پس از رسوایی انتخاباتی سال هشتادو هشت ، سید علی خامنه ای به برگزاری انتخاباتی نیاز داشت که در آن معترضان و سرکوب شدگان جنبش سبز یا کسانی که خود را به عنوان سخنگویان جنبش معرفی می کردند حضور نسبتاً فعال داشته باشند و مشروعیت زایل شده رهبر را تا حدودی به او بازگردانند. اما تحقق این خواسته جزبا سوار شدن بر امواج حاصل از جنبش سبز میسر نبود.لذا در دوره ای نسبتاً کوتاه ، اتفاقات نمایشی و فریبنده در ایران به اوج رسید. ظاهراً اجرای بخشی از نمایش نیز به حسن روحانی سپرده شد یا او ناخود آگاه اجرای بخشی از نمایش مورد علاقه خامنه ای را به عهده گرفت. او که خود را حقوقدان می نامد و بیش از سایر کاندیداها ی انتخابات سال نود و دو درنظام، نقش آفرینی کرده است به خوبی از حدود اختیارات رئیس جمهور آگاه است و نسبت به روحیات شخصی خامنه ای آشنایی دارد. او به خوبی می دانست و می داند که کینه ورزی های خامنه ای ، هرگونه امکان آزادی برای موسوی و کروبی را منتفی می سازد. در عین حال ، حسن روحانی بخشی از تبلیغات خود را به خرید آرای سرخوردگان جنبش سبز اختصاص داد. مهم ترین ابزار روحانی برای انجام این کار،ادعای تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر از موسوی ، کروبی و رهنورد بود. او در لحظاتی که همراه با لبخند ، از امکان رفع حصر سخن می گفت احتمالاً خنده ای عمیق در دل داشت و آن را نثار ساده لوحانی می کرد که برای اظهارات بی پشتوانه - و البته حساب شده - او هلهله و شادی می کردند.با برگزاری انتخابات و اعلام پیروزی روحانی ، ، نقش فریب مردم به گروهی از حامیان او سپرده شد. هنوز چند هفته از تکیه زدن روحانی بر کرسی ریاست جمهوری نگذشته بود که زمزمه های پرسش از رئیس جمهور برای اجرای وعده رفع حصر، از گوشه و کنار برخاست. بلافاصله کسانی که روی کارآمدن روحانی را یک فرصت برای بهره مندی مجددخویش از کیک قدرت می دانستند داد وفریاد به راه انداختند که نباید با افزایش مطالبات، دولت را در تنگنا گذاشت. البته هیچکس مطالبه اضافی نداشت و تنها خواسته ، اجرای وعده ای بود که تاثیر آن بر رأی روحانی غیر قابل انکار است.
در آن طرف ماجرا ، طراح اصلی همه بازی ها یعنی رهبر جمهوری اسلامی با خیال آسوده از نقش آفرینی برخی حامیان روحانی ، گروهی از مزد بگیران خود را مأمور کرد تا به موازات سکوت و کوتاه آمدن های دولت و رئیس جمهور ، مطالباتی در نقطه مقابل خواسته اکثریت رأی دهندگان خرداد نود ودو مطرح نمایند. شیخ فرتوت و کند ذهن احمد جنتی و گروهی از چماقداران زبانی رهبر، از تریبون های وابسته به رهبر - تریبون نماز جمعه - اعدام موسوی و کروبی را خواستار شدند. هم زمان ، برخی احکام حبس علیه اصلاح طلبان که اجرای آنها متوقف شده بود به جریان افتاد وحتی گروهی از فعالان در ستاد انتخاباتی روحانی ، تحت تعقیب قضایی قرار گرفتند. در سایه کوتاه آمدن های دولت، یکی دیگر از وعده ها یعنی تسهیل بازگشت تبعیدیان خارج از کشور ، به سخره گرفته شد. از جمله یکی از روزنامه نگاران سرشناس که پس ازسالها اقامت در فرانسه به ایران بازگشت و در مراسم تحلیف روحانی نیز شرکت کرد از بدو ورود با احضار و بازجویی های مکرر و آزار دهنده مواجه و نهایتاً با حکم سنگین قضایی ، روانه زندان گردید. همه این حوادث در حالی اتفاق افتاد که روحانی به بهانه بهره مندی ازکمک جناح مقابل برای پیشبرد برنامه های خود ، یکی از بدنام ترین چهره های قضایی را برای تصدی وزارت دادگستری معرفی نمود و سکان وزارت کشور را به کسی سپرد که دشمنی او با اصلاح طلبان و منتقدان در زمان تصدی قائم مقامی صدا و سیما ، فراموش نشدنی است. اعتراض به این انتصابات، به جای اینکه با پاسخی منطقی از طرف روحانی مواجه شود در لیست توجیهات تهوع آور برخی طرفداران او قرار گرفت. آنها با تندخویی و ترشرویی ، اعلام می کردند درخواست انتصاب چهره های معتدل برای تصدی این سمت ها موجب افزایش سطح مطالبات از دولت خواهد شد و این امر به مصلحت نیست! به ادعای آنها ، باید دربرابر این انتصابات و اقدامات مشابه روحانی سکوت اختیار می شد تا او با استفاده از همکاری همان بدنام های پر نفوذ، امکان اجرای وعده های خویش را فراهم نماید.
