۱۳۹۱ اسفند ۱, سه‌شنبه

پاسخ به دکتر سروش یا اعترافات ناخواسته حداد عادل





دکتر غلامعلی حداد عادل  مقاله ای مفصل نوشته تا به برخی ادعاهای دکتر عبدالکریم سروش علیه خویش پاسخ گوید.  قبل از ورود به بحث اصلی، مایلم به این نکته اشاره کنم که من در  ماهیت موضوع،  فاقد اهلیت برای اظهار نظر هستم  و البته با مروتی که در  دکتر سروش سراغ دارم مطمئنم اگر  پس از دریافت پاسخ حداد عادل ، نشانه ای از بی انصافی  در نوشته قبلی خود بیابد از  جبران آن دریغ نخواهد کرد . اما نگاه من به این ماجرا از جنبه های دیگر است .

۱ ـ نخستین نکته ای که با ملاحظه شکایت نامه مفصل حداد عادل به ذهن می رسد حجم پاسخ در مقایسه با  حجم ادعاهای دکتر سروش است. حدادعادل   با نوشتن متنی که متجاوز از چهار صد و پنجاه سطر است به ادعاهایی پاسخ داده که آنها را در نامه خویش نیز آورده و از پانزده سطر تجاوز نمی کند. وقتی متن مطول حداد عادل را خواندم به خود گفتم مکر اینها نمی گویند بریدگان از جمهوری   اسلامی ،  از نظر ملت ایران منزوی هستند و کسی به سخن آنان توجه نمی کند ؟اگر اینچنین است چه حاجت به اینگونه احتجاجات خسته کننده؟ حداد عادل به درستی گفته است که « البینه علی المدعی» ‌وسپس ادعا کرده که سخنان سروش ، فاقد هرگونه دلیل و بینه است . اگر اینگونه باشد پاسخ چند ده برابری حداد عادل ،  نشان می دهد هر سخنی توسط برخی صاحب نامان اپوزیسیون علیه صاحب منصبان جمهوری اسلامی  مطرح شود به دل اکثریت مخاطبان می نشیند  حتی اگر  بینه ای برای اثبات آن ارائه نشده باشد ( بنا بر ادعای حداد عادل )  و  آنکه  مورد اتهام قرار گرفته برای رفع اتهام از خویش باید هزاران رطب و یابس ببافد و در انتها نیز « انصاف » را طلب کند که جمهوری اسلامی بزرگترین قاتل آنست.