۱۳۹۳ خرداد ۷, چهارشنبه

وقتی حسین مظفر به یار امروز خود تهمت "لواط" می زد

حسین مظفر که  وزیر آموزش و پرورش در کابینه اول محمد خاتمی بود اخیراٌ  گفتگویی مفصل با یکی از خبرگزاری های امنیتی انجام داده  وادعاهایی در خصوص دولت خاتمی مطرح کرده است . این گفتگو ، واکنش محمد علی ابطحی  و عطاءاله مهاجرانی را به دنبال داشته است. در اینکه مظفر،  به" دستور" این گفتگو را انجام داده تردیدی وجود ندارد. پس  هر کس حق دارد از پاسخ مهاجرانی ،متعجب شود.مهاجرانی با هوش تر از آنست که نداند علت این خوش رقصی مظفر چیست . همچنین او حافظه ای قوی دارد و حتماً به یاد می آورد که  مظفر در سالهای گذشته    چند بار دیگر نیز دروغ های بزرگ گفته و اتهاماتی  متوجه  منتقدان  رهبر نموده است. البته ظاهرا ً مهاجرانی بر تصمیم خود برای تکریم رهبر ، مصمم است حتی اگر با نمکین خواندن لبخند خامنه ای  ، بر زخم میلیونها ایرانی ، نمک بپاشد.لذا یادآوری داستان هایی  که مهاجرانی هم از آنها مطلع است  در نگاه او نسبت به رهبر و نقش مستقیم او در لجن پراکنی ها  تغییری ایجاد نخواهد کرد.  اما یقین دارم  بسیاری از مخاطبان این یادداشت ، مایلند برخی  چیزهایی را بشنوند که اصلاح طلبان حکومتی برای مخفی ماندن آنها با اقتدار گرایان ، همکاری می کنند.

در مصاحبه اخیر حسین مظفر، نشانه بزرگی از دروغ گویی او و دستوری بودن مصاحبه ، وجود دارد. او با آب و تاب فراوان، قصه برکناری خود از مدیر کلی آموزش و پرورش تهران توسط محمد علی نجفی را بازگو نموده است در حالی که پر سرو صدا ترین و عجیب ترین برکناری مظفر ، نه در دهه هفتاد بلکه در دهه شصت اتفاق افتاد. در آن زمان ، وزارت آموزش و پرورش به عهده علی اکبر پرورش از سران پرنفوذ جناح راست  بود که ارتباط بسیار نزدیک با سید علی خامنه ای داشت. حسین مظفر که  به عنوان مدیر کل  تهران ، با پرورش همکاری می کرد به جبهه رفت و از ناحیه پا ، به شدت مجروح شد. او  برروی تخت بیمارستان بود که توسط پرورش ، برکنار شد. اینکه مظفر این برکناری را مخفی نگه می دارد و برکناری خود توسط نجفی را بزرگ نمایی می کند نشانه خوبی است که " زبان به مزد بودن " او را  آشکار می سازد. اما همانگونه که در بالا آمد مصاحبه اخیر مظفر ، اولین خوش رقصی او برای خامنه ای نیست. نخستین بار ، لجن پراکنی های او ، نصیب مهدی کروبی شد. داستان آشنایی مظفر با کروبی به خرداد سال 1362 باز می گردد.  مدیرکل معزول آموزش و پرورش تهران - مظفر -  که تازه از بستر مجروحیت در جبهه برخاسته بود به دیدار شیخ آمد.  آشنایی من با مظفر هم به همان زمان بر می گردد. شیخ ، به مظفر پیشنهاد داد مسئولیت مرکز  درمانی مجروحان جنگی که توسط بنیاد شهید در شهر بن - آلمان - تأسیس شده بود را به عهده بگیرد.این پیشنهاد برای مظفر ، بسیار جذاب بود زیرا هم در آمد خوبی داشت هم او می توانست به آسانی روند درمانی خود را پیگیری نماید. پس از حدود دو سال اقامت در آلمان ، مظفر به تهران آمد و معاونت شیخ به اوسپرده شد. این ارتباط تا سال 1367 ادامه داشت تا آنکه به خاطر عدم اجابت درخواست مظفر برای دریافت یک قطعه زمین برای احداث خانه ویلایی ، این رابطه به هم خورد. اندکی بعد ، آیت اله خمینی  فوت کرد و خامنه ای بر جای او تکیه زد. مظفر که از اختلاف نظر چند ساله خامنه ای با کروبی آگاه  بود به سرعت  به رهبر جدید نزدیک شد و مآموریت لجن پراکنی علیه شیخ را به عهده  گرفت. هنوز زمان زیادی از انتخاب خامنه ای به رهبری نگذشته بود که حسین مظفر را در دفتر امیر عابدینی  مدیر عامل وقت سازمان اتکا - از مسئولان فعلی باشگاه پرسپولیس - دیدم. مظفر در حضور تعدادی از افرادکه همگی آنها از علاقمندان شیخ بودند اتهامات سنگین اخلاقی و مالی ، متوجه کروبی نمود. من از همانجا مستقیما به دفتر شیخ در مجلس رفتم و داستان را برای او تعریف کردم . شیخ  از من خواست  به مظفر بگویم که  همه چیز را به او  منتقل  کرده ام . او برای من توضیح دادکه مظفر ، فردی چند چهره است و خوب است که بداند سخنانش به گوش شیخ رسیده است.

