیدگی . در خصوص امروز برای فرد مورد نظر احضاریه ای صادر نشده بود» . شاید خبر نگارانی که از سابقه اژه ای در گاز گرفتن  و پرتاب قندان مطلع بودند جرأت نکردند سخن پنج هفته قبل را به او یاد آوری کنند که گفته بود :« در جلسه نخست دادگاه آقای احمدی نژاد حاضر نشدند  و وکیل نیز به دادگاه مراجعه نکرده  است قاضی نمی داند عذرش  موجه است یا خیر ، بنا براین وی را دوباره در تاریخ ۱۶ دی ماه - ۹۲- به دادگاه احضار کرده است » اما خود او به خوبی می دانست کدام برگ برنده احمدی نژاد ، رهبر و عواملش را به عقب نشینی در برابر او  وادار کرده است.

ظاهراَ با  گذشت سیصد  و هشت روز  از عقب نشینی همراه با دروغ اژه ای ، او دچار این توهم شد که برگ های برنده احمدی نژاد کارآیی خود را از دست داده  و اکنون می توان بخشی از افتضاحات او را افشا کرد. پس دوباره در جمع خبرنگاران حاضر شد و از ارتباط چهار عضو کابینه احمدی نژاد با پرونده بابک زنجانی سخن گفت ،غافل از آنکه پرونده های رسوا ساز خامنه ای در دست احمدی نژاد آنقدر زیاد است که این بار دفاع از احمدی نژاد به مقام مافوق اژه ای محول می شود . دومین قدرت نمایی احمدی نژاد در برابر باند فاسد لاریجانی ها و سایر گماشتگان رهبر ، سخن دو سال قبل علی مطهری را در اذهان زنده می کند. او که برادر  همسر یکی از لاریجانی های فاسد است در جریان بازپس گیری سئوال مجلس از احمدی نژاد گفته بود :« نمی توان گفت کسی که تعدادی پرونده زیر بغل دارد و جسارت دارد باید تا پایان دوره اش صبر کنیم ». ظاهراَ‌علی مطهری در آن زمان خبر نداشته که حجم و محتوای پرونده هایی که احمدی نژاد زیر بغل دارد در حدی است که  کوتاه آمدن در برابر  او را نه تا پایان دوره بلکه تا پایان عمرش تضمین خواهد کرد. 

دوسال پیش مقاله ای در واکاوی کوتاه آمدن های خامنه ای در برابر احمدی نژاد نوشتم که با عنوان « پرونده رسواساز خامنه ای در دست  گماشته او »‌ منتشر شد. باعقب نشینی مفتضحانه اخیر در برابر احمدی نژاد  ، خواندن مجدد آن خالی از لطف نیست. آن را در  اینجا بخوانید.



۱۳۹۳ مهر ۲۰, یکشنبه

آقای روحانی ! سپاس که فقط یک کوکبی زندانی است!

یکی ازایرانیان مقیم امریکا که خود را استاد دانشگاه در کالیفرنیا معرفی کرده ، گزارشی از میهمانی سخاوتمندانه حسن روحانی در نیویورک منتشرنموده است.  اگرچه هزینه اینگونه میهمانی ها از جیب همه ایرانیان تأمین می شود  اما مطابق معمول ، این بار  نیز میهمانان ، فقط کسانی بوده اند که  از نظر نژادپرستان حاکم بر جمهوری اسلامی ، خودی  تلقی می شوند یا انتقاد جدی به ارکان جمهوری اسلامی ندارند. در مورد اهداف این  میهمانی  و دستاورد های آن برای میزبان و میهمانان ، سخن بسیار است اما آنچه مرا به نوشتن این یادداشت وادار نمود بخشی از اظهارات منتسب به حسن روحانی است که مسافر کالیفرنیا از جلسه نیویورک نقل نموده است : « یکی از شرکت‌کنندگان در جلسه از آقای‌روحانی در مورد سرنوشت امید کوکبی، دانشجوی فوق‌ دکترا که حین بازدید از ایران دستگیر و زندانی شده، سوال کرد و گفت شما همیشه می‌گویید قوه‌قضاییه در ایران مستقل است ولی به‌عنوان رییس دولت هیچ اقدامی برای آزادی او نمی‌کنید....روحانی  توضیح داد هم‌اکنون 20 ایرانی در آمریکا و در کشورهای دیگر بنابر ‌درخواست آمریکا در زندان به‌ سر می‌برند و از نظر ما همه آنها بی‌گناه هستند ولی دولت آمریکا اقدامی جهت آزادی آنها نمی‌کند.»   

