tag:blogger.com,1999:blog-41998920654198500622024-02-21T10:10:22.659+03:30روزنویس مجتبی واحدی سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.comBlogger310125tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-5849620888502787552018-02-01T11:43:00.001+03:302018-02-01T11:43:16.495+03:30آقای کروبی متشکرم اما خمینی حکیم نبود<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
نامه اخیر کروبی به علی خامنه ای ، نکات مثبت فراوان دارد. شروع نامه بسیار هوشمندانه است. شیخ محصور علیرغم گرفتاری در چنگال دژخیم ، خامنه ای را با لقب رسمی او ، مورد خطاب قرار داده . او نه صفت " معظم " برای رهبر به کار برده و نه او را محترم دانسته است. حق با کروبی است.خامنه ای نه در پیشگاه خالق ، محترماست نه تعداد قابل توجهی از خلق خدا برای او احترامی قائل هستند. دومینویژگی نامه کروبی ، عبور از روش فریب کارانه ای است که اصلاح طلبان در پیش گرفته اند. آنان با انتساب همه کژی ها و مفاسد به عوامل دست چندم حکومت ، تلاش می کنند به تطهیر چهره رهبر کمککنند و از این طریق ، دل او را به دست بیاورند. اما کروبی با صراحت، به نقش اساسی علی خامنه ای در ایجاد همه مفاسد و معضلات کشور اشاره کرده و خواستار پاسخگویی او شده است. از ویژگی های دیگر نامه کروبی ، زمان انتشار آنست. او دقیقا روزی نامه را منتشر کرد که حاکمیت با کاهش برخی فشارهای ناجوانمردانه بر میرحسین موسوی ، تلاش کرد اخبار مربوط به دستگیری تظاهر کنندگان و قتل تعدادی از آنها در زندان ها را تحت الشعاع قرار دهد. پاسخ هوشمندانه کروبی به حامیان شرکت بی چون و چرا در انتخابات ، از دیگر نکات ارزشمند در نامه اخیر اوست. کروبی اعتقاد خود به کارآمدی صندوق رای را مشروط به شرایطی می داند که در حال حاضر هیچ نشانه ای از آنها وجود ندارد:" <br />
من به اصلاح نظام در چارچوب آرمانهای انقلاب از طریق صندوق رأی باور دارم منوط بر آنکه تمامی ارکان نظام با اراده و رأی مستقیم و یا غیر مستقیم مردم، بدون نظارت استصوابی و دخالتهای قیممآبانه اعمال شود و همه از صدر تا ذیل نظام خود را در مقابل مردم، اصحاب رسانهها و نهادهای حقوقی کشور مسئول و پاسخگو بدانند." و نکته پایانی در بخش اول مقاله : کروبی نشان داد حاضر نیست برای آزادی از حصر ظالمانه ، مطالبات سال هشتاد و هشت و پس از آن را قربانی کند . کروبی با صراحت و شجاعتی که مخصوص اوست زد و بندهای حقیرانه " اصلاح طلبان منتظرالحکومه " را ناکام گذاشت. او می دانست گروهی پرمدعا و کم محتوا، درپشت پرده در حال فروختن مصالح مردم در برابر ثبت امتیاز " رفع حصر قطره چکانی " به نام خودهستند . کروبی نشان داد هنوز به آرمان هایی که به خاطر آنها هفت سال حصر ظالمانه را تحمل کرده ، پایبند است.<br />
<br />
اینکبا پوزش از استادم آقای کروبی به بخش هایی از نامه می پردازم که به نظرم متضمن نوعی تحریف یا حداقل پنهان کاری نسبت به برخی حقایق است. آقای کروبی ، ضمن طرح انتقادات جدی نسبت به دوره بیست و هشت ساله رهبری خامنه ای ، به سخناخیر وی در خصوص لزومپاسخگویی مسئولان اشاره کرده و خواستار آنشده که خامنه ای مسئولیت عملکرد خودو پیامدهای آن را بپذیرد. اما به نظر می رسد شیخ ما ، در خصوص مراد خود - آیت اله خمینی - عقیده دیگری دارد و او را از پاسخگویی ، معاف می داند. من از نزدیک شاهد عشق کروبی به خمینی بوده ام و لذا توقع ندارم او بیطرفانه به نقد آیت اله خمینی بپردازد. اما گمان می کردم در دوره هفت ساله حصر ، او فرصت کافی برای مطالعه پیرامون تئوری ولایت فقیه و نتایجآن داشته است. تصور من، اینبود که کروبی به عنوان یک مرید خمینی ، تلاش می کند از مردمی که اصرار خمینی بر تحمیل ولایت مطلقه فقیه ، دنیا و آخرت آنان را نابود کرده ، حلال خواهی کند.<br />
<br />
اگر کروبی عزیز ما به حق خواستار پاسخگویی خامنه ای به خاطر تصمیمات و اقدامات خود در دوره رهبری است نمی تواند پیامد اقدام خودخواهانه سلف او در انحصار قدرت را نادیده بگیرد. آیا کروبی تردید دارد که مهم ترین عامل در گرایش خامنه ای بهفساد و دیکتاتوری، اختیارات ناشی از تئوری " ولایت مطلقه فقیه " است؟مگر این بلیه را کسی جز آیت اله خمینی بر کشور و ملت ایرانتحمیل کرد ؟ اجازه بدهید سوال خود را به نحو دیگری طرحکنم : " به نظر شیخ عزیز ما ، اگر فرد دیگری به جای خامنه ای درجایگاه رهبری نشسته بود آیا اکنون در شرایطی ایده آل قرار داشتیم؟" پاسخ من صریح است : هر فرد دیگری به جای خامنه ای ، جایگاه ولایت فقیه را اشغال می کرد کم و بیش همینشرایط فعلی را داشتیم . اگر احمد خمینی ، رهبر می شد شرایط بهتری داشتیم؟ پاسخ مشخص است . کسی که برای حفظ منافع خود در زد و بند با اکبر رفسنجانی ، دروغ منجر به انتخاب خامنه ای را مطرح کرد قطعا در جایگاه رهبری ، شخصیتی منزه تر ازخامنه ای نداشت. عملکرد رفسنجانی در هشت سال ریاستجمهوری و حتی تا چند سال پس از ترکآن منصب ، نشان داد گرایش او به استبداد اگر از خامنه ای بیشتر نبود کمتر همنبود . با پوزش فراوان می گویمحتی اگر شیخ عزیز ما به رهبری می رسید جایگاه مفسده خیز " ولایت مطلقه " از او نیز شخصیتی متفاوت می ساخت که به جای احترام و محبوبیت کنونی ، او را به مهره ای منفور تبدیل می کرد. مگر رفتار آیت اله خمینی - که کروبی حکمت او را به رخ خامنه ای می کشد - را فراموش کرده ایم؟ آیا او در تصمیمگیری های بزرگ، آنگونه که باید و شاید به مصلحت مردم می اندیشید و به تذکرات مشفقانه خیرخواهان ، توجه می کرد؟ معتقدم یکی از پرهزینه ترین حوادث و اتفاقات در طول تاریخ ایران، جنگ هشت ساله با عراق بود که علاوه بر هزینه های کلاناقتصادی ، بر سلامت روحی و جسمی میلیونها نفر ، آثار بلند مدت وارد کرد. آیا به نظر شیخ ، در اینعرصه پرهزینه، آیت اله خمینی حتی به دیدگاه نزدیکان خود توجه می کرد؟ جنگتریبونی هاشمی رفسنجانی و محسنرضایی ، بخشی از واقعیات پشت پرده جنگ را افشا کرد. با سخنان نخستین فرمانده سپاه - جواد منصوری - در خصوص تاثیر جنگ بر سرکوب مخالفان ، بخش دیگری ازدلایل طولانی شدن جنگ آشکار گردید. اما اجازه بدهید داستانی برای شما بگویم که مطمئنم شیخ از کلیات آن با خبر است. چند روز قبل از پذیرش قطعنامه پانصد و نود وهشت ، در دفتر علی ماجدی قائم مقام وقت وزیر دارایی ، آقای اسحاق جهانگیری را دیدم که در آن زمان با حکمهاشمی رفسنجانی ، مسئولیتی در ستاد فرماندهی کل قوا داشت. از او پرسیدم : " به نظر شما ، جنگ قابل ادامه است ؟" جواب او منفی بود. پرسیدمنظر آقای رفسنجانی چیست که همان جواب را دریافت کردم. پرسیدم پس چرا تمامش نمی کنید؟ جواب او متضمن نکته ای بود که هدف اصلی یادداشت است: " نمی شود در این مورد با امام صحبت کرد ". ممکن است دو فرد نام برده به اقتضای جایگاههای حکومتی خود - معاون اول رئیس جمهور و سفیر ایران در برلین - نسبت به این سخنان واکنش نشان دهند اما این موضوع را همان موقع به آقای کروبی گفتم و او می داند که عین حقیقت است. آیا شیخ عزیز ما ، هزینه اصرار خودخواهانه آقای خمینی برای ادامه جنگ را از گرفتاری های ناشی از "اقدامات تحریمساز خامنه ای " کمتر می داند ؟ <br />
<br />
با بخشی از اظهارات کروبی موافقم که اشاره به اعمال تغییرات وسبع در روند بررسی صلاحیت کاندیداها دارد . اما شیخ ما که در نامه اخیر خود به برخورداری از حمایت دگراندیشان و فرقه های گوناگون در انتخابات سال هشتاد و هشت اشاره کرده ، به خوبی می داند اغلب آنان در طول حیات آیت اله خمینی ، حق حضور در رقابت های انتخاباتی نداشتند. شخصا شهادت می دهم از ابتدای دهه شصت ، دفتر کروبی پناهگاه بسیاری از دگراندیشان و زندانیان عقیدتی- سیاسی بود . در سال هشتاد و هشت هم برای دفاع از حقوق بهاییان مورد مشورت شیخ قرار گرفتم اما همانگونه که خود او می داند نه تنها این گروهها در دوره آیت اله خمینی، شهروند به حساب نمی آمدند بلکه بسیاری از همراهان اولیه انقلاب ، با دستور مستقیمیا حداقل با جلب رضایت آقای خمینی به حبس و حصر رفتند یا تحت فشارهای شدید قرار گرفتند از آیت اله شریعتمداری تا مهندس بازرگان . آیا شیخ شجاع ما نمی داند که هنوز برخی اظهارات غیر حقوقی و حتی غیر شرعی آقای خمینی مورد استناد قرار می گیرد تا جایگاه مهم شورای نگهبان و قلع و قمع های سیاسی آن نهاد توجیه شود ؟ جمله " مخالف شورای نگهبان ، مفسد فی الارض است " از کیست؟ دلم می خواست می توانستم مستقیما با شیخ عزیز صحبت کنم و به او یادآوری نمایمحوادث بعد از انتخابات مجلس دوم را. شیخ و دوستانش نامه ای در انتقاد از شورای نگهبان نوشتند و پاسخ آقای خمینی قریب به این مضمون بود که " حمله به شورای نگهبان ، دل مرا به درد آورد".آنطرفی ها در سوءاستفاده از این جمله آقای خمینی ، سنگتمام گذاشتند و لیست امضا کنندگان نامه انتقادی را با تیتر " چه کسانی دل امام را به درد آوردند " منتشر کردند. افراط آنطرفی ها ، نهایتا موجب شد که آقای خمینی ضمن حمایت مجدد از شورای نگهبان، تنها به دفاع از شیخ ما بپردازد و او را ازشمول " دل درد آورندگان " مستثنی کند.<br />
<br />
شیخ ما می داند علیرغم تغییر بعضی اعضای شورای نگهبان، همواره تفکر ارتجاعی و انحصار طلبانه حاکم بر آن شورا بدونتغییر باقی مانده است. لابد آقای کروبی به خاطر دارد که در اوججنگ و کمبودها ، قانونی برای مقابله با محتکران تصویب شد . شورای نگهبانِ آقای خمینی با ایناستدلال که به موجب شرع مقدس، احتکار فقط شامل " گندم ، جو ، کشمش و خرما " می شود مصوبه مجلس را " وتو" کرد. قبل و بعد از آن نیز ، اظهار نظرهای شورای نگهبان برای مردم ، مشکل ساز بود و برای هم لباسان آنها موجب شرمساری. در موضوع انتخابات نیز رفتار آنها به گونه ای بود که آیت اله خمینی ، عملا شورای نگهبان را از بررسی سلامت انتخابات دوره سوم خلع و کار را به یکعضو معمولی دفتر خود - محمد علی انصاری - سپرد. می دانم شیخ بهتر از من ، همه این مسائل را می داند . اما آقای خمینی، همچنان ، مرتجعان انحصار طلب را در شورای نگهبان ابقا می کرد و در برابر هر رفتار انحصارطلبانه یا مرتجعانه شورای نگهبان ، خود با نقض قانون اساسی ، وظیفه شورا را به دیگرانمی سپرد.<br />
<br />
یکبار قبل از آغاز حصر خانگی در گفتگوی تلفنی به شیخ گفتم : " بهترینکار برای شما مریدانآیت اله خمینی آنست که تا نسل شما در میان مردم حضور دارد اجازه نقد عریان او را بدهید و اگر مواردی قابل دفاع است شما دفاع کنید. " ظاهرا شیخ عزیز ما همچنان ترجیح می دهد همه خوبی ها را در محبوب خویش ببیند . اما به عنوان کسی که در مرگآیت اله خمینی ، تا روزها می گریستم و جز اندکی نمی خوردم و نمی آشامیدم با صدای بلند می گویمآیت اله خمینی هر چه بود آنگونه که در نامه اخیر شیخ آمده ، " حکیم " نبود . همه ما علی خامنه ای را به تمسخر می گیریم که ادعای بصیرت دارد اما در اطراف او احمدی نژاد ها رشد می کنند. پس لابد دیگران نیز حق دارند در خصوص " حکمت خمینی " دچار تردید شوند .او اطرافیان خود و نامزدهای احتمالی جانشینی خویش را می شناخت و در عینحال با نزدیک شدن به پایان عمر ، به جای کاهش اختیارات ولی فقیه ، همه تلاش خود را صرف جاانداختن " ولایت مطلقه فقیه با اختیارات حکومتی در حد رسول اله " کرد . شیخ ما در نامه خود به امامحکیمی اشاره کرده که " از پی بردن مردم به باطن ذات اطرافیان خود خوف داشت " اما زمینه را برای نشستن یکی از همان ها بر کرسی ولایت مطلقه فقیه ، فراهم کرد. امام حکیم ، همانست که کمتر کسی از اطرافیان او می تواند از دستور شرم آور وی برای اعدامهای سال شصت و هفت حمایت کند و در ماجرای جنگ ، بسیاری از دست اندرکاران جنگ ، دیگران را به دادنگزارش غلط به او متهم می کنند بدون آنکه نقش " امام حکیم " و مشورت گریزی های او در تصمیمگیری های مهم را مورد توجه قرار دهند.<br />
<br />
نامه شیخ دو ضعف بزرگدیگر دارد. او نقش هاشمی رفسنجانی در تثبیت نظارت استصوابی ، وارد کردن نظامیان به فعالیت های بزرگاقتصادی ، آمریت سرکوب های وزارت اطلاعات در دوره ریاست جمهوری و حمایت از سرکوب ها تا سال هشتاد و چهار را نادیده گرفته و به نحوی از او چهره ای مظلومساخته است. از سوی دیگر ، بزرگترینامتیاز شیخ از نظر من آن بوده و هست که در مقابله با فساد ، همواره دانه درشتها را مد نظر داشت. افشاگری شجاعانه او علیه اسکله های قاچاق سپاه ، هیچگاه فراموش نخواهد شد. پس حق دارم اگر متعجب شوم از اظهار علاقه او به کسی که در اوج افشاگری ها علیه فساد گسترده قالیباف، در مراسمرونمایی از تندیس او حاضر شد. بله ! سید حسنخمینی را می گویم.....<br />
<br />
سخن را با ابراز ارادت مجدد نسبت به شجاعت شیخ محصور به پایان می برم و امیدوارم او همانگونه که به حق، از فقدان بصیرت خامنه ای سخن می گوید در خصوص خالی بودن بسیاری از تصمیمات رهبر اول از حکمت نیز بیندیشد . <br />
<br />
</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-14991205710575971942017-12-07T20:53:00.001+03:302017-12-07T20:54:49.213+03:30حتی اگر پیروزی بر داعش دروغ نباشد <div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
بیایید کمی با همفکر کنیم. در یک دوره نسبتا کوتاه، گروهی به نام داعش پیدا شد که شاید جنایاتش گسترده تر از برخی نظامهای حکومتی نبود اما بهره برداری آن گروه ازجدیدترین فن آوری های تبلیغاتی و انتشار تصاویر جنایت ها، وحشتی عجیب بر دنیا حاکم نمود. این وحشت آفرینی ها، یک بازنده اصلی داشت به نام اسلام و شعآئر اسلامی. هماکنون حتی در جهان اسلام اگر یک نفر در وسط خیابان ، فریاد الله اکبر سر دهد همه حاضران در صحنه ، وحشت زده پا به فرار می گذارند. همچنین درجای جای جهان، بسیاری از افراد از داعش سنی می گویند و عده ای بیش از گذشته ، رفتار داعش گونه ای را یاد آوری می کنند که تنها حکومت شیعی دنیا انجام می دهد و بدین ترتیب دو نحله اصلی اسلامهم اکنون به عنوان ترویج کننده خشونت ، شناخته می شوند. اما ظهور داعش و نقش آفرینی کوتاه مدت آن ، یک برنده هم داشت : جمهوری اسلامی که مدتها قبل از ظهور پدیده داعش ، در سوریه حضور نظامی داشت و به حاکممستبد آن کشور برای مقابله با مخالفان ، کمکمی کرد . وحشی گری های داعش در سراسر جهان و بزرگنمایی عمدی بخشی از رفتار آنگروه در سوریه، بهانه به دست سران جمهوری اسلامی داد تا حضور خود را توجیه کنند . البته این توجیه گری بدون کمک برخی اصلاح طلبان امکان پذیر نبود . در اینماجرا رهبر جمهوری اسلامی ، در یکخلاف گویی آشکار اعلام کرد: " اگر در سوریه با داعش نمی جنگیدیم باید در داخل کشورمان به مقابله با آنها می پرداختیم". پس از این توجیه فریب کارانه ، اصلاح طلبان و یاران ایشان از تسلط خود بر بسیاری از رسانه ها - از تهران تا پاریس و از لندن تا نیویورک - استفاده کردند و حتی در مرتبه ای بالاتر از ادعاهای نظام، به تقدیس حضور جمهوری اسلامی در سوریه پرداختند. در همانفضا بود که " کاسبانِ سرِ بریده " هزاران ایرانی را حول محور " ماتم محسنحججی " متحد کردند . مشمئز کننده ترین سخن و رفتار که در سایه " حضور مقدس در سوریه " مشاهده شد اظهارات وزیرخارجه جمهوری اسلامی بود که گفت : " هر ایرانی، یکسپاهی است ".<br />
<br />
به هر حال ، اینگونه به نظر می رسد که دوره انجام وظیفه داعش در سوریه به پایان رسیده و این دولت مستعجل ، ظاهرا به همان سرعت ظهور ،در حال غایب شدناست. البته از بین رفتن داعش ، مدعیان بسیار دارد. هم امریکا و متحدانش از نقش خود سخن می گویند و هم روسیه و اقمارش از جمله جمهوری اسلامی. در این میان، قاسمسلیمانی یکتنه وارد میدانشده و به عنوان سردار فاتح، این فتح الفتوح را به رهبر جمهوری اسلامی تبریک گفته است. فارغ از رجز خوانی های سیاسی، قطعا نگارنده نیز همچون هر انسان آزادیخواه ، خوشحال است کهمیلیونها انسان در سوریه و عراق ، شبها با تصور " تهدید داعش" سر بر بالین نمی گذارند. قضاوت در خصوص از بین رفتن واقعی داعش و سهم هر یک از مدعیان و نیز هزینه های مالی و جانی که به اینبهانه بر ملت ایرانتحمیل شده نیز، نه کار آسانی است نه هدف این نوشتار. آنچه در اینمقاله به آن می پردازم تنها یک پرسش ساده است : " به فرض صحت ادعای قاسم سلیمانی و پیروزی سپاه بر داعش، آیا ملت ایران باید خوشحال باشد ؟" برای پاسخ به اینپرسش ، ابتدا باید به پرسش دیگری پاسخ داد : " آیا تقویت سپاه پاسداران با عملکرد فعلی آن در داخل و خارج ، در راستای منافع ملی است و پیامد مثبت برای ملت ایران دارد ؟<br />
<br />
اگر سپاه پاسداران ، تنها یک نیروی نظامی بود که امنیت مرزها و حتی ماموریت بازدارندگی در خارج از مرزها را به عهده داشت یقینا افزایش اقتدار آن یا افزایش وحشت رقبا و دشمنان خارجی ، در حوزه منافع ملی قرار می گرفت به شرط آنکه دوستان و دشمنانی که سپاه از آنان حمایت می کند یا با آنان می جنگد همان دوستان و دشمنان ملت ایران باشند. تقویت سپاه ، در صورتی موجب اقتدار ملت ایران می شد که دغدغه های آننهاد با نگرانی ها و علاقمندی های اکثریت ملت ، تطابق داشته باشد. آیا اینچنین است ؟ اجازه بدهید از سوریه آغاز کنیم. تقریبا هفت سال قبل و هم زمان با بهار عربی، اعتراضات مردمی به حکومت خودکامه ، در شهرهای سوریه آغاز شد. در آن روز ، نه از داعش خبری بود نه هنوز دولتهای دیکتاتوری سعودی ، قطر و برخی همپیمانان ایشان ، در سوریه حضور موثر داشتند. از همان روزهای نخست ، اخباری از حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه منتشر شد که نمی توانست هدفی جز سرکوب مخالفان اسد داشته باشد. از آغازحضور جمهوری اسلامی تا آشکار شدن نخستین نشانه های داعش در سوریه حداقل دوسال فاصله وجود داشت . در اینوفاصله ، کسی برای حضور جنایتکارانه عناصر سپاهی در سوریه و حمایت آنان از دیکتاتور دمشق ، دلیل موجه ارائه ننمود. پس از ظهور داعش هم ، هدف اصلی حضور نظامی سپاه در سوریه ، تحکیم موقعیت بشار اسد در برابر دشمنان خارجی او بود . در واقع همانطور که آغاز حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه ، ارتباطی با منافع ملی ایران نداشت تداوم حضور نیز جز تحمیل هزینه های گزاف مالی و حیثیتی ، نتیجه ای برای ملت ایران نداشته و نخواهد داشت.<br />
<br />
سخن در اینمورد ، بسیار است . اما اجازه می خواهم فعلا بحث در مورد هفت سال حضور پرهزینه جمهوری اسلامی در سوریه را متوقف و به جدیدترین پرده ازنمایش بپردازیم ؛ نمایشی که تعزیه خوانان آن ، ملغمه ای عجیب است از اصلاح طلب و اصولگرا ، عمامه به سر و کراواتی ، زنان چادری و بانوانی که سالهاست مورد اهانت همان زنان چادری قرار می گیرند ، متحجر و روشنفکر نما......این پرده ، ادعای پایان نمایش داعش است که اوجتبلیغاتی آن ، نامه نگاری قاسم سلیمانی با علی خامنه ای بود. سلیمانی با نادیده گرفتن عمدی نقش پررنگروسیه در تحولات سوریه ، از فضای پر فریب مربوط به داستانسرایی ها پیرامون خطر داعش برای ایرانیان ، سوء استفاده کرده و به تبلیغ برای خود و مقام مافوق خویش پرداخته است. اما به فرض که سلیمانی در ادعای خویش، صادق باشد آیا اینپیروزی ، موجب خوشحالی برای مردمایران است و آنطور که برخی اصلاح طلبان و اعتدالیونِ فریب کار می گویند موجب غروز ملی است؟<br />
<br />
به عنوانیکایرانی ، با صدای بلند و بدون هر گونه واهمه از هوچیگری ها می گویم : خطر گروه مسلط بر سپاه، برای ایران و ایرانیان را دهها بار بیش از گروه مشکوک داعش می دانم که هم خلق الساعه بود و هم دفع الساعه. شبکه های مافیایی سپاه پاسداران سالهاست بر اقتصاد ایران چنگانداخته دختر حدادوعروس رهبرصاحب سومین فرزندشد.کاش خانواده، یک باشرف داشت تااحساس عروس آقادرمورد دوری نرگس محمدی از فرزندانش را جویاشود را با انواع فساد و انحراف به طرف نابودی می برند. احداث اسکله های غیر مجاز، دست داشتن در قاچاق های کلان ، ارعاب فعالان اقتصادی و حذف امکان رقابت سالم ونهایتا تضییع حقوق مالیاتی دولت ، از اقداماتی است که اکنون کمتر کسی در آغشته بودن فعالیت های اقتصادی سپاه به آنها تردیددارد. البته گام نهادندرمسیر نابودی اقتصاد ملی و ایجاد انحصار های رانتی ، تنها مصیبتی نبست که سپاه پاسداران بر سر ملت ایران آورده است. اظهارات و اقدامات تحریک آمیز دررعرصه های بین المللی و آمریت در سرکوب ، دستگیری ، شکنجه و اعمال نفوذ در صدور احکام قضایی در داخل ، از دیگر مفسده انگیری های سپاه پاسداران است که روز بهروز بر ابعاد آنافزوده می شود. نکته تاثر انگیز آنکه ، کوتاه آمدنهای داخلی در برابر سپاه و اعلامحمایت فراگیر جناحهای داخلی از اقدامات خارجی سپاه ، نه تنها موجب تجدید نظر فرماندهانسپاه در رفتار های خشن ، پرمفسده ، اقتصاد سوز و مخرب نشده ، بلکه بر جسارت توام با وقاحت آنان افزوده و آنان را در توسعه زیاده خواهی ها و شهوترانی های سیاسی ، مصمم تر نموده است.نقش آفرینی رسمی سپاه در رسیدگی غیر حقوقی بهبرخی پرونده های اقتصادی و افزایش رجز خوانی های هزینه ساز، نشان می دهد که افزایش اقتدار در خارج از مرزها تنها موجب قلدری بیشتر فرماندهان سپاه در داخل شده و می شود. پس چرا باید خوشحال بود از پیروزی پر هزینه کسانی که نه تنها خود را در برابر ملت ایران ، پاسخگو نمی دانند بلکه هر روز بر ابعاد مفسده انگیزی های اقتصادی ، سیاسی و قضایی خود می افزایند؟<br />
<br />
