سید علی خامنه ای ازنخستین سالهای اشغال جایگاه رهبری همواره بحران مشروعیت و مقبولیت را به خود همراه داشته اما در تمام این سالها توسط کسانی که ظاهراً منتقد تمام یا بعضی از سیاست های او بوده اند فرصت یافته تا برای خویش « مشروعیت سازی مصنوعی » نماید. در این دو دهه ، او گاه در انزوای کامل بین المللی قرار گرفته ، در داخل کشور نیز پایین ترین حد از محبوبیت به نام او ثبت شده و گاه بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی ، او را به شخصیتی بی نهایت منفور در داخل کشور تبدیل کرده است. البته در بسیاری ازمقاطع او به صورت هم زمان با تلفیقی از همه آنچه در بالا آمد مواجه بوده است . اما عبور مقطعی خامنه ای از بحران ها هیچگاه با کمک یاران نزدیک وی صورت نگرفته است. بحران سال هشتاد و هشت و سرکوب اعتراضات که توسط حامیان مسلح و رانت خوار رهبر صورت گرفت نیز مصداق "سرکنگبین صفرا فزود بود " و آتشی در زیر خاکستر ایجاد کرد که خامنه ای همچنان از آن وحشت دارد.
در دودهه گذشته ، خامنه ای در سه مقطع با سه بحران بسیار بزرگ داخلی و بین المللی مواجه بوده است. بحران ناشی از انزوای بین المللی در سال هفتاد و پنج، با تغییر نسبی ترکیب مجلس و پس از آن ، روی کار آمدن دولت خاتمی تا حدودی مهار شد. نگاه منفی بسیاری از پارلمان ها و سازمان های مردم نهاد بین المللی به جمهوری اسلامی که عمدتاً ناشی از رفتار مجلس چهارم و تا حدودی مجلس پنجم بود با استقرار مجلس ششم اصلاح گردید ، عدم مشروعیت داخلی و خارجی ناشی از بحران سال هشتاد و هشت و مدیریت ننگ آلود احمدی نژاد هم با روی کار آمدن حسن روحانی ، تا حدودی تحت کنترل قرار گرفت . در حالی که هیچیک از تحولات فوق باب میل خامنه ای نبود و تن دادن او به همه آنها از سر اجبار صورت گرفت. به عبارت دیگر، تن دادن او به تغییرات هیچگاه با انگیزه اصلاحات ساختاری و رفع دائمی بحران نبوده است. نتیجه آنکه هرگاه بحران ها از سر راه خامنه ای برداشته شده ، او نه تنها به موضع سابق بازگشته بلکه به خاطر تحقیر ناشی از تحمیل برخی ناخواسته ها به خود، ازمردم و کسانی که تغییرات را به اوتحمیل کرده اند انتقام گرفته است.
خامنه ای که عبور از انزوای بین المللی سالهای هفتاد و پنج و هفتاد وشش را مدیون روی کارآمدن خاتمی بود با گذشت تنها چند ماه از حماسه دوم خرداد ، محکم ترین موانع را بر سر راه خاتمی قرار داد و نهادهای وابسته به رهبر از جمله صدا و سیما، سازمان اطلاعات سپاه و دادگاههای انقلاب آنچه در توان داشتند برای تخریب رئیس جمهور و تضعیف دولت او به کار گرفتند .مجلس ششم که منجر به تغییر نگاه پارلمان های جهان به نهادقانونگذاری ایران شده بود از نخستین ماهها، با کارشکنی نهان و آشکار خامنه ای و یارانش ، قدرت واقعی خود را ازدست داد و نمایندگان آن تحت شدیدترین فشارها قرار گرفتند. اما آخرین نمونه مربوط به دولت روحانی است. روحانی زمانی دولت را تحویل گرفت که چهره داخلی و خارجی نظام به خاطر استقرار دولت هشت ساله احمدی نژاد و مفاسد آن به شدت مخدوش شده بود. ضمن آنکه آثار کودتای انتخاباتی سال ۸۸ و حوادث پس از آن همچنان بدنامی برای جمهوری اسلامی به ارمغان می آورد. با روی کار آمدن روحانی تا حدودی این بدنامی ها جبران شد.