دومین اپیزود از «مدحی شو » دوشنبه شب از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.در این بخش از نمایش نیز تلاش زیادی صورت گرفت تا یکی از سرمایه داران ایرانی به عنوان محوری مهم و اثر گذار در اپوزیسیون معرفی شود در حالی که تا سه سال پیش ، نام او در میان فعالان سیاسی ، ناشناخته بود . قصد من کوچک شمردن کسی نیست اما هیچکس نمی تواند انکار کند که این فرد حداقل تا قبل از پخش سریال دو قسمتی « مدحی شو» شهرتی در میان اغلب ایرانیان نداشت و در محافلی که نحله های گوناگون اپوزیسیون بر گزار می کردند نام او به ندرت شنیده می شد .البته تلاش های او در دو سه سال اخیر برای علاقه مندانش ، قابل احترام است و دیگران نیز حق ندارند او و فعالیت هایش را کوچک بشمارند.اما آنچه که دو شنبه شب از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد قبل از هر چیز دست خالی سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی و در مرحله بعد نگرانی سران نظام از توجه ایرانیان به چهره های شاخص جنبش سبز از جمله مهدی کروبی راآشکار ساخت.
محمود زمانی که یک عکس یادگاری او با آقای کروبی در بخش های مختلف «مدحی شو-۲» نشان داده شد در سالهای بسیاردور مدیریت یکی از واحدهای کوچک بنیاد شهید را به عهده داشت( کروبی ، ۲۱ سال پیش عطای ریاست بنیاد شهید را به لقای رهبر کینه جوی جمهوری اسلامی بخشید).پس از آن، نه در سالهای ریاست کروبی بر مجالس سوم وششم ( ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۱ و ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳)، محمودزمانی در میان یاران و همکاران کروبی دیده شد و نه در دوره هایی که کمپین های انتخاباتی شیخ در سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ فعال بود نامی از زمانی شنیده می شد.«تک عکس یادگاری» که در گزارش سیمای جمهوری اسلامی به عنوان تنها مدرک ارتباط محمود زمانی با شیخ نمایش داده می شدنیز یکی از بهترین دلایل بر عدم نزدیکی او با کروبی است زیرا حتی کسانی که در کوتاه مدت ارتباط نزدیک با کروبی داشتند هر یک دهها عکس یادگاری با شیخ دارند. راه دور نرویم ! همین الان درفضای فیس بوک ، دهها نفر را می توان سراغ گرفت که تصویر پروفایل آنها عکس دو نفره با مهدی کروبی است در حالی که احتمالاً آن عکس ، یادگاری از تنها ملاقات ایشان با شیخ می باشد. ( همین وضعیت در مورد سایر چهره های مردمی نیز وجود دارد). ضمن آنکه هزاران هموطن من که از نزدیک با کروبی ملاقات کرده اند می دانند که گرفتن عکس یادگاری با او تا چه حد آسان بود. دهها خبر نگار پارلمانی و همه نمایندگان مجلس به این ویژگی کروبی گواهی می دهند . مدارای کروبی با کسانی که خواهان گرفتن عکس یادگاری با او بودند گاه موجب سوژه سازی سایت های خبری لجن پراکن حمهوری اسلامی می شد.
البته تهیه کنندگان « کند ذهن » برنامه مثلث ـ مدحی شو ۲ـ نیز به صورت ناخواسته، به این واقعیت اعتراف کردند که محمود زمانی از یاران نزدیک کروبی نبوده است. زمانی در بخشی از اظهارات خود ادعای در خواست کمک مالی شیخ از سرمایه دار ایرانی ـ معرفی شده در نمایش مثلث ـ را مطرح کرد که به گفته زمانی ، آن فرد خواستار ارائه شواهدی بر تعلق آن در خواست به کروبی شده است. به عبارت دیگر ، نه تنها در محافل شناخته شده سیاسی در داخل و خارج از کشور، کسی محمود زمانی را به عنوان نماینده شیخ نمی شناخته بلکه سرمایه دار مورد نظر صدا وسیما هم وجود رابطه میان شیخ و زمانی را باور نداشته است.
