اقدامات چند ماه اخیر احمدی نژاد که با سخنان امروز او در جلسه استیضاح وزیر کار به اوج رسید را نمی توان تنها ناشی از شهوت قدرت نمایی او دانست . او در ماههای اولیه پس از کودتای انتخاباتی ، تلاش می کرد با سوء استفاده از استیصال خامنه ای ، سهم بیشتری از قدرت نامشروع را به دست بیاورد. رسوایی های پس از انتخابات آنقدر گسترده بود که رهبر جمهوری اسلامی قادر به گشودن جبهه جدیدی در برابر خودنبود. احمدی نژاد که به خوبی به این نقطه ضعف رهبر پی برده بود نهایت سوءاستفاده را به عمل آورد. او گمان می کرد رهبر آنچنان دست بسته شده که در برابر هر تهاجم رئیس دولت چاره ای جز عقب نشینی وتمکین ندارد.رهبر هم تا مدتی گردن کشی های رئیس دولت را تحمل کرد اما کار به جایی رسید که ادامه « تحمل » را موجب به خطر افتادن موقعیت خویش در داخل و خارج دید. خامنه ای ابتدا همت خویش را مصروف تخریب موقعیت احمدی نژاد در خارج از مرزها کرد. در نخستین گام ، او توافقات نوامبر ۲۰۰۹ احمدی نژاد با گروه ۱+۵ را وتو نمود و سپس سخن گویان مکتوب و شفاهی خویش را مأمور کرد تا مذاکرات فرستاده احمدی نژاد با ویلیام برنز معاون وزیر خارجه امریکا را تخریب نمایند.در مراحل بعدی ، مجوز « لجن مال »کردن احمدی نژاد صادر شد. این در حالی بود که تنها چند ماه قبل از آن حتی انتقاد اقتصادی از احمدی نژاد موجب محاکمه و محکومیت تعدادی از روزنامه نگاران شده بود. اما در فاز جدید، علی مطهری اجازه یافت احمدی نژاد را فرزند لجوج خانواده بنامد ، احمد توکلی گردنگشی ها و قانون گریزی های احمدی نژاد را در تریبون ها فریاد زد ودر اوج این «لجن مالی» ، صادق لاریجانی ابتدابه رئیس دولت توصیه کرد تا از ادبیات فاخر ومتین استفاده کند و سپس در وصف احمدی نژاد اظهار داشت :« حکایت شما حکایت سلطانی است که اموال و املاک مردم را غاصبانه تصرف کرده ه بود و به ملک خود منضم ساخته بود و به همه می گفت چرا رعایت ملک سلطان را نمی کنید؟» پس از آن روند برخورد قضایی با اطرافیان احمدی نژاد اغاز شد.
اما در این سر ماجرا، احمدی نژاد گویی اراده ای دیگر داشت . او تلاش می کرد دستان خود را پُر از مدارکی نشان دهد که در صورت افشا، رهبر و عوامل او را ناچار به تمکین در برابر همه خواسته های دولت می کند. اما آنچه که در جریان استیضاح وزیر کار به وقوع پیوست نشان داد مدارک احمدی نژاد چیزی نیست که بر رسوایی های گسترده لاریجانی ها و سایر مزدبگیران رهبر بیفزاید یا آنها را از رسوا شدن بیشتر بترساند. احمدی نژاد با اقدام اخیر خود ثابت کرد بیش ازهر چیز مایل به عصبانی سازی رهبر و امربران اوست تا شاید از این راه مقدمه برکناری خویش در ماههای پایانی ریاست را فراهم نماید. احمدی نژاد از یک سو بهتر از هر کس به فساد و ناکار آمدی دولت خویش واقف است و می داند پیامدهای مدیریت مشترک او و رهبر در هشت سال گذشته ، هر روز بیش از گذشته اشکار خواهد شد وبر رسوایی این دو شریک حکومتی می افزاید. ازسوی دیگر، او از بدنامی « باند رهبر » در داخل و خارج از کشور اطلاع دارد. بر همین اساس گمان می کند تنها راه کاهش از بدنامی ها و یافتن روزنه ای برای نقش افرینی در « ایرانِ بدون خامنه ای» تحریک رهبر برای عزل خویش است. اقدام روز یک شنبه احمدی نژاد در همین راستا قابل ارزیابی است . به نظر می رسد هدف دیگر احمدی نژاد ایجاد بحرانی شدید در داخل کشور است به طوری که رهبر نتواند به راحتی به پیشنهاد جو بایدن برای مذاکره مستقیم با امریکا بیندیشد و مقدمات پشت پرده آن را آماده سازد.
البته در طرف دیگر ماجرا ، رهبر وجود دارد . او متقابلاً نیازمند کسی است تا رسوایی ها و فسادهای موجود در کشور را به او نسبت دهد و این فرد کسی نیست جز احمدی نژاد. از سوی دیگر ، شدت کینه رهبر از کسانی که قبلاً « ناتمام ماندن دوره ریاست احمدی نژاد » را پیش بینی کرده اند در حدی است که او حتی الامکان ترجیح می دهد « ذلت تحقیر »های احمدی نژاد را به جان بخرد وانتقام از این مهره جسور خویش را به روزهای بعد از پایان ریاست جمهوری موکول نماید.
گمان می کنم حرکت بعدی احمدی نژاد به گونه ای خواهد بود که رهبر را به تمکین در مقابل «اصولگرایان کینه یافته از احمدی نژاد» تشویق خواهد کرد و این شاید تنها نقطه ای است که تمایلات رهبر و احمدی نژاد بر هم منطبق می شود . رهبر اکنون به پایان دادن به جنجال هایی می اندیشد که تن او را می لرزاند و احمدی نژادبه خلاصی از رسوایی همکاری و همراهی با ولی فقیه. این هر دو آرزو تنها با عزل احمدی نژاد محقق خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر