۱۳۹۴ بهمن ۵, دوشنبه

بازی سازی روحانی ،خامنه ای بر سر دوراهی



سخنان هشدار آمیز حسن روحانی در مورد قلع و قمع  داوطلبان شرکت در انتخابات ،بازتاب گسترده ای در میان اصولگرایان واصلاح طلبان داشت و هر کس بر اساس برداشت خود به تفسیر آن پرداخت.  قبل از ورود به  بحث اصلی ناچارم این نکته را یادآوری نمایم که روحانی ،دو بدهکاری دراین مورد داشت. نخستین بدهی او به سال هزار و سیصد و هفتاد و یک باز می گردد. در آن سال ،مجلس جهارم در حالی  تشکیل شد که شورای نگهبان در اقدامی بی سابقه چهل و یک نماینده مجلس سوم را همراه با صدها کاندیدای انتخابات که از منتقدان دولت رفسنجانی تلفی می شدند رد صلاحیت کرد. آن رد صلاحیت گسترده ، فرصتی طلایی در اختیار حسن روحانی قرار داد تا به راحتی  به مجلس راه یابد و کرسی نایب رئیسی را  اشغال نماید. ریاست ناطق نوری بر آن مجلس نیز مدیون همان روند بود که با حمایت صد درصدی هاشمی رفسنجانی انجام شد. چهار سال بعد،همان تجربه با اندکی تغییر تکرار شد تا ناطق نوری و حسن روحانی  مناصب اشغالی را حفظ نمایند. بار دوم ، قلع و قمع کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری سال نود ودو -که حتی دامان رفسنجانی را نیز گرفت -  حسن روحانی را  به کاخ ریاست جمهوری فرستاد. نمی دانم آیا می توان اظهارات اخیر روحانی علیه روند  عادی شورای نگهبان را پوزش خواهی تلقی کرد یا باید آن را ناشی از نگرانی او از تشکیل مجلس دشمنان خود دانست . اما هر چه باشد به نظر می رسد روحانی -اگر چه دیرهنگام -  تدبیری صحیح اندیشیده و راهکاری مناسب برای رسیدن  به هدف خود بر گزیده است.