 یک سال بعد از این ماجرا ،  مظفر که گویی مأموریت محوله از بیت رهبر علیه کروبی را به خوبی انجام داده بود  مآموریتی جدید یافت تا  این بار با یک تیر ، دونشان بزند. در سال 1369  نخستین زمزمه ها درمورد اعمال نظارت استصوابی با همکاری شورای نگهبان و دولت هاشمی رفسنجانی  به گوش می رسید . نماینگان مجلس سوم که کروبی  بر آن   ریاست می کرد  تصمیم گرفتند با تصویب طرحی پیش گیرانه ، جلوی این کار را بگیرند. پس از علنی شدن طرح نمایندگان مجلس سوم، مرحوم فاضل لنکرانی که در آن زمان رئیس شورای مدیریت حوزه علمیه قم بود نامه ای شدید اللحن خطاب به کروبی نوشت که با پاسخی دندان شکن مواجه شد.مانند همه نامه های مهمی که کروبی در بیست و چند سال گذشته نوشته، او نکات اصلی را تعیین  و تنظیم نامه به یکی از نزدیکان شیخ - آن بارسید حمید روحانی- سپرده  شد.( روحانی که  در آن زمان به دلیل نارضایتی از عملکرد خامنه ای به کروبی نزدیک شده بود همان کسی است که به دلیل برخی نقطه ضعف ها ، هم اکنون مجیز گوی خامنه ای شده و با ادبیاتی خامنه ای پسند، در سیمای جمهوری اسلامی لجن پراکنی می کند.) پس از انتشار پاسخ محکم کروبی به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به صورت همزمان شایعه پراکنی علیه کروبی و حمید روحانی آغاز شد که در این مآموریت هم مظفر ، جایگاه ویژه داشت. اوکه به دلیل تصدی مدیر کلی آموزش و پرورش تهران  در محافل گوناگون  جضور داشت در جلسات مختلف  ادعا می کرد که حمید روحانی ، لواط کار است و .....او کرسی مدیر کلی را در خدمت تسویه حسابهایی گرفته بود که دستور آن از بیت رهبری می رسید. افزایش تنش های سیاسی ناشی از " زبان به مزدی مظفر" بر کناری او توسط محمد علی نجفی وزیر وقت آموزش و پرورش را به دنبال داشت. پس از برکناری او ، تعدادی از نمایندکان تندرو مجلس سوم با پرچمداری حسین مظفری نژاد   استیضاح محمد علی نجفی را کلید زدند. اگر چه با پا درمیانی کروبی ، محمد علی نجفی در مقام خود باقی ماند اما نطق سید محمود دعایی در جلسه استیضاح ، پرده از نقش مظفر در لجن پراکنی علیه کروبی و اتهام افکنی علیه حمید روحانی ، برداشت. در آن جلسه ، حسین مظفری نژاد گفت : " آقای نجفی ، افاضل را برکنار و به جای آنهد اراذل را نشانده است ". سید محمود دعایی هم که ظاقت از کف داده بود پشت تریبون مجلس رفت  و گفت : " این افاضلی که شما می گویید - حسین مظفر-  همان کسی است که به  یکی از یاران انقلاب تهمت اخلاقی بسیار زشتی  زده است .." شدت عصبانیت دعایی در حدی بود که هر آن احتمال داشت عین سخنان مظفر در مورد حمید روحانی را از تریبون مجلس ، تکرار کند. به همین جهت ، کروبی برای اولین و آخرین بار درمجلس سوم ، دستور توقف پخش مذاکرات مجلس از رادیو را صادر کرد.