گمان نمی کنم برای اثبات دروغ بودن ادعاهای محمود زمانی ـ یا دروغ هایی که تحت فشار سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی ، مجبور به بیان آنها شده است ـ تلاش زیادی لازم باشد. زیرا اولاً دروغ سازی های مکررو ناشیانه رسانه های رهبر ، باعث شده که فرض اولیه اکثر مخاطبان ، کذب پنداشتن مطالب منتشره در این رسانه ها باشد. ثانیاً اظهارات زمانی و نحوه بیان آن درحدی از رسوایی و سستی بود که کمتر کسی ـ حتی از باور مندان به رسانه های جمهوری اسلامی ـ می تواند آنها را باور نماید.
نکته دیگری که به ناچار به آن اشاره می کنم اینست که محور قرار گرفتن یک فرد نسبتاًناشناخته در افشاگری های مسخره سیستم اطلاعاتی ـ رسانه ای جمهوری اسلامی، نشانه دیگری از اعتراف دست اندرکاران نظام به حقارت خویش است. به یاد دارم در اواخر سال ۱۳۷۸ و اوایل سال ۱۳۷۹ که روزنامه های اصلاح طلب، موجب کلافگی و بی تابی رهبر جمهوری اسلامی شده بودند شیخ کریه المنظر و خشونت طلب ـ مصباح یزدی ـ سریالی از سخنرانی در تریبون نماز جمعه تهران به راه انداخته بود که شاه بیت همه آنها ادعای « کمک بیست میلیون دلاری امریکا » برای کمک به سر نگونی جمهوری اسلامی بود.این ادعا ، حقارت جمهوری اسلامی را آشکار می ساخت به طوری که گویی به باور سران نظام و تئوریسین های آن ، آماده سازی بستربرای سرنگونی نظام ، به بیش ازبیست میلیون دلار نیاز نداشت .به نظر می رسد پس از یک دوره از درشت گویی و خود بزرگ بینی های عقده گشایانه ، بار دیگر سران جمهوری اسلامی قدر و منزلت واقعی خویش را به یاد آورده اند و با اینگونه کارهای نمایشی ، اپوزیسیونی را معرفی می نمایند که آن را در حد و قواره خود می بینند . ( باز هم تأکید می کنم این نوشته به دنبال تحقیر هیچکس وکوچک شمردن تلاشهای هیچ گروهی نیست اما نباید از بیان این واقعیت نیز خودداری کرد که آنچه در کانون اعتراف گیری ها و افشاگری های خنده آور رسانه های جمهوری اسلامی قرار گرفته ، بخشی بسیار کوچک از مجموعه افرادی است که هریک بر اساس توانمندی های خویش ، برای آزادی کشورشان مبارزه می کنند ). لجن پراکنی اخیر در واقع بازتاب حقارت های رهبر جمهوری اسلامی است که از چند سال قبل به صورت مستمر شاهد ریزش در مجموعه یاران خویش بوده است و اکنون با روند جدیدی مواجه است. در روند جدید ، او توسط حقیر ترین نزدیکان خویش از جمله احمدی نژاد تحقیر می شود. رهبر برای جبران حقارت خویش راهی ندارد جز تحقیر اپوزیسیون و کوچک نشان دادن افرادی که با عناصر سرشناس جنبش اعتراضی در ارتباط هستند .
اما نکته پایانی! سیستم اطلاعاتی ـ رسانه ای جمهوری اسلامی می داند که محمود زمانی در دوره ای بسیار کوتاه موفق به فریب عده ای قلیل شده بود ( عناصر معرفی شده در "مدحی شو ـ۲ " در واقع تعداد کمی از کسانی بودند که در "مدحی شو - ۱" از آنها نام برده می شد ). در واقع به دلیل ناتوانی های ذاتی و فردی زمانی ، مشت او بسیار زودتر از افشای پروژه مدحی برای همگان باز شد . روز هشتم خرداد ماه سال ۱۳۹۰ ( ده روز قبل از نمایش اپیزود اول از "مدحی شو") اقای مهرداد خوانساری برای اولین و آخرین بار با من تماس گرفت تا به زعم خود به من در مورد ارتباط احتمالی با زمانی هشدار دهد . خوانساری برایم توضیح داد که او خود را به عنوان نماینده آقای کروبی معرفی کرده بود اما دست او برای همه باز شده و برخی افراد در انگلستان ، اطلاعات خود در مورد روابط او با سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی را به مبادی ذیربط منتقل کرده اند. من هم برای خوانساری توضیح دادم که از آخرین بار که زمانی را دیده ام بیش از بیست و پنج سال گذشته است. این نکته را از این جهت بازگو نمودم تا مشخص شود دومین مأمور جمهوری اسلامی بسیار ضعیف تر از آن بوده که بتواند حتی به اندازه "مدحی " به سران مستأصل نظام ، یاری برساند؛ اگر چه واقعیت مربوط به مدحی نیز هنوز اشکار نشده است. اما ظاهراً حاکمیت فعلی جمهوری اسلامی آنقدر حقیر و بدنام است که هیچکس جز همین عناصر « کُند ذهن » و «ناشی » حاضر به همراهی با آن نیستند.