اما خامنه ای این بار هم رویه سابق را بلکه با شدت بیشتر ادامه داد تا جایی که می توان گفت دولت ناجی خامنه ای ، بسیار زود آماج طعنه های رهبر و تلاشهای تخریبی یاران و سخنگویان ولی فقیه قرار گرفت. رهبر جمهوری اسلامی که هر ساله در نخستین روزهای شهریور با رئیس جمهور و اعضای دولت او دیدار دارد در نخستین دیدار سالیانه با اعضای دولت یازدهم به گونه ای سخن گفت که پیش از آن با هیچیک از رؤسای دولت ها سخن نگفته بود. او که هشت سال در برابر تخریب دولت های گذشته توسط احمدی نژاد سکوت مطلق کرده بود در اولین دیدار سالیانه با روحانی و همکارانش از ایشان خواست در انتقاد نسبت به دولت های گذشته منصف باشند ، از حاشیه سازی بپرهیزند، در برابر انتقادات تحمل داشته باشند و برای حفظ آرامش جامعه ، از ورود به دعواهای سیاسی خودداری کنند. پس از آن نیز تنها همراهی - یا عدم کارشکنی او - در موضوع هسته ای بوده که دغدغه مشترک رهبر و دولت بوده و هست و دولت روحانی تا کنون توانسته اهداف مشترک را تا حدودی محقق سازد. نا گفته نماند که روند جدید مذاکرات هسته ای بیش و پیش از آنکه ناشی از توانمندی دیپلمات های دولت روحانی باشد- که هست - متأثر از نیاز خامنه ای به شکستن تحریم های مالی و بانکی است که ماجراجویی های سیاسی او در سراسر جهان را با مشکل تأمین مالی مواجه کرده است. اما به نظر می رسد نگاه واقعی رهبر به دولت فعلی - که قطعاً انتخاب اول و مطلوب او نبوده است - را باید در درشت گویی های ائمه جمعه ، هشدارهای آخوندهای دربار خامنه ای و تهدیدات فرماندهان نظامی و نهادهای وابسته به رهبر جستجو کرد.
تغییر سریع رفتار خامنه ای نسبت به دولت روحانی که پس از آسودگی نسبی خیال او برای حل موضوع تحریم ها مشاهده گردید بار دیگر ثابت نمود که مهربانی های مقطعی و همراهی های موقت او با کسانی که منتخب عده قابل توجهی از مردم هستند نه از سر تنبه و آگاهی نسبت به شرایط داخلی و خارجی بلکه تنها برای عبور از بحران هاست . به عبارت دیگر بازهم ثابت شد که تغییر رفتار بنیادین و اصلاح حقیقی در حکومت خامنه ای ، رؤیایی تعبیرناشدنی است. البته قاعدتاً عده ای با این ادعا مخالفند و لذا همواره به دنبال فرصت هستند تا ضمن دعوت مردم به آرامش در برابر نابسامانی ها، فرصت های جدیدی در اختیار خامنه ای قرار دهند. توالی انتخابات مجلس، شوراها و ریاست جمهوری ، این فرصت را در اختیار یاران آشکار و پنهان خامنه ای قرار می دهد. بسیاری از کسانی که در عالم سیاست ، نان انتقاد و اعتراض به خامنه ای و سیاست های او را می خورند ماهها قبل از هر نمایش انتخاباتی به پیشباز آن می روند . آنها تلویحاً و گاه به صراحت از مردم می خواهند نسبت به مفاسد و کژی های روز افزون ، صبور باشند و اعتراض خود را در پای صندوق های رأی نشان دهند. این بار تعجیل برخی اصلاح طلبان حکومت زده و یاران اعتدالی ایشان از همیشه بیشتر بوده و تقریباً یک سال و نیم قبل از انتخبات مجلس ، با وعده سرخرمن در خصوص « تغییر ترکیب مجلس » خواهان مدارا با عهد شکنی های روحانی و سکوت او در برابر افزایش فشارهای داخلی بر مردم و فعالان سیاسی شده اند. آنها ادعا می کنند با انتخابات مجلس دهم شرایط بهتری برای روحانی ایجاد خواهد شد و او با بهره گیری از «مجلس هماهنگ »اهداف خود را با سهولت بیشتری پیگیری خواهد کرد. اما این حضرات توضیح نمی دهند چه تغییری در مکانیزم بررسی صلاحیت کاندیداها یا سیستم انتخابات مجلس ، این امید واهی را در آنان ایجاد نموده است. ضمن آنکه تا کنون بیش از آنکه مجلس، مانعی بر سر راه روحانی قرار دهد کوتاه آمدن های وی و نیزرفتار نهادهایی غیر از مجلس عامل مانع تراشی در برابر اجرای وعده های سیاسی روحانی بوده است.
