« چطور اگر مثلاً به نماز جمعه حمله شود فوراً شناسایی می شود و می دانید چه کسانی هستند و منزلشان کجاست و چند گربه هم در منزلشان دارند یکی ازآنها هم دُم ندارد . ولی یک واقعه به این مهمی ...» ....
آیا باور می کنید که متن فوق در روزنامه کیهان به چاپ رسیده است ؟ بله ، جملات بالا را بدون هرگونه دخل و تصرف از روزنامه کیهان نقل کردم ، البته نه کیهانی که یک آدمخوار بی سر و پا به نام حسین شریعتمداری آن را اداره می کند. آنچه در بالا آمد بخشی از اظهارات سید احمد خمینی است که بیست و پنجم خرداد سال ۱۳۵۹ در روزنامه کیهان به چاپ رسید. سه روز قبل از انتشار مطالب فوق ، سازمان مجاهدین خلق با مجوز وزارت کشور، تجمعی در ورزشگاه امجدیه داشت که آن تجمع با حمله چماقداران حکومتی به خاک و خون کشیده شد. پیش از آن هم برخی مراسم سخنرانی توسط گروههایی از اراذل و اوباش حکومتی مورد حمله قرار گرفته بود. اظهارات سید احمد خمینی که در روزنامه کیهان به چاپ رسید نشان می داد برخی صاحب نفوذان ، از حمله کنندگان حمایت می کنند و برای عدم دستگیری و مجازات ایشان ، توجیه اسلامی- انقلابی می تراشند. ادامه اظهارات سید احمد خمینی، به وضوح این توجیه تراشی را آشکار می سازد: « آیا واقعاً محرکین را نمی شود شناسایی کرد ؟چطور اگر مثلاً به نماز جمعه حمله شود فوراً شناسایی می شود و می دانید چه کسانی هستند و منزلشان کجاست و چند گربه هم در منزلشان دارند یکی ازآنها هم دم ندارد . ولی واقعه به این مهمی و درد آور وشرم آوری را اگر تحت تعقیب قرار دهند ممکن است تحریک احساسات شود؟ .....حزب فقط حزب اله اگر معنایش اینست که آبروی الله را بردند . مرگ بر این تفکر».
روزی که احمد خمینی این سخنان را گفت صادق لاریجانی و بقیه « آل لاریجانی » در میان سران جمهوری اسلامی ، خودی به حساب نمی آمدند و کسی به آنها حتی به چشم نخودی هم نگاه نمی کرد. اما « قاضی گازگیر جمهوری اسلامی » یعنی غلامحسین محسنی اژه ای از همان زمان مسؤولیت قضایی داشت و لابد یکی از همان افرادی بود که با توجیهات اسلامی- انقلابی ، مانع دستگیری عربده کشانی می شد که برای حمله به برخی تجمعات ، مواجب می گرفتند.سی و چهار سال و چند ماه پس از حادثه امجدیه و به دنبال اظهارات تحریک کننده امام جمعه موقت اصفهان در خصوص گسترش فساد در اصفهان ، تعدادی دختر مظلوم ، قربانی یکی از وحشیانه ترین جنایت ها شدند. اسید پاشی در اصفهان بار دیگر نشان داد دغدغه های مردم ایران فاصله فراوان با موضوعاتی دارد که موجب نگرانی مقامات جمهوری اسلامی از هر رنگ و جناح است. این روزها بسیاری از مردم ایران با نگرانی و تأثر ، موضوع اسید پاشی در اصفهان را پیگیری می کنند. در شهر اصفهان ، جمعیت کثیری از دختران و بانوان به همراه اعضای خانواده های خود شب و روز را با اضطراب سپری می نمایند اما دریغ از یک کلمه اظهار همدردی توسط رهبر ماجراجوی جمهوری اسلامی یا رئیس جمهور مردم گرا. اولی فقط وظیفه دارد به طور مستمر نگرانی خود از سرنوشت زنان در کشورهای دیگر را بیان و در این مورد مرتکب دروغ سازی شود. دومی هم که همواره باید لبخند بزند مگر آنکه عده ای« بی سواد جهنمی» به خود او یا اعضای کابینه اش نگاه چپ کنند . تکلیف سخن گوی خشونت طلب قوه قضائیه هم که معلوم است. او در جدید ترین گفتگوی هفتگی خود ضمن اعلام افتخار آفرین « عدم دستگیری متهم یا متهمان اسید پاشی » این خبر مسرت بخش را به اطلاع امت حزب اله رسانده که « برخی افراد که در تهران، شیراز و خوزستان بر روی شبکه های مجازی به بنیانگزار جمهوری اسلامی اهانت می کردندبا تلاش گسترده اطلاعاتی ، شناسایی و دستگیر شده اند »!!!!