اما فرصت زیادی لازم نبودتا مشخص شود هدف اصلی از این انتصابات ، تثبیت جایگاه روحانی در میان آن طرفی ها و جلب همکاری جناح مقابل در زمینه هایی است که ارتباطی با وعده های انتخاباتی ندارد. در واقع ، روحانی که رأی اکثریتی خود را مدیون اصلاح طلبان است قبل از هرچیز به ائتلاف نانوشته با کسانی مانند علی لاریجانی می اندیشید . البته سخن گفتن در این زمینه در ماههای اولی ریاست جمهوری روحانی ، به منزله رفتن در برابر تیر بار اتهام افکنی سرداران جنگ روانی در جبهه اصلاحات بود زیرا آنها بسیاری از مردم را نیز قانع کرده بودند که این بده بستان ها ، در راستای تسهیل اجرای وعده های سیاسی رئیس دولت یازدهم است.اما اکنون با گذشت دوسال ، کمتر کسی تردید دارد که بسیاری از سخنان مطرح شده در شوهای تبلیفاتی ، از ابتدا با هدف اجرا مطرح نشده و تنها به منظور کشاندن معترضان سال هشتاد و هشت به بازی انتخابات و بازسازی مشروعیت زایل شده نظام بوده است.
اما این همه ماجرا نیست . امروز نه تنها رئیس جمهور و دولت او فاقد اراده و قدرت برای اجرای وعده های انتخاباتی و بالاتر از آن وظایف طبیعی خویش نسبت به شهروندان هستند بلکه حتی ابراز و یاد آوری آن مطالبات نیز از لیست اولویت های ایشان خارج شده است.در این میان ، نقش آفرین اصلی ، همان کارگردان انتخابات سال نود و دو یعنی سید علی خامنه ای است. او که به خوبی علاقه برخی "اصلاح طلبان حکومت زده " برای به بازی گرفته شدن ، مطلع است شخصاً جهت دهی به مطالبات و حتی " مطالبه سازی " برا ی آنان را در اختیارگرفته است به طوری که دیگر نیازی نیست گروهی از حامیان روحانی ، کنترل مطالبات و جلو گیری از افزایش توقعات مردم را خواستار شوند. خامنه ای در بازی جدید، یک روز با برخی درشت گویی های حساب شده - و البته توخالی و بی پشتوانه - دو گروه دلواپس را به جان هم می اندازد. گروه اول دلواپسان ، همان مزدبگیران همیشگی خامنه ای هستند که اکنون نوبت دلواپسی آنان بر سر " ازدست رفتن دستاوردهای هسته ای" است. این عده در ابراز وجود های کاملاً کنترل شده، از همه مراحل مذاکرات هسته ای ابراز نگرانی می کنند : از قدم زدن ظریف با جان کری تا " فکت شیت " منتشر شده توسط امریکایی ها ! دستاورد اصلی این دلواپسی های قلابی اما ، فریاد " وا مذاکرات " برخی حامیان روحانی است . آنها علیرغم اطلاع از قلابی بودن دلواپسی گروه اول ، ابراز وجود دستوری آنان را خطری بزرگ برای مذاکرات هسته ای جلوه می دهند و به همین بهانه ، خواهان سکوت در برابر افتضاحاتی همچون اظهارات شرم آور ظریف در گفتگو با چارلی رز می شوند. اصلاح طلبان دلواپس، به دروغ ،ادعا می کنند پافشاری روحانی و همکارانش بر خواسته های سیاسی موجب به خطر افتادن مذاکرات هسته ای خواهد شد در حالی که به خوبی می دانند دستور اصلی مذاکرات ، توسط خامنه ای صادر شده و او برای رفع تحریم های نفتی و بانکی ، فعلاً چاره ای جز مذاکره با امریکایی ها ندارد . نتیجه اینکه خامنه ای با تکیه بر علاقه برخی اصلاح طلبان به سهم گیری از حکومت، روز به روز مواضع از دست داده قبلی را تصرف و مدعیان استیفای حقوق مردم را به عقب نشینی وادار می کند.