کسانی که تغییر ترکیب مجلس را به انتظار نشسته اند - یا با علم به محال بودن آن، در حال سرگرم کردن مردم هستند - هنوز نتوانسته اند کوچک ترین نشانه ای از امکان کاهش حق کشی ها در انتخابات و امکان ورود افراد معتدل به مجلس ارائه نمایند. بر عکس، از ابتدای سال جدید که اصلاح طلبان به ماههای پایانی آن چشم دوخته اند سخت گیری بر نهادهای مدنی افزایش یافته وحتی مشاور رئیس جمهور نمی تواند جلسه سخنرانی خود را به پایان برساند. برخی احکام حبس که از سالها قبل متوقف شده بود از جمله حکم رئیس سازمان معلمان ایران به اجرا در آمد و در آستانه روز کارگرعده ای از فعالان کارگری به بهانه های واهی بازداشت شدند.بالاتر از همه اینها ، اموری که تا کنون در لیست دلواپسی غیرتمندان اجاره ای حکومت نبود - از جمله فعالیت های آرایشگاههای زنانه - به لیست غیرت نمایی های دستوری اضافه شده است و مقامات رسمی قضایی نیز از این اوباشگری ها حمایت می نمایند.
اما از زاویه ای دیگر نیز می توان به این امید کاذب یا فریب آشکار نگاه کرد. کسانی که به امید اصلاح از درون نشسته اند کدام اهرم داخلی را برای کاهش اختیارات و قدرت مطلق رهبر - که ام الفساد همه نابسامانی های کشور است - در اختیار دارند؟ تغییراتی که او در سالهای اخیر در نهادهای زیر نظر خود انجام داده در جهت بازکردن فضای سیاسی و اجتماعی بوده یا بسته تر کردن آن ؟بازگشت برخی متحجران شارلاتان همچون حسن عباسی به تریبونهای رسمی چه مفهومی دارد؟ تحمیل شیخ محمد یزدی برای تصدی ریاست خبرگان چه؟ ممکن است عده ای بگویند رهبر علیرغم میل باطنی به برخی تغییرات تن خواهد داد. استناد این گروه به انتخاب روحانی در سال ۹۲ است. البته در همین خصوص هم ، حرف بسیار است . اما به فرض پذیرش ادعای این گروه، مقایسه این انتخاب با آنچه در سال ۷۶ اتفاق افتاد نشان می دهد آنچه اصلاحات تدریجی نامیده می شود طی شانزده سال گذشته تا چه حد موجب عقب نشینی شده و اصلاح طلبان را از خاتمی به روحانی رسانده است. در واقع تنها نتیجه دل خوش ساختن مردم به این تدریج ، کاهش توقعات مردم در راستای خواسته رهبر خودخواه و مستکبر بوده است. ثانیاً کسانی که خود را با انتخاب روحانی ، دل خوش می سازند چشم بر این واقعیت می بندند که تنها زمینه موفقیت نسبی روحانی ، موضوع هسته ای است که دلیل اصلی تن دادن رهبر به انتخاب روحانی ، نیاز وی به بازگشت تیم قبلی هسته ای و تلاش آنان برای خلاص کردن رهبر از تحریم های خفه کننده مالی بوده است. اما در سایر زمینه ها نه تنها هیچگونه تغییری صورت نگرفته ، چشم اندازی برای تغییر نیز وجود ندارد . اگر قرار بود فشارهای خارجی موجب تجدید نظر خامنه ای در رفتارهای هزینه ساز - ازجمله نقض حقوق اساسی مردم - شود کدام فشار بالاتر از تحریم های گسترده سالهای گذشته؟ تحریم ها تا زمانی که فقط زندگی را بر مردم عادی سخت می کرد از نگاه رهبر ، نعمت و برکت بود اما وقتی به جیب ولی فقیه رسید او را وادار ساخت تنها برای رفع تحریم های مرتبط با ماجراجویی های هسته ای تن به مذاکره دهد . او تا کنون بارها اعلام کرده در سایر زمینه ها اجازه مذاکره نخواهد داد و این یعنی « اغلب تحریم هایی که فشار مستقیم آن بر مردم است باقی خواهد ماند». همانطور که در گذشته ، او هیچگاه حاضر نشد به خاطر تحریم هایی که موجب آزار مردم عادی است تن به مذاکره با امریکا بدهد.