شش سال پس ار این ماجرا ها ، سید محمد خاتمی ، به ریاست جمهوری برگزیده شد و مظفر را برای تصدی وزارت آموزش و پرورش ، کاندیدا نمود. من به موسوی لاری که در آن زمان در حلقه اول یاران خاتمی بود تلفن زدم و لجن پراکنی های مظفردر سالهای 68 تا 75 را یاد آوری نمودم . اما فهمیدم دوستان حزبی که برای چینش کابینه خاتمی تصمیم گرفته اند قوی تر از آن هستند که موسوی لاری ، حریف  آنها شود. ظاهرا ً ، هفده سال وقت لازم بود تا صابون مظفر به جامه آنان هم بخورد و فریاد محمد علی ابطحی را به آسمان ببرد. البته به این دوستان بشارت می دهم سخنان مظفر حتی اگر سراسر دروغ هم باشد  بر اعتبار اصلاح طلبان می افزایدچون شائبه مخالفت  برخی اصلاح طلبان  حکومتی با خامنه ای را دامن می زند. اذا  آنان باید از مظفر ، سپاسگزار باشند. اما اگر گله ای هم دارند این  گله را باید به خود برگردانند که درسال 1376 بدون توجه به نقش حیاتی کروبی در خانه نشین کردن مخالفان  گردن کلفت خاتمی - ازجمله مهدوی کنی -  درحق شیخ ، نمک نشناسی کردند و کسی را به کابینه دعوت  نمودند که بی اخلاقی و زبان به مزدبودن او قبلاً ثابت شده بود. آن طرفی ها خیلی خوشحال نباشند. به محض آنکه جهت باد تغییر کند لجن پراکنی های مظفر ، بار دیگر  دامنگیر یاران امروزین او خواهد شد. البته نمی دانم در آن روز ، سهم خامنه ای  و برخی یاران او از تهمت های مظفر ، در همان حدی خواهد بود که در سال 1369 نصیب حمید روحانی شد یا آنها باید ورژن جدیدتری از تهمت های مظفر را به انتظار بنشینند.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