نیمه اول از دوره چهارساله ریاست جمهوری حسن روحانی ، هنوز به پایان نرسیده اما خامنه ای موفق شده سطح مطالبه حامیان روحانی را از " آزادی زندانیان سیاسی " و " رفع حصر کروبی و موسوی " به اعتراض نرم نسبت به " ممنوع التصویری خاتمی " تقلیل دهد. امروزکار به جایی رسیده که یک خبر غیررسمی و احتمالاً جعلی در مورد " توضیح خواستن روحانی از قوه قضائیه در مورد ممنوع التصویر بودن خاتمی " موجب شادمانی اردوگاه اصلاح طلبان می شود.اما زمانی که معاون اول قوه قضائیه ، همان خبر را تکذیب می کند هیچ صدایی از این اردوگاه شنیده نمی شود. تا مشخص شود روحانی و حامیان او ، حتی مایل و قادر به پیگیری مطالبات ساخته شده توسط خامنه ای نیستند.
حق با خامنه ای است و او با همه رسوایی ها ، فساد پروری ها و اقداماتی که منافع ملی ایران را به خطر انداخته و در مقایسه با رقبای اصلاح طلب و اعتدالی خود ، شایستگی بیشتری برای قرار گرفتن در رأس نظام فاسد وبد نام جمهوری اسلامی دارد. البته دو سال قبل ، حتی خامنه ای هم تصور نمی کرد که کارگردانی او برای تنظیم و تغییر مطالبات ، تا این حد نتیجه بخش باشد . اما امروز با چشم و گوش خود می بیند و می شنود که گروهی از مدعیان حمایت از زندانیان سیاسی ، به توجیه تراشی برای سخنان شرم آور محمد جواد ظریف مشغول هستند . خامنه ای بهتر از هرکس می داند که هیچیک از اظهار نظر های سیاسی دولتمردان در خصو ص تحولات داخلی ،تأثیری برمذاکرات هسته ای نخواهد داشت .او یقین دارد که روحانی و ظریف نیز این واقعیت را می دانند. پس اظهار نظر غیر منصفانه وزیر خارجه دولت روحانی ، امید خامنه ای به افزایش کنترل خود بر "منتقد نمایان " را افزایش می دهد . رهبر جمهوری اسلامی بسیار خوشحال است که در روند جدید، بخشی از وظیفه سخن گویی او از بدنام هایی همچون حسین شریعتمداری به "نیمه شناخته " هایی مانند ظریف و رئیس او روحانی سپرده شده است و آنان بر اساس سناریویی که توسط خامنه ای نوشته شده ، روند تقلیل و تغییر مطالبات را مطابق میل رهبر پیگیری می نمایند.
بر این باورم آنچه این روزها در عرصه سیاسی ایران جریان دارد خامنه ای را مصمم تر می سازد تا با ادامه روند تغییر مطالبات اصلاح طلبانه ، در انتخابات سال نود و شش ، کاندیدای مطلوب خود را به عنوان سقف مطالبه اصلاح طلبان حکومت زده ، به آنان تحمیل و پس از آن نیز شاهد سیل تشکر نامه هایی باشد که سران جبهه اصلاحات به خاطر همراهی رهبر با جریان اصلاحات منتشر می نمایند.
روحانی بسیاری از فرصت ها را ازدست داده اما تنها راه نجات احتمالی او و برنامه هایش آنست که به صورت مستمر بر مطالبات رأی دهندگان سال نود ودو پافشاری و بخشی از نقشه خامنه ای برای تغییر مطالبات را نقش بر آب نماید . این مسئله باید برای شخص روحانی هم واجد اهمیت باشد. زیرا با قدرت گرفتن مجدد خامنه ای ،همه کسانی که واقعاً یا به صورت نمایشی ، در لیست منتقدان رهبر و مزدوران او بوده اند انتقام سختی را شاهد خواهند بود.
با عرض سلام و احترام
پاسخحذفبنده جذب نحوه بیان واستدلالتون شده ام وقصد دارم تمامی مقالاتتون را در این وبلاگ مطالعه کنم.
به نظر من در رابطه با انتخابات آتی بهترین ضرب المثلی که میتوان گفت این است
دیگی که که برای ما نمیجوشد میخواهیم کله سگ تو ش بجوشه