خامنه ای در سال هفتاد و یک با حمایت رفسنجانی ،رویه نظارت استصوابی را به بخش جدایی ناپذیر انتخابات تبدیل کرد تا رد صلاحیت کاندیداهای "زبان دراز "و " ناهماهنگ" با سهولت بیشتری صورت گیرد . اما با گذشت چند سال و افزایش تزلزل در جایگاه رهبر و احساس خطر ولی فقیه  از ترکیب مجلس  ،او ترجیح داد انتخاب نمایندگان  را رسما دو مرحله ای نموده و قبل از آغاز رای گیری عمومی ، از وفاداری  نمایندگان ،حصول اطمینان نماید. تاکید بر لزوم "احراز صلاحیت نمایندگان " راهکار خامنه ای برای احراز وفاداری نمایندگان مجلس بود . در حالی که همان گونه که روحانی در سخنرانی اخیر خود بیان کرد "احراز صلاحیت ،وظیفه مردم است نه شورای نگهبان ". اما آیا تنها دلیل اظهارات اخیر روحانی ،حمایت از این حق ملت است؟ پاسخ من به این پرسش،منفی است. در خوش بینانه ترین حالت ،روحانی از اظهارات اخیر خود دو هدف را دنبال می کند. نخستین هدف می تواند نگرانی رئیس جمهور اسلامی ازتشکیل مجلسی سخت گیر در برابر خود باشد. پس او تلاش می کند با تعدیل تعداد رد صلاحیت شدگان ،از نسبت مخالفان و دشمنان خود در مجلس بکاهد. رسیدن به این هدف ، جز با دفاع از حق انتخاب ملت ،امکان پذیر نیست. اما یقین دارم ،این تنها دغدغه روحانی نیست. رئیس جمهور اسلامی تصور می کرد به سر انجام رسیدن پرونده هسته ای و لغو تحریم ها ، گشایش قابل توجهی در شرایط اقتصادی کشور پدید می آورد و نه تنها او را در  مدت باقیمانده از دور اول ریاست جمهوری یاری می کند بلکه انتخاب او برای دور دوم را نیز تضمین می نماید. اما ظاهرا روحانی ، دست رهبر را نخوانده بود. من در دو سال و نیم گذشته بارها به این نکته اشاره کردم که حل پرونده هسته ای ،نیاز رهبر برای دسترسی مجدد به دلارهای نفتی است و لازم نیست روحانی به بهانه این پرونده در تحولات داخلی کوتاه بیاید. اما متاسفانه توجیه گران مامور یا غافل،مرتبا بر توقف سایر مطالبات تا حصول نتیجه در موضوع هسته ای تاکید و رویه همراه با غفلت روحانی را تایید و حتی او را تشویق نمودند. اکنون برجام به سرانجام خود رسیده و دلارها درحال بازگشت به خزانه جمهوری اسلامی است. اما رهبر جمهوری اسلامی تصمیم ندارد امتیاز حاصله را در سبد روحانی قرار دهد . پس امربران او دوباره به راه افتاده اند تا از عادی شدن روابط اقتصادی ایران با قدرت های اقتصادی جهان جلوگیری نمایند. لجاجت خامنه ای در مسئله سوریه نیزجبهه سیاسی- اقتصادی جدید در برابر جمهوری اسلامی باز کرده که بارز ترین نتیجه آن ،کاهش قیمت نفت به حدود یک سوم دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد است. اما ساده انگاری است اگر گمان کنیم مافیای اقتصادی رهبر -شامل قاچاقچیان سپاهی-اجازه می دهند دولت روحانی از همین درآمد کاهش یافته نیز برای بهبود معیشت مردم و کسب محبوبیت بهره بگیرد.  جانشین فرمانده  کل سپاه در برنامه تلویزیونی چند شب قبل بار دیگر بر "مفید بودن تحریم ها و تاثیرات مثبت آنها بر پیشرفت کشور" تاکید کرد و هم زمان خواستار واگذاری سهم بیشتری از پروژه های بزرگ اقتصادی به سپاه شد. خامنه ای نیز پس از آسودگی خیال از آزاد شدن دلارهای نفتی ،اظهارات تحریک آمیز خود را از سر گرفته و نشانه هایی از احتمال سنگ اندازی او بر سر راه تجارت آزاد با قدرت های اقتصادی غربی به چشم می خورد. ملاقات طولانی و خصوصی او با پوتین و تشکر رئیس جمهور چین ازحمایت های رهبر در مسیر توسعه روابط اقتصادی با آن کشور نشان می دهد راهبرد اقتصادی  خامنه ای ، تداوم روند اقتصادی دوران تحریم است که معنایی جز ادامه تسلط نهادهای مافیایی بر اقتصاد ایران ت ندارد.

بر این باورم که حسن روحانی به خوبی از عزم رهبر آگاه شده و دو انتخاب در برابر خود می بیند: تماشای وضع موجود تا شکست کامل اقتصادی و حذف با بدنامی یا گشودن جبهه جدید در برابر خامنه ای که در بدترین شرایط ،دولت و رئیس آن  را به یک قربانی سیاسی  تبدیل خواهد کرد. به نظر می رسد روحانی با انتخاب راه دوم ،خامنه ای را بر سر یک دوراهی قرار داده است. رهبر جمهوری اسلامی هم اکنون ناچار است از میان  " عدم مداخله در دعوای روحانی و شورای نگهبان " یا "ورود مستقیم به موضوع و حمایت از شورای نگهبان "یکی را بر گزیند. عدم مداخله رهبر ،برای روحانی که مجری انتخابات است - و بر خلاف خاتمی از جسارت لازم هم برخوردار می باشد - راههایی برای به کرسی نشاندن حرف خود- ولو به صورت نسبی - ایجاد خواهد کرد. مداخله مستقیم و حمایت رهبر از رسوایی شورای نگهبان هم در نهایت به نفع روحانی تمام خواهد شد. زیرا قضاوت عمومی آن خواهد بود که در این دعوا ،رهبر به حمایت از شورای نگهبان به جنگ رئیس جمهور آمده است. روحانی به درستی این نکته را درک کرده که  اطلاع افکار عمومی از مخالفت رهبر با او ،بر محبوبیت دولت خواهد افزود و حتی می تواند اتفاقات پیش بینی نشده به نفع دولت و رئیس آن به وجود بیاورد. اما در بدترین شرایط،روحانی را  در داخل و کشور به شخصیتی تبدیل می کند که قربانی زیاده خواهی رهبر شده است. این بدترین سناریو،قطعا برای روحانی مطلوب تر از آنست که به شکست اقتصادی ناشی از دخالت مافیای اقتصادی رهبر ، تن دهد و با موجی از نارضایی اقتصادی ،کاخ ریاست جمهوری را ترک نماید.