کلامی با دیکتاتور حقیر سد علی خامنه ای

 بر این باورم که  وقت تک تک ایرانیان با ارزش تر از آنست که برای  شنیدن و خواندن مطلبی در مورد فردی حقیر ، کینه جو و ایران ستیز همچون سد  علی خامنه ای صرف  شود. اما بخواهیم یا نخواهیم این دیکتاتور حقیر  بر همه امکانات کشور پنجه انداخته و بر تمامی  شئون ایرانیان مسلط است.  از آن بدتر ، آنچه  که عمر حکومت خامنه ای را تداوم می بخشد  فقط  پول بی حساب نفت و" سلاح به دستان تربیت یافته مکتب او"  نیستند ،  بلکه  رهبر جمهوری اسلامی  می داند  گروهی با عناوین مردم پسند ، وظیفه نجات او را به عهده گرفته اند و همین ، خامنه ای  را  آسوده خاطر می سازد که مدتی دیگر به قیمت فلاکت مالی  وحیثیتی ایرانیان ، شهوات سیاسی خویش را ارضا خواهد کرد. پس چاره ای نیست جز آنکه  مسئول نابسامانی های کشور را مورد خطاب قرار دهیم و مسئولیت های او را یادآوری نماییم . این کار ، مشت برخی مدعیان اصلاحات را  باز خواهد کرد تا نتوانند برای پیشبرد  " تبانی حقیرانه خود با رهبر"  او را از مسئولیت ها  مبرا نشان  دهند.  حدود سه سال پیش که برای خامنه ای  نامه نوشتم از او خواستم همان راهی را که در پیش گرفته ادامه دهد تا تمام ایرانیان بدانند با چه موجودی سر و کار دارند. . امروز که این نامه  را می نویسم  یقین دارم  کسی که بیست و پنج سال با روش های گوناگون مردم را فریفته  است بیش از هر زمان دیگر ، برای اقشار مختلف ایرانیان شناخته شده است.

آقای سد علی خامنه ای

گمان می کنم  " سلام " را اعتباری است که نباید آن را با تقدیم به شما ، ضایع نمود. پس بدون  سلام و مقدمه ، سخن خود را آغاز می کنم. شما در یست و پنج سال گذشته ، هر کار که خواسته اید انجام داده اید و  برای پیشبرد اغراض خود  تحمیل هر  هزینه ای بر ملت ایران را مباح دانسته اید. آدم کشته اید ، ثروت ملت را صرف گروههای  آدمکش و ماجراجو در سراسر جهان نموده اید ، با حمایت از دولتمردان فاسد وبی کفایت ، موجب محرومیت ملت  و عقب ماندگی کشور شده اید، با کلام و رفتار خود، فرهنگ گستاخی و بی شرمی را  رواج داده اید ، با گسترش فقر در ایران ، بسیاری از ایرانیان را  مجبور کرده اید به کارهایی  تن دهند که هیچگاه مطلوب آنان نبوده است و .....اما در چند  سال اخیر، ویژگی دیگری از خصائل غیر انسانی و غیر اخلاقی خود را به نمایش گذاشته اید. شما زمانی که می خواستید منتقدان اقتصادی  دولت هاشمی رفسنجانی را سرکوب کنید به شیخ ویرانگر قوه قضائیه دستور  دادید برای آنان پرونده جاسوسی و ارتباط با اجانب بسازد اما در چهار سال اخیر با وقاحت  تمام عده ای را به زندان انداختید ودستگاه قضایی که رسماً زیر نظر برادران قاچاقچی سپاه فعالیت می کند علناً  اتهام مخالفت با دولت فاسد احمدی نژاد را متوجه بسیاری از  آنان کرد. البته  وقاحت شما در این حد متوقف نشد و هنگامی که به خاطر  اختلافات  درون جناحی ، بخشی از مفاسد دولت احمدی نژاد افشا گردید شما علناً در برابر دوربین های تلویزیونی دستور " کش ندهید " صادر کردید تا به همگان ثابت کنید خود را مالک ایران  می دانید و هر نوع اعمال مالکیت بر این ملک غصبی را جایز می شمارید. شما قبلاً به صورت مخفیانه برای تروریست های حامی خود در سراسر جهان ، پول و سلاح می فرستادید اما امروز به صورت علنی ، ثروت و اعتبار ایران و ایرانیان را صرف حمایت از جنایتکار هم پالکی خود - بشار اسد می نمایید. در سالهای گذشته ، بارها عوامل کینه جوی شما ، زندانیان مظلوم را مورد ضرب و شتم قرار دادند اما همواره این عقده گشایی ها علیه زندانیان ، تکذیب می شد. در حالی که در دوره " وقاحت رهبر" رئیس بی سر و پای قوه قضائیه ، عربده کشی می کند و ضمن اتهام افکنی دروغین علیه زندانیان ، آنان را به سرکوب بیشتر تهدید می نماید. زمانی که مرید متعفن شما ، جلال الدین فارسی ، مرحوم رضا خانی را به قتل رساند شیخ محمد یزدی که روی قاضی شریح را سفید کرده ، شخصاً دستور آزادی او را صادر کرد . در عین حال ،  برای آرام کردن فضا ، از جلال الدین قاتل خواستید مدت ها از حضور در محافل عمومی خودداری کند. اما در دوره وقاحت شما، قاضی مرتضوی ،  سردار رادان وسایر آدمکشان کهریزک ، ارتقا مقام پیدا کردند و در مناصبی مهم تر  مستقر شدند و  همه روزه با حضور در رسانه ها، نمک بر زخم خانواده های داغدار پاشیدند و...