اجازه بدهید سخن را با دعوت مخاطبانبه تامل در سخنان فرمانده کل سپاه پاسداران به پایان ببرمکه اخیرا گفت :" نابودی سریع داعش ، به مصلحت نبود". شخصا به خود حق می دهم بیش از خودفریبی و و سرگرمی بهاحساسات کاذب ملی گرایانه، قدری به سوابق حضور سپاه در سوریه ، فاصله زمانی آغاز اعزامنیروهای سپاه به سوریه با ظهور مشکوکو پایان سوال برانگیز داعش، رقمهای کلان که به بهانه مقابله با داعش در سوریه هزینه شده است و از اینها بالاتر، به دهها بلکه صدها میلیارد دلار خسارت مستقیم و غیر مستقیم اقتصادی بیندیشم که ثمره اقدامات تحریک آمیز سپاه - غیر مرتبط با منافع ملی ایران -بوده یا از دخالت مستقیم سپاه در اقتصاد ، ناشی شده است. اندیشیدن به اینموضوعات مرا قانع می کند که هر پیروزی سپاه در خارجمرزها ، باید موجب اعلامعزای عمومی شود نه اتحاد نامقدسِ اصلاح طلب و اصولگرا برای ابرازشادمانی. </div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-59101502531824765572017-10-01T23:57:00.000+03:302017-10-01T23:57:23.203+03:30یزید بی بصیرت و " آقا"ی انقلابی<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<div style="text-align: justify;">
حاکم اسلامی باید مثل آقای ما ، انقلابی گری و قاطعیت را در بالاترین حد و در همه شئون به نمایش بگذارد. بر همین اساس معتقدم آقای ما " فخر حکومت های انقلابی - اسلامی " است و یزید در مقایسه با او در " قعر بی بصیرتی " بود. درست است که یزید فتنه گران علیه حاکماسلامی را سرکوب کرد اما به دلیل ضعف در انقلابی گری، کارش نیمه تمام ماند . چند نمونه</div>
<br />
یک - یزید به بیمار ، کاری نداشت حتی کسی که می دانست "جانشین سردمدار فتنه " خواهد بود ؛ کسی که تا میدان جنگِعلنی آمده بود .او برای مبارزه مسلحانه ، عزمجدی داشت و اگر بیماری مانع او نمی شد بر روی امیرالمومنین - منتخب خبرگان دستچین شده حاکم قبلی - شمشیر می کشید . اما برای آقای ما ، فرقی نمی کند فتنه علیه حکومت ، در چه سطحی است و فتنه گر، چه کسی است ؟ فتنه را در نطفه خفه می کند حتی اگر فتنه گر ، یک بیمار مانند علیرضا رجایی باشد که تنها گناه او ارائه چند سخنرانی و نوشتن چند مقاله بوده است. در حکومت قاطع خامنه ای ، فتنه گر می تواند یک کارگر ساده باشد مانند ستار بهشتیو فتنه او ، نوشتن چند جمله . او را می کشند تا فتنه در پایین ترین سطح نیز شکل نگیرد.<br />
<br />
دو - در حکومت بی بصیرت یزید ، فقط با مردانی می جنگیدند که در جنگمستقیم با بسیجیان رهبر بودند و با زنان کاری نداشتند. اما در حکومت انقلابی آقا، ندا آقا سلطان را می کُشند ، در کنار خیابان به جان بانوی جوان می افتند و باتوم بر سر و صورت او می زنند و از اینکه تصاویر آن قتل و این ضرب و شتم وحشیانه در سراسر دنیا منتشر شود احساس شرمساری نمی کنند . <br />
<br />
سه - یزید بی بصیرت بود و کارگزاران او نیز. آنان به جای برخورد انقلابی با پیام آوران فتنه، تریبون مجلس رهبر را در اختیار زینب گذاشتند تا پیام آور فتنه کربلا* باشد. اگرآقای ما همچون امیرالمومنین یزید ، بی بصیرت بود لابد اجازه می داد گوهر عشقی به دادخواهی مرگفرزندش بپردازد و مادران سهیل عربی ، سعید زینالی و دیگر معترضان زندانی ، در مجالس عمومی فریاد اعتراض سر دهند . اما آقای انقلابی ما، از سلف خود یزید و سرنوشت او درس ها گرفته و همه اعضای خانواده فتنه گران را سرکوب می کند. در حکومت انقلابی آقا، نه تنها مادر ، همسر یا دختر یک فتنه گر اجازه حضور در مجلس رهبر را ندارد بلکه هر راهی که ممکن است برای انتقال پیام فتنه مورد استفاده قرار گیرد مسدود می کند . اگر پیام آور ، مادر مصطفی کریمبیگی باشد او را به زندان می افکنند و اگر دختر نسرین ستوده بخواهد سفر خارجی برود برای جلوگیری از انتقال احتمالی پیام ، دختر دوازده ساله را ممنوع الخروج می کنند در حالی که یزید پس از سرکوب فتنه ، زینب را آزاد گذاشت حداقل به مدت چهل روز پیامبر فتنه و فتنه گران باشد.<br />
<br />
راستی اگر یزید به اندازه علی خامنه ای ، انقلابی بود آیا به نظر شما همچنانشاهد دکان های پرخرجی بودیم که تحت عنوان انتقال پیام عاشورا فعالیت می کند؟<br />
<br />
* پی نویس<br />
ارادت نگارنده به امام حسین (ع) و احترام به مناسک غیر خرافی عاشورا ، نیاز به تاکید ندارد و عبارات به کار رفته در این مقاله از زاویه نگاه یزید و جانشین او ، علی خامنه ای است </div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-7325714227812558042017-08-02T06:48:00.000+04:302017-08-02T06:57:49.536+04:30سخنی مخلصانه و تلخ با خانواده استادم آقای کروبی/ رونوشت : دختران میر <div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
آخرین بیانیه خانواده آقای کروبی ، مرا به شدت نسبت به شرایط جسمی شیخ نگرانکرد. خوشحال نیستم که این خانواده علاقمند به نظام جمهوری اسلامی ، نکته ای را تایید کرد که سال هاست من و بسیاری از دوستانم فریاد می زنیم : " همدستی ارکاننظام حاکم برای خفه کردن هر نوع اعتراض " . در کنار بیانیه مکتوب خانواده ، فرزند شیخ به صورت صریح تر، از نقشه نظام برای قتل بی سر و صدای محصوران خبر داده است. اعلام بی خبری فرزندان موسوی از وضعیت سلامت میر نیز بر نگرانی ها می افزاید. اما در این شرایط،تنها نباید به اظهار نگرانی اکتفا کرد . بنا دارمدر این نوشته با افشای نگرانی عمیق خود ، تقاضایی از خانواده کروبی داشته باشم که امیدوارم تلخی و گزندگی احتمالی آن را بر من ببخشند.<br />
<br />
حقیقت آنست که در یکی دوسال اخیر به شدت نگران یک موضوع بوده ام. تکتک اعضای خانواده کروبی ، علاقه من به شیخ و محبت پدرانه او نسبت به مرا شاهد بوده اند. حد اقل در دو مقطع زمانی - ابتدای سال شصت و یک تا پایان شصت و شش و بسیاری از روزها در دوره چهار ساله مجلس ششم ، شاید هیچکس به اندازه من با شیخ در تماس نبود . به خصوص در مقطع دوم، بسیاری از شب ها تا بعد از نیمه شب در منزل شیخ به گفتگو با او بر سر مسائل مختلف می پرداختیم ومنآخرین فردی بودم که از او جدا می شدم. رفتار شیخ و همسر بزرگوارش با من نیز تفاوتی با رفتار ایشان با فرزندانشان نداشت و همواره شرمنده محبت های آنها بودم. حتی پس از ترکایران تا زمانی که توصیه شیخ دین فروش - احمد جنتی - برای قطع ارتباطات تلفنی و اینترنتی کروبی اجرا نشده بود مرتبا با او تماس تلفنی داشتم. حتی قطع ارتباط و کناره گیری از مشاورت او ، ذره ای از ارادت من به " منش " شیخ و نگرانی های شخصی در خصوص سلامت او و دلتنگی هایش نکاسته است. با همه این هاو با قلبی فشرده و با اخلاص کامل ، ناگزیر به یادآوری نکته ای تلخ خطاب به برادرانم حسین، تقی ، علی و یاسر و نیز مادر بزرگوارم سرکار خانم فاطمه کروبی هستم که البته به دنبال آن ، در خواست خود را نیز مطرح خواهم کرد .<br />
<br />
بگذارید به چند ماه قبل باز گردیم. غروب یک روز در نیمه دوم سال نود و پنج ، شنیدن یک خبر همه ما را بهت زده کرد. خبر فوت علی اکبر هاشمی رفسنجانی . او سابقه بیماری نداشت واعضای خانواده رفسنجانی هم هیچگاه نگفته بودند "وزارت اطلاعات ایران فردی را گمارده که رسالت خود را پایان دادن به زندگی محصوران میداند.” این ادعای محمد تقی کروبی البته مستند به نشانه هایی است و تجربه جمهوری اسلامی در حذف مخالفان و منتقدان به گونه ای است که بسیاری از افراد ، مرگرفسنجانی را یک قتل سیاسی می دانند. در مورد مهدی کروبی شرایط ویژه ای وجود دارد . شخصا از یکی از محافظان وی شنیدم که در سال هفتاد و هفت ، سردار عراقی الاصل محمدرضا نقدی خواستار سکوت کروبی ویا انتظار برای قتل در منزل شده بود. امروز نظام جمهوری اسلامی در مقایسه با سال هفتاد و هفت ، دهها برابر رسواتر است و در حذف مخالفان ، مجرب تر و حریص تر . از سوی دیگر همه ظواهر ، حاکی ازهماهنگی دو تیغه قیچی- ولایت معاشان و کاسبان حصر - برای بریدن رگ حیات کروبی از طریق کوتاهی در رسیدگی کافی پزشکی است. اما حتی اگر فرض مطرح شده توسط فرزند کروبی، صحت نداشته باشد شرایط جسمی شیخ به خصوص وضعیت قلبی او، اقتضائاتی دارد که غفلت از آن نه به نفع شیخ است و نه به صلاح علاقمندانش. عمر شیخ دراز باد اما اگر بخواهیم تعارف رو کنار بگذاریم او به زودی هشتاد سالگی رو پشت سر می گذارد . تجربه هاشمی رفسنجانی به ما یاد آوری می کند که لازم است هر چه زودتر تکلیف کروبی با بسیاری از مسائل و در راس آنها ولایت فقیه ، مشخص شود. زیرا شیخ و دوستان او از عوامل تثبیت " ولایت مطلقه فقیه " هستند و آنچه جنایت ، فساد و بی کفایتی در کشور وجود دارد به نحوی مرتبط با همین قدرت مطلقه و غیر پاسخگوست. به گمانماکنون کروبی نیز می داند که هر کس بر مسند ولایت مطلقه فقیه تکیه بزند شرایط حاکم بر کشور چندان تغییر نخواهد کرد. بگذارید رفتار احتمالی چند کاندیدای دیگر که می توانستند به جای علی خامنه ای بر این مسند بنشینند را حدس بزنیم . مرحومموسوی اردبیلی . همین روزها خاطره ای از او در رسانه های مجازی منتشر شده که نشان می دهد او حتی قدرت ایستادگی در برابر دادستان فاسد وظالم - اسداله لاجوردی - را نداشته است. در دوره ریاست او بر قوه قضائیه ، اعدام های شصت و هفت انجامشد که هم اکنون بسیاری از افراد تلاش می کنند خود را بی خبر - یا حداقل بی تقصیر - در آن ماجرا نشان دهند. نزدیکان موسوی و کروبی همبه زبان تلویح سعی درالقای بی خبری آنها از روند شکل گیری و اجرای آنجنایت دارند. راستی اگر موسوی اردبیلی به جای علی خامنه ای ، عهده دار رهبری بود تا چه حد توانایی مقابله با جنایات را داشت و تا چه میزان می توانست مدیران عالی و میانی کشور و نیز اطرافیان خود را کنترل کند؟ نامزد احتمالی دیگر ، مرحومهاشمی رفسنجانی بود. بارها شاهد بغض کروبی به خاطر بازداشت بسیاری از افراد توسط وزارت اطلاعات دولت رفسنجانی و لبخند رضایت او به خاطر " کمشدن روی منتقدان " بودم. آن مرحوم حتی پس از پایان ریاست جمهوری نیز تغییر رویه نداد و در سخنرانی علنی ، دانشجویان معترض را " سوسول های ساواکی زاده " نامید. شیخ ما به خوبی به یاد می آورد روزی را که او و تعدادی از روحانیون سرشناس ، بیانیه ای صادر کردند تا اعتراض خود به اقدامسیاسی صدا وسیما - نمایش تصاویر مستهجن از کنفرانس برلین - را اعلامنمایند. پاسخ مرحومرفسنجانی در خطبه های نماز جمعه ، بیان زشت ترین عبارات در مورد معترضانبود . ذائقه تلخ شیخ به خاطر " خود برتر بینی های مرحومرفسنجانی و تحقیر دیگران " چیزی نیست که فقط به یاد من مانده باشد .<br />
<br />
اصلا اجازه بدهید فکر کنیمسید محمد خاتمی ، بر کرسی ولایت فقیه تکیه می زد. فرض می کنیم قدرت مطلقه فقیه، نمی توانست شخص خاتمی را به دیکتاتوری و فساد بکشاند. اما اطرافیان و نیروهای موثر بر او چه؟ لازمنیست دلخوری های شیخ از خاتمی و تک روی های اطرافیان او درابتدای دهه هشتاد را یادآوری کنم. آنچه اخیرا در ماجرای تنظیم لیست " کاندیداهای شورای شهر تهران" موجب اعتراضات گسترده شد نشان داد اگر خاتمی، رهبر بود اطرافیان او با خودی و غیر خودی چه می کردند . در مورد شیخ اعتدال و احتمال رهبری او همکه سخنی لازمنیست. بعید می دانم سرنوشت " صداقت و احترامبه خواسته های مردم " در حکومتمطلقه شیخ حسنروحانی برای کسی مبهمباشد.<br />
<br />
همه اینها را گفتمتا بگویمبه نظر من، هر کس رهبر باشد در چارجوب نظریه ارتجاعی " ولایت مطلقه فقیه " شرایط مردم و کشور تفاوت زیادی با امروز نخواهد داشت؛ اگر نگویم که رفتار فعلی برخی افراد نشان می دهد تکیه زدن ایشان بر جایگاه مفسده خیز ِ ولایت فقیه، دردهای مردم را بیشتر خواهد کرد. اگر اینچنین است از شیخ شجاع - و نیز میر محبوب - توقع می رود قبل از آنکه توطئه های،نظام ولایت فقیه ، فرصت را از آنها را بگیرد صادقانه با مردم سخن بگویند و موضع خویش نسبت به " ولایت فقیه" را آشکار سازند. سه سال و اندی قبل ، دردنامه ای سرگشاده با عنوان " استاد کروبی! نمی دانید چرا اینگونه شد ؟" خطاب به شیخ نوشتم که نشان می داد اقدامات خامنه ای ، کپی برداری از رفتارهای غیر قانونی و استبداری آیت اله خمینی است. با واسطه شنیدم که اعضای خانواده ، مصلحت اندیشی کرده و اجازه نداده اند نامه به دست مخاطب آن برسد. تقاضای ملتمسانه من از خانم کروبی و فرزندان ایشان آنست که این بار خواسته مرا با شیخ در میان بگذارند. شیخ ما ، هزینه های فراوان داده تا نشان دهد همه روحانیون شیعه ، طرفدار دیکتاتوری ولی فقیه نیستند. گامبعدی و لازمبرای شیخ آنست که تکلیف خود را با تئوری ولایت فقیه مشخص نماید . گمان می کنم چهار دهه استیلای نظام ولایت فقیه ، فرصت کافی در اختیار همگان قرار داده تاناکار آمدی و فساد انگیزی این شیوه حکومت را ثابت نماید . حتی اگر شیخ همچنان ارادتمند آیت اله خمینی باشد با دوری جستن از " ولایت فقیه " می تواتد مردم را به بخشیدن گناه بزرگ و طلب مغفرت برای بنیانگزار جمهوری اسلامی ، تشویق نماید .با تلخ کامی می گویم شاید فرصت شیخ عزیز ما برای انجاماین رسالت، چندان طولانی نباشد . <br />
<br /></div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-65148117547231632532016-12-04T20:28:00.001+03:302016-12-04T20:33:08.331+03:30آقای حسنخمینی ! این ننگ ها میراث پدربزرگ شماست<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
دوشب پیش که اظهارات یکی از مدیحه سرایان رهبر- حسیناله کرم- را خواندم خیلی سخت خوابیدم . بغض و خشمگلویم را گرفته بود اما ترجیح دادم کمی بر خشمخود مسلط شومآنگاه چند خطی بنویسم. داستان را نه از سال شصت و هشت و آغاز رهبری علی خامنه ای بلکه از سال هزار و سیصد و شصت و هفت شروع می کنم. در نیمه دوم آن سال ، فتح اله امید نجف آبادی که برای ارضای شهوات سیاسی سران نظام ، دهها نفر را به سنگین ترینمجازات ها از جمله اعدام محکوم کرده بود مورد خشم حکومت واقع شد که نتیجه این خشم، اعداماو به حکمعلی فلاحیان- از سران دادگاه ویژه روحانیت در آن زمان - بود . چند روز بعد از اعدام امید نجف آبادی ، یکی از نمایندگان مجلس را دیدم که دوست مشترک فلاحیان و امید بود. او با خشمفراوان ، به فلاحیانفحاشی می کرد . وقتی دلیل عصبانیت او را جویا شدم داستانی را از مجادله خودش با فلاحیان نقل کرد . به گفته آننماینده مجلس ، فلاحیان ادعا کرده بود که امید نجف آبادی پس از اینکه به او اطلاع داده بودند صبح روز بعد اعدام خواهد شد با هم سلولی خود لواط کرده است ! او می گفت به فلاحیانگفتم او را اعدامکرده اید این حرف هاچیست که علیه او می گویید ؟ آیا اصولا در آن شرایط ، کسی توانایی برقراری رابطه جنسی با کسی دارد؟<br />
<br />
البته گماننکنید امید نجف آبادی ، تنها کسی بود که فاسدانی مثل فلاحیان آنان را مجازات و برای توجیه احکامصادره ، اتهامات سنگین به ایشان نسبت دادند. در دوران دهساله رهبری آیت اله خمینی ، دهها نفر در دادگاههای مخفی به اعداممحکومشدند در حالی که رسانه های رسمی کشور یا محافل سیاسی ، بازتاب دهنده اتهاماتی از قبیل جاسوسی یا ارتباط نامشروع جنسی - عمدتا لواط- در خصوص آنان بودند. اگر از افراد ناشناس بگذریم می توان به اعدام شدگانی اشاره کرد که آیت اله خمینی - یا کسانی که ازآغاز نیمه دوم دهه شصت بر او مسلط بودند- از نزدیک آنها را می شناختند .اما همان افراد توسط افراد فاسد و بدنام همچونعلی فلاحیان ، محاکمه و مجازات شدند.رئیس صدا و سیما -قطب زاده - و فرمانده نیروی دریایی - ناخدا افضلی - از اعدامشدگانبه اتهام جاسوسی و امید نجف آبادی و علینقی سید خاوری - نماینده مجلس- دو" اعدامشده" بودند که در محافل سیاسی و خبری ، اتهام لواط در مورد آنان مطرح می شد. در همان دوره دهساله ، حداقل سه مرجع تقلید سرشناس -آیت اله شریعتمداری و آیت اله سید صادق روحانی در قم و آیت اله سید حسنقمی در مشهد - در حصر خانگی قرار گرفتند که اخبار بعدی نشان داد آیت اله خمینی کاملا در جریان امر بوده است. مهندس عباس امیر انتظام و برخی سران گروههای چپ با اتهامات واهی به زندانهای طویل المدت محکومشدند و از همه بدتر ، صدها نفر در تابستان سال شصت و هفت بدون طی تشریفات حقوقی ، بر اساس احکامظالمانه به قتل رسیدند.<br />
<br />
فصل مشترکهمه احکامفوق ، دستور مستقیم آیت اله خمینی یا صدور احکامتوسطقضاتی بود که مستقیما توسط رهبر منصوب و از حمایت بی چون و چرای او برخوردار بودند. خفقان ناشی از تسلط خمینی بر رسانه ها و محافل سیاسی نیز به گونه ای بود که نه تنها برای کسی امکان مخالفت با دادگاههای قرونوسطایی وجود نداشت بلکه حتی طرح پرسش نیز تقریبا غیر ممکن بود. با نگاهی به آن سال ها می توان به ایننتیجه رسید هر کس انتقاد موثر بیان می کرد یا هر فرد ، حزب و گفتمانی که می توانست رقیبی برای حاکمیت ولایت فقیه باشد مورد کینه آیت اله خمینی و مباشران اصلی او واقع می شد. در آندوره ، آیت اله خمینی ، دستور حصر مراجع تقلید مخالف با انحصار طلبی ولی فقیه را صادر می کرد ، شخصا در تریبونعمومیعلیه دکنر مصدق سخن می گفت - او اصلا مسلمان نبود - در برابر توصیه های محرمانه برای مداوای رقیب بیمار خود -آیت اله شریعتمداری- ترشرویی می کرد و اگر از افزایش محبوبیت کسی نگرانمی شد از همه قدرت خود برای حذف او استفاده می نمود- ابوالحسنبنی صدر - و.....<br />
<br />
در سالهای پایانی عمر ، آیت اله خمینی بیش از آنکه خمینیِ دهه چهل و پنجاه و حتی خمینیِ پس از انقلاب باشد جاده صاف کن مطامع حکومتی اکبر هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی بود و هر چه مرگاو نزدیکتر شد خشونت زوجناکامرفسنجانی - احمد خمینی همافزایش یافت که ثمره آن در جنایت تابستان شصت و هفت و نامه ششم فروردین شصت و هشت آیت اله خمینی به آیت اله منتظری نمایانگردید. لازمبه توضیح نیستکه رفتار سازمانمجاهدین خلق از ابتدای دهه شصت تا همراهی آنان با صدام و ارتش عراق، ملغمه ای از خیانت ، جنایت و حماقت بود اما هیچیک از موارد سه گانه فوق نمی تواند امضای آیت اله خمینی ذیل دستنویس احمد خمینی برای اعدام صدها محکوم اسیر در زندان را توجیه نماید. آن حرکت آنقدر شرمآور بود که در ماههای بعد از کودتای انتخاباتی سال هشتاد و هشت ، بسیاری از حامیان جنبش سبز همه تلاش خود را بر اثبات بی اطلاعی سران جنبش از آن جنایت متمرکز کردند . برخی وابستگان به جناحمحافظه کار نیز برای تمسخر حامیانِ " دورانطلایی امام" همانجنایت را به آنان یاد آوری نمودند. در خصوص نامه ششم فروردینماه شصت و هشت به آیت اله منتظری نیز توضیح زیادی لازمنیست. در آن نامه ، آیت اله منتظری یک ساده لوح معرفی شده که جای او در قعر جهنماست و دو روز بعد در نامه دیگری با هماندستخط و امضا ، آظهار امیدواری شده که "ساده لوحی که مامن منافقین بوده و جایش درقعر جهنماست " به حوزه و نظام گرمی ببخشد.<br />
<br />
مسئولیت آنچه در بالا آمد به طور کامل به عهده آیت اله خمینی است ؛ هم آنها که با دستور ، هدایت یا حمایت او در شرایط تعادل فکری و آگاهی کامل انجام شد همآنچه او با تبدیل شدن به ماشینامضای رفسنجانی و احمد خمینی ، فقط بار مسئولیت اخلاقی و شرعی آن را بر خود تحمیل کرد. زیرا همه آنها در غیاب " امکاناعتراض به تصمیمات ولی فقیه" صورتگرفت. در آنروزها نیز هر کس اعتراض می کرد مورد تمسخر ، اهانت و تهدید واقع می شد حتی اگر نماینده نجیب مجلس - شرع پسند - بود که به خانواده شهدا انتساب داشت یا احمد کاشانی فرزند شخصیت مورد علاقه آیت اله خمینی ( آیت اله ابوالقاسمکاشانی ).<br />
<br />
آنچه امروز در دوره حکمرانی سید علی خامنه ای جریان دارد بی شکمیراث آیت اله خمینی است. خامنه ای ضعیف تر از آن بوده و هستکه بتواند ادعا کند " ولایت فقیه شعبه ای از ولایت رسول اله است ". اگر روح اله خمینی، مخالفانشورای نگهبان را " مفسد فی الارض " نمی نامید خامنه ای قادر نبود انتخاب همه آحاد ملت را به تایید پیرمرد مفلوکی به ناماحمد جنتی موکول کند. اگر شخصیت حرام خواری به نام حسین اله کرم ، جرئت می کند به راحتی به یکبانوی نجیب ایرانی اتهامات غیر اخلاقی بزند گناه زیادی متوجه او نیست او در واقع راه امامراحل را پیگیری می کند که دکتر<br />
مصدق را " سیلی خورده از ملت "، مهندس بازرگان را " پدر معنوی منافقین" ، آیتاله منتظری را " ساکنقعر جهنم " و آیت اله شریعتمداری را " مستحق مرگبر اثر بیماری " می نامید.<br />
<br />
روی سخنم با سید حسنخمینی است. او ظاهرا خود را به درس و بحث حوزوی مشغول ساخته است اما همانند پدر بزرگخویش ، هیچ دغدغه ای نسبت به " غیر خودی" ها ندارد. اکنون دیگر قانع شده امکه از حسنخمینی ، نمی توان حمایت از فعالانسیاسی سکولار یا مذهبیون مخالف ولایت فقیه را انتظار داشت. اما او همه وقت و انرژی خود را در راه رسیدن به عالیترین مدارج حوزوی طی می کند و لابد به آینده ای فکر می اندیشد که در جایگاه ویژه ای از مناصب حوزوی مستقر خواهد شد. در عینحال ، او تماشاگر لجن پراکنی علی خامنه ای علیه روحانیونپاک سرشت است که مخالف استبداد فقیه هستند. اگر خامنه ای امروز مراجع تقلید مخالف خویش را مروج" تشیع انگلیسی " می خواند و حتی به گنجینه کتاب های ایشان رحم نمی کند دلیل آن را باید در ادبیات به جا مانده از دورانطلایی جستجو کرد . سید حسن خمینی در سال های حیات پدربزرگخود، سن بلوغ را پشت سر گذاشته بود و قطعا ادبیات او را از یاد نبرده است که به راحتی تعدادی از نمایندگانمجلس شامل سید محمد خامنه ای و برخی مجتهدان دیگر را " حنجره اسرائیل " می نامید. حسنخمینی حنی اگر به وظیفه اخلاقی و شرعی خویش نمی اندیشد حداقل به آینده خود فکر کند. راهی که خامنه ای می رود همانمسیری استکه پدر بزرگ حسن خمینی باز کرده است. اگر حسنخمینی حتی ذره ای آزادگی در وجود خویش می بیند باید مطمئنباشد که در آینده ای نه چندان دور با ولی فقیه یا اراذل وابسته به او درگیر خواهد شد. پس به او می گویم از میراث پدر بزرگخویش بترسد و حداقل برای مصون ماندنخود از پدیده هایی مانند اله کرم ، راهی پیدا کند. شاید راهی که او می یابد اندکی به مردمنیز کمککند و بار گناهان نابخشودنی پدربزرگش را سبک تر نماید. </div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-38807382401414432482016-09-30T04:31:00.002+03:302016-09-30T04:31:32.997+03:30<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br /></div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-52005493566583660882016-09-30T04:31:00.000+03:302016-09-30T04:31:28.523+03:30ولایت فقیه یعنی ۲۰۰۰<۱۱<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br />