اما آیا واقعا اینهمه تشکیلات امنیتی ، انتظامی از شناسایی و دستگیری جنایت کارانی که احساس ناامنی را بر جمعیت میلیونی اصفهان مستولی کرده اند ناتوانند؟ چگونه است که اگر کسانی در خیابان ها علیه رهبر فاسد یا دولت مورد حمایت او شعار دهند بلافاصله همه امکانات حتی دوربین های کنترل ترافیک در خدمت سرکوبگران کینه جو قرار می گیرد تا در اسرع وقت از منتقدان حکومت زهر چشم گرفته شود اما در یک حادثه ضد امنیتی که آسایش میلیونها نفر را مختل نموده ، با گذشت بیش از سه هفته، هنوز برای آرامش بخشی به جامعه تدبیری اندیشیده نشده است؟ چرا دو روز بعد از خبر رسانی قائم مقام وزیر کشور در خصوص دستگیری چند نفر در ارتباط با اسید پاشی ها، محسنی اژه ای به طور کلی منکر دستگیری افرادی در ارتباط با فاجعه اصفهان شد؟
اگر چه احتمال دست داشتن برخی اراذل و اوباش حکومتی در این جنایت، چندان ضعیف نیست اما هنوز به قرینه قانع کننده ای در این زمینه نرسیده ام. در عین حال با قاطعیت می گویم تصمیم گیری در خصوص چنین پرونده هایی حتی خبر رسانی در مورد آنها بسیار فراتر از محسنی اژه ای یا قائم مقام وزارت کشور است. پس آنها موظفند با احتیاط کامل در خصوص عاملان جنایت اخیر و انگیزه های آنان سخن بگویند. به ضرس قاطع می گویم حتی اگر عاملان اسید پاشی زیر عبای مصباح یزدی یا محمد تقی رهبر یا یکی دیگر از آدمخواران جمهوری اسلامی نباشند تصمیم گیران جمهوری اسلامی از گسترش فضای ترس ناشی از این حادثه استقبال می کنند زیرا به گمان آنها اینگونه نگرانی ها، مردم را از بسیاری واقعیت های جامعه و حکومت غافل می کند ضمن آنکه در تطابق کامل با استراتژی « النصر بالرعب » است که در ده پانزده سال اخیر دستاوردهایی برای خامنه ای داشته است.
بر این باورم که اگرسؤال سی و چهار سال پیش سید احمد خمینی بی پاسخ ماند به این دلیل بود که حکومتی همچون جمهوری اسلامی در همه عمر خود بیش از آنکه به تدبیر مدیران میهن دوست متکی باشد به چماقدارانی نیاز داشته که در لباس های مختلف، سیاست وحشت زایی را تعقیب می کرده اند. این گروه، طیفی گسترده از عربده کشان خیابانی تا کسانی که ظاهراً مروج خشونت نبوده اند را شامل می شود. بر همین اساس، نه قاتلان واقعی دکتر سامی شناسایی شدند، نه حمله کنندگان به کوی دانشگاه و قاتلان عزت ابراهیم نژاد. نه اراذل و اوباشی که در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی، کتاب فروشی ها را آتش می زدند شناسایی و مجازات شدند نه حمله کنندگان به سخنرانی های سروش در دهه هفتاد . نه آتش زنندگان بیت آیت اله صانعی در قم ترسی از مجازات داشتند نه حمله کنندگان به خانه کروبی در تهران . نه آمران و عاملان حقیقی قتل پروانه و داریوش فروهر مجازات شدند نه قاتل ندا آقا سلطان و کسانی که دستشان به خون خواهرزاده میرحسن موسوی آلوده است.در حالی که در همین مدت، رفت و آمدهای عادی همه منتقدان سیاسی حتی علاقه مندان به کلیت نظام تحت کنترل شبانه روزی حکومت بود. پس حتی اگر کسی به عنوان عامل اسید پاشی دستگیر و به مردم معرفی شود به معنای خالی کردن پشت اراذل و اوباش حکومتی و بستن دست آنها در سایر زمینه ها نخواهد بود. به یاد بیاوریم کمتر از دهسال قبل ، پسر جوانی همراه با نامزد جوانش در کرمان به وضع فجیعی به قتل رسیدند. قاتلان در دادکاه گفتند تحت تأثیر ارشادات آیت اله مصباح یزدی و برای پاکسازی جامعه از مظاهر فساد دست به آدمکشی زده اند. قاضی آدمخوار هم با استناد به اینکه قاتلان تصور می کرده اند مقتولان مهدورالدم هستند آنها را از اتهام قتل عمد تبرئه کرد و بعداً هم معلوم نشد با آنها چه کردند. اسید پاشی اخیر و عاملان آن هم از قاعده فوق مستثنی نخواهند بود. اما ماجرای اخیر در شرایطی اتفاق افتاده که پرده از چهره حکومت بر افتاده است. پس بر ماست که نگذاریم اخبار این فاجعه آنگونه که جمهوری اسلامی می خواهد تنظیم شود.
آقای واحدی لطفاً راه حلها را هم ارائه کنید. باتشکر
پاسخحذفخلایق هر چه لایق . حداقل در این مدت 35 سال 20000 نفر توسط رژیم ولایت فقیه از قاچاقچی گرفته تا مخالف سیاسی کشته شدند.یعنی این همه آدم زن و بچه .خواهر برادر. پدر و مادر نداشتند که از حکومت انتقام بگیرند. که نتیجه اش جری تر شدن حکومت شده . جنبش سبز هم هی کتک خوردیم گفتیم مبارزه بی خشونت . ولی نمیدانند مشی ماندلا یا گاندی به این خاطر موفق بود که طرف مقابل به حداقل هائی از قانون پایبند بود. اظهار عجز پیش ستمگر عین ابلهی است اشک کباب باعث طغیان آتش است.
پاسخحذف