در مسائل داخلی هم چشم اندازی برای تغییر رفتار خامنه ای وجود ندارد . اگر قرار بود اختلافات داخلی ، رفتار خصمانه گروههای سیاسی با یکدیگر و قطبی شدن جامعه ، رهبر را به تجدید نظر در رفتار خودخواهانه وادار نماید کدام شرایط حادتر از بحران پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸؟ اگر سقوط اخلاقی جامعه یا فرو افتادن میلیونها نفر به زیر خط فقر، غیرتی در خامنه ای بر می انگیخت او قطعاً سالها قبل ، به جای دفاع مطلق از فاسد ترین و بدنام ترین دولت ایران ، فراخوانی برای جذب نخبگان می داد تا درد های بی درمان ایجاد شده در سیستم حکومتی مطلقه را از طریق بر گزاری انتخاباتی آزاد با حضور اندیشمندان و نخبگان ، چاره سازی نماید.
برای نگارنده مشخص نیست کدام یک از نیروهای داخلی - که علیرغم اختلاف نظر ظاهری، در مجیز گویی از رهبر فاسد و دیکتاتور با یکدیگر مسابقه گذاشته اند - قرار است پرچمدار اصلاح در کشور شوند وبرای کاهش اختیارات رهبر که مهم ترین عامل همه مفاسد و نابسامانی هاست تدبیری بیندیشند؟ کسانی که مردم را چشم انتظار انتخابات مجلس یازدهم نگه داشته اند توضیح نمی دهند به فرض محال که مجلسی مردمی تشکیل شود از چه قدرتی برای مقابله با مافیای سیاسی، امنیتی و مالی رهبربرخوردار است؟ یا کدامین شرایط داخلی و خارجی رهبر را وادار به اصلاح خواهد کرد؟ اگر کسانی برای این دو پرسش ، پاسخی دارند نگارنده را نیز ارشاد نمایند. در غیر اینصورت بر من خرده نگیرند اگر برخی امیدواران به اصلاح نظام را صاحبان امید واهی و برخی تبلیغ کنندگان این امید را « فریب کاران آگاه» بنامم . البته در برابر کسانی که بدون هیچگونه چشمداشت حکومتی ، به اصلاح با کمترین هزینه می اندیشند سر تعظیم فرود می آورم و به آنان هم عرض می کنم اگر می خواهید راه رفته را تجربه کنید لااقل نشانه هایی از تغییر را جستجو نمایید.
سلام، ایکاش در مقاله ای راه حل رو از دیدگاه خودتون بنویسید، اگر فضا برای انجام فعالیت مدنی، تلاش برای ایجاد تغییر از طریق آگاه کردن توده ی مردم موجود نیست، پس با توجه به تهدید های منطقه ای و سرنوشت مردم کشورهای انقلاب کرده در چندسال اخیر در همسایگی ایران، چه روشی برای تغییرات مد نظر شماست !؟
پاسخحذف