<br />
ورود احمدی نژاد به کاخ ریاست جمهوری در سال هشتاد و چهار ، متکی به انتخاباتی پر حرف و حدیث بود. در آن انتخابات ، سید علی خامنه ای در برابر اکبر هاشمی رفسنجانی ایستاد که سابقه رفاقت پنجاه ساله با او داشت. اصرار رهبر جمهوری اسلامی بر حمایت از احمدی نژاد در آنانتخابات ، همچنین موجب صدور نامه افشاگرانه مهدی کروبی شد که برای نخستینبار از دخالت مجتبی خامنه ای در مسایل مهم کشور پرده بر می داشت. اما نه "شکایت رفسنجانی به خدا " بر اراده خامنه ای برای حمایت از احمدی نژاد تاثیر گذاشت نه افشاگری بی سابقه کروبی. از نخستین روز کار احمدی نژاد هم ، رهبر جمهوری اسلامی نشان داد که شیوه حمایت او از رئیس جمهور دست ساز خود با حمایت های او از روسای جمهور پیشین متفاوت است.<br />
<br />
هنوز یکسال از نخستین دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد نگذشته بود که زمزمه های مخالفت جدی با او از درون مجلس اصولگرا و از میاناصلی ترین شخصیت های سیاسی آغاز شد . شاه بیت اکثر اعتراضات ، قانون گریزی و خلاف گویی های احمدی نژاد بود. اما فضاسازی رهبر جمهوری اسلامی در حمایت از رئیس جمهور محبوب خود ، هر گونه تلاش برای بر خورد با او را ناکام می گذاشت. هر چه از ماهها و سالهای ریاست احمدی نژاد بر دولت گذشت حمایت های رهبر از او نیزافزایش یافت. عجیب ترین حمایت که شیفتگی علی خامنه ای به رئیس دولت نهم را نشان می داد در ملاقات شهریور ماه هشتاد و هفت هیئت دولت با رهبر ، متجلی گشت. در آندیدار که با آغاز چهارمین سال دولت نهم مصادف بود خامنه ای از احمدی نژاد و همکاراناو خواست خود را برای یکدوره پنجساله فعالیت - یک سال باقیمانده از دولت نهم و دوره چهارساله دولت بعد - آماده کنند . همچنین در اواخر اردیبهشت ماه سال هشتاد وهشت و در فاصله یک ماه به انتخابات ریاست جمهوری، بخشی از سخنرانی علنی رهبر در کردستان به تمجید از فعالیت های چهار ساله احمدی نژاد و مذمت منتقدان او - از جمله سایر کاندیداهای ریاست جمهوری - اختصاص یافت ؛ در حالی که بر اساس قانون و عرف ، نهادهای اجماعی و دستگاههای حکومتی حق تبلیغ به نفع یا علیه کاندیداهای ریاست جمهوری را ندارند. اصرار خامنه ای بر حمایت از احمدی نژاد تا جایی پیش رفت که او قبل از اعلامنتایج قطعی رای گیری و بدونتوجه به شکایت همه کاندیداها - از جمله محسن رضایی - پیامتبریک برای احمدی نژاد فرستاد و بر تعداد آرای مورد ادعای او ، مهر تایید زد .<br />
<br />
حمایت های فزاینده از احمدی نژاد درسالهای اول و دوم از دوره دوم ریاست جمهوری او ادامه یافت. در آغاز سال دوم ، اعضای هیئت دولت به همراه رئیس خود ، با رهبر ملاقات کردند تا اوصاف احمدی نژاد را از زبان خامنه ای بشنوند :" پایبندی به ارزشها – عدالت طلبی – ساده زیستی – دوری از اشرافیگری – تلاش و خدمت بی وقفه و استکبارستیزی . " اما یکحادثه ، نه تنها دوره دلدادگی رهبر به احمدی نژاد را خاتمه داد بلکه تخمکینه از او را در دل خامنه ای کاشت. این حادثه ، عزل وزیر اطلاعات توسط رئیس جمهور ، بازگرداندن وزیر با حکمرهبر و خانه نشینی یازده روزه احمدی نژاد در اعتراض به این دستور رهبر بود.<br />
<br />
تاثیر خانه نشینی اعتراضی احمدی نژاد در حدی بود که پس از آن نه تنها هیچگاه روابط رهبر و رئیس جمهور محبوب او به روزهای پیش از آن برنگشت بلکه دو سال پایانی ریاست احمدی نژاد بر دولت تا حدود زیادی تشریفاتی بود. از جمله در مهم ترینعلاقه سیاسی او یعنی پرونده هسته ای ، نقش رئیس جمهور به صفر رسید. همچنین بر اساس افشاگری های بعدی علی اکبر صالحی آخرین وزیر خارجه دولت احمدی نژاد، هشت ماه مذاکره با امریکا ، دور از چشمان رئیس دولت انجامشد.<br />
<br />
همه آنچه در بالا آمد فقط یکمفهومداشت. یازده روز اصرار احمدی نژاد بر استیفای اختیارات قانونی رئیس جمهور ، روابط دو هزار روزه او با رهبر - مرداد هشتاد و چهار تا فروردین نود - را کاملا دگرگونکرد به طوری که با گذشت حدود دو هزار روز از پایاناعتراض یازده روزه ، رهبر همچنان کینه او را به دل دارد . رهبر جمهوری اسلامی که بیش از دو هزار روز ، از مدیریت فاسد احمدی نژاد حمایت کرده بود اکنون شخصا به میدانآمده تا از بازگشت " فاسق محبوب خویش" بهقدرت جلوگیری کند. معکوس شدن روابط این دو را می توان از مقایسه سخنرانی های رهبر در سالهای هشتاد وهشت و نود و پنج به خوبی درک کرد . سید علی خامنه ای در فاصله یکماهه به انتخابات ریاست جمهوری سفری طولانی به کردستان داشت. او در این سفر سخنرانی های متعددی در حمایت از احمدی نژاد ایراد نمود و با طرح ادعای "تسلط بر واقعیات کشور " رقبای احمدی نژاد را به خلاف گویی و ارائه گزارش های همراه با سیاه نمایی از وضع کشور متهم کرد. همان سید علی خامنه ای ، در اوایل شهریور ماه نود وپنج، بار دیگر ادعای تسلط خود بر واقعیات کشور را مطرح تا از این ادعا " بر حذر داشتناحمدی نژاد از نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری سال نود و شش " را نتیجه بگیرد. اگر تغییر موضع خامنه ای نسبت به احمدی نژاد ناشی از باور او به فساد و بی کفایتی او بود بایستی دستگاههای نظارتی ، موظف به رسیدگی می شدند که نتیجه این رسیدگی ها می توانست محرومیت قانونی احمدی نژاد از کاندیداتوری باشد . اما هیچگونه نشانه ای از تعقیب رئیس جمهور سابق به اتهام فساد وجود ندارد و با اطمینان می توان گفت تنها اتهام احمدی نژاد از نگاه خامنه ای ، اعتراض او به رهبر از طریق خانه نشینی یازده روزه است. در واقع ، سخنان اخیر خامنه ای ، جلوه ای جدید از "ولایت فقیه " بود که به موجب آن ، یازده روز از تمام دو هزار روز قبل از آن مهم تر است و اعتراض به رهبر از تضییع حقوق اساسی ملت ، قبیح تر! </div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-10541470887099962182016-09-30T04:14:00.000+03:302016-09-30T04:14:51.975+03:30 آقای روحانی !این هنوز از نتایج سحر است<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br />
<br />
اوایل بهار سال هشتاد و چهار مقاله ای در آفتاب یزد نوشتم با تیتر "آقای خاتمی !این هنوز از نتایج سحر است " . در آن زمان ، خاتمی آخرین ماههای ریاست جمهوری را پشت سر می گذاشت و حملات سازمانیافته اصولگرایان به او آغاز شده بود. شرایطی که این روزها در پیش روی روحانی قرار گرفته ، مرا به یاد آن روزها انداخت. البته ، نه خاتمی در مواجه شدن با آن شرایط، بی تقصیر بود و نه روحانی در به وجود آمدن شرایط فعلی ، بی گناه است . اما معتقدم تقصیر روحانی در این زمینه ، بیش از خاتمی است زیرا اولا روحانی شناخت عمیق تری از رهبر و گماشتگان او دارد ثانیا او تجربه اهمال های خاتمی و نتایجآن را در اختیار داشت و می توانست با بهره گیری از آن تجربیات، از بسیاری حوادث پیشگیری کند به خصوص که در ماههای اولیه ریاست جمهوری روحانی ، رهبر جمهوری اسلامی بسیار به همراهی و همکاری او نیازمند بود.<br />
<br />
البته نباید گمانشود رفتار خصمانه خامنه ای با رئیس دولت ، در حد فعلی متوقف می شود. تحقیر این دولت توسط رهبر جمهوری اسلامی ، بسیار زودتر از دولت های قبلی آغاز شد. در آغاز سال چهارم دولت اول احمدی نژاد ، رهبر جمهوری اسلامی ضمنن تمجید های بی سابقه از رئیس دولت ، از او و همکارانش خواست خود را برای پنجسال خدمت آماده کنند. اما در ملاقاتی که روحانی و کابینه او در پایان نخستین سال فعالیت با رهبر داشتند با لیستی بلند بالا از توصیه های انتقادی مواجه شدند که از "عدم اغراق در ارائه آمارها " تا " سعه صدر در برابر انتقادات " را در بر می گرفت. توصیه رهبر در آغاز سال چهارم دولت روحانی نیز نه تنها هیچ شباهتی به اشتیاق آشکار او برای تداوم حضور احمدی نژاد در منصب ریاست جمهوری نداشت بلکه به وضوح، تمایل خامنه ای به پایانکار ایندولت را به اثبات می رساند. در تمام سه سال گذشته به موازات افزایش آسودگی رهبر به خاطر کاهش تحریم ها و فشارهای خارجی ، برخورد تخریبی او علیه دولت یازدهم با جدیت بیشتر ادامه یافته است. اما سخنرانی اخیر او در جمع فرماندهانسپاه را می توانورود رسمی رهبر به فاز جدید مقابله با دولت یازدهم دانست. تا پیش از این، خامنه ای سیاست "یکی به نعل ، یکی به میخ " را پیگیری می کرد وضمنتشکر از فعالیت های دولت، گلایه خود از به نتیجه نرسیدنبرخی وعده ها و انتظارات را اعلاممی کرد. اما در فاز جدید ، او " هیچانگاری دولت " را در دستور کار قرار داده است. حامیاندولت روحانی ، دور ساختنخطر جنگاز کشور و کاهش تنش در روابط با سایر کشورها را مهم ترینو با ارزش تریندستاورد دولت او می نامند . در حالی که خامنه ای با صراحتی همراه با وقاحت ، سهمدیپلماسی دولت در کاهش خطرات خارجی را معادل صفر دانست. سخنان او در این زمینه را یکبار دیگر<br />
بخوانید : " گاهی اوقات سخنانی از جانب برخی مسئولان مطرح شده مبنی بر اینکه رفع تهدید نظامی و جنگ بهدلیل فلان اقدام بوده است، درحالی که این سخنان صحیح نیست، زیرا تنها عامل رفع تهدید نظامی، «اقتدار دفاعی و نظامی» و «ایجاد ترس و رعب در دشمن» بوده و خواهد بود." خامنه ای در واقع به دنبال القای این نکته است که نه تنها ادعاهای دولت در خصوص کسب موفقیت های بزرگدر عرصه دیپلماتیکصحیح نیست بلکه دولت در این زمینه هیچ سهمی ندارد .<br />
<br />
البته خود کرده را تدبیر نیست. حسنروحانی در سه سال گذشته به بهانه پیشبرد مذاکرات هسته ای و تنش زدایی در عرصه بین المللی ، اغلب وعده های انتخاباتی مرتبط با سیاست داخلی را نادیده گرفت که نتیجه مستقیم آناهمال ها ، تقویت جناح تندرو و یاران نزدیکرهبر بوده است. نگارنده از نخستین روز های فعالیت روحانی در کسوت ریاست جمهوری ، این نکته بدیهی را به او یادآوری نمود که " نیاز خامنه ای به حل و فصل پرونده هسته ای، اگر بیش از نیاز دولت به آن نباشد کمتر همنیست . " به عبارت دیگر ، روحانی مجبور نبود که برای حل آنمعضل ، به باج دهی در داخل کشور و سکوت در برابر زیاده خواهی های رهبر تندهد.<br />
<br />
متاسفم که به روحانی بگویم" این هنوز از نتایجسحر است ". یقیندارم "هیچانگاری دولت" فاز نهایی اقدامات رهبر و عوامل او علیه دولت یازدهمنیست. پیش بینی می شود در هفته های آینده ، فاز جدید از برنامه های خامنه ای برای اثرگذاری بر انتخابات ریاست جمهوری سال آینده آغاز شود . اینفاز احتمالا شامل مقصر دانستن دولت روحانی در نابسامانی های اقتصادی و پس از آن دستگیری و محاکمه نزدیکان روحانی با اتهام فساد اقتصادی خواهد بود.<br />
<br />
همه آنچه در بالا آمد یکطرف ماجراست. خامنه ای به درستی گمانمی کند نتیجه ایناقدامات هر چه باشد او برنده نهایی خواهد بود. اگر موفق شود روحانی را از چشمرای دهندگانبیاندازد بخشی از کینه و عقده خود از دهن کجی های مردمرا جبران نموده است. اما اگر بار دیگر مردمتصمیمبگیرند برای نشان دادنمخالفت خود با رهبر ، به روحانی رای دهند باز همبرنده اصلی ، خامنه ای است. او سال هاست حقوق اساسی ایرانیان را ضایع می کند، ثروت ملی و اموال ایرانیان در پای شهوات سیاسی و زیاده خواهی های ولی فقیه در داخل و خارج از کشور هزینه می شود و در یککلام ، او کشور و ملت را ملکطلق خود می پندارد. نگاهی دقیق به تحولات سال های اخیر نشان می دهد که در اغلب زمینه ها ، تضییع حقوق ایرانیان روند صعودی داشته است . از جمله در عرصه انتخابات ، روند بررسی صلاحیت ها روز به روز محدودیت های بیشتری در برابر انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان گذاشته است . اصلاحطلبان و کسانی که ادعای پیگیری حقوق مردم را دارند هم به همان روندی که مطلوب خامنه ای است تن داده اند و نهایتا مردم را با قصه هایی مانند " رای آوردن کسانی که مطلوب خامنه ای نیستند " فریب داده و می دهند. خامنه ای همبه خوبی دست اینفریب کاران حقیر را خوانده و برای,خود بازی برد -برد طراحی کرده است. اصلاح طلبان و هم پیمان جدید آنها -اعتدالیون - وظیفه کنترل عصبانیت ها و طغیان های عمومی را به عهده گرفته اند و خامنه ای نیز با خیالی آسوده ، اهداف زیاده. خواهانه خویش را پیگیری می نماید. از سه سال پیش که روحانی به قدرت رسیده ، نه نهادهایی مانند سپاه و قوه قضاییه در رفتارهای ضد مردمی خود تغییری داده اند ، نه اجازه گشایش محسوس در زندگی مردمداده شده است. در عرصه های فرهنگی و فعالیت های اجتماعی ، شرایط اگر بدتر از سالهای ابتدایی دهه هشتاد نباشد بهتر همنیست. سهمتندروها و قداره بندان از تریبون های عمومی در حال افزایش است و فساد اقتصادی هر روز ابعاد گسترده تری پیدا می کند. در عین حال ، حتی اینحد از دست اندازی به حقوق مردم ، روحیه زیاده خواه خامنه ای را ارضا نمی کند و او به دنبال آنست که در هر دوره ، رئیس جمهوری تسلیم تر و بی اراده تر، وظیفه پرده داری را به عهده بگیرد. البته او نیز می داند که هیچکس ننی تواتد همواره به همه خواسته های خود برسد . بر همین اساس رهبر جمهوری اسلامی سناریویی با دو نتیجه محتمل ، آماده اجرا نموده است. اولویت نخست رهبر، زمین زدن روحانی برای انتقامگیری از حامیاناوست. طرحجایگزین ، تضعیف هر چه بیشتر و کاهشسهمواقعی رئیسجمهور از کیک قدرت و سپس تن دادن به ریاست جمهوری روحانی برای یک دوره جهار ساله دیگر است. در آنصورت خامنه ای بدونآنکه در داخل حاکمیت با خطر جدی مواجه باشد مشروعیت خود را به رخ جهانیان و قدرت خود برای تسلیم همه سیاستمداران در برابر خویش را به رخ داخلی ها خواهد کشید.<br />
<br />
باز هممی گویم که " این هنوز از نتایج سحری برای روحانی است ". روحانی چه برای چهار سال دومبه کاخ ریاست جمهوری برود چه نخستینرئیس جمهوریک دوره ای در ایرانباشد با مصیبت های بزرگ و بدنامی های تاریخی بزرگ مواجه خواهد بود.در اینمورد بیشتر خواهمنوشت . </div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-24724018880220524672016-08-12T18:07:00.001+04:302016-08-13T05:15:37.997+04:30آیت اله منتظری ؛ مردی که نخواست الدنگشود <div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
آیت اله منتظری ؛مردی که نخواست "الدنگ"شود<br />
<br />
پس از انتشار نوار صوتی از دیدار مرحوممنتظری با آفرینندگانهولوکاست جمهوری اسلامی ، بار دیگر تحلیلگران و ناظران به تحسین وی پرداختند زیرا او در حالی آینده سیاسی خویش را در معرض خطر داد که از بیماری آیت اله خمینی و قریب الوقوع بودن رسیدنخود به رهبری خبر داشت. البته آن اقدامماندگار ،هیچگاه از خاطره ها حذف نخواهد شد زیرا پیش و پس از منتظری ، هیچیک ازکسانی که ادعا می کنند "حکومت برای آنان از آب بینی بز کمارزش تر است " برای احقاق حقوق مردم ، قدرت را رها نکرد. بر همیناساس ، و را می ستایمو به روح بزرگش درود می فرستم. اما به باور من ،منتظری دهسال قبل ازآن دیدار کذایی ، رمز نگرانی خود از استقرار در جایگاه "قدرت مطلقه "را بیان کرده بود.<br />
<br />
اجازه بدهید زمان را چهار صد و چهل و دو ماه به عقب برگردانیم. بعد از ظهر چهارشنبه هجدهممهرماه سال یکهزار و سیصد و پنجاه وهشت ،تهران،ساختمان مجلس سابق سنا،جلسه چهل و یکممجلس بررسی و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی. در آنجلسه ،آقای مکارم شیرازی پیشنهاد داد که اختیار فرماندهی کل قوا به رئیس جمهور منتخب مردم داده شود. اینپیشنهاد موجب آشفتگی فراوانآقای منتظری شد . وی خطاب به مکارمشیرازی گفت :<br />
« متأسفانه در شرایط رئیس جمهور، شرط فقاهت را نگذاشته اید و حتی نگفته اید که لااقل یک نفر فقیه او را تأیید کند. آنوقت ما بیاییم قدرت قوای سه گانه مملکت را بدهیم به دست یک "آدم الدنگ" که از<br />
قدرتش سوء استفاده کند . خری را ببریم بالای بام که دیگر نتوانیم آن را پایین بیاوریم ».<br />
<br />
ظاهرا در آنشرایط ، منتظری تصور می کرد فقها حتی پس از قبضه قدرت ،همان زاهدان قانعی خواهند بود که در گوشه حجره های فیضیه و دارالشفا ،با لقمه نانی روزگار می گذرانند.اما لابد رئیس جمهور فارغ التحصیل از سوربون یا امآی تی ،از روز نخست برای دریدن مردم و چپاول اموال آنان دندان تیز می کند.<br />
<br />
روحش شاد . او درست تشخیص داده بود که اگر اختیار قوای سه گانه را دست یکنفر بدهیمپس از آنبا الدنگی سر و کار خواهیم داشت که دیگر نمی توانیماو را از اریکه قدرت پایینبیاوریم. اما او در تشخیص مصداق "الدنگ "اشتباه می کرد. او ظاهرا به دهسال وقت نیاز داشت تا بداند "خری که دیگر نمی توان او را از بالای بامبه زیر آورد "کیست. او که ارادت ویژه به آیت اله خمینی داشت با گذشت زمان ، خروجی عملکرد بهترین ولی فقیه -از نگاه او- را با تمام وجود لمس کرد. تلاش آیت اله منتظری بر آنبود که خود راقانع کند "خمینی همچون پادشاهان ستمگر نیست" اما نهایتا به این نتیجه رسید که"سیستم اطلاعاتی خمینی روی ساواک را سفید کرده است. ".<br />
<br />
معمولا بعد از ظهر هر پنجشنبه ، منزل آیت اله منتظری پاتوق بسیاری از مقامات نظامبه ویژه اعضای دفتر آیت اله خمینی بود پس منتظری با خلق و خوی اغلب آنان آشنا بود تمایل تدریجی آنان به دیکتاتوری و خفه کردنصدای مخالفان را از نزدیکلمس می کرد. مجموعه عملکرد احمد خمینی و باند او به اضافه دستورات آیت اله خمینی -یا دستورات منتسب به او- کمکم منتظری را قانع کرد که اشکال نه از فرد بلکه از جایگاه است. آیت اله منتظری زمانی جنگخود با باند حاکم را علنی کرد که از مرگقریب الوقوع آیت اله خمینی خبر داشت. برای او دو راه متصور بود:جنگعلنی با جناح مسلط و تن دادن به عزل -با توجه به آگاهی او از نفوذ احمد خمینی و هاشمی رفسنجانی بر آیت اله خمینی - یا اندکی تامل تا به دست گرفتنقدرت. او اعداممهدی هاشمی -برادر پرنفوذ داماد خود - را از یاد نبرده بود و می دانست توصیه های او به آیت اله خمینی برای جلوگیری از اعدامها هیچحاصلی نخواهد داشت. ضمنآنکه بر افراد نزدیکبه حاکمیت از جمله منتظری ، اینحقیقت آشکار شده بود که آیت اله خمینی در سال های آخر عمر خود چیزی بیش از ماشین امضا برای منویات باند احمد -اکبر نیست. بر همیناساس معتقدم ایستادگی او در برابر روند حاکم اولا با امید قابل توجه برای اصلاح ، همراه نبوده و ثانیا با آگاهی از احتمال عزل صورت گرفته است . او در حالی موقعیت سیاسی خود را به خطر انداخت که تدبیر و حتی وظیفه دینی به او حکممی کرد برای رهایی ملک و ملت از شر اطرافیان خبیث آیت اله خمینی و باند احمد- اکبر ، اندکی صبر پیشه کند و خود با در دست گرفتن قدرت ، اصلاحات مدنظر را انجامدهد. اما چرا او به جای این تدبیر ، درگیری علنی را انتخاب کرد ؟ به باور من،اینانتخاب تنها یک دلیل داشته است. دهسال تجربه ولایت مطلقه فقیه ،به او ثابت کرده بود هر کس در آن جایگاه بنشیند و از قدرت مطلقه برخوردار شود خروجی عملکرد او فساد ،خونریزی و تباهی خواهد بود. منتظری با چشمخود دید آنکه بالای بام رفته را به هیچقیمت نمی توانپایین آورد. متاسفانه دهسال وقت لازمبودتا منتظری بداند خطری که کشور و مردم را تهدید می کند رئیس جمهور نیست بلکه ولایت فقیه است که هر کس در آن جایگاه بنشیند نهایتا یک "الدنگ" خواهد بود که خاطره "خر بالای بام "را برای مردم تداعی می کند. معتقدم و بر ایناعتقاد پافشاری می کنم که انگیزه اصلی منتظری از جنگ علنی با باند حاکم، فهمدقیق او از نتیجه "ولایت فقیه "بود . او می دانست اگر او هم بر کرسی ولایت فقیه تکیه بزند ناماو به عنوان "الدنگ " ثبت خواهد شد؛ همان الدنگی که به تعبیر هجدهممهرماه پنجاه وهشت خود او، اختیار قوای سه گانه را در دست دارد و کسی نمی تواند او را از بالای بام به پایینبیاورد. منتظری طی یکدهه به این درکرسید که آنچه او برای استقرار آن تلاش فراوان کرده بود نتیجه ای جز تسلط "الدنگ" ها بر کشور ندارد. او به خوبی فهمید " خری " که خودش بالای بام فرستاده ،حاضرو حتی قادر به پایین آمدن نیست پس تلاش کرد که خودش " الدنگ " نباشد و همین، ناماو را جاودانه کرد. </div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-23655506369723815482016-08-12T18:07:00.000+04:302016-08-12T19:35:49.972+04:30آیت اله منتظری ؛ مردی که نخواست الدنگشود <div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
آیت اله منتظری ؛مردی که نخواست "الدنگ"شود<br />
<br />
پس از انتشار نوار صوتی از دیدار مرحوممنتظری با آفرینندگانهولوکاست جمهوری اسلامی ، بار دیگر تحلیلگران و ناظران به تحسین وی پرداختند زیرا او در حالی آینده سیاسی خویش را در معرض خطر داد که از بیماری آیت اله خمینی و قریب الوقوع بودن رسیدنخود به رهبری خبر داشت. البته آن اقدامماندگار ،هیچگاه از خاطره ها حذف نخواهد شد زیرا پیش و پس از منتظری ، هیچیک ازکسانی که ادعا می کنند "حکومت برای آنان از آب بینی بز کمارزش تر است " برای احقاق حقوق مردم ، قدرت را رها نکرد. بر همیناساس ، و را می ستایمو به روح بزرگش درود می فرستم. اما به باور من ،منتظری دهسال قبل ازآن دیدار کذایی ، رمز نگرانی خود از استقرار در جایگاه "قدرت مطلقه "را بیان کرده بود.<br />
<br />