 اکنون باید دید در این بازی سازی هوشمندانه روحانی،اصلاح طلبان باردیگر حضور در انتخابات به هر قیمت را بر خواهند گزید و دولت را تنها. می گذارند یا در ایجاد موج اجتماعی ،در کنار دولت  خواهند ایستاد. همچنین روحانی باید مراقبت کند که پرونده ورود پر سر و صدای او به این موضوع،با تایید چند کاندیدای  مورد نظر اطرافیان رئیس جمهور ،بسته نشود. او باید دامنه دفاع خود را به همه کسانی گسترش دهد که سالهاست قربانی زیاده خواهی رهبر می شوند.

۱۳۹۴ بهمن ۴, یکشنبه

خامنه ای ؛ اعتراف به شکست یا دعوت به شورش؟


علی خامنه ای که اخیرا از مخالفان نظام دعوت کرده بود در انتخابات ، شرکت کنند در دیدار با دست اندرکاران نمایش انتخاباتی هفتم اسفند  ، علنا بر اقدام شورای نگهبان در قلع و قمع کاندیدا ها مهر تایید زد . او ضمن تکرار سخن طنزآلود خود مبنی بر اینکه "حتی کسانی که نظام را قبول ندارند در انتخابات شرکت کنند" گفت: " البته به این معنی نیست که کسانی را که نظام را قبول ندارند  به مجلس بفرستند ". آنچه در نگاه اول از این سخن برداشت میشود آنست که خامنه ای یقین دارد حداقل در برخی حوزه های انتخابیه ، تعداد کسانی که نظام را قبول ندارند در حدی است که می توانند بر طرفداران نظام غلبه کرده و نماینده مورد نظر خود را به مجلس بفرستند. در واقع خامنه ای اعتراف می کند کاندیداهای حکومتی  علیرغم دسترسی آنان به رسانه های پرخرج و بهره مندی از حمایت های رنگارنگ ، نمی توانند با کسانی که به هر دلیل به مخالفت با  نظام  معروف شده اند رقابت نمایند. به عبارت ساده تر ،آنچه رهبر جمهوری اسلامی را نگران می سازد آگاهی از یک حقیقت است :"اشتهار به مخالفت با نظام ،به تنهایی موجب جلب آرای بسیار برای کاندیداها می شود ."  لذا خامنه ای در اقدامی پیشگیرانه ،دستور حذف آنان از رقابت های انتخاباتی را صادر کرده است. خامنه ای همچنین  نگرانی خود از  این موضوع را  نیز آشکار می سازد که این گروه از  راه یافتگان به مجلس ،در اقلیت نخواهند بود و می توانند بر روند تصمیم گیری در قوه مقننه اثر گذار باشند. به این بخش از سخن او نیز توجه کنید :
"در هیچ جای دنیا، افرادی را که اصل نظام آن کشور را قبول ندارند، به مراکز تصمیم گیری راه نمی دهند". البته این ادعا نیز خود جای بحث دارد و مشخص نیست معیار خامنه ای برای  استفاده از عبارت "هیچ جای دنیا " چیست. اما به حال سخن اخیر  رهبر جمهوری اسلامی بازتاب دهنده دو نگرانی فوق است.

آنچه در روند بررسی صلاحیت ها انجام شده ،ورای نگرانی ابراز شده خامنه ای است. بسیاری از افراد به بهانه "عدم احراز صلاحیت "از لیست کاندیداها حذف شده اند و اصولا بحث مخالفت آنها با نظام مطرح نبوده است. در دوره قبل از نمایش انتخاباتی مجلس ،احمد جنتی و علی خامنه ای بر این نکته تاکید کردند که "عدم احراز صلاحیت افراد برای نمایندگی مجلس به معنای عدم صلاحیت آنان برای پذیرش مسئولیت های دیگر نیست ". پس با اطمینان می توان گفت خامنه ای در حدی از تزلزل است که حتی از راه یافتن افراد بی طرف به مجلس نگران است و گمان می کند با افزایش تزلزل موقعیت رهبر ،این افراد نیز موجب مزاحمت او خواهند بود.