مطمئنم بسیاری از هموطنانم می توانند لیست بلند بالایی از اقدامات ضد انسانی شما ارائه نمایند که  فساد و دیکتاتوری  همراه با گستاخی  رهبر تحمیلی  را  اثبات می نماید. پس من به  فقط به یک نمونه دیگر اشاره می نمایم . شما در گذشته ، بسیاری از مخالفان خود را در حصر یا حبس کشته اید یا یا تعلل در مداوای ایشان ، موجب مرگ آنها شده اید. معروفترین قربانیان این جنایت پیشگی  شما و مزدورانتان ، مرحوم آیت اله شریعتمداری ، مرحوم سعیدی سیرجانی و شهید هدی صابر بودند. اما در موارد ذکر شده ، شما و مزد بگیرانتان ، معمولاً  مسئولیت جنایت خویش را نمی پذیرفتید. حتی تا همین اواخر، محرومیت  روحانی منتقد ، کاظمینی بروجردی از امکانات پزشکی ، مخفی نگاه داشته می شد. اما اکنون که شما  در رفتاری" نمرود گونه"   خود را مالک جان زندانیان ، نشان می  دهید   دو چهره سرشناس کشور در زندان خانگی با انواع بیماری ها دست و پنجه نرم می کنند و شما   با آگاهی از وضعیت  جسمی آنان ، دستور تعلل در مداوای آنان را صادر می نمایید.

آقای خامنه ای ! نگویید در جریان بیماری موسوی و کروبی نیستید.لابد به باد دارید که چند ماه قبل ، مهندس موسوی دچار ناراحتی قلبی شد و عوامل شما به دروغ گفتند   بیماری او، آپاندیس است  و حتی او را برای عمل جراحی  آماده کردند. در آن زمان ،  تنها مقاومت خانواده موسوی ، مانع  عمل جراحی آپاندیس بر روی موسوی شد. آیا فراموش کرده اید که خودتان  در این مورد به  آقای رفسنجانی ، چه گفتید؟ آیا پس از  آن سخن وقیحانه ، می توانید  ارتباط تنگاتنگ زندانبانان  موسوی با خود را تکذیب کنید؟ در مورد شیخ کروبی هم وضعیت مشابهی همراه با نگرانی بیشتر وجود دارد . جهار سال قبل و قبل از آغاز حبس خانگی شیخ ، یکی از عوامل مافیای  شما یعنی صفار هرندی ، از بیماری صعب العلاج آقای کروبی خبر داد و چندی پس از آن ، همین ادعا توسط سایت جهان نیوز تکرار شد. روز پنجم اردیبهشت سال هشتاد و نه ، خانم کروبی اعلام کرد همسرش  سابقه هیچگونه بیماری خطرناک نداشته است و کسانی که این مسائل را مطرح می کنند لابد نقشه ای در سر دارند.. در همان زمان ، عده ای دیگر نیز  این موضوع  را مطرح کردند  که شاید دستگاههای آدمکش حکومتی ،   روشهای ویژه  برای " بیمار سازی " شیخ  در پیش گرفته اند و سخنان صفار هرندی ، مقدمه چینی برای توجیه بیماری برنامه ریزی شده برای کروبی است.