اجازه بدهید زمان را چهار صد و چهل و دو ماه به عقب برگردانیم. بعد از ظهر چهارشنبه هجدهممهرماه سال یکهزار و سیصد و پنجاه وهشت ،تهران،ساختمان مجلس سابق سنا،جلسه چهل و یکممجلس بررسی و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی. در آنجلسه ،آقای مکارم شیرازی پیشنهاد داد که اختیار فرماندهی کل قوا به رئیس جمهور منتخب مردم داده شود. اینپیشنهاد موجب آشفتگی فراوانآقای منتظری شد . وی خطاب به مکارمشیرازی گفت :<br />
« متأسفانه در شرایط رئیس جمهور، شرط فقاهت را نگذاشته اید و حتی نگفته اید که لااقل یک نفر فقیه او را تأیید کند. آنوقت ما بیاییم قدرت قوای سه گانه مملکت را بدهیم به دست یک "آدم الدنگ" که از<br />
قدرتش سوء استفاده کند . خری را ببریم بالای بام که دیگر نتوانیم آن را پایین بیاوریم ».<br />
<br />
ظاهرا در آنشرایط ، منتظری تصور می کرد فقها حتی پس از قبضه قدرت ،همان زاهدان قانعی خواهند بود که در گوشه حجره های فیضیه و دارالشفا ،با لقمه نانی روزگار می گذرانند.اما لابد رئیس جمهور فارغ التحصیل از سوربون یا امآی تی ،از روز نخست برای دریدن مردم و چپاول اموال آنان دندان تیز می کند.<br />
<br />
روحش شاد . او درست تشخیص داده بود که اگر اختیار قوای سه گانه را دست یکنفر بدهیمپس از آنبا الدنگی سر و کار خواهیم داشت که دیگر نمی توانیماو را از اریکه قدرت پایینبیاوریم. اما او در تشخیص مصداق "الدنگ "اشتباه می کرد. او ظاهرا به دهسال وقت نیاز داشت تا بداند "خری که دیگر نمی توان او را از بالای بامبه زیر آورد "کیست. او که ارادت ویژه به آیت اله خمینی داشت با گذشت زمان ، خروجی عملکرد بهترین ولی فقیه -از نگاه او- را با تمام وجود لمس کرد. تلاش آیت اله منتظری بر آنبود که خود راقانع کند "خمینی همچون پادشاهان ستمگر نیست" اما نهایتا به این نتیجه رسید که"سیستم اطلاعاتی خمینی روی ساواک را سفید کرده است. ".<br />
<br />
معمولا بعد از ظهر هر پنجشنبه ، منزل آیت اله منتظری پاتوق بسیاری از مقامات نظامبه ویژه اعضای دفتر آیت اله خمینی بود پس منتظری با خلق و خوی اغلب آنان آشنا بود تمایل تدریجی آنان به دیکتاتوری و خفه کردنصدای مخالفان را از نزدیکلمس می کرد. مجموعه عملکرد احمد خمینی و باند او به اضافه دستورات آیت اله خمینی -یا دستورات منتسب به او- کمکم منتظری را قانع کرد که اشکال نه از فرد بلکه از جایگاه است. آیت اله منتظری زمانی جنگخود با باند حاکم را علنی کرد که از مرگقریب الوقوع آیت اله خمینی خبر داشت. برای او دو راه متصور بود:جنگعلنی با جناح مسلط و تن دادن به عزل -با توجه به آگاهی او از نفوذ احمد خمینی و هاشمی رفسنجانی بر آیت اله خمینی - یا اندکی تامل تا به دست گرفتنقدرت. او اعداممهدی هاشمی -برادر پرنفوذ داماد خود - را از یاد نبرده بود و می دانست توصیه های او به آیت اله خمینی برای جلوگیری از اعدامها هیچحاصلی نخواهد داشت. ضمنآنکه بر افراد نزدیکبه حاکمیت از جمله منتظری ، اینحقیقت آشکار شده بود که آیت اله خمینی در سال های آخر عمر خود چیزی بیش از ماشین امضا برای منویات باند احمد -اکبر نیست. بر همیناساس معتقدم ایستادگی او در برابر روند حاکم اولا با امید قابل توجه برای اصلاح ، همراه نبوده و ثانیا با آگاهی از احتمال عزل صورت گرفته است . او در حالی موقعیت سیاسی خود را به خطر انداخت که تدبیر و حتی وظیفه دینی به او حکممی کرد برای رهایی ملک و ملت از شر اطرافیان خبیث آیت اله خمینی و باند احمد- اکبر ، اندکی صبر پیشه کند و خود با در دست گرفتن قدرت ، اصلاحات مدنظر را انجامدهد. اما چرا او به جای این تدبیر ، درگیری علنی را انتخاب کرد ؟ به باور من،اینانتخاب تنها یک دلیل داشته است. دهسال تجربه ولایت مطلقه فقیه ،به او ثابت کرده بود هر کس در آن جایگاه بنشیند و از قدرت مطلقه برخوردار شود خروجی عملکرد او فساد ،خونریزی و تباهی خواهد بود. منتظری با چشمخود دید آنکه بالای بام رفته را به هیچقیمت نمی توانپایین آورد. متاسفانه دهسال وقت لازمبودتا منتظری بداند خطری که کشور و مردم را تهدید می کند رئیس جمهور نیست بلکه ولایت فقیه است که هر کس در آن جایگاه بنشیند نهایتا یک "الدنگ" خواهد بود که خاطره "خر بالای بام "را برای مردم تداعی می کند. معتقدم و بر ایناعتقاد پافشاری می کنم که انگیزه اصلی منتظری از جنگ علنی با باند حاکم، فهمدقیق او از نتیجه "ولایت فقیه "بود . او می دانست اگر او هم بر کرسی ولایت فقیه تکیه بزند ناماو به عنوان "الدنگ " ثبت خواهد شد؛ همان الدنگی که به تعبیر هجدهممهرماه پنجاه وهفت خود او، اختیار قوای سه گانه را در دست دارد و کسی نمی تواند او را از بالای بام به پایینبیاورد. منتظری طی یکدهه به این درکرسید که آنچه او برای استقرار آن تلاش فراوان کرده بود نتیجه ای جز تسلط "الدنگ" ها بر کشور ندارد. او به خوبی فهمید " خری " که خودش بالای بام فرستاده ،حاضرو حتی قادر به پایین آمدن نیست پس تلاش کرد که خودش " الدنگ " نباشد و همین، ناماو را جاودانه کرد. </div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-27986849467343300072016-05-01T01:13:00.001+04:302016-05-01T01:13:58.552+04:30افشاگری به روش احمدی نژاد<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br />
<div class="mail-message expanded" id="m3874" style="font-family: sans-serif; font-size: 13.696px; text-align: start;">
<div class="mail-message-content collapsible zoom-normal " style="margin: 16px 0px; zoom: 2.38522;">
<div style="display: table; width: 379px;">
<div dir="rtl">
اخیرا نهادهای حکومتی امریکا، دو میلیارددلار از سرمایه های متعلق به ایران را مسدود و آن را به خانواده امریکاییانی اختصاص دادند که در انفجار سال هزار و نهصد و هشتاد و سه بیروت کشته شدند. نقش مخرب جمهوری اسلامی در بسیاری از حوادث منطقه ،قابل انکار نیست اما در مورد تصمیم اخیر امریکایی ها و نگاه آنها به ارزش جان انسان امریکایی و غیر امریکایی ، هم سخن بسیار است که در مقاله دیگری به آن خواهم پرداخت. </div>
<div dir="rtl">
البته قبلا نیز اقدامات مشابهی صورت گرفته و مقادیری از سپرده های ایران به عنوان غرامت به قربانیان حوادث تروریستی اختصاص یافته است. اما مسدود سازی اخیر بیش از اقدامات مشابه ،در داخل ایران بازتاب داشته است. تا کنون هر گاه حکمی تشریفاتی علیه جمهوری اسلامی صادر شده و یا بر اساس احکام دستگاه قضایی امریکا ،اموال ایران به خانواده قربانیان حوادث تروریستی اختصاص یافته ، نحله های گوناگون سیاسی در ایران به صورت متحد در برابر امریکا ایستاده اند . اما این بار ، گویی جناح های سیاسی و بخش های مختلف حکومت ایران ، رفتار خصمانه امریکا را فراموش کرده اند و این موضوع، به سوژه ای برای افشاگری ها و اتهام افکنی های متقابل در جمهوری اسلامی تبدیل شده است. این سوژه بیش از هر کس ،موجب رسوایی برای احمدی نژاد شد و کمتر کسی به دفاع از او پرداخت. حملات گسترده به رئیس دولت های نهم و دهم و افشای نقش آن دو دولت در حیف و میل دو میلیارد دلاری ، با آغاز فعالیت های تبلیغاتی احمدی نژاد برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری سال نود و شش هم زمان شد و لذا صدور دفاعیه توسط او طبیعی بود .</div>
<div dir="rtl">
احمدی نژاد که سه سال است از سوی اغلب نهادهای حکومتی و جناح های سیاسی مورد اتهام واقع می شود گویی فرصت مناسبی به دست آورده تا به صورت یکجا از همه آنان از جمله رهبر جمهوری اسلامی انتقام بگیرد. مخاطب ظاهری بیانیه دفتر احمدی نژاد ، دولت یازدهم و تیم مذاکرات هسته ای بود اما او تلویحا مذاکرات هسته ای و نتایج آن را "خفت بار "توصیف کرد تا در کنار ظریف و روحانی ،صادر کننده مجوز مذاکره یعنی رهبر جمهوری اسلامی را تحقیر نماید و از رئیس مجلس نیز انتقام بگیرد.</div>
<div dir="rtl">
در دو هفته اخیر ،رسانه های گوناگون و نحله های مختلف سیاسی در ایران ، با اشاره به سپرده گذاری دو میلیارد دلاری دولت احمدی نژاد در بانک های امریکایی ،او را به خاطر هموار سازی مسیر برای توقیف این مبلغ توسط محاکم امریکایی مورد انتقاد قرار دادند. البته نمی دانم این موضوع تا چه حد دقیق است اما پاسخ دفتر احمدی نژاد نیز به نوعی تایید کننده این ادعاست و پاسخ دهندگان ،روش احمدی نژادی در متهم سازی دیگران به جای پاسخگویی شفاف را ترجیح داده اند. واکنش ها به جوابیه دفتر احمدی نژاد نیز به همین ویژگی پاسخ اشاره دارد . اما در پاسخ احمدی نژادی به ماجرای توقیف دو میلیارد دلاری ، نکته ای جدید وجود دارد که تا کنون به آن پرداخته نشده است . به این بخش از جوابیه دقت کنید : " حقوق هسته ای ایران و تاسیسات آن به ارزش تقریبی سی میلیارد دلار، از رده خارج، برخی نابود و بخشی نیز معطل گذاشته شده است " . سیستم حکومتی ایران به گونه ای است که بسیاری از هزینه ها و اقدامات هزینه ساز به ویژه آنچه به نحوی مرتبط با رهبر جمهوری اسلامی است از هر گونه نظارت ،معاف می باشد و هیچکس اجازه نزدیک شدن به آنها را ندارد<br />. پیش از این، رقم های متفاوتی در مورد هزینه های پروژه بلندپروازانه هسته ای ایران بیان شده است. دکتر ابراهیم یزدی ، چند سال قبل در سخنرانی خویش در دانشگاه زنجان از هزینه هشتاد میلیارددلاری سخن گفت و برخی افراد دیگر هزینه هایی کمتر یا بیشتر در این مورد تخمین زده اند. اما اکنون یکی از مهم ترین حامیان "ریخت و پاش هسته ای " با صراحت از ارزش "سی میلیارد دلاری "تاسیسات هسته ای سخن می گوید. با در نظر گرفتن هزینه های سرسام آور ناشی از مخفی کاری هسته ای، عادت غیر قابل ترک واسطه های تجاری و سیاسی در رانت خواهی ها و پورسانت گیری های غیر متعارف و نیز باج خواهی های کنترل نشده بعضی شرکای هسته ای جمهوری اسلامی از جمله روسیه ، می توان حدس زد که دسترسی به تاسیسات سی میلیارد دلاری ،هزینه هایی به مراتب بالاتر برای مردم ایران داشته است. اعتقاد دارم اگر مقصود احمدی نژاد و یارانش از تهیه جوابیه اخیر ،تنها رفع اتهام از خود بود آنان برای پاسخگویی های عوام فریبانه ،توجیهات بهتری در اختیار داشتند. اما واگذاشتن اتهام اصلی و قیمت گذاری پروژه هسته ای،موضوعی است که قاعدتا با هدف آگاه سازی مردم از نحوه حیف و میل اموال عمومی بر سر پروژه ای بی حاصل صورت گرفته است. احمدی نژاد می داند رسوایی و بدنامی او فراتر از آنست که بتوان با رد برخی اتهامات ،از آن گریخت . پس او ترجیح می دهد رسوایی ها را با اصلی ترین شریک حکومتی خویش -رهبر جمهوری اسلامی - و بازوان سیاسی ،نظامی و عقیدتی او به اشتراک بگذارد یا با افشای رسوایی های بزرگ تر ،توجهات را به رهبر و عوامل مستقیم او معطوف نماید. این رویه ای است که او از سال سوم دوره دور دوم ریاست جمهوری خویش در پیش گرفته است. در اوج خبر رسانی ها پیرامون مفاسد مرتضوی در سازمان تامین اجتماعی ، او نقش غیر قابل انکار یکی از دزدان خانواده لاریجانی در مفاسد آن سازمان را افشا نمود و در اقدامی بی سابقه ، از نقش "برادران قاچاقچی سپاه "سخن گفت که اسلحه دارند و رسانه های پر خرج همچون خبر گزاری فارس به آنان سرویس می دهند.</div>
<div dir="rtl">
اعلام ارزش تاسیسات هسته ای توسط احمدی نژاد را می توان آغاز دور جدید از افشاگری های درون حکومتی او برای انحراف توجهات از خود به ام الفساد کشور -رهبر - و سیاست های او دانست. احمدی نژاد برای ورود جدی به عرصه سیاسی در سال هشتاد وچهار ، افشاگری و اتهام افکنی علیه هاشمی رفسنجانی را برگزید . در آن زمان ،رفسنجانی ، یکی از قدرتمند ترین مهره های نظام تلقی می شد که حرف و حدیث های فراوان در اطراف او وجود داشت. احمدی نژاد با افشاگری و متهم سازی رفسنجانی ،از یکسو خود را فردی شجاع و قوی جلوه داد و از سوی دیگر میلیونها مخالف رفسنجانی را به سوی خود جلب نمود. اما اکنون ،رفسنجانی در سوی دیگر ماجرا ایستاده و نمی توان با اتهام افکنی علیه او ،کسب محبوبیت نمود. به ویژه انتخابات اسفند نود و چهار به احمدی نژاد و مشاورانش ثابت کرد که قدرتمند ترین چهره نظام ،منفور ترین چهره نیز می باشد و هرکس ،دشمنی خود با او را ثابت کند می تواند در میان میلیونها ایرانی کسب محبوبیت نماید. در اوج خستگی ها از "هزینه های و سیاسی و بین المللی "که بلند پروازی هسته ای خامنه ای بر مردم تحمیل نموده ،احمدی نژاد برای نخستین بار بخشی از هزینه های مالی این پروژه کم حاصل را افشا می نماید تا مردم بدانند هزینه شهوت رانی های سیاسی رهبر ، می توانست به جای دور ریخته شدن ،صرف رفع مشکلات صدها هزار جوان فاقد مسکن یا ایجاد اشتغال برای آنان شود.</div>
<div dir="rtl">
تکرار می کنم که اقدام جدید احمدی نژاد را ناشی از دلسوزی او برای مردم نمی دانم اما معتقدم می توان از اختلافات سهم خواهانه او با رهبر برای افشای رسوایی های دو شریک حکومتی و جلوگیری از پیوستن مجدد این دو "مردم فریب فاسد "به یکدیگر استفاده نمود.در این مورد باز هم خواهم نوشت.</div>
</div>
</div>
<div class="mail-message-footer spacer collapsible" style="height: 0px;">
</div>
</div>
<div class="mail-message expanded" id="m3898" style="font-family: sans-serif; font-size: 13.696px; text-align: start;">
<div class="mail-message-header spacer" style="height: 205px;">
</div>
<div class="mail-message-content collapsible zoom-normal " style="margin: 16px 0px; zoom: 2.38522;">
<div style="display: table; width: 379px;">
<div class="mail-elided-text" dir="auto" style="color: #4285f4; font-size: 12px; font-stretch: normal; padding: 24px 0px;">
Show quoted text</div>
</div>
</div>
<div class="mail-message-footer spacer collapsible" style="height: 0px;">
</div>
</div>
<div class="spacer" id="conversation-footer" style="font-family: sans-serif; font-size: 13.696px; height: 306px; text-align: start;">
</div>
</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-78803739656941722702016-04-21T17:49:00.000+04:302016-04-21T17:49:36.253+04:30یادداشت نویسی قاچاقچی -سپاهی ها یا تیر چهار نشانه خامنه ای ؟<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br />
<br />
سال هزار و سیصد و شصت ونه ، طرحی در مجلس شورای اسلامی مطرح شد که هدف آن قانونی سازی "قلع و قمع کاندیداهای نمایندگی مجلس " بود. طرح مزبور توسط جناح اقلیت مجلس سوم که روابط نزدیکی با رهبر جدید جمهوری اسلامی داشت پیگیری می شد . در آن طرح عناوین کلی و قابل تفسیر همچون "التزام عملی به اسلام و ولایت فقیه " به وفور وجود داشت. جناح اکثریت مجلس سوم که بعدها با عنوان اصلاح طلبان شناخته شدند در برابر نقشه رهبر و امربران او ایستادند و اجازه ندادند خواسته آنان محقق شود. مرحوم آیت اله فاضل لنکرانی که در آن زمان ریاست شورایعالی حوزه علمیه قم را به عهده داشت نامه ای برای کروبی رئیس وقت مجلس نوشت که ترجیع بند آن "آیا آن شب خوابتان برد ؟" بود . کروبی هم علیرغم روابط شخصی صمیمانه که با مرحوم فاضل لنکرانی داشت پاسخی شدید اللحن ارسال کرد که در نوع خود کم نظیر بود و انعکاس وسیعی پیدا کرد. شیخ برایم نقل می کرد که خامنه ای به او گفته "لحن شما خیلی تند بود " و این پاسخ را از کروبی دریافت کرده که " ازقدیم گفته اند کلوخ انداز را پاداش سنگ است " و خامنه ای هم گفته "سنگ و کلوخ کدام است؟ شما توپخانه کار انداخته اید " و پاسخ نهایی کروبی نیز اینکه "خواستم بعضی ها بدانند هنوز همه توپخانه ها خاموش نشده است. " در همان زمان آیت اله موسوی اردبیلی به کروبی گفته بود "آنطرفی ها هیچ پاسخی نمی توانند به نامه شما بدهند و تنها کاری که از آنها ساخته است مامور کردن عده ای برای هتاکی و فحاشی است ".<br />
<br />
پس از ربع قرن ،این بار کروبی به جای پرداختن به شاخه ها ، ریشه همه مفاسد کشور را نشانه گرفته و نقش رهبر در کژی ها و مصایب مردم را افشا نموده است. یقین دارم شیخ در زمان تنظیم نامه می دانسته که خامنه ای هیچ پاسخی ندارد که به او بدهد و تنها پاسخ ،بسیج اراذل و اوباش حکومتی برای هتاکی و تهدید است. بیانیه قداره بندان موسوم به حزب اله، اصلی ترین پاسخ علی خامنه ای به شیخ کروبی بود. شیخ با اینگونه تهدیدها غریبه نیست. در سال هفتاد و هفت که به دستور مستقیم خامنه ای ،کرباسچی محاکمه و برخی زیر دستان او به شدت شکنجه شدند کروبی در چند مصاحبه ،اعتراض خود را به رفتار بازجویان پرونده اعلام کرد. سردار عراقی محمد رضا نقدی برای تیم حفاظت کروبی پیام داده بود که شیخ را به گونه ای در خانه اش می کشیم که آب از آب تکان نخورد. اما تهدید مستقیم توسط اراذل و اوباش حزب الهی ،تنها پاسخ خامنه ای به کروبی نبود. انتشار مطلبی کوتاه در هجو کروبی و آیت اله خمینی در روزنامه رسمی "قاچاقچیان سپاهی "-روزنامه جوان - یقینا یک اقدام خودسرانه نبوده و دست اندرکاران آن روزنامه براساس برنامه ای از پیش طراحی شده اقدام ننگین آیت اله خمینی را یادآوری نموده اند تا کسانی همچون کروبی که دوران حکومت آیت اله خمینی را "طلایی "می نامند با این سوال آزار دهنده جوانان مواجه شوند :" مبانی عقلی ،حقوقی ،انسانی و حتی شرعی حکم چند کلمه ای خمینی برای اعدام فله ای در یک شب چه بوده است ؟" این سوال بی پاسخ، هم وجهه رهبر اول جمهوری اسلامی را به شدت مخدوش می نماید هم تردید هایی نسبت به عدالت و حق طلبی کسانی که دوران خمینی را طلایی می نامند ایجاد می کند. حداقل فایده ای که از ایجاد این پرسش نصیب خامنه ای می شود آنکه "دوران خمینی و حامیان او ،تفاوت جدی با دوره خامنه ای و شیفتگان او ندارد اگر بدتر نبوده باشد " . همین تردید و پرسش ،برای خامنه ای که در اوج بدنامی و رسوایی قرار گرفته ،غنیمت است.<br />
<br />
یادداشت کوتاهی که روزنامه "قاچاقچی سپاهی "ها منتشر کرد ظاهرا با هدف تخریب کروبی و دوران طلایی مورد نظر او به رشته تحریر در آمد . نامه کروبی خواب را از چشمان خامنه ای ربود و او مستحق چنین پاسخی بود . اما به نظر می رسد آمران نگارش یادداشت روزنامه جوان، هم زمان سه هدف دیگر را نیز مد نظر داشتند. هاشمی رفسنجانی از چند ماه قبل تلاش گسترده ای را برای چهره سازی از سید حسن خمینی شروع کرده تا او را در برابر دیگر کاندیدای هم تراز جانشینی رهبر -مجتبی خامنه ای -قرار دهد. پیش از آن نیز ،هاشمی رفسنجانی با نقل خاطره یا خاطره سازی از آیت اله خمینی ،تلاش می کرد عملکرد فعلی نظام جمهوری اسلامی را مخالف رویه های مورد نظر آقای خمینی نشان دهد. پیام خامنه ای به هاشمی رفسنجانی که از زبان یادداشت نویس روزنامه جوان نقل شده اینست :"اگر لازم باشد امام شما را به لجن می کشم تا دیگر نتوانید دوران طلایی او را به رخ بکشید ". در میان همه اقدامات انتحار گونه خامنه ای در هفت سال اخیر ،به نظر می رسد تدبیر جدید او برای خنثی سازی اقدامات رفسنجانی ،کارساز خواهد بود . اما هدف سوم از انتشار یادداشت جدید ،سید حسن خمینی است. او با پشتکاری کم سابقه ، مراحل تحصیلات حوزوی را پیگیری کرده و اکنون از چهره های مطرح در حوزه علمیه قم است. سابقه خانوادگی و انتساب به آیت اله خمینی هم راه را برای ورود جدی او به عرصه سیاسی هموار کرده است. اظهارات هاشمی رفسنجانی و اعتراض برخی روحانیان سرشناس به "رد صلاحیت نوه امام " در واقع متکی به آن جایگاه حوزوی و این انتساب خانوادگی بود. رونمایی جسورانه از پلیدترین اقدام حکومتی آیت اله خمینی ،فتح باب برای یاد آوری برخی دیگر از اقدامات غیر قابل دفاع بنیانگزار جمهوری اسلامی است. با این اقدام هوشمندانه والبته بی سابقه ،این پیام برای حسن خمینی مخابره می شود که "افتخار تو را بی آبرو می کنیم تا دیگر هوس رقابت با مجتبی را در سر نداشته باشی".<br />
<br />
انتشار آن یادداشت کار را برای اصلاح طلبان مدعی حقوق بشر نیز دشوار خواهد کرد.آنها ناچارند از میان ادعاهای حقوق بشری و "بالیدن به دوران طلایی امام "یکی را انتخاب کنند و این همان چیزی است که خامنه ای به دنبال آنست.<br />
<br />
تیر چهار نشانه خامنه ای ،در هدف اول خود یعنی مرعوب ساختن کروبی به سنگ خواهد خورد . از سه هدف دیگر ،هر کدام که برای خامنه ای محقق شود او برنده این بازی است اگرچه به نظر می رسد رهبر جمهوری اسلامی ،سودای رسیدن به هر سه هدف را در سر دارد .</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com5tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-3483879467880210422016-04-10T23:31:00.000+04:302016-04-10T23:31:46.194+04:30کیفر ساخت خامنه ای و کیفر خواست ناقص کروبی<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br />
<div class="mail-message expanded" id="m3490" style="font-family: sans-serif; font-size: 13.696px; text-align: start;">
<div class="mail-message-content collapsible zoom-normal " style="margin: 16px 0px; zoom: 2.38522;">
<div style="display: table; width: 379px;">
<div dir="rtl">
<br /></div>
<div dir="rtl">