اما بافرض پذیرش سخنان و استدلال های خامنه ای ،یک سوال اساسی به ذهن هر فردی خطور می کند. خامنه ای به  وجود مخالفان نظام اعتراف می کند اما در عین حال هیچ راه قانونی و مدنی برای  ابراز عقیده و اعمال نظر آنان باقی نمی گذارد. این سخنان در حالی مطرح می شود که خامنه ای با وقاحت تمام از حق اعتراض در کشورهای دیگر ازطریق برگزاری تجمعات خیابانی حمایت می نماید. پیشنهاد برگزاری رفراندوم برای کسب نظر از اکثریت مردم در بعضی کشورها ، از دیگر سخنان نمایشی خامنه ای برای "دموکرات نمایی "خویش است. اما وقتی نوبت به معترضان و منتقدان  داخلی می رسد او دستور سرکوب تظاهرات خیابانی و نیز محروم سازی کاندیداهای دگراندیش را صادر می نماید. او ظاهرا علاوه بر تکیه بر نیروهای سرکوب گر ، به نقش سوپاپ گونه اصلاح طلبان و اعتدالیون نیز دل بسته و یقین دارد تا آنان هستند  وظیفه سرگرم سازی اقشار معترض و منتقد ، معطل نخواهد ماند. همین احساس اطمینان ، بر  جسارت او افزوده و اینچنین از گسترده ترین روند رد صلاحیت ها حمایت می کند.

ظواهر امر نشان می دهد نقش آفرینی اصلاح طلبان ،موجب موفقیت خامنه ای در پیشبرد پروژه حذف در انتخابات هفتم اسفند خواهد شد. اما تردیدی ندارم که با افتتاح مجلس دهم ،فریب خوردگی اصلاح طلبان یا همراهی آنان با رهبر در فریب اکثریت مردم ،بر همگان آشکار خواهد شد. در آن زمان نقش حقیرانه اصلاح طلبان در " ایمن سازی دیگ  حکومت خامنه ای " نیز بی خاصیت خواهد شد. از سوی دیگر بحران های اقتصادی پیش رو که به دلیل کاهش در آمدهای  نفتی و تداوم زیاده خواهی سپاه و باند مافیایی وابسته به رهبر ،گریزی از آنها نیست در کنار سرخوردگی  ناشی از اعتماد چند باره به "منتقدنمایان اصلاح طلب" آینده ای غیر قابل پیش بینی برای ایران رقم خواهد زد.

می توان حدس زد نتیجه رفتار و گفتار تمسخر آمیز رهبر و سلب اطمینان از آلترناتیو اصلاح طلب ، به صورت بالقوه ،جامعه ایران را در معرض نوعی از آشوب  قرار خواهد داد. نظام جمهوری اسلامی همواره راههایی برای سلب اعتماد عمومی  نسبت به منتقدان و مخالفان خود در اختیار داشته و البته آنان نیز برای بی اعتباری خویش با نظام همکاری کرده اند. گروهی از دگراندیشان فرهنگی،  سیاسی و مذهبی هم که  با روند فریب کارانه نظام همراهی نکرده اند  متاسفانه تحت فشار و تخریب مشترک دو جناح اصلی حکومت و برخی منتقدنمایان داخلی واقع شده اند. در سه  دهه گذشته ، سران نظام بر این باور بوده اند که فقدان اپوزیسیون معتبر می تواند بیمه کننده حیات آنان باشد. اما آیا این راهبرد  ثابت و راهکارهای متغیری که در دو دهه اخیر به انحا مختلف به کار گرفته شده ،همچنان   بیمه کننده حیات سیاسی نظام ولایت فقیه  خواهد بود ؟ تسلیم تاسف انگیز اصلاح طلبان و اعلام حضور بی قید و شرط در انتخابات  خاطر رهبر  را نسبت به انتخابات ماه آینده آسوده کرده است .اما آیا سخنان اخیر خامنه ای و بستن همه راههای مسالمت آمیز برای ابراز وجود مخالفان - که مجوز تلویحی برای آشوب غیر قابل کنترل است-  موجب تغییرات شرایط در آینده  نخواهد شد؟

متاسفم که بگویم اگر گروههای  سیاسی داخلی از آخرین امکانات موجود برای بازسازی اعتماد عمومی به خود بهره برداری نکنند دوری  و نزدیکی این آینده را نه تدبیر گروههای سیاسی  در داخل کشور  کشور بلکه شرایط جهانی ، میزان احساس خطر از گروههای مانند داعش  و نیز سطح وخامت اقتصاد کشور به خاطر  اشتهای مافیای اقتصادی رهبر و  چنگ اندازی هر چه بیشتر بر ثروت های ملی تعیین می کند. در این مورد باز هم خواهم نوشت