آقای خامنه ای ! خودتان بهتر از هر کس می دانید چقدر از حذف شیخ و میر ، خوشحال خواهید شد.این خصلتی است که تنها در دیکتاتور های  حقیر مانند شما می توان سراغ گرفت. اما خیلی خوشحال نباشید.  اگر اجل به شما  مهلت دهد که روزهای بدون موسوی و کروبی را ببینید آن ایام برای شما بسیار پردردسر خواهد بود. اگر امروز بسیاری از منتقدان شجاع در داخل کشور در برابر ولایت فقیه که  پدیده  ای غیر عقلانی و ضد انسانی  است موضع گیری نمی کنند نه به خاطر روحانی و رفسنجانی است نه به دلیل توصیه  خاتمی برای بخشش متقابل ظالم و مظلوم  . آنها تنها به  پاس ایستادگی کروبی و موسوی   ، ترجیح می دهند که در مورد  کلیت نظام ، موضعی متفاوت با مواضع موسوی و کروبی اتخاذ  نکنند.اما اگر نقشه شما برای محروم کردن مردم از وجود این دو قهرمان و خانم رهنورد عملی شود آنگاه  سکوت هایی که تنها دلیل آن ، احترام به کروبی و موسوی است شکسته خواهد شد. در آن روز کمتر کسی حاضر خواهد بود ننگ حمایت از نظامی را بپذیرد که این همه مصیبت ، بر سر ملت و کشور آورده است . اگر چه احتمال قوی می دهم موسوی و کروبی هم  که قبل از حصر ، در مورد ولی فقیه به نتایج جدیدی رسیده بودند اکنون به نتایج بسیار سازنده ای  در خصوص تئوری ولایت فقیه  هم  رسیده اند و به دنبال راهی برای خلاصی ملت و کشور از این پدیده هزینه ساز هستند. تردید ندارم در فقدان موسوی و کروبی ،   قطعاً موج حملات متوجه بنیان نظام و ولایت فقیه خواهد شد. پس مطمئن باشید خوشحالی از چیزی که بیست  ونه سال ، منتظر آن بوده اید چندان تداوم نخواهد داشت . این را می گویم تا اگر کینه های شخصی ، شما را به زمینه سازی برای حذف فیزیکی کروبی و موسوی  تشویق می کند  بیش از حد ذوق زده نشوید و برای رسیدن به این آرزوی دیرین  ، خود را به آب و آتش نزنید. چون فقدان آنها ، روند حذف همراه با رسوایی شما را تسریع خواهد کرد.

اما کلام آخر! شما در سالهای اخیر ، بسبار قدرت نمایی کرده اید اما موارد فراوانی هم وجود داشته  که آرزوهای شما ، به حسرت تبدیل شده  است . این سنت الهی است که حتی  بسیاری از تدابیر بندگان خوب خدا با تقدیر الهی خنثی می شود چه رسد به تدابیر شما که یکی از روسیاه ترین بندگان خدا در دوره اخیر هستید. ضمن آنکه با شناختی که از شیخ کروبی  دارم و بر اساس آنچه از میر حسین عزیز شنیده ام حتی اگر با صراحتی بیشتر ، دستور قتل رهنورد ، کروبی و موسوی را هم صادر کنید قطعاٌ آرزوی تسلیم آنها را به گور خواهید برد. پس تا می توانید بتازید تا بیش از گذشته ، خود را رسوا کنید. رسوایی شما غنیمتی بزرگ برای ملت و کشور ایران خواهد بودو نخستین دستاورد این رسوایی ، افتادن تئوری ولایت  مطلقه فقیه به زباله دان تاریخ است. پس تا آن روز هرچه می خواهید خود را به آب و آتش بزنید.