نامه سرگشاده به حسن روحانی، تکمیل کننده فاز جدیدی از اقدامات شجاعانه و تاریخی است که مهدی کروبی از روز بیست و هفتم خرداد سال هشتاد و چهار آغاز کرد. آنچه کروبی را به تغییر روندتعامل با سید علی خامنه ای وادار ساخت تصمیم دیکتاتور مآبانه رهبر برای مهندسی انتخابات سال هشتاد و چهار بود. او در واکنش به این اقدام ،نامه ای شجاعانه برای خامنه ای نوشت و برای اولین بار از نقش مجتبی خامنه ای در اقدامات کودتایی پرده برداشت. پس از آن نیز در مواردی اظهار نظرهای مخصوص او در رسانه ها انعکاس یافت تا انتخابات سال هشتاد و هشت فرا رسید. ورود او و میر حسین موسوی به عرصه انتخابات ،مطلوب رهبر نبود .لذا چماقداران رسمی ولی فقیه ، ماهها قبل از آغاز رسمی تبلیغات انتخاباتی، تخریب این دو را شروع کردند. خامنه ای با انتخاب هر کس جز احمدی نژاد مخالف بود و نشانه هایی نیز برای اثبات این مخالفت وجود داشت. اما عدم کناره گیری دو کاندیدای اصلی اصلاح طلبان. راهی جز بسیج اراذل و اوباش حکومتی و چماقداران رسمی باقی نگذاشت. سید حسن فیروز آبادی که عالیترین مقام نظامی پس از رهبر است در یک سخنرانی عمومی،با صراحت از ادامه دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد سخن گفت و نامزدهای سالخورده -کروبی و موسوی - را برای احراز مسئولیت ریاست جمهوری ، نا مناسب دانست. کروبی در نامه ای سر گشاده ، فیروز آبادی را که مامور مستقیم رهبر بود "رئیس ستاد نظامیان دخالت کننده در انتخابات "نامید. پس از آن نیز صریح تر از سایر کاندیداها ،مفاسد احمدی نژاد را یاد آوری کرد. اقدامات او پس از کودتای انتخاباتی سال هشتاد وهشت نیز هیچگاه فراموش نخواهد شد . در عین حال ، نامه اخیر او اگرچه در ادامه روند یازده سال اخیر است اما به لحاظ اثرگذاری ،یقینا ماندگارتر از سایر اقدامات و اظهارات او خواهد بود.</div>
<div dir="rtl">
با دیدن نامه شیخ، روز دوشنبه سی ام خرداد هشتاد و چهار را به یاد آوردم. یک روز قبل از آن ،کروبی نامه ای افشاگرانه خطاب به رهبر نوشته بود که در خواست فوری خامنه ای برای مذاکره با او را به دنبال داشت . کروبی مشاوران خود را احضار کرده بود تا در خصوص مباحث احتمالی با رهبر رایزنی کند. به صورت خصوصی از او پرسیدم "با خامنه ای چگونه مواجه خواهید شد ؟" خیلی خودمانی گفت :"به جدت ،هر طور بر خورد کند همانگونه به او پاسخ خواهم داد". پس از یازده سال ،کروبی همچنان بر همان راه و روش است. خامنه ای با استفاده از قدرت رسمی ،قلدر مآبانه کروبی و موسوی را نانجیب خواند و کروبی ،کلوخ خامنه ای را با سنگی مناسب پاسخ داد. رهبر جمهوری اسلامی شش سال است جرئت ارجاع پرونده رهبران جنبش سبز به دادگاه و محاکمه علنی آنان را ندارد .اما در همین مدت ،بارها آنان را به انواع اتهامات ،متهم کرده و شخصا مسئولیت "کیفر ساخت غیر قانونی "علیه آنان را به عهده گرفته است. آخرین اقدام رهبر ،نانجیب خواندن موسوی و کروبی است. در مقابل ،کروبی در اقدامی هوشمندانه ، کیفر خواست حقوقی و مستند علیه رهبر صادر و آن را به دادگاه مردم ارائه نموده است. جای جای کیفر خواست کروبی ،به مردم یاد آوری می کند که متهم اصلی در فسادهایی که کشور را تا مرز پرتگاه برده ،سید علی خامنه ای است. او با عباراتی زیرکانه ، حمایت های بی چون و چرای رهبر از هشت سال تباهی احمدی نژادی را یاد آوری کرده است. توصیف دولت احمدی نژاد با عنوان "فاسد ترین دولت پس از مشروطیت "، اعطای عنوان "بهترین دولت بعد از مشروطه "به دولت احمدی نژاد توسط رهبر را به اذهان متبادر می سازد و و رهبر را در جایگاه متهم ردیف اول پشتیبانی از آن جرثومه فساد می نشاند."حقه باز و دروغگو "نامیدن محبوب رهبر در نامه کروبی ،یاد آور اظهارات خامنه ای در نماز جمعه بیست و نهم خرداد هشتاد وهشت است و حمایت او از احمدی نژاد در برابر کسانی است که رئیس جمهور دست ساز رهبر را دروغگو نامیده بودند.</div>
<div dir="rtl">
کروبی در نامه خود ، دو عبارت مورد علاقه خامنه ای-دشمن و نفوذی - را عاریه گرفته اما "نفوذی های واقعی دشمن "را به گونه ای معرفی می نماید که هیچ تردیدی در وابستگی این نفوذی ها به رهبر و بیت او باقی نمی ماند. برخی ویژگی هایی که کروبی برای نفوذی های دشمن برشمرده از این قرار است : خود محوری و جاه طلبی ،حب ریاست و توهم تسلط بر سرنوشت سایر ملت های مسلمان و کشورهای منطقه . کروبی همچنین به کسانی اشاره که می کند که عامدانه کشور را به سمت تحریم بردند. هر کس این عبارات را بخواند به یاد ده سال رجز خوانی خامنه ای می افتد که دائما از برکت آفرین بودن تحریم ها سخن می گفت و هنوز هم اقداماتی را پشتیبانی می نماید که می تواند موجب تحمیل تحریم های بیشتر به کشور شود. کروبی از شخصیت هایی سخن می گوید که به دنبال توسعه قدرت خود هستند و خیال می کنند سرنوشت سایر ملل مسلمان و کشورهای منطقه ،در ید قدرت آنهاست. آیا کسی در ایران و جهان هست که این عبارت را بخواند و بلافاصله به یاد خامنه ای نیفتد ؟ بخشی از کیفرخواست کروبی ،اشاره به ماجراجویان هسته ای دارد . همه ایرانیان می دانند که سیاست گذاری های بی حاصل هسته ای ،ربطی به آمدن و رفتن دولت ها در ایران نداشته و تماما متاثر از بلند پروازی های خامنه ای است ؛ همان کسی که بخش دیگر کیفر خواست، از اتلاف سرمایه های مالی و انسانی ایران برای ارضای مطامع او در منطقه خبر می دهد.</div>
<div dir="rtl">
متهمی که کروبی علیه او کیفر خواست صادر کرده ،کسی است که بر اساس متن همین کیفر خواست ،نورچشمی های او در انتخابات هفتم اسفند توسط مردم طرد شدند.آن کس که نورچشمی های خود را به لطایف الحیل به مردم معرفی کرد و پس از انتخابات از حذف آنان اظهار تاسف کرد کسی نبود جز خامنه ای. کروبی به طعنه، از حاصل بصیرت کسی سخن می گوید که سرمایه های کشور را قربانی حمایت از یک کذاب کرد. رفتار آن کذاب -احمدی نژاد - به گونه ای بود که روسای دو قوه دیگر و اغلب نمایندگان مجلس به صف مخالفان او پیوسته بودند و تنها کسی که به صورت کامل از آن کذاب حمایت می کرد علی خامنه ای بود. کیفرخواست کروبی با یک نتیجه گیری به پایان می رسد تا شناسایی متهم مورد نظر او با سهولت بیشتر انجام شود . او در توصیف این متهم ، به کسی اشاره می کند که عزت و ذلت بندگان خدا را در اختیار خود می داند. این بخش از ادعا نامه کروبی در کنار درخواست او برای بر گزاری دادگاه علنی و شناسایی نا نجیب واقعی ، چهره عصبانی خامنه ای به هنگام معرفی" نجیب ها و نانجیب ها" را به یاد همگان می آورد.</div>
<div dir="rtl">
ادعانامه کروبی ،حاشیه هایی نیز دارد که برخی از آنها از متن ، اثرگذار تراست. عقب نشینی اخیر رفسنجانی در برابر تهدید تریبونی رهبر، خامنه ای را دچار نشئگی زایدالوصف کرده بود. به یقین می گویم ادعانامه شجاعانه کروبی و "مستبد "خواندن خامنه ای ،آن نشئگی را به خماری آزار دهنده تبدیل کرده است. شیخ که زندانی خامنه ای است شجاعانه خواستار ایستادگی همگانی به ویژه صاحبان قدرت و تریبون داران در برابر حاکمیت مستبد شده است. در سراسر نامه ،هر جا که اشاره به "نظام " و راس آن ضرورت داشته ،کروبی از اطلاق عنوان جمهوری اسلامی یا جمهوری ،خودداری کرده و از حاکمیت نام برده و این حاکمیت را نیز مستبد نامیده است. شیخ محصور ،در نخستین روز از حصر خانگی اعلام کرده بود که حاکمیت فعلی را نه جمهوری می و داند نه اسلامی.آخرین حاشیه از ادعانامه کروبی ، پاسخ به کسانی است که به بهانه آرام نگاه داشتن فضای کشور ،سکوت در برابر مظالم روزافزون را خواستار می شوند : " هیچکس نباید به بهانه مصلحت ،با ظلم همراه شود یا در برابر آن سکوت کند. امروز ،روز سخن گفتن و ایستادن در مقابل قانون گریزان است ".</div>
<div dir="rtl">
البته کیفر خواست کروبی علیه خامنه ای ،دارای یک نقص اساسی نیز هست. او برای تکمیل ادعا نامه خود به اقدام شجاعانه دیگری نیاز دارد :معرفی کسانی که ابلهانه یا طمع ورزانه از گنجاندن "ولایت مطلقه فقیه" در قانون اساسی حمایت کردند . همچنین او باید نظر کنونی خود در خصوص تئوری پرداز ولایت مطلقه فقیه را نیز با مردم در میان بگذارد. نقصی که در کیفرخواست کروبی وجود دارد بسیار بزرگ است اما ارزش اقدام شجاعانه او نیز آنقدر بزرگ است که نمی توان به بهانه آن نقص ،این عظمت را نادیده گرفت</div>
<div dir="rtl">
<br /></div>
</div>
</div>
</div>
</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-45376315237793247762016-04-07T19:52:00.002+04:302016-04-07T19:56:04.327+04:30بازگشت به "دوران طلایی "در پسا برجام<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br />
<br />
عباس عراقچی دیپلمات ارشد جمهوری اسلامی است که در دوران بحران آفرینی و تنش زایی، عضو هیئت مذاکرات هسته ای بوده و در تنش زدایی و تفاهم هسته ای نیز نقش آفرینی کرده است. این شخصیت دوگانه قاعدتا ناشی از نزدیکی عراقچی به رهبر جمهوری اسلامی و اجرای منویات اوست که زمانی به دنبال تنش آفرینی بود و در دوره ای دیگر برای خلاصی از تحریم ها ،تن به تفاهم هسته ای داد. با این نگاه ،سخنان اخیر عراقچی را نیز باید مرتبط به علاقمندی های علی خامنه ای دانست. این عضو ارشد تیم مذاکرات هسته ای ، در یک برنامه تلویزیونی به موضوع تحریم های جدید به خاطر آزمایش موشکی جمهوری اسلامی اشاره کرده و گفته است :" تحریم آنها برای تست موشکی نیز نقض برجام حساب نمی شود اما طبق گفته مقام معظم رهبری این نقض برجام است و از دید ما خلاف نظر رهبری خلاف هر چیزی است."<br />
<br />
سخن اخیر عباس عراقچی فقط برای کسانی قابل هضم است که سیاست ورزی از نوع ویژه نظام ولایت فقیه را بشناسند و از ابعاد بی نظیر آن با خبر باشند. این سیاست ورزی ،روزی رسما بنیاد نهاده شد که آیت اله خمینی گفت : "اگر همه ملت بگوید فلان من می گویم بهمان " . این نگاه خودخواهانه در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری دکتر بنی صدر به صورت مکتوب در آمد :" به موجب این حکم، رای ملت را تنفیذ و ایشان را به این سمت منصوب نمودم." کسی که روز پانزدهم بهمن ماه پنجاه و هشت ، اعتبار رای میلیونها ایرانی را به تنفیذ خود مشروط کرد همان کسی بود که دقیقا یک سال قبل از آن و در شرایط نیاز به پشتیبانی ملت ،در حکم انتصاب مهندس بازرگان به نخست وزیری چنین نوشت : " بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است .......جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط و حزبی بستگی به گروهی خاص، مامور تشکیل دولت موقت می نمایم ". روز پانزدهم بهمن ماه سال پنجاه و هفت ،آیت اله خمینی حق شرعی ولی فقیه برای انتصاب نخست وزیر را ناشی از ابراز اعتماد ملت به رهبر می دانست اما یک سال بعد از آن ، اعتبار رای ملت بزرگ ایران را به تنفیذ خود منوط کرد.<br />
<br />
هر چه از دوره استقرار جمهوری اسلامی گذشت نگاه هیچ انگارانه به ملت ابعاد گسترده تری پیدا کردتا جایی که در آستانه دهه دوم استفرار نظام ،آیت اله خمینی در نامه ای عتاب آلود خطاب به سید<br />
علی خامنه ای ،چنین نوشت : " حكومت مي تواند قراردادهاي شرعي را كه خود با مردم بسته است در موقعي كه آن قرار داد مخالف مصالح كشور واسلام باشد يك جانبه لغو كند". این تفسیر از اختیارات حکومت در مواجهه با مردم - که آقای خمینی در سخنرانی های تبلیغاتی ،آنان را ولی نعمت می نامید -قطعا در طول تاریخ و در سراسر دنیا بی سابقه بوده و هست. در واقع این حکم،اعلان علنی "صغیر پنداری ملت " و دست بالای حکومت ولایت فقیه نسبت به ملت بود.<br />
<br />
عده ای از سیاسیون منتقد ،تلاش کرده اند سخن اخیر عباس عراقچی را نوعی "رندی "برای ارجاع مشکلات احتمالی ناشی از تحریم ها به رهبر بدانند. اما نگارنده اعتقاد دیگری دارد. سخن عراقچی در واقع انعکاس "علاقه "خامنه ای به همه کاره بودن است. رهبر جمهوری اسلامی بخواهد یا نخواهد و مخالفان او بگویند یا نگویند قریب به اتفاق ایرانیان می دانند که افتضاحات هسته ای و رسوایی های سیاست خارجی که موجب تحمیل تحریم های گسترده به ملت ایران شد تنها و تنها ناشی از بلندپروازی ها و خودخواهی های خامنه ای است. اظهارات اخیر عراقچی نیز چیزی بر رسوایی ها و مسئولیت های رهبر غیرپاسخگو نمی افزاید. اما سید علی خامنه ای که در دوره هشت ساله ریاست جمهوری خود بارها توسط آیت اله خمینی و نزدیکان او تحقیر شد بیش از هر چیز به دنبال اثبات این واقعیت است که او نیز مانند سلف خویش از اختیارات نامحدود برخوردار است و می تواند قرار دادهای داخلی و خارجی را لغو یا بی اعتبار نماید. او به خصوص پس از انتخابات هفتم اسفند و تقویت نسبی جایگاه حکومتی روحانی ،از افزایش قدرت رئیس جمهور اسلامی در عرصه بین المللی وحشت دارد و حاضر است به هر قیمت از این "قدرت گیری روحانی"جلوگیری نماید. بر خلاف کسانی که گمان می کنند سخنان اخیر عراقچی مطلوب رهبر نبوده ،با اطمینان می گویم این اظهارات،مطلوب خامنه ای بوده و پیامی مستقیم برای عده ای در داخل و طرف های مذاکره در خارج دارد .پیام شفاف برای داخلی ها این که " خامنه ای علاقه وافر به بازگشت به دوران طلایی امام و هیچ انگاری ملت دارد ".این پیام به خصوص پس از تحقیر رهبر در انتخابات هفتم اسفند برای او اهمیت بیشتری پیدا کرده است . از سوی دیگر او مایل است دولت ها و سرمایه گذاران خارجی را متقاعد سازد که برای راه یافتن به بازار سیاست واقتصاد ایران ،به روحانی و موتلفان او در انتخابات اخیر دل نبندند.آنها باید کدخدا را ببینند تا امکان چپاول را پیدا کنند.خامنه ای گمان می کند برخی طرف های خارجی هنوز کدخدا را به خوبی نشناخته اند و عده ای در داخل نیز بازگشت دوران طلایی و اختیار کامل حکومت در هیچ انگاری ملت را باور نکرده اند. رهبر هر گاه مطمئن شود پیام او به خوبی توسط طرف های داخلی و خارجی درک شده ،شخصا برای امتیاز دهی در خارج و رفع خطر از نظام متزلزل خویش ، دست به کار خواهد شد.<br />
<br />
دوره پسابرجام برای خامنه ای فرصتی ایجاد کرده که هیچگاه در سال های اخیر برای او وجود نداشته است. پس او به خیال خود مترصد استفاده از این فرصت برای نشان دادن این نکته است که اختیار خود برای بازی با سرنوشت ملت را کمتر از بنیانگزار تئوری "رعیت پنداری ملت و نیاز آنان به قیم " نمی داند. اصلاح طلبانی که حسرت بازگشت به دوران طلایی امام در دل های آنان است باید بدانند آنچه خامنه ای انجام می دهد در راستای تحقق حسرت آنان است.</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-35966071685008934332016-03-30T18:08:00.000+04:302016-03-30T18:08:06.508+04:30مصیبتی به نام "نجابت"<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br />
<br />
سید علی خامنه ای که تا کنون سعی می کرد خود را فارغ از هر گونه نگرانی از جانب مخالفان داخلی جلوه دهد بالاخره عنان از کف داد و چهره واقعی خویش همراه با اوج وحشت را به نمایش گذاشت. او شش سال است به صورت یکطرفه ، انواع اتهامات را نثار مخالفان خود می کند اما ظاهرا حقارت ناشی از نتایج انتخابات نیم بند اخیر او را بیش از هر زمان دیگری بی تاب نموده است تا آنجا که بر خلاف همه اصول حقوقی ،اخلاقی و انسانی ،بی دفاع ترین منتقدان خویش یعنی موسوی و کروبی را نانجیب خواند. او آنقدر عصبانی بود که در اظهار نظری عجیب ،از بازندگان انتخابات اخیر تشکر کرد زیرا به گفته او "نجابت به خرج داده اند و مردم را به خیابان ها نکشانده اند". این اظهار نظر اگر در یک کشور آزاد مطرح می شد بسیاری از رسانه ها آن را نشانه اوج عقب ماندگی سیاسی رهبر تلقی می کردند . هر فرد آشنا با سیاست ایران می داند طرد شدگان در انتخابات اخیر ،علیرغم برخورداری از انواع رانت های سیاسی و تبلیغاتی و بهره گیری از پشتیبانی مستقیم رهبر نتوانستند حداقل رای برای راه یافتن به مجلسین را به دست بیاورند. پس چگونه می توانسته اند مردم را در حمایت خویش به خیابان ها بکشانند!ضمن آنکه خامنه ای بهتر از دیگران می داند وابستگان به جناح اصولگرا و شکست خوردگان انتخابات اخیر هیچگاه اجازه تصمیم گیری مستقل نداشته اند و خانه نشینی یا اوباش گری آنان مستلزم دستور مستقیم رهبر است.<br />
<br />
اظهار نظر اخیر خامنه ای و نانجیب خواندن فعالان جنبش اعتراضی سال هشتاد و هشت ، تقریبا اکثر اصلاح طلبان ،هاشمی رفسنجانی وکسانی که عموما در طیف اصلاح طلبان طبقه بندی می شوند را در بر گرفت. این در حالی است که جناح مقابل نیز نزدیک ترین رئیس جمهور به رهبر و حامیان پر نفوذ او در "جناح متهم به اصولگرایی " را فاسد،بی کفایت ،بی اخلاق و در یک کلام "نا نجیب "به معنای واقعی کلمه می داند. ساده ترین نتیجه گیری از این تعارفات متقابل آنکه به اعتراف سران دو جناح، در تمام سال های اخیر عرصه سیاسی ایران جولانگاه نانجیبان بوده و به جای گردش نخبگان ،مردم شاهد گردش نانجیبان بوده اند. کسی نباید از این سخن من بر آشفته شود زیرا رهبر جمهوری اسلامی ، چهار رئیس قوه - یک نخست وزیر ، یک رئیس مجلس و دو رئیس جمهور - که به مدت بیست و چهار سال بالاترین مناصب اجرایی و تقنینی کشور را به عهده داشته اند نانجیب می داند و منتقدان رهبر هم رئیس جمهور مورد حمایت او و حامیانش را تجسم عینی نانجیبی می پندارند .<br />
<br />
اما در این گردش نانجیبان ، تقصیر اصلی به عهده کیست و دلیل آن چیست ؟ به باور من "نجابت مردم " و " سوء استفاده نخبه نمایان حکومتی " دو عامل اصلی در وقوع این پدیده است. بگذارید به زمستان پنجاه و هفت برگردیم .بله .روز دوازدهم بهمن ماه پنجاه و هفت. روزی که میلیونها ایرانی با به جان خریدن انواع خطر ،از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا مستقر شده بودند تا ورود رهبر تبعیدی انقلاب را جشن بگیرند. همان روز ،آیت اله خمینی در داخل هواپیما در پاسخ به این سوال که" از بازگشت به ایران چه احساسی دارید؟" پاسخ داد " هیچی". آن روز ،نجابت اکثر ایرانیان مانع واکنش درخور به آن "خودخواهی و هیچ انگاری ملت "شد. دو هفته بعد از آن،با حکم آقای خمینی ،یک بیمار روانی به نام صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع منصوب شد . نتیجه آنکه گناهکار و بی گناه به دست او سپرده شدند و بسیاری از افراد که به فرض مجرمیت ،مستحق مجازات های سبک تر بودند به دستور آن بیمار روانی ،تیرباران شدند. در همان زمان ،احکام مصادره خلخالی و محمدی گیلانی ،ضربه سنگینی به تولید و اقتصاد کشور زد که اعتراضاتی نه چندان پر صدا در حوزه های علمیه کشور را به دنبال داشت. اما باز هم نجابت اکثر مردم و نخبگان ،میدان را برای ترکتازی هر چه بیشتر آن دو حاکم شرع مجنون و حامی اصلی ایشان باز گذاشت. تابستان پنجاه و هشت فرا رسید و نوبت برگزاری انتخابات "مجلس تدوین قانون اساسی ".فضا آنچنان ساخته شد که جز معدودی انگشت شمار ،بقیه تدوین کنندگان قانون اساسی از میان روحانیون نزدیک به رهبر بر گزیده شدند. آیت اله خمینی قبل از پیروزی انقلاب وعده داده بود مسئولیت رسمی نمی پذیرد و نقش روحانیون نیز ارشادی خواهد بود. اما در آستانه برگزاری انتخابات خبرگان اول،درجمع گروهی از روحانیون رسما از تسلط,این قشر بر مجلس تدوین قانون اساسی حمایت کرد و گفت :"نترسید که بگویند حکومت ،آخوندی شده است ". در آن روز هم "نجابت "ها باعث سکوتی زیانبار شد و هیچکس فریاد نکشید که "تدوین قانون اساسی به انسان هایی با تخصص های گوناگون نیاز دارد".<br />
<br />
بهار دومین سال استقرار جمهوری اسلامی ، با سخنرانی های آتشین آیت اله خمینی علیه صدام و دعوت علنی او از ارتش عراق برای شورش علیه حکومت بعثی آغاز شد. باز هم ملت نجیب و مسئولان نجیب یا بی اراده ،سکوت پیشه ساختند و هیچکس به آیت اله خمینی نگفت که "صدام ، دیوانه ای خونخوار همچون خلخالی و گیلانی است که از حمایت دشمنان ایران در کشورهای عربی هم برخوردار است ." به هر حال چند ماه بعد ،صدام با حمایت شیوخ خلیج فارس و قدرت های بزرگ جهانی ،حمله ای ناجوانمردانه علیه ایران را شروع کرد. این بار آیت اله خمینی به جای اینکه فریاد مظلومیت ملت ایران را به جهان برساند شعار نابخردانه "جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم "را مطرح کرد. در آن زمان هم نجابت ملت ،دردسر ساز شد ومظلومیت ایران وایرانیان در لابلای شعارهای توخالی و خودخواهانه مخفی ماند.<br />
<br />
جنگ به پایان رسید و از گوشه و کنار خبرهایی از نامه محرمانه آیت اله خمینی در خصوص پایان جنگ به گوش رسید. در آن شرایط به جای پرسشگری در مورد "علت ادامه جنگ"، باز هم نجابت ملت و بی مسئولیتی گروهی از نخبگان باعث شد که عده ای بر مظلومیت آیت اله خمینی بگریند و بر سر و صورت بکوبند که "ای وای !امام جام زهر نوشید ".<br />
<br />
پاییز سال شصت وهفت به پایان خود نزدیک می شد که عده ای از نمایندگان مجلس به او نامه نوشتند و تلویحاخواستار"توقف روند دور زدن قانون توسط رهبر "شدند. او روز هفتم آذرماه سال شصت و هفت در پاسخی مودبانه خطاب به آنان ،چنین نوشت :"<br />
. مطلبى که نوشته اید کاملاً درست است. انشاءاللّه تصمیم دارم در تمام زمینه ها وضع به صورتى درآید که همه طبق قانون اساسى حرکت کنیم. آنچه در این سالها انجام گرفته است در ارتباط با جنگ بوده است. مصلحت نظام و اسلام اقتضا می کرد تا گره هاى کور قانونى سریعاً به نفع مردم و اسلام باز گردد. از تذکرات همۀ شما سپاسگزارم و به همۀ شما دعا می کنم." اما دقیقه چهار ماه بعد از این نامه ،آیت اله منتظری را از قائم مقامی رهبری عزل کرد. "نجابت های دردسر ساز "این بار نیز موجب سکوت شد و هیچکس به او نگفت "آیت اله منتظری منتخب مجلس خبرگان است و عزل او نیز نیازمند مصوبه خبر گان است ".البته پیش از آن ،بزرگترین نجابت ابلهانه را شاهد بودیم. آیت اله خمینی در اظهار نظری عجیب برای تفسیر "ولایت مطلقه فقیه " اعلام کرد " حکومت اسلامی -بخوانید ولی فقیه -می تواند هر وقت مصلحت اقتضا کند قرار دادهایی که با ملت بسته است را به صورت یک طرفه لغو کند". پیامدهای نجابت مردم و ذوق زدگی سیاستمداران دو جناح در برابر این اظهار نظر ، ریشه بسیاری از گرفتاری هایی است که امروز همه عرصه های سیاسی ،اقتصادی و فرهنگی را فرا گرفته است.<br />
<br />