پاسخ غیر اخلاقی  روحانی در خصوص یکی ازنخبگان ایرانی ، در وهله اول پاسخ های مسخره احمدی نژاد به پرسش های مشابه را در یادها زنده می کند اما قدری تأمل، نشان می دهد روحانی در مسئولیت گریزی و ارائه پاسخ های  غیر مسئولانه ، بسیار بی پرواتر از احمدی نژاد است . روحانی به جای آنکه ویرانه  قضایی   جمهوری اسلامی را به خاطر زندانی کردن یک نخبه ایرانی مورد پرسش قرار دهد یا حتی به صورت ظاهری ، پیگیری موضوع را وعده دهد  زندانی بودن چند ایرانی  در امریکا را یاد آوری  می نماید ! چند سال قبل احمدی نژاد در پاسخ به پرسشی در مورد قتل مظلومانه ندا آقا سلطان ، تصویری از مروه شربینی  بانوی مسلمان  که در آلمان توسط یک شرور روس به قتل رسیده بود  را از جیب در آورد . او با محکوم کردن خبرنگارانی که  قتل ندا را پیگیری می کنند اما از مروه شربینی سخنی نمی گویند  به خیال خود پاسخی دندان شکن به خبر نگار داد. البته احمدی نژاد بهتر از هرکس می دانست  قتل یک شهروند ایرانی به دست مأموران حکومت جمهوری اسلامی  با کشته شدن یک بانوی مسلمان  در آلمان توسط یک شرور روسی قابل مقایسه نیست اما قدرت ناشی از وقاحت ، احمدی نژاد را قادر به ارائه آن پاسخ نمود. اگر پاسخ احمدی نژاد به پرسش در مورد قتل ندا آقاسلطان را وقیحانه بدانیم پاسخ روحانی  به مراتب وقیحانه تر است. روحانی به گونه ای پاسخ داده که گویی دستگیری چند ایرانی توسط دولت امریکا ، عقده گشایی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی علیه یک دانشمند ایرانی را توجیه پذیر می نماید. اگر چه به نظر می رسد در مورد ایرانیان محبوس در سایر کشورها نیز دولت جمهوری اسلامی ، وظایف خود را به درستی انجام نداده و نمی دهد.

پاسخ حقوقدان غیر سرهنگ به پرسش در مورد امید کوکبی  به خودی خود نگران کننده است.  اما آنچه  نگرانی بیشتر را موجب می شود  تجربه  فاصله گیری  هر چه بیشتر مقامات جمهوری اسلامی از مردم ، با افزایش مدت حضور در مناصب حکومتی است. بدون تعارف بگویم نگران حضور سال آینده روحانی در نیویورک هستم . می ترسم او در آن زمان ، با غرور هرچه تمام تر بگوید : « در حال حاضر تعداد ایرانیان زندانی در امریکا و اروپا ، از شمار زندانیان سیاسی در ایران بیشتر است . پس  خبر نگاران به جای  پرسش از مقامات جمهوری اسلامی ، سراغ مقامات اروپایی و امریکایی  بروند» . شاید روحانی ،هم اکنون توقع دارد که به خاطر زندانی کردن یک کوکبی در برابر بیست ایرانی زندانی در امریکا از او تشکر شود!