مشکل امثال خوانساری و جهانشاهی این ها این است که دچار خودشیفتگی و توهم شدید هستند و تا کسی میگوید من از طرف فلان شخص یا گروه در ایران با شما تماس میگیرم ذوق زده میشوند و فکر میکنند عددی هستند
پاسخحذفشما هم با اینجور آدم ها خطکشی کامل داشته باش
اقای واحدی شاید بهتر باشددر نوشته های خود کمی در استفاده از کلمات دقت بیشتری به خرج دهید. استفاده از کلماتی مانند لجن پراکنی بیشتر به سبک نوشته های مجاهدین شبیه است و یاد کردن از مصباح یزدی به عنوان شیخ کریه المنظر شکل و ظاهر او را هدف قرار داده است که خارج از عرف معمول خبرنگاری است. اگر این عبارات در یک سخنرانی بیان شده بودند می توانستند سهوی باشند اما در نوشته ای که نگارنده قبل از انتشار به یقیین چند بار مرور کرده است میتواند نشان از رفتار نهادینه شده داشته باشد.
پاسخحذفمن حرف شما را تائید میکنم. البته باید قبول کرد که آقای واحدی در گفتارشفاهی شان با وجود اینکه بسیار تند حرف میزنند بسیار لغات را سنجیده بکارمیبرند.
حذفبه مفهوم مطلب نگاه کنید نه به چند تا کلمه که البته به جا گفته شده است
پاسخحذفﺑﻨﻮﯾﺱ ﺁﻗﺎﯼ ﻭﺍﺣﺪﯼ ﺑﻨﻮﯾﺲ !
پاسخحذفﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﯾﮏ ﺑﺎﺝ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺑﻪ ﻏﺮﺏ ﻣﯿﺪﻥ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﺬﺍﮐﺮﺍﺕ ﻣﺜﺒﺘﻪ.
ﻭﻝ ﮐﻦ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺘﻦ ﺑﺮﺱ ، ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﺍﺭﻥ ﺑﺎﺯﻡ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﺝ ﻣﯿﺪﻥ ، ﮐﻪ ﺑﻤﻮﻧﻦ !
ﺑﻨﻮﯾﺲ ﮐﻪ ﺍﻻﻥ ﻭﻗﺖ ﮐﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺯﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﯽ
ایشون درست میگن نباید مینوشتی شیخ کریه المنظر باید مینوشتی تمساح یزدی
پاسخحذفآخ که چقدر از این حیوان متنفرم که این کلمات هم ره به حال خرابم نمیبرد
آقای واحدی! امثال من نه این نوع برنامه ها را نگاه میکنند و نه میلی به وقت تلف کردن دارند. مثلن من خودم از مقاله شما به این موضوع پی بردم. چه خوب بود در ابتدای مقاله تان فرض را بر این بگیرید که خواننده شما اطلاعی از موضوع ندارد و در یک یا دو جمله خود برنامه مورد نقد (مثلث) را تعریف کنید.
پاسخحذفنکته دوم اینکه شما به عنوان معتمد کروبی این فرد را بیشتر میشناسید شاید کمی از او صحبت میکردید. میخواهم بدانم که چه کسانی و روی چه تفکراتی دست به این نوع کارها میزنند. سلامی بسیار گرم از راهی بسیار دور.