البته نجابت های درد سر ساز تنها به دوره ده ساله رهبری آیت اله خمینی محدود نشد؛ اگرچه باید اعتراف کرد که بسیاری از مردم فریبی ها و سوء استفاده از نجابت مردم در دوران او بنیاد گذاشته شد. دهه دوم استقرار جمهوری اسلامی با یک دروغ بزرگ شروع شد که سید احمد خمینی و اکبر هاشمی رفسنجانی جعل کردند و همان دروغ مبنای رسیدن خامنه ای به رهبری شد. آن روز اکثر مردم، وصیت آیت اله خمینی را شنیدند که تاکید می کرد پس از مرگش سخنان منتسب به او را قبول نکنند مگر دست نوشته یا فیلم آن سخنان وجود داشته باشد. دقایقی بعد از قرائت وصیت نامه ، هاشمی رفسنجانی ادعا کرد که آقای خمینی بر صلاحیت خامنه ای برای تصدی رهبری ،گواهی داده است. همه کسانی که دقایقی قبل از آن، وصیت رهبر فقید را شنیده بودند در برابر این سخن دروغ سکوت کردند . حتی اگر رفسنجانی و احمد خمینی راست گفته بودند اقدام منتسب به آیت اله خمینی و تقلید از سلاطین برای معرفی ولیعهد و جانشین ،بر خلاف جمهوری خواهی بود . اما فضای احساسی ناشی از فوت آیت اله خمینی ،موجب نجابت عمومی و سکوت در برابر آن "دروغ" یا این "ولیعهد سازی" شد که هزینه های آن هنوز بر دوش ملت سنگینی می کند.<br />
<br />
هر چه از دوره رهبری خامنه ای گذشت سهم نجابت در برخورد مردم با خامنه ای کاسته شد .اما نجابت های قبلی کار خود را برای استحکام نظام ولایت فقیه و تبدیل آن به یک "دیکتاتوری تمام عیار"کرده بود. اما در عین حال در حدود سه دهه رهبری خامنه ای کم و بیش ،سوء استفاده از نجابت مردم در خدمت اهداف ضد مردمی رهبر قرار گرفت. البته نجابت مردم در سال های اخیر ، عمدتا ناشی از اعتماد یا علاقه آنان به گروهی از اصلاح طلبان بوده که خود را منتقد شرایط موجود معرفی می کنند.<br />
<br />
متاسفانه نجابت غیر موجه بسیار از ایرانیان در برابر رفتار غیر نجیبانه حاکمیت ،فقط به سوءاستفاده رهبر و اطرافیان او و اتخاذ روش های ضد مردمی و هزینه ساز منجر نشده بلکه" طلب کاری بدون شرمساری "آقای خامنه ای را نیز به دنبال داشته است. او از ماهها قبل از "نیمه انتخابات اخیر " علاقه خود به گروهی از کاندیداها را به نمایش گذاشت و اتفاقا همین افشای علاقه ،موجب گرایش بسیاری از مردم به "هر "کاندیدایی جز نامزدهای مطلوب رهبر شد. او نتوانست این ر فتار مردم را تحمل کند و در یک سخنرانی عمومی ،مخالفان خود را نانجیب خواند. البته او پیش از این نیز سابقه هرزگویی نسبت به منتقدان خود داشته اما به نظر می رسد مخاطب سخنان اخیر او گروهی از مردم ایران بودند که تلاش کردند از نمایش جدید رهبر ،رفراندومی علیه او بسازند. خامنه ای با نا نجیب خواندن مخالفان و منتقدان خویش ثابت کرد "نجابت" در رفتار سیاسی منتقدان و مخالفان ،موجب جسارت قدرتمندان و تمایل آنها به افزایش نانجیبی ها خواهد شد. اکنون نوبت نخبگان است تا با مردم سخن بگویند و پیامدهای مثبت و منفی اینگونه نجابت را تشریح نمایند. شاید وقت آن باشد که طرفداران "جدایی دین از حکومت" ، برای تفکیک میان" کنش ها و واکنش ها در حوزه های شخصی" با آنچه در حوزه های سیاسی اتفاق می افتد نیز راهکارهایی بیابند. گمان می کنم نتیجه حدود چهار دهه نجابت مردم نسبت به تصمیم ها و اظهارات غیر نجیبانه سران نظام، در برابر چشمان ما قرار دارد و لزوم تجدید نظر یا حداقل اندیشیدن به آن، بر همگان آشکار است.</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com8tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-84672860655084641282016-03-22T07:00:00.000+04:302016-03-22T07:01:54.952+04:30وقاحت رهبر یا انتقام گیری از ملت؟<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br />
داستان حمایت های سید علی خامنه ای از رئیس جمهور دست ساز خود ،نه از دیده ها مخفی بوده و نه قابل فراموشی است. اما اصرار او بر ادامه آن روش ، بیش از گذشته وقاحت او را ثابت می کند. طی هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد علاوه بر دهها مفسده اقتصادی و سیاسی ،بسیاری از کارهای نمایشی انجام شد که از توزیع سیب زمینی تا طرح مسکن مهر را شامل می شد و بسیاری از آنها جز آتش زدن بر ثروت ملی کشور و تخریب اقتصادی ،نتیجه ای به دنبال نداشت. حرکات نمایشی و عموما دور از اخلاق احمدی نژاد در مجامع بین المللی ،بخش دیگری از اقدامات هزینه ساز رئیس جمهور محبوب رهبر بود. اما تقریبا در همه آن هشت سال ،رهبر از "اقدامات بزرگ دولت" تمجید می کرد و "احیای ارزش های انقلاب "توسط احمدی نژاد را می ستود. حتی بعد از اتمام دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد ،حمایت های رهبر از اد ادامه یافت. او طی سالهای هشتاد وچهار تا نود ودو ، در برابر لجن پراکنی های او علیه دولت های پیش از خود سکوت می کرد اما به محض اوج گیری انتقادات نسبت به مفاسد بی نظیر احمدی نژاد ، رهبر بی تاب شد و رعایت انصاف در انتقاد نسبت به دولت محبوب خود را درخواست کرد.<br />
<br />
با گذشت سه سال از استقرار دولت جدید ،رهبر جمهوری اسلامی همچنان اصرار دارد که تفاوت رفتار نسبت به دولت محبوب خویش با دولتی که به خاطر ساماندهی پرونده هسته ای و نجات رهبر از تحریم های بانکی و نفتی بر سر کار آمد را به نمایش بگذارد. او که هشت سال از اقدامات نمایشی و هزینه ساز دولت احمدی نژاد با جدیت حمایت می کرد در پیام نوروزی خود ،همه رودربایستی ها را به کناری گذاشت و تمام فعالیت های دولت روحانی را نمایشی و فاقد هر گونه "عمل "دانست. وی در بخشی از این پیام اظهار داشت :<br />
"گزارشی که برادران ما در دولت به من دادند، نشان میدهد که کارهای وسیعی کردهاند؛ منتها این کارها کارهای مقدماتی است؛ کارهائی است در زمینهی بخشنامهها و دستورها به دستگاههای مختلف؛ اینها کارهای مقدماتی است؛ اما آنچه که لازم است ادامه پیدا کند، عبارت است از اقدام کردن و عمل کردن ". او نمی توانست صریح تر از این ، دولت را به انجام کارهای نمایشی و عدم موفقیت در اجرای برنامه های مفید ،متهم کند. اینگونه سخن گفتن ،هم می تواند ناشی از وقاحت مثال زدنی رهبر باشد هم متاثر از "سفیه پنداری ملت ". او تا آن حد مخاطبان خود را نادان و فراموش کار می داند که سخنان چند ماه خویش در توجیه "نرمش قهرمانانه " را نادیده گرفت و بار دیگر خطاب به قدرت های بزرگ گفت :"خوب تحریم بکنید ". انگار نه انگار که چند ماه قبل با صراحت اعتراف کرده است که "به خاطر رفع تحریم ها ،برخی امتیازات را دادیم و بعضی عقب نشینی ها را پذیرفتیم".<br />
<br />
بر این باورم که سخنان اخیر خامنه ای علاوه بر وقاحت او و نادان دانستن مردم ،دلیل دیگری نیز دارد. خامنه ای از نتایج انتخابات هفتم اسفند عصبانی است. او می داند که در ترکیب حکومت جمهوری اسلامی ، نه مجلس شواری اسلامی نقش مهم و تاثیر گذار دارد نه مجلس خبرگان. اما عقده "اطاعت خواهی " او و مخالفت مردم با خواسته رهبر برای رای دادن به یک لیست و رای ندادن به لیستی که او نام انگلیسی بر آن نهاده بود خامنه ای را به شدت عصبانی نموده و او را به انتقام جویی از ملت واداشته است. رهبر کینه جوی جمهوری اسلامی در نخستین روز سال نو نشان داد که خود را برای زدن ضربه اساسی به ملت و جلوگیری از هر نوع گشایش در معیشت مردم آماده ساخته است. اکنون باید دید روحانی که نشان داده تدارکاتچی نیست و خطر جدی علیه خود را حس کرده ، برای پاسخگویی به زیاده خواهی رهبر از چه اهرم هایی استفاده خواهد کرد . در این میان برلی من یک نگرانی عمده وجود دارد. ممکن است رهبر ضمن دادن چراغ سبز به نسل جدید اصلاح طلبان حکومتی و پذیزش ریاست عارف بر مجلس ، در تضعیف روحانی از همکاری آنان بهره مند شود. این خطر را باید جدی گرفت .</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-89178288712322279172016-03-13T10:14:00.001+03:302016-03-13T10:14:53.219+03:30تحریم ها از سفره مردم تا جیب رهبر<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<div class="mail-message expanded" id="m2944" style="font-family: sans-serif; font-size: 13.696px; text-align: start;">
<div class="mail-message-content collapsible zoom-normal mail-show-images" style="margin: 16px 0px; zoom: 2.38522;">
<div style="display: table; width: 379px;">
<div dir="rtl">
همه تحلیل گران سیاسی بر این امر اتفاق نظر دارند که رفع تحریم ها مهم ترین موضوع مرتبط با توافق هسته ای است. گروهی بر این باورند که تحریم ها باعث تن دادن جمهوری اسلامی به توافق بوده و گروه دیگر رفع تحریم ها را مهم ترین دستاورد توافق هسته ای می دانند. به عبارت دیگر ،عده ای توافق را به منزله اکل میته - خوردن گوشت مردار - می پندارند که اگر چه مطلوب سران نظام جمهوری اسلامی نبوده اما به ناچار به آن تن داده اند تا راه فراری از تحریم ها بیابند. نظریه دیگری اما توافق را مور تکریم و حتی تقدیس قرار می دهد زیرا رفع تحریم ها را به دنبال داشته یا خواهد داشت .</div>
<div dir="rtl">
در این میان مواضع سید علی خامنه ای ؛بسیار بحث انگیز شده و عده ای معتقدند نگاه او به مقوله تحریم تغییر کرده است. استدلال این عده ،تغییر لحن اوست که زمانی از "نعمت تحریم ها"سخن می گفت اما در ماههای منتهی به توافق هسته ای اعلام کرد "برای برداشته شدن تحریم ها ،برخی امتیازات را دادیم و بعضی عقب نشینی ها را پذیرفتیم ".</div>
<div dir="rtl">
اما آیا واقعا موضع خامنه ای نسبت به تحریم ها تغییر کرده است ؟پاسخ من به این پرسش منفی است. آنچه مرا به این باور می رساند تلقی من از رفتار و گفتار خامنه ای در سالهای اخیر از جمله واکنش های او در آخرین ماههای قبل از توافق هسته ای و ماههای پس از توافق است. به گمان من ،خامنه ای واقعا تحریم ها را نعمت و برکت می دانست به شرط آنکه فقط زندگی شهروندان عادی را مختل و با بر هم زدن قواعد تجارت شفاف و آزاد، نقش اصلی در اقتصاد ایران را در اختیار مافیای وابسته به رهبر قرار دهد. در آن سالها به برکت تحریم ،اسکله های قاچاق وابسته به سپاه به شدت فعال شد. در تجارت رسمی نیز ، پیش و بیش از آنکه رفاه مردم و تامین نیازمندی های آنان مدنظر باشد اجرای خواسته حامیان سیاسی رهبر در بلوک شرق مورد توجه قرارمی گرفت . در آن سال ها،نه تنها مواد خوراکی آلوده چینی همچون شیرخشک مخلوط با پودر ملامین و کامیون های غیر استاندارد -مشهور به ارابه مرگ - به راحتی وارد بازار ایران می شد بلکه برای کسب رضایت طرف چینی، حتی جانماز ،چادر مشکی ، تسبیح ،میخ و سنجاق به لیست کالاهای وارداتی از چین اضافه شد. در قرار دادهای بزرگ صنعتی و نظامی نیز حامی بزرگتر رهبر یعنی روسیه ،به تامین کننده اصلی تبدیل شد. اصرار رهبر برای راضی نگهداشتن طرف روسی در حدی بود که خلف وعده های مکرر روس ها در راه اندازی نیروگاه بوشهر و عدم تحویل برخی تحهیزات نظامی خریداری شده - از جمله موشک های اس سیصد- هیچگاه لبخند رضایت از معاشقه سیاسی -اقتصادی با روسیه را از لبان رهبر دور نساخت . اما آنگاه که نوبت به تحریم در آمدهای نفتی و بانکی رسید شرایط تغییر کرد. در وضعیت جدید ، واردات بنجل های چینی و انعقاد قراردادهای بی سرانجام نظامی با روس ها دچار مشکل شد ، ولخرجی های رهبر در سایر کشورها دچار اخلال گردید و از همه مهم تر ،تمام نقل و انتقال های مالی که رقم آن به دهها میلیار دلار در هر سال می رسید با خطرات فراوان مواجه گردید. </div>
<div dir="rtl">
شرایط جدید ، رهبر را مجبور ساخت تا ظاهرا دست از اشتلم گویی ها و قهرمان نمایی های قلابی بردارد و با مظلوم نمایی ،اعلام کند که به خاطر خلاصی از تحریم ها ،حاضر به دادن امتیازاتی شده و برخی عقب نشینی ها را پذیرفته است.</div>
<div dir="rtl">
البته حتی اگر به رفتار و گفتار پسابرجام خامنه ای هم توجه نکنیم نشانه های فراوانی وجود داشته و دارد که ثابت می کند رهبر جمهوری اسلامی هیچگاه از اینکه تحریم ها موجب افزایش فشار مردم ایران شود احساس نگرانی نداشته است. اما به محض تسری تحریم ها به "جیب پرناشدنی رهبر " ، به یکباره آنچه تا دیروز ،نعمت و برکت خوانده می شد "آزار دهنده و زحمت ساز " نام گرفت و همه همت رهبر و مزدبگیران او معطوف به رفع آن شد. اما خامنه ای پس از رفع تحریم ها مجددا دست خود را رو کرد و دشمنی تمام ناشدنی با ملت ایران را به نمایش گذاشت. رهبر خودخواه جمهوری اسلامی به محض آنکه از "آزاد شدن پول های بلوکه شده "احساس اطمینان کرد بار دیگر درشت گویی و "لات بازی کلامی "پیشه ساخت . او در این مرحله حداکثر امکانات و قدرت خویش را به میدان آورده تا دولت نتواند پول های آزاد شده را در مسیر برنامه های آشکار و برای رفع برخی تنگناهای اقتصادی مردم به کار گیرد. سخنرانی های متعدد با هدف وحشت زایی در میان سرمایه گذاران خارجی و القای این نکته که دولت دارای اختیار کافی برای اجرای برنامه های اقتصادی خود نیست شاه بیت سخنرانی های خامنه ای و کسانی است که در داخل و خارج کشور ،بازوان اصلی و سخنگویان رهبر تلقی می شوند و امکان هر نوع سنگ اندازی در مسیر دولت را دارند. در واقع مواضع اخیر رهبر ادامه مواضع سالیان گذشته اوست که تجارت استاندارد و آزاد را به زیان مافیای وابسته به خویش می دانست و از افزایش تحریم های تجاری علیه کشور و مردم استقبال می کرد. او به درستی به این نکته پی برده بود که در شرایط تحریم، قاچاقچیان مسلح و قدرتمند حکومتی ،بیشترین سودها را به جیب خواهند که البته شرط این سودجویی ناجوانمردانه ،دسترسی آزادانه حکومت به درآمدهای نفتی و امکان نقل و انتقال این در آمدهاست.</div>
<div dir="rtl">
در یک کلام ،اکنون که رهبر، جیب خود را در حال خلاص شدن از تحریم ها می بیند تصمیم گرفته بدون آنکه توافق مربوط به آزاد سازی پول ها را به خطر بیندازد از عادی شدن روابط تجاری با سایر کشورها به ویژه کشورهای غربی جلوگیری نماید و همانند تمام سال هایی که تحریم ،یک واژه مقدس و موجب برکت بود بخش عمده تجارت کشور را در انحصار کسانی قرار دهد که احمدی نژاد ،آنان را "برادران قاچاقچی "می نامید .</div>
<div dir="rtl">
اکنون با اطمینان می گویم آنچه خامنه ای را به عقب نشینی ذلیلانه در برابر امریکا و اروپا وادار ساخت "خالی شدن جیب خود "بود و اکنون برای جبران آن حقارت ،مجددا اظهارات و اقداماتی را در پیش گرفته که به قیمت خالی ماندن سفره های مردم ،جیب مافیای وابسته به رهبر را پر می کند. او همچنان تحریم ها علیه زندگی عادی مردم را برکت می داند اما به شدت مراقب است که رفع تحریم های بانکی و نفتی با خطری مواجه نشود. سیاست خامنه ای برای رسیدن به هر دو هدف،باز گذاشتن دست و زبان اراذل و اوباش حکومتی برای بی اختیار نشان دادن دولت و ترسیم فضای ناامن برای سرمایه گذاران داخلی و فعالان اقتصادی خارجی است. در عین حال درحوادثی مانند دستگیری نیروهای امریکایی در خلیج فارس ،شخصا وارد می شود و در زمانی کمتر از بیست و چهار ساعت ،رضایت طرف مقابل را جلب می کند.</div>
<div dir="rtl">
به نظر می رسد خامنه ای تا کنون برای رسیدن به این دوهدف ، گام های موفقی برداشته است.ضمن آنکه به شدت مراقب است حامیان اصلی خویش در روسیه و چین را نیز از نگرانی برهاند. ملاقات خصوصی او با پوتین و اظهار رضایت نخست وزیر چین از نقش رهبر جمهوری اسلامی در توسعه روابط اقتصادی دو کشور،موفقیت خامنه ای در خالی نگهداشتن سفره مردم و پر کردن جیب خویش همراه با حفظ متحدان سیاسی را آشکار می سازد.</div>
<div>
<br /></div>
</div>
</div>
<div class="mail-message-footer spacer collapsible" style="height: 0px;">
</div>
</div>
</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-2864783771184685182016-01-25T09:55:00.000+03:302016-01-25T09:55:55.186+03:30بازی سازی روحانی ،خامنه ای بر سر دوراهی<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br />
<br />
سخنان هشدار آمیز حسن روحانی در مورد قلع و قمع داوطلبان شرکت در انتخابات ،بازتاب گسترده ای در میان اصولگرایان واصلاح طلبان داشت و هر کس بر اساس برداشت خود به تفسیر آن پرداخت. قبل از ورود به بحث اصلی ناچارم این نکته را یادآوری نمایم که روحانی ،دو بدهکاری دراین مورد داشت. نخستین بدهی او به سال هزار و سیصد و هفتاد و یک باز می گردد. در آن سال ،مجلس جهارم در حالی تشکیل شد که شورای نگهبان در اقدامی بی سابقه چهل و یک نماینده مجلس سوم را همراه با صدها کاندیدای انتخابات که از منتقدان دولت رفسنجانی تلفی می شدند رد صلاحیت کرد. آن رد صلاحیت گسترده ، فرصتی طلایی در اختیار حسن روحانی قرار داد تا به راحتی به مجلس راه یابد و کرسی نایب رئیسی را اشغال نماید. ریاست ناطق نوری بر آن مجلس نیز مدیون همان روند بود که با حمایت صد درصدی هاشمی رفسنجانی انجام شد. چهار سال بعد،همان تجربه با اندکی تغییر تکرار شد تا ناطق نوری و حسن روحانی مناصب اشغالی را حفظ نمایند. بار دوم ، قلع و قمع کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری سال نود ودو -که حتی دامان رفسنجانی را نیز گرفت - حسن روحانی را به کاخ ریاست جمهوری فرستاد. نمی دانم آیا می توان اظهارات اخیر روحانی علیه روند عادی شورای نگهبان را پوزش خواهی تلقی کرد یا باید آن را ناشی از نگرانی او از تشکیل مجلس دشمنان خود دانست . اما هر چه باشد به نظر می رسد روحانی -اگر چه دیرهنگام - تدبیری صحیح اندیشیده و راهکاری مناسب برای رسیدن به هدف خود بر گزیده است.<br />
<br />
خامنه ای در سال هفتاد و یک با حمایت رفسنجانی ،رویه نظارت استصوابی را به بخش جدایی ناپذیر انتخابات تبدیل کرد تا رد صلاحیت کاندیداهای "زبان دراز "و " ناهماهنگ" با سهولت بیشتری صورت گیرد . اما با گذشت چند سال و افزایش تزلزل در جایگاه رهبر و احساس خطر ولی فقیه از ترکیب مجلس ،او ترجیح داد انتخاب نمایندگان را رسما دو مرحله ای نموده و قبل از آغاز رای گیری عمومی ، از وفاداری نمایندگان ،حصول اطمینان نماید. تاکید بر لزوم "احراز صلاحیت نمایندگان " راهکار خامنه ای برای احراز وفاداری نمایندگان مجلس بود . در حالی که همان گونه که روحانی در سخنرانی اخیر خود بیان کرد "احراز صلاحیت ،وظیفه مردم است نه شورای نگهبان ". اما آیا تنها دلیل اظهارات اخیر روحانی ،حمایت از این حق ملت است؟ پاسخ من به این پرسش،منفی است. در خوش بینانه ترین حالت ،روحانی از اظهارات اخیر خود دو هدف را دنبال می کند. نخستین هدف می تواند نگرانی رئیس جمهور اسلامی ازتشکیل مجلسی سخت گیر در برابر خود باشد. پس او تلاش می کند با تعدیل تعداد رد صلاحیت شدگان ،از نسبت مخالفان و دشمنان خود در مجلس بکاهد. رسیدن به این هدف ، جز با دفاع از حق انتخاب ملت ،امکان پذیر نیست. اما یقین دارم ،این تنها دغدغه روحانی نیست. رئیس جمهور اسلامی تصور می کرد به سر انجام رسیدن پرونده هسته ای و لغو تحریم ها ، گشایش قابل توجهی در شرایط اقتصادی کشور پدید می آورد و نه تنها او را در مدت باقیمانده از دور اول ریاست جمهوری یاری می کند بلکه انتخاب او برای دور دوم را نیز تضمین می نماید. اما ظاهرا روحانی ، دست رهبر را نخوانده بود. من در دو سال و نیم گذشته بارها به این نکته اشاره کردم که حل پرونده هسته ای ،نیاز رهبر برای دسترسی مجدد به دلارهای نفتی است و لازم نیست روحانی به بهانه این پرونده در تحولات داخلی کوتاه بیاید. اما متاسفانه توجیه گران مامور یا غافل،مرتبا بر توقف سایر مطالبات تا حصول نتیجه در موضوع هسته ای تاکید و رویه همراه با غفلت روحانی را تایید و حتی او را تشویق نمودند. اکنون برجام به سرانجام خود رسیده و دلارها درحال بازگشت به خزانه جمهوری اسلامی است. اما رهبر جمهوری اسلامی تصمیم ندارد امتیاز حاصله را در سبد روحانی قرار دهد . پس امربران او دوباره به راه افتاده اند تا از عادی شدن روابط اقتصادی ایران با قدرت های اقتصادی جهان جلوگیری نمایند. لجاجت خامنه ای در مسئله سوریه نیزجبهه سیاسی- اقتصادی جدید در برابر جمهوری اسلامی باز کرده که بارز ترین نتیجه آن ،کاهش قیمت نفت به حدود یک سوم دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد است. اما ساده انگاری است اگر گمان کنیم مافیای اقتصادی رهبر -شامل قاچاقچیان سپاهی-اجازه می دهند دولت روحانی از همین درآمد کاهش یافته نیز برای بهبود معیشت مردم و کسب محبوبیت بهره بگیرد. جانشین فرمانده کل سپاه در برنامه تلویزیونی چند شب قبل بار دیگر بر "مفید بودن تحریم ها و تاثیرات مثبت آنها بر پیشرفت کشور" تاکید کرد و هم زمان خواستار واگذاری سهم بیشتری از پروژه های بزرگ اقتصادی به سپاه شد. خامنه ای نیز پس از آسودگی خیال از آزاد شدن دلارهای نفتی ،اظهارات تحریک آمیز خود را از سر گرفته و نشانه هایی از احتمال سنگ اندازی او بر سر راه تجارت آزاد با قدرت های اقتصادی غربی به چشم می خورد. ملاقات طولانی و خصوصی او با پوتین و تشکر رئیس جمهور چین ازحمایت های رهبر در مسیر توسعه روابط اقتصادی با آن کشور نشان می دهد راهبرد اقتصادی خامنه ای ، تداوم روند اقتصادی دوران تحریم است که معنایی جز ادامه تسلط نهادهای مافیایی بر اقتصاد ایران ت ندارد.<br />
<br />
بر این باورم که حسن روحانی به خوبی از عزم رهبر آگاه شده و دو انتخاب در برابر خود می بیند: تماشای وضع موجود تا شکست کامل اقتصادی و حذف با بدنامی یا گشودن جبهه جدید در برابر خامنه ای که در بدترین شرایط ،دولت و رئیس آن را به یک قربانی سیاسی تبدیل خواهد کرد. به نظر می رسد روحانی با انتخاب راه دوم ،خامنه ای را بر سر یک دوراهی قرار داده است. رهبر جمهوری اسلامی هم اکنون ناچار است از میان " عدم مداخله در دعوای روحانی و شورای نگهبان " یا "ورود مستقیم به موضوع و حمایت از شورای نگهبان "یکی را بر گزیند. عدم مداخله رهبر ،برای روحانی که مجری انتخابات است - و بر خلاف خاتمی از جسارت لازم هم برخوردار می باشد - راههایی برای به کرسی نشاندن حرف خود- ولو به صورت نسبی - ایجاد خواهد کرد. مداخله مستقیم و حمایت رهبر از رسوایی شورای نگهبان هم در نهایت به نفع روحانی تمام خواهد شد. زیرا قضاوت عمومی آن خواهد بود که در این دعوا ،رهبر به حمایت از شورای نگهبان به جنگ رئیس جمهور آمده است. روحانی به درستی این نکته را درک کرده که اطلاع افکار عمومی از مخالفت رهبر با او ،بر محبوبیت دولت خواهد افزود و حتی می تواند اتفاقات پیش بینی نشده به نفع دولت و رئیس آن به وجود بیاورد. اما در بدترین شرایط،روحانی را در داخل و کشور به شخصیتی تبدیل می کند که قربانی زیاده خواهی رهبر شده است. این بدترین سناریو،قطعا برای روحانی مطلوب تر از آنست که به شکست اقتصادی ناشی از دخالت مافیای اقتصادی رهبر ، تن دهد و با موجی از نارضایی اقتصادی ،کاخ ریاست جمهوری را ترک نماید.<br />
<br />
اکنون باید دید در این بازی سازی هوشمندانه روحانی،اصلاح طلبان باردیگر حضور در انتخابات به هر قیمت را بر خواهند گزید و دولت را تنها. می گذارند یا در ایجاد موج اجتماعی ،در کنار دولت خواهند ایستاد. همچنین روحانی باید مراقبت کند که پرونده ورود پر سر و صدای او به این موضوع،با تایید چند کاندیدای مورد نظر اطرافیان رئیس جمهور ،بسته نشود. او باید دامنه دفاع خود را به همه کسانی گسترش دهد که سالهاست قربانی زیاده خواهی رهبر می شوند.</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-14584323025960836032016-01-24T10:26:00.001+03:302016-01-24T10:26:42.824+03:30خامنه ای ؛ اعتراف به شکست یا دعوت به شورش؟<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br />
علی خامنه ای که اخیرا از مخالفان نظام دعوت کرده بود در انتخابات ، شرکت کنند در دیدار با دست اندرکاران نمایش انتخاباتی هفتم اسفند ، علنا بر اقدام شورای نگهبان در قلع و قمع کاندیدا ها مهر تایید زد . او ضمن تکرار سخن طنزآلود خود مبنی بر اینکه "حتی کسانی که نظام را قبول ندارند در انتخابات شرکت کنند" گفت: " البته به این معنی نیست که کسانی را که نظام را قبول ندارند به مجلس بفرستند ". آنچه در نگاه اول از این سخن برداشت میشود آنست که خامنه ای یقین دارد حداقل در برخی حوزه های انتخابیه ، تعداد کسانی که نظام را قبول ندارند در حدی است که می توانند بر طرفداران نظام غلبه کرده و نماینده مورد نظر خود را به مجلس بفرستند. در واقع خامنه ای اعتراف می کند کاندیداهای حکومتی علیرغم دسترسی آنان به رسانه های پرخرج و بهره مندی از حمایت های رنگارنگ ، نمی توانند با کسانی که به هر دلیل به مخالفت با نظام معروف شده اند رقابت نمایند. به عبارت ساده تر ،آنچه رهبر جمهوری اسلامی را نگران می سازد آگاهی از یک حقیقت است :"اشتهار به مخالفت با نظام ،به تنهایی موجب جلب آرای بسیار برای کاندیداها می شود ." لذا خامنه ای در اقدامی پیشگیرانه ،دستور حذف آنان از رقابت های انتخاباتی را صادر کرده است. خامنه ای همچنین نگرانی خود از این موضوع را نیز آشکار می سازد که این گروه از راه یافتگان به مجلس ،در اقلیت نخواهند بود و می توانند بر روند تصمیم گیری در قوه مقننه اثر گذار باشند. به این بخش از سخن او نیز توجه کنید :<br />
"در هیچ جای دنیا، افرادی را که اصل نظام آن کشور را قبول ندارند، به مراکز تصمیم گیری راه نمی دهند". البته این ادعا نیز خود جای بحث دارد و مشخص نیست معیار خامنه ای برای استفاده از عبارت "هیچ جای دنیا " چیست. اما به حال سخن اخیر رهبر جمهوری اسلامی بازتاب دهنده دو نگرانی فوق است.<br />
<br />
آنچه در روند بررسی صلاحیت ها انجام شده ،ورای نگرانی ابراز شده خامنه ای است. بسیاری از افراد به بهانه "عدم احراز صلاحیت "از لیست کاندیداها حذف شده اند و اصولا بحث مخالفت آنها با نظام مطرح نبوده است. در دوره قبل از نمایش انتخاباتی مجلس ،احمد جنتی و علی خامنه ای بر این نکته تاکید کردند که "عدم احراز صلاحیت افراد برای نمایندگی مجلس به معنای عدم صلاحیت آنان برای پذیرش مسئولیت های دیگر نیست ". پس با اطمینان می توان گفت خامنه ای در حدی از تزلزل است که حتی از راه یافتن افراد بی طرف به مجلس نگران است و گمان می کند با افزایش تزلزل موقعیت رهبر ،این افراد نیز موجب مزاحمت او خواهند بود.<br />
<br />
اما بافرض پذیرش سخنان و استدلال های خامنه ای ،یک سوال اساسی به ذهن هر فردی خطور می کند. خامنه ای به وجود مخالفان نظام اعتراف می کند اما در عین حال هیچ راه قانونی و مدنی برای ابراز عقیده و اعمال نظر آنان باقی نمی گذارد. این سخنان در حالی مطرح می شود که خامنه ای با وقاحت تمام از حق اعتراض در کشورهای دیگر ازطریق برگزاری تجمعات خیابانی حمایت می نماید. پیشنهاد برگزاری رفراندوم برای کسب نظر از اکثریت مردم در بعضی کشورها ، از دیگر سخنان نمایشی خامنه ای برای "دموکرات نمایی "خویش است. اما وقتی نوبت به معترضان و منتقدان داخلی می رسد او دستور سرکوب تظاهرات خیابانی و نیز محروم سازی کاندیداهای دگراندیش را صادر می نماید. او ظاهرا علاوه بر تکیه بر نیروهای سرکوب گر ، به نقش سوپاپ گونه اصلاح طلبان و اعتدالیون نیز دل بسته و یقین دارد تا آنان هستند وظیفه سرگرم سازی اقشار معترض و منتقد ، معطل نخواهد ماند. همین احساس اطمینان ، بر جسارت او افزوده و اینچنین از گسترده ترین روند رد صلاحیت ها حمایت می کند.<br />
<br />
ظواهر امر نشان می دهد نقش آفرینی اصلاح طلبان ،موجب موفقیت خامنه ای در پیشبرد پروژه حذف در انتخابات هفتم اسفند خواهد شد. اما تردیدی ندارم که با افتتاح مجلس دهم ،فریب خوردگی اصلاح طلبان یا همراهی آنان با رهبر در فریب اکثریت مردم ،بر همگان آشکار خواهد شد. در آن زمان نقش حقیرانه اصلاح طلبان در " ایمن سازی دیگ حکومت خامنه ای " نیز بی خاصیت خواهد شد. از سوی دیگر بحران های اقتصادی پیش رو که به دلیل کاهش در آمدهای نفتی و تداوم زیاده خواهی سپاه و باند مافیایی وابسته به رهبر ،گریزی از آنها نیست در کنار سرخوردگی ناشی از اعتماد چند باره به "منتقدنمایان اصلاح طلب" آینده ای غیر قابل پیش بینی برای ایران رقم خواهد زد.<br />
<br />
می توان حدس زد نتیجه رفتار و گفتار تمسخر آمیز رهبر و سلب اطمینان از آلترناتیو اصلاح طلب ، به صورت بالقوه ،جامعه ایران را در معرض نوعی از آشوب قرار خواهد داد. نظام جمهوری اسلامی همواره راههایی برای سلب اعتماد عمومی نسبت به منتقدان و مخالفان خود در اختیار داشته و البته آنان نیز برای بی اعتباری خویش با نظام همکاری کرده اند. گروهی از دگراندیشان فرهنگی، سیاسی و مذهبی هم که با روند فریب کارانه نظام همراهی نکرده اند متاسفانه تحت فشار و تخریب مشترک دو جناح اصلی حکومت و برخی منتقدنمایان داخلی واقع شده اند. در سه دهه گذشته ، سران نظام بر این باور بوده اند که فقدان اپوزیسیون معتبر می تواند بیمه کننده حیات آنان باشد. اما آیا این راهبرد ثابت و راهکارهای متغیری که در دو دهه اخیر به انحا مختلف به کار گرفته شده ،همچنان بیمه کننده حیات سیاسی نظام ولایت فقیه خواهد بود ؟ تسلیم تاسف انگیز اصلاح طلبان و اعلام حضور بی قید و شرط در انتخابات خاطر رهبر را نسبت به انتخابات ماه آینده آسوده کرده است .اما آیا سخنان اخیر خامنه ای و بستن همه راههای مسالمت آمیز برای ابراز وجود مخالفان - که مجوز تلویحی برای آشوب غیر قابل کنترل است- موجب تغییرات شرایط در آینده نخواهد شد؟<br />
<br />
متاسفم که بگویم اگر گروههای سیاسی داخلی از آخرین امکانات موجود برای بازسازی اعتماد عمومی به خود بهره برداری نکنند دوری و نزدیکی این آینده را نه تدبیر گروههای سیاسی در داخل کشور کشور بلکه شرایط جهانی ، میزان احساس خطر از گروههای مانند داعش و نیز سطح وخامت اقتصاد کشور به خاطر اشتهای مافیای اقتصادی رهبر و چنگ اندازی هر چه بیشتر بر ثروت های ملی تعیین می کند. در این مورد باز هم خواهم نوشت</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-17778057140354568702015-12-03T20:30:00.001+03:302015-12-03T20:34:29.010+03:30خامنه ای ؛نابینایی در داخل کوررنگی در خارج<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br />
نامه طنزآلود سید علی خامنه ای به جوانان غربی را خواندم. نمی دانم اصولا چه تعداد از جوانان غربی او را می شناسند و چند درصد از آنان که نام او را شنیده اند او را به خوشنامی یاد می کنند یا بدنامی ؟بالاخره او نامه ای نوشته که اگر نگوییم تنها هدف آن جلب توجه و خودنمابی در داخل است حد اقل می توانیم ادعا کنیم مهم ترین انگیزه نگارش آن ،ایجاد خوراک برای رسانه های نزدیک به رهبر است تا بار دیگر از رهبر خود چهره سازی نمایند. اما این بار نیز تلاش آنان بسیار ناشیانه صورت گرفته است. اگر از برخی گزافه گویی ها در این نامه همچون خلاصه سازی فرهنگ مسلط غرب به "پرخاشگری و بی بند و باری اخلاقی " بگذریم نمی توانیم نسبت به "نادان پنداری مخاطبان " در نامه اخیر بی تفاوت باشیم. او آنچنان برای مادران داغدار و کودکان بی پناه در سایر کشورها اشک ریخته که گویی هیچکس نمی داند همین روزها یک مادر در ایران، هفدهمین سال فراق فرزند و هفدهمین سال بی تفاوتی مسئولان و عدم پاسخگویی به پرسش ساده "سعیدم کجاست " را فریاد می کشد ، دوقلوهای خردسال نرگس محمدی بیش از یک سال است که از آغوش مادر دور افتاده اند در حالی که تنها جرم آنان ،زاده شدن از مادری است که بنا بر وظیفه قانونی و اخلاقی از" تظلم خواهان مظلوم" حمایت کرده است و مادر داغدار ستار بهشتی هنوز نتوانسته داد خود را از کسانی که فرزند او را به جرم انتقاد از رهبر کشته اند بگیرد. خامنه ای در پوشش نفی اقدامات تروریست ها ،برخی محرومیت ها و" تبعیض" ها را عامل گرایش جوانان به گروههایی مانند داعش دانسته در حالی که حتی خودی های نظام به وجود تبعیض آشکار در حکومت او، اذعان دارند به طوری که گروهی معدود، به رانت های هزاران میلیاردی دسترسی دارند و اکثریت مردم برای تامین مایحتاج اولیه زندگی ،نیازمند دو یا سه شیفت کار در روز هستند.<br />
<br />
در باب نابینایی خامنه ای نسبت به شرایط داخلی کشور و نگاه ناقص و مغرضانه او به سایر کشورها،سخن بسیار است اما او در نامه خود یک پرسش مطرح کرده که به نظر می رسد به باور او، در سایر کشورها نیز دهان و چشم همه را بسته اند و کسی یارای پرسشگری از او ندارد. پرسش خامنه ای آنست که "چرا جوانانی که در کشورهای اروپایی زاده و تربیت شده اند به داعش و داعش ها می پیوندند؟" قاعدتا منظور اینست که چرا جوانان اروپایی بر خلاف فرهنگ غالب و تربیت رایج به سوی گروههای تروریستی می روند و با سلاح آن گروهها یعنی 《ارعاب 》به جنگ با فرهنگ مسلط می پردازند ؟ نمی دانم گزارش هایی که به خامنه ای می رسد بر چه اساسی تنظیم می شود؟ آیا او اصولا گزارش نویسان مزد بگیر خویش را در حدی به حساب می آورد که مستقلا گزارش تهیه کنند یا شخصا گزارش ها را دیکته می کند ؟ هر کدام که باشد مشخص است که رهبر بی کفایت جمهوری اسلامی ،کژراهه می رود. زیرا اولا تعدادی از جوانان که جذب گروههای تندرو اسلامی شده اند در مقایسه با جمعیت جوانان در غرب قابل توجه نیست. ثانیا اگر تاثیرپذیری تعدادی جوان از گفتمانی متفاوت بافرهنگ غالب ،نشانه شکست فرهنگ سازان آن جامعه باشد جمهوری اسلامی در راس شکست خوردگان در همه تاریخ و جغرافیاست. سی و هفت سال است که تمام تریبون های سنتی و رسانه های مدرن در خدمت سران نظام هستند تا قرائت آنان از فرهنگ ملی و مذهبی را بر مردم تحمیل نمایند. در این راه از همه ابزار ها استفاده شده و هر حنجره یا تریبونی که حاضر به همراهی با قرائت حکومتی از مذهب و فر هنگ نبوده است را خفه کرده اند. در این دوره سی و هفت ساله ، تلاش شده تمام اعتبار و آبروی اسلام در خدمت جمهوری اسلامی و سران آن قرار گیردد که البته، بیش از آنکه اعتباری برای سران نظام ولایت فقیه بیافریند اعتبار اسلام و مذهب را در ذهن بسیاری از جوانان خدشه دار کرده است. در دوره استقرار جمهوری اسلامی ، حوزه های علمیه و دهها هزار مبلغ دینی ، ناچار به تبلیغ برای ولی فقیه و دیدگاههای او هستند. در نظام جممهوری اسلامی نه تنها دگراندیشان غیر مذهبی ،سهمی از تریبون های رسمی در اختیار ندارند بلکه ازمیان متفکران و عالمان شیعه -حتی مراجع تقلید - فقط کسانی می توانند از تریبون های موجود استفاده نمایند که سرسپردگی خود به ولی فقیه را به اثبات رسانده باشند. در سی و هفت سال گذشته ، نه تنها از دسترسی بسیاری از صاحبنظران مستقل مذهبی به رسانه ها جلوگیری شده ،بلکه رسانه های حکومتی از انواع روش های ناجوانمردانه استفاده کرده و می کنند تا اندیشمندان مسلمان و روحانیونی که با زیاده خواهی های ولی فقیه همراهی نمی کنند را تخریب نمایند. در یک کلام ، در سی و هفت سال گذشته از تمام امکانات تبلیغی برای ترویج نگاه رسمی نظام به همه مقولات فرهنگی و مذهبی استفاده شده است و حکومت، حتی مانع برگزاری مراسم مبتنی بر سنت های ملی یا رویه های سنتی مذهبی شده است.<br />
<br />
اما نتیجه چه بوده است ؟آیا اکثریت جامعه ،به فرهنگی که دلخواه حکومت می باشد تن داده است ؟ پاسخ را می توان در اظهار نظرهایی یافت که از رسانه های رسمی حکومتی و تریبون های وابسته به رهبر ، منتشر می شود: بالاترین مقام نظام از ترویج الگوهای غربی در گردهمایی های دانشجویی ، اظهار نگرانی می کند، امام جمعه موقت تهران- سید احمد خاتمی -می گوید "برای ترویج حجاب اسلامی باید خون هایی ریخته شود " ، نیروی انتظامی همه ساله چندین بار بگیر و ببند در خیابان ها به راه می اندازد تا با بد حجابی و بی حجابی مبارزه کند، تریبون های نماز جمعه ، هر هفته شاهد هشدار نسبت به "نادیده گرفته شدن اوامر و نواهی دینی " در سطح جامعه است و اخیرا اعلام شده که "گزارش مفصل از ناهنجاری های اجتماعی ، اشک رهبر را سرازیر نموده است. " راستی چرا اینگونه است؟ این پرسش را می توان در قالب سوال خامنه ای از جوانان غربی نیز مطرح کرد. پرسش خامنه ای از جوانان غربی اینست :" چرا جوانانی که در اروپا زاده و تربیت شده اند به داعش و داعش ها می پیوندند؟" حال می توان این پرسش را در برابر رهبر جمهوری اسلامی قرار داد " چرا جوانانی که به صورت بیست و چهار ساعته تحت بممباران تبلیغاتی جمهوری اسلامی هستند آنچنان از فرهنگ مورد علاقه نظام فاصله گرفته اند که اغلب سخنگویان نظام را به فریاد واداشته است ؟" راستی در صد جوانان ایرانی که بر متفاوت نشان دادن خود ازفرهنگ غالب جمهوری اسلامی اصرار دارند بیشتر است یا جوانان اروپایی که به داعش می پیوندند؟ بعید می دانم برای پاسخگویی به این پرسش ، نیازی به تحقیق گسترده باشد. زیرا این پاسخ همه روزه به صورت تلویحی وگاه با صراحت ازتریبون های رسمی حکومتی شنیده می شود. پس شاید پرسش بهتر آن باشد که "چرا رهبری جمهوری اسلامی به کسی سپرده شده که برای دیدن اطراف خود ،نابیناست و نگاه او آنچه در کشورهای دیگر می گذرد همراه با نوعی از 《کوررنگی 》است ؟"</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-80381742882995367092015-11-27T21:06:00.003+03:302015-11-27T21:08:52.629+03:30رهبر جمهوری اسلامی در سنگر جاذبه های جنسی<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br />
<br />
جدید ترین سخنان رهبر جمهوری اسلامی در خصوص "نفوذ از طریق جاذبه های جنسی "را می توان نشانه ای از خباثت همراه با ترس او دانست. او به عنوان رهبر عملیات سرکوب هر چند گاه یک بار سوژه ای درست می کند و عوامل او در نهادهای سرکوبگر مامور سناریو نویسی و اجرای نمایش مربوطه می شوند. بسیاری از سوژه سازی های خامنه ای ، زیانی متوجه جناح های حکومتی از جمله حامیان روحانی و اصلاح طلبان نمی کند و لذا آنان نیز باخواسته رهبر همراهی یا در برابر آن سکوت می کنند. "تشیع انگلیسی " یکی از آن سوژه ها بود که علیرغم فشار ها و تهدید های گسترده علیه یک مرجع تقلید منتقد ،صدایی از اصلاح طلبان و اعتدالیون بلند نشد. اما برخی سوژه سازی های نهان و آشکار خامنه ای ،سهم اصلاح طلبان و حامیان دولت از کیک قدرت را کاهش می دهد و بلافاصله فریاد آنها را به آسمان می برد. "پروژه نفوذ" که جدید ترین سوژه سازی خامنه ای برای افزایش سرکوب در داخل می باشد نمونه ای از نوع دوم سوژه سازی های اوست . واکنش سریع روحانی و تلاش برای ارائه تفسیر دلخواه خود از سخنان رهبر نشان داد که او هدف خامنه ای را به خوبی درک کرده و به خیال خویش به دنبال تعدیل موضع رهبر می باشد. در آن سوی ماجرا ،خامنه ای هنوز نمی تواند هر روز به جنگ علنی و تریبونی با روحانی بر خیزد. لذا ترجیح می دهد فضا را به گونه ای نا امن نماید تا روحانی و سایر کسانی که از تاثیر سوژه سازی اخیر رهبر بر انتخابات مجلس نگران هستند در اظهار نظر های خود دست به عصا حرکت کنند. این شیوه ای است که در سی و شش سال گذشته ،کمک شایانی به نهادهای سرکوبگر کرده است. در تمامی این سالها ،جاسوسی و رسوایی های جنسی ،سنگری بوده که این نهادها در پناه آن به سرکوب گسترده ادامه می داده اند. در مقابل، متاسفانه بسیاری از افراد از ترس متهم شدن در افکار عمومی، نسبت به فشارهای وارده بر متهمان سکوت کرده و گاه عملا یا به صورت زبانی با سرکوبگران همراهی کرده اند.<br />
<br />
رهبر ناجوانمرد جمهوری اسلامی در مورد کسانی که امکان دفاع از خود ندارند و متهم به همراهی با دشمنان هستند اتهام جدیدی را مطرح کرده است و احتمالا هدف او ،وادار کردن روحانی و برخی افراد همچون علی مطهری به عقب نشینی است تا از " توصیه به عدم سوء استفاده از سوژه نفوذ برای تسویه حساب جناحی " دست بکشند.<br />
<br />
سخنان اخیر خامنه ای تردیدی باقی نگذاشت که اولا او شخصا رهبری نهادهای سرکوبگر را به عهده دارد،ثانیا آنچه که روحانی مایل است آن را "سوء استفاده جناحی از رهنمودهای رهبر "بنامد نسخه اصلی دستور ولی فقیه است. اما آیا واقعا ،دشمنان جمهوری اسلامی به دنبال ضربه زدن به این نظام فاسد از طریق جاذبه های جنسی هستند ؟ پاسخ من به این سوال ،منفی است. در حال حاضر به برکت وجود نظام ولایت فقیه ، لذایذ متنوع جنسی با کمترین هزینه نسبت به همه کشورهای دنیا در ایران قابل دسترسی است. گزارش های رسمی از تن فروشی های ناگزیر دخترکان معصوم و برخی زنان -حتی شوهر دار -آنقدر فراوان است که هیچ جای تردید در صحت آنها باقی نمی گذارد. کسانی هم که از رانت های حکومتی برخوردارند به آنچنان ثروت های افسانه ای دسترسی پیدا کرده اند که تمتعات جنسی در نقاط مختلف جهان برای آنان فراهم است. دیگران هم اگر به دنبال رانت اقتصادی و سیاسی یا برخورداری از لذایذ نامحدود جنسی باشند کافی است از حاکمیت فاسد ، حمایت نمایند. لذا بدون هیچگونه پرده پوشی می گویم هیچ سازمان و شخصی نمی تواند در ایجاد جاذبه های جنسی ،با بازار فراهم شده توسط جمهوری اسلامی رقابت کند. کسانی هم که به دنبال بهره مندی از جاذبه های جنسی و مالی باشند هیچ سنگری مستحکم تر از بیت رهبر و نهادهای وابسته به آن پیدا نخواهند کرد. این واقعیتی است که خامنه ای به خوبی می داند و همین آگاهی ،اتهام افکنی اخیر او را ناجوانمردانه تر می نماید.<br />
<br />
اما این اتهام سازی خامنه ای ،نگرانی ها نسبت به افزایش فشار بر بازداشتی های اخیر را دوچندان می کند. هفده سال پیش و بعد از افشای عاملیت وزارت اطلاعات در قتل های زنجیره ای ،خامنه ای در خطبه های نماز جمعه تهران ،ادعا کرد عوامل قتل های زنجیره ای ،از عوامل سازمان جاسوسی اسرائیل بوده اند. همین ادعا کافی بود تا متهمان دستگیر شده تحت شدید ترین شکنجه ها برای اعتراف به همکاری با اسرائیل قرار بگیرند.(فیلم های مربوط به نحوه اعتراف گیری از همسر سعید امامی ،هم اکنون در شبکه های مجازی در دسترس است ).آن روز رهبر زخم خورده جمهوری اسلامی ،ادعای گزافی مطرح کرده بود و بازجو-شکنجه گرهای فاسد،موظف بودند حقانیت رهبر را ثابت کنند. امروز هم که رهبر ایران ستیز جمهوری اسلامی ،ادعای وجود جاذبه های جنسی در "پروژه نفوذ دشمن " را مطرح کرده ،قاعدتا باید منتظر فشارهای غیر انسانی بر دستگیرشدگان برای پذیرش این اتهام باشیم. لابد او آسوده خاطر است که پس از این ، روحانی وسایر تریبون داران حکومتی هم جرئت حمایت از دستگیر شدگان مظلوم را نخواهند داشت. پس کسانی که در این سوی مرزهای ایران دستی در خبر رسانی دارند موظفند همه توان خود را برای افشای این خباثت رهبر و نهادهای سرکوبگر به کار گیرند.<br />
<br />
اما باز هم سخنی با کسانی که با توهم "دینی بودن نظام جمهوری اسلامی" در برابر مفاسد آن سکوت می کنند. رهبر نمرود صفت جمهوری اسلامی ، زمینه را برای اتهام افکنی جنسی علیه تعدادی فعال رسانه ای آماده کرده است. اما آیا این روش ،با آنچه سال ها بر فراز منابر به عنوان سنت پیامبر و امام علی مطرح می شد تطابق دارد؟ در کتب دینی ، داستان های متعدد از مراجعه گناهکاران به پیامبر وامیرالمومنین و اعتراف آنان به ارتکاب گناهان جنسی نقل شده که واکنش در برابر همه آنها یکسان بوده است :تلاش برای جلوگیری از اعتراف! اما در حکومتی که خود را جانشین پیامبر می داند رهبر، سوژه سازی می کند وبرادران بازجو-قاچاقچی در سیاه چال های سپاه وظیفه دارند زندانیان مظلوم را تحت فشار بگذارند تا به " گناه ناکرده جنسی" اعتراف کنند. لابد اثبات حقانیت رهبر جمهوری اسلامی بر اجرای دستورات دینی و سنت پیامبر و امام علی ترجیح دارد</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-42353343581843912912015-11-26T08:47:00.000+03:302015-11-26T08:47:46.844+03:30قرآن سی میلیارد دلاری پوتین<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<div dir="rtl" style="font-family: sans-serif; font-size: 13.696px; text-align: start;">
<br /></div>
<div dir="rtl" style="font-family: sans-serif; font-size: 13.696px; text-align: start;">
رسانه های نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی ،موضوع اهدای قرآن به خامنه ای توسط رئیس جمهور روسیه را در صدر اخبار خود قرار داده و دهها تحلیل سیاسی ،نظامی و اقتصادی به آن الصاق نموده اند. این الصاق ها علاوه بر کشفیاتی است که در گذشته وحال، از ارادت "پوتین " به خامنه ای کشف نموده اند. پس از سفر هشت سال قبل پوتین به ایران ، ادعا شد که او گفته است : " مسیح را در چهره خامنه ای دیده". همچنین از قول میهمان روس ادعا شد که " اطلاعات خامنه ای از روسیه بیشتر از پوتین است ". برخی سایت های رسواتر نیز ادعا کردند که پوتین بعد از ملاقات با محبوب ایرانی خود ،آنچنان دچار رعشه شده که از احمدی نژاد خواهش کرده در اتومبیل او بنشیند. البته همان زمان این سوال مطرح بود که" یک کمونیست، با سابقه ریاست بر سازمان مخوف کا گ ب ،چه تخصصی در شناخت مسیح -که الگوی مهربانی و رافت بوده است - دارد ؟ " همچنین این ادعا که "خامنه ای روسیه را بهتر از سران آن کشور می شناسد" چه فضیلتی برای رهبر جمهوری اسلامی است که در حدود سه دهه رهبری ،عدم شناخت خود از منافع ملت ایران را ثابت کرده است ؟</div>
<div dir="rtl" style="font-family: sans-serif; font-size: 13.696px; text-align: start;">
به نظر می رسد همان گزافه گویی ها ،به پوتین آموخت که در سفر فعلی ، خوراک تبلیغاتی از همان دست برای رسانه های ایرانی و بیت رهبر فراهم نماید. اما آیا این سفر و هدیه میهمان برای میزبان ، هزینه ای برای مردم ایران داشته و دارد ؟اگر پاسخ مثبت است میزان هزینه چقدر می باشد ؟</div>
<div dir="rtl" style="font-family: sans-serif; font-size: 13.696px; text-align: start;">
متاسفانه سیستم مالی حکومت آنچنان مافیایی و مخفی اداره می شود که کسب اطلاع دقیق از همه قراردادهای اقتصادی و هزینه یا فایده آنها امکان پذیر نمی باشد. به علاوه ،بخش عمده اقتصاد کشور تحت تسلط نهادهای وابسته به رهبر-همچون ستاد اجرایی فرمان امام - می باشد که هیچیک از نهادهای نظارتی دسترسی به اسناد آنها ندارند. اما ظاهرا خامنه ای و عوامل او در نهادهای مخفی و مافیایی حکومت ، به باقیمانده اقتصاد کشور که هنوز تحت تیول آنها قرار نگرفته ،طمع دارند.آنها ترجیح می دهند بخشی از هزینه بلند پروازی ها و شهوات سیاسی خامنه ای در خارج از مرزها را به اقتصاد دولتی تحمیل نمایند. تصمیم به افزایش ناگهانی حجم مبادلات با روسیه را باید در همین راستا ارزیابی کرد.</div>
<div dir="rtl" style="font-family: sans-serif; font-size: 13.696px; text-align: start;">
کمتر از یک هفته قبل از سفر پوتین به تهران، وزیر ارتباطات جمهوری اسلامی از مذاکرات مهم اقتصادی با معاون اول نخست وزیر روسیه خبر داد که دستاورد آن برای مردم ایران ،افزایش مبادلات تجاری دو کشور به حدود سی میلیارد دلار در یک دوره سه ساله است. این موضوع در حالی مطرح می شود که در دو پروژه مهم اقتصادی در دو دهه گذشته که روس ها متولی آن بوده اند بارها شاهد خلف وعده روس ها بوده ایم. بیش از دهسال تاخیر در راه اندازی نیروگاه بوشهر و متوقف ساختن مراحل تحویل موشک های اس - سیصد نشانگر نحوه تعامل روس ها با کسانی است که در سال های اخیر به امید بهره مندی از حمایت آن کشور در مجامع بین المللی ، در برابر همه "بدحسابی "های روسیه سکوت کرده اند. ضمن آنکه هیچ کس نمی داند روحیه باجگیری روس ها تا کنون چقدر هزینه اضافی بر هزینه واقعی نیروگاه بوشهر افزوده است. </div>
<div dir="rtl" style="font-family: sans-serif; font-size: 13.696px; text-align: start;">
البته به نظر می رسد پوتین از ملاقات دو ساعته با خامنه ای بیش از هرچیز به دنبال تثبیت باج گیری اقتصادی از جمهوری اسلامی به واسطه کسی بوده که در برابر هیچ مرجع قانونی یا نهاد مردمی ،پاسخگو نیست . لذا کشف رقم واقعی بهره مندی اقتصادی روسیه از بازار ایران به خاطر شرایط جدید سوریه چندان آسان نمی باشد . در واقع حوادث سوریه ، سران جمهوری اسلامی و روسیه را که هر یک با اهداف خاص از حاکمیت اسد حمایت می کنند به یکدیگر نزدیک تر کرده است. نکته تاسف انگیز در این میان آنکه روسیه بابت موضوعی در حال باجگیری از جمهوری اسلامی است که خود به آن نیاز دارد. حوادث سوریه ،فرصت مناسبی در اختیار سران کرملین قرار داده که برخی حساب ها با غرب به ویژه بعد از حوادث اوکراین و تحریم های گسترده علیه خود را تسویه نمایند. در عین حال تلاش می کنند تمام یا بخش عمده هزینه حضور نظامی آنان در سوریه از جیب ملت ایران تامین شود. ابراز اطمینان پوتین به احداث چند نیروگاه اتمی دیگر در ایران علیرغم خلف وعده های مکرردر راه اندازی نیروگاه بوشهر ،نشان از سیاسی بودن توافقات اقتصادی و اهداف برون مرزی مشترک جمهوری اسلامی و روسیه است که برای مردم ایران ، منفعتی ندارد.</div>
<div dir="rtl" style="font-family: sans-serif; font-size: 13.696px; text-align: start;">
اکنون می توان دلیل اصلی حملات سازمان یافته چند ماه اخیر خامنه ای به کسانی که خواهان عادی سازی روابط اقتصادی با غرب هستند را درک کرد. برخی اقدامات قضایی -امنیتی از جمله دستگیری یکی از ایرانیان مقیم امریکا که احتمالا برای تسهیل تجارت میان ایران و لابیست های دولت روحانی در امریکا به تهران سفر کرده است نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. در واقع در ترتیبات جدید امنیتی -دیپلماتیک جمهوری اسلامی ،نقش اصلی به عهده مافیا های وابسته به رهبر و در راس آنها "دلال -بازجو"های سپاه است . آنها ماموریت دارند عمده امتیازات اقتصادی از تعاملات جدید را به جیب متحد فعلی و حامی موقت جمهوری اسلامی در مجامع بین المللی یعنی روسیه بریزند . قرآنی هم که ابزار بازی جدید پوتین - خامنه ای بود در واقع هزینه ای معادل حداقل سی میلیارد دلار به ملت ایران تحمیل کرد. قاعدتا از این به بعد فشارها بر کسانی که خواهان گسترش روابط اقتصادی ایران با امریکا و هم پیمانان آن هستند افزایش خواهد یافت. برخورد با رسانه هایی که ممکن است در روندمعاشقه اقتصادی -سیاسی خامنه ای با پوتین اخلال کنند از دیگرپیامدهای اهدای قرآن سی میلیارد دلاری و هدف پوتین از بازیچه قرار دادن آن قرآن خواهد بود.</div>
</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-52724411788188284952015-10-11T18:16:00.001+03:302015-10-11T18:19:20.747+03:30موج سواری را از خامنه ای بیاموزند<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<br />
<br />
شش سال پیش که مرحوم آیت اله منتظری دار فانی را وداع گفت فضای کشور تحت تاثیر جنبش سبز بود. در آن فضا علیرغم کینه عمیق از مرحوم منتظری ، خامنه ای نمی توانست فوت او را نادیده بگیرد. یادم می آید همان روز از وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات با همه روزنامه ها تماس گرفتند و خواستار "عدم بزرگ نمایی" مراسم و پیام های مربوط به رحلت آن عالم بزرگ شدند. اما خامنه ای پیامی همراه با تجلیل از جایگاه علمی و مبارزاتی آن مرحوم صادر کرد. پیام رهبر جمهوری اسلامی در حالی صادر شد که همگان می دانستند حصر ظالمانه مرحوم منتظری تنهابه خاطر یک انتقاد او از رهبر جمهوری اسلامی و با دستور شخص خامنه ای انجام شده بود. البته این رفتار منافقانه، قبلا نیز سابقه داشت. مرحوم آیت اله سید محمد شیرازی ،با کینه عمیق نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن مواجه بود اما زمانی که آن عالم شیعی رحلت کرد خامنه ای ،موج سواری پیشه ساخت و پیامی صادر کرد که در بخشی از آن آمده بود : " آن عالم بزرگوار سالهای متمادی از عمر خویش را در عراق و ایران صرف جهاد فرهنگی و سیاسی برای اعلای کلمهی اسلام و ترویج مکتب اهل بیت علیهمالسّلام نموده و زحمات فراوانی تحمل کردند. تألیفات متعدد ایشان در علوم اسلامی و مبارزه با صهیونیزم و استکبار، متضمن مجموعهی بزرگی از معارف دینی و سیاسی است و سعی مشکور و مجاهدت مقبولی در درگاه خداوند متعال است. انشاءاللَّه." رفتار دستگاههای امنیتی نظام با مرحوم شیرازی و بیت او در سال های قبل از فوت وی و نیز اظهار نظر های دوسال اخیر وابستگان رهبر نسبت به مرحوم شیرازی و گفتمان او ،منافقانه بودن پیام خامنه ای را ثابت می کند. اما رهبر جمهوری اسلامی بارها ثابت کرده که استاد نفاق و موج سواری است.<br />
<br />
با این مقدمه، اکنون به حادثه کشته شدن سردار سپاهی حسین همدانی در سوریه می پردازم. حضور سپاه و فرماندهان آن در سوریه ،سابقه ای چهار ساله دارد. در آن زمان بحران سوریه دوطرف اصلی داشت : دولت بشار اسد و گروههای مخالف او که البته چیزی به نام داعش در میان آنان وجود نداشت. از همان زمان ، پای سردار قاسم سلیمانی و یاران او همچون مرحوم همدانی به سوریه باز شد . این حضور هیچ دلیلی نداشت جز حمایت بی چون و چرا از بشار اسد در برابر مخالفان که در ادامه بهار عربی ،خواستار رهایی از حکومت مادام العمر اسد بودند ! حضور نظامی سرداران سپاه ،با سرازیر شدن میلیاردها دلار از سرمایه های ملت ایران به جیب بشار اسد همراه بود. آن حضور نظامی و این بذل و بخشش مالی،کار خود را کرد و دوام دولت بشار اسد را برخلاف همه پیش بینی ها بیمه کرد. البته مخالفان جمهوری اسلامی در منطقه نیز بیکار نشستند و به تقویت مخالفان اسد پرداختند. همان قدر که جمهوری اسلامی در حمایت از اسد ،بی منطق بود آن طرفی ها هم ، سرنگونی اسد به هر قیمت را تعقیب می کردند. حمایت جمهوری اسلامی موجب ریخته شدن خون دهها هزار انسان بی گناه سوری شد و پشتیبانی بی منطق آن طرفی ها از "سرنگونی اسد به هر قیمت "، موجب تقویت داعش .<br />
<br />
اکنون که کمتر از پنج سال از آغاز درگیری های سوریه می گذرد عده ای از سیاستمداران و تحلیل گران ایرانی به گونه ای سخن می گویند که گویی حضور نظامی و ریخت و پاش میلیاردی جمهوری اسلامی در سوریه، از ابتدا با هدف سرکوب داعش بوده است. این نگاه و ادعای فریب کارانه را می توان در تحلیل ها و پیام هایی مشاهده کرد که برخی چهره های وابسته به جنبش سبز یا سایر منتقدان نظام به مناسبت کشته شدن مرحوم همدانی صادر نموده اند.آنان بدون آنکه علت اصلی حضور همدانی و سایر نیروهای سپاه در سوریه را مورد توجه قرار دهند از آن مرحوم چهره مبارزی را ترسیم می کنند که گویی تنها با هدف مقابله با گروه فاسد و جنایتکار داعش به سوریه رفته و حضور او برای پیشگیری از هر گونه خطر علیه "مردم ایران "در داخل مرزهای کشور بوده است. در حالی که تردید ندارم این حضور از مواردی است که تنها با هدف تقویت جبهه برون مرزی نظام -و نه تقویت امنیت ملی به معنای واقعی آن- طراحی و اجرا شده است. کسانی که این روزها با چشم بستن بر واقعیت ها،در " شهید سازی با خامنه ای همزبان شده اند می دانند تقویت جبهه برون مرزی نظام جمهوری اسلامی ،جز افزایش هزینه مالی برای ملت ایران و توسعه سرکوب در داخل ،پیامدی نخواهد داشت.<br />
<br />
اکنون مایلم توصیه ای به دوستان خود در جنبش سبز و خارج نشینانی که هم اکنون برای نزدیکی به خامنه ای مسابقه گذاشته اند داشته باشم. آنان حق دارند بر اساس فهم خود از سیاست و نیز به میزان علاقه خود به گرفتن سهمی از قدرت ،با نظام و سران آن ،هم زبانی کنند. هر چه باشد آنها در اعلام التزام به ولایت فقیه ،احساس شرمساری ندارند و رهبر به آنان نیز موج سواری و ماهی گرفتن از آب گل آلود را آموخته است. اما ای کاش ،این درس را به خوبی فرا گرفته بودند. خامنه ای در پیام موج سوارانه خود به مناسبت فوت مرحوم منتظری ،تلاش کرد ادعاهای خود علیه آن مرحوم را نیز تثبیت کند: " . در اواخر دوران حیات مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطیر، پیش آمد که از خداوند متعال میخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خویش بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفاره ی آن قرار دهد." کسانی که به بهانه قدرشناسی از مجاهدت های مرحوم همدانی در دفاع مقدس هشت ساله ،بر نقش او در سرکوب های سال هشتاد و هشت چشم می بندند ایکاش به اندازه خامنه ای بر مبانی خود پافشاری می کردند و به خاطر سهم همدانی و یارانش در سر کوب مردم سوریه ،برای او طلب مغفرت می نمودند ؛اگر چه تردید دارم این طلب مغفرت برای کسی که دهها هزار شاکی از میان سرکوب شدگان سوری دارد به جایی برسد. <br />
<br /></div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com3tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-47547570988946576072015-10-08T07:28:00.000+03:302015-10-08T07:30:29.734+03:30فشار پایان ناپذیر <div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
<div style="text-align: justify;">
اسفندماه سال گذشته یادداشت " آسودگی خامنه ای از توافق با امریکایی ها " را نوشتم - <a href="http://seyedmojtaba-vahedi.blogspot.com/2015/03/blog-post_15.html">اینجا</a>- در بخشی از آن یادداشت نوشته بودم خامنه ای از توافق با امریکایی ها مطمئن شده است و بر اساس شناختی که از او وجود دارد قطعاً فشارها را درداخل کشور افزایش خواهد داد. در آن زمان برخی فعالان سیاسی اصلاح طلب و اعتدالی، مرا به تندروی متهم کردند. متاسفانه آنچه که پیش بینی می کردم تحقق یافته و روز به روز تعداد افرادی که تحت فشار حکومت قرار می گیرند در حال افزایش است. امروز یک دختر کاریکاتوریست را به دوازده سال زندان محکوم می کنند و نرگس محمدی را علیرغم هشدار پزشکان در زندان نگه می دارند،مرگ مشکوک شاهرخ زمانی در زندان ، هیچکس را وادار به پاسخگویی نمی کند، سخنگوی نابینای حزب اعتماد ملی با وضعیت نامناسب جسمی در زندان است ، هنوزتعدادی از زندانیان کودتای انتخاباتی سال هشتاد و هشت در زندان هستند، روحانیون منتقد تحت فشارهای فراوان قرارمی گیرند ،وکلای شجاع به جرم دفاع از زندانیان مظلوم با انواع آزار مواجهند ، در شیراز، عروس در شب عروسی مورد حمله پلیس وحشی قرار می گیرد به این بهانه که حجاب او کامل نیست و ...</div>
<div style="text-align: justify;">
<br /></div>
<div style="text-align: justify;">
رفتارهای سرکوب گرانه ، خصلت همه حکومت های دیکتاتوری است و از دیکتاتور ایران و مزد بگیران او نیز توقعی جز این نیست. چشم بستن مدعیان اصلاح طلبی بر این ظلم ها هم لابد توجیه قابل قبول برای خودشان دارد . بالاخره آنها به دنبال بازگشت به حاکمیت و انجام وظیفه در زیر سایه ولایت فقیه هستند. پس کسی نباید از آنان انتظار دفاع از مظلوم در برابر ظلمی که زیر نظر ولی فقیه انجام می شود داشته باشد. اما گروههای مستقل که طمعی برای رسیدن به جاه و مال ندارند چه؟ همین امروز برای چندمین بار ، فرزند و رِئیس دفتر آیت اله سید صادق شیرازی به دادگاه ویژه روحانیت احضار شد ومورد بازجویی قرار گرفت. فشار بر بیت شیرازی به عنوان یکی از معدود روحانیونی که شجاعانه انتقادات خود را مطرح می نماید دور از انتظار نیست . اما آنچه سران حکومت را در اعمال فشار مضاعف بر آیت اله شیرازی و بیت او ، آسوده خاطر می نماید آنست که حضرات اطمینان دارند بسیاری از اصلاح طلبان و حتی تریبون داران در خارج از کشور ، بیت شیرازی را " غیر خودی " می دانند و حتی از انتقال اخبار مربوط به آنان ، خودداری می نمایند. اما اندکی هشیاری کافی است تا هیچیک از نحله های فکری در برابر ظلمی که به دیگران می رود سکوت نکنند. نمی دانم در احضار و بازجویی امروز، چه مطالبه ای از آقای سید حسین شیرازی داشته اند.حدس می زنم او را تحت آزار و تهدید قرار می دهند تا از روابط عاطفی خود استفاده کرده و پدر خویش - آیت اله سید صادق شیرازی - را برای توقف هرنوع انتقاد از حکومت تحت فشار قرار دهد. این مطالبه ای است که حکومت از همه منتقدان دارد و هریک را از راهی که احتمال موفقیت آن بیشتر است تحت فشار می گذارد. تریبون داران هشیار حتی آنان که به طور کلی با نهاد روحانیت مخالف هستند فراموش نکنند که سیاست سرکوب در جمهوری اسلامی ، دیر یا زود گریبان گیر همه منتقدان حتی معتدل ترین آنها خواهد شد. پس برای خاطر خودشان هم که شده در برابر اینگونه فشارها ، سکوت نکنند و " غیر خودی ها " را با ظلم نظام، تنها نگذارند </div>
</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-4199892065419850062.post-67240295749003780542015-09-19T21:31:00.001+04:302015-09-19T21:31:26.544+04:30رهبر غیرت ایرانی ندارد ما چه ؟<div dir="rtl" style="text-align: right;" trbidi="on">
نمی دانم تصویری که این روزها دست به دست و رسانه به رسانه می چرخد واقعیت دارد یا نه ؟ نمی دانم آیا آن دخترک بیچاره ای که تصویر برهنه او وسیله تفریح ما بی غیرت ها شده ،واقعا یک دختر بینوای ایرانی است که عده ای توریست عیاش او را به خدمت گرفته اند یا نه ؟ این عکس ،صحت داشته باشد یا نباشد نمی توان چشم بر بعضی واقعیت ها بست .نخستین واقعیت آنکه به برکت حکومت سی و هفت ساله عده ای از آخوند های بی غیرت ،مشمول حکم"الناس علی دین ملوکهم"شده ایم و پرچم بی غیرتی را بر افراشته ایم. اگر تا دیروز ،گرانی کالاها و رفتن میلیونها ایرانی به زیر خط فقر ،وسیله تفریح ما بود و سوژه لطیفه هایمان،امروز عکس دختر بیچاره را در صفحات مجازی و واقعی به اشتراک می گذاریم و لابد منتظر نویسندگان خوش ذوق هستیم تا در خصوص اجزای بدن برهنه این بنده مستاصل خدا،جوک بسازند و ما پای منقل و قلیان، بخوانیم و به قریحه "هم بی غیرتان خویش"آفرین بگوییم. فرقی نمی کند این تصویر ،داستان جدیدی از بیچارگی یک بانوی نیازمند ایرانی باشد یا قصه ای قدیمی که تازه از رسانه ها سر بر آورده است. هر چه باشد سال هاست که این بانو و میلیونها دختر و پسر ایرانی در فقر غوطه ور هستند و سرمایه آنان سواحل لبنان ،مراکز تفریحی ونزوئلا و تفریح گاههای ساپورت پوشان بوسنی را آباد می کند تا بر افراشته شدن تصاویر خامنه ای در دستان میراث خواران غیر ایرانی،شهوت جاه پرستی ولی فقیه را ارضا کند. اصلا فرض می کنم این تصویر، یک دختر روس است که عرب های توریست در لاس وگاس،جسم او را به بردگی کشیده اند.آیا فیلم "فقر و فحشا " ی ده نمکی هم دروغ بود؟مگر این مرید دست بوس رهبر در آن فیلم،تن فروشی ناگزیر دختران و زنان ایرانی را به تصویر نکشیده بود؟مگر چند سال پیش فرمانده نیروی انتظامی نگفت :"عده ای با سوء استفاده از فقر دختران و زنان جوان ،آنان را با حقوق های هفتاد هشتاد هزار تومانی استخدام و بعضی از آنان را مورد همه گونه سوء استفاده قرار می دهند ؟<br />
<br />
همه اینها را گفتم .اما حتی اگر این تصاویر دروغ باشد چگونه است که اغلب ایرانیان ،در صحت این تصاویر کوچک ترین تردیدی به خود راه نمی دهند؟آیا جز اینست که افزایش "تن فروشی ناگزیر "و ناشی از فقر ، وجود این پدیده در کشورمان را به امری باور پذیر و قابل تحمل ،تبدیل کرده است ؟ راستی اگر ستار بهشتی زنده بود و به جای تصویر برهنه دختر بیچاره ، چهره جهنمی سید علی خامنه ای را همراه با توصیفاتی که لایق اوست منتشر می کرد شناسایی او توسط پلیس مفتخور امنیت و سایر نهادهای سرکوب گر چقدر طول می کشید ؟ اگر به جای این غریبه های خوش گذران ،تعدادی جوان با غیرت ایرانی در محفلی جمع می شدند تا برای بیچارگی هموطنان خود چاره ای بیندیشند آیا کشف محل تجمع آنان در دستور کار فوری سازمان های مخوف امنیتی و در راس آنان ،برادران قاچاقچی سپاه قرار نمی گرفت ؟ چرا امام جمعه بی غیرت مشهد برای دفاع از حیثیت شهر خود ،چیزی نمی گوید ؟تولیت گردن کلفت آستان قدس رضوی چه ؟آنها که برای پاره شدن دروغین عکس خمینی ،سینه چاک می دادند اکنون در کدام گورستان خفته اند ؟ سید احمد خاتمی که برای پیدا بودن چند تار موی یک دختر در شهر قم ،شهردار حقیر شهر را احضار و برای او خط و نشان می کشد اکنون در حال سناریو نویسی برای چه معرکه جدیدی است که در برابر این ننگ ،خفقان گرفته؟ منصف باشم و فقط آخوندهای بی غیرت حکومتی را ملامت نکنم. خانم شیرین عبادی که جایزه نوبل حقوق بشر ،او را به اشتهار رسانده ،آیا نمی خواهد در این مورد چیزی بگوید ؟کسی برای خنده های زورکی و "گریه های یواشکی "این دختران بیچاره، کمپین به راه نمی اندازد؟<br />
<br />
اما کلام آخر خطاب به رهبر کذاب و مسئولیت گریز جمهوری اسلامی. او که خیالش از فشارهای خارجی آسوده شده ، از مدتی قبل مشغول فراهم کردن "آتش تهیه " برای افزایش فشار بر آزادی های اجتماعی در داخل کشور است. او چندی قبل ادعا کرد که "گاه مشکلات فرهنگی ،او را بی خواب کرده ". پرسش همه ایرانیان از او اینست که آیا با دیدن این تصاویر هم بی خواب شده یا از اینکه زادگاه او ،منبع در آمد جدیدی پیدا کرده ،خوشحال است ؟ او میزان غیرت خود را قبلا" در بی تفاوتی نسبت به سرنوشت دختران و زنانی که توسط دلالان اطلاعاتی در آغوش عیاشان حوزه خلیج فارس قرار می گیرند نشان داده است . پس اکنون هم توقع غیرت نمایی از او نیست . اما آیا نمی خواهد حداقل برای حفظ ظاهر از بی خواب شدن خود به خاطر سرنوشت دختران و زنانی سخن بگوید که فقر آنان حاصل بیست و شش سال رهبری بی کفایت اوست ؟ پیروان آیت اله خمینی که هنوز می گویند "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت آسیبی نرسد "چه ؟ روحانیون اصلاح طلب که نگران توهین به نواده روح اله هستند در این مورد احساس,وظیفه نمی کنند؟<br />
<br />
روحانیون شیعه ،قصه هایی در مورد " ظهور امام زمان پس از پرشدن گیتی از ظلم "می گویند. اگر اینگونه باشد لابد ظهور امام زمان نزدیک است. اما تا رسیدن ظهور باید آستین ها را بالا زد و "زان پیش که دست و پا فرو بندد مرگ /آخر کم از آنکه دست وپایی بزنیم ؟"نگذاربم نام ما به عنوان بی غیرت ترین نسل ایرانی در تاریخ ثبت شود. به خدا ننگ است که بی غیرتی رهبر به همه ما سرایت کند و همچنان خود را اپوزیسیون ولی فقیه بخوانیم.<br />
<br />
</div>
سردبیر سابقhttp://www.blogger.com/profile/09844398503700078178noreply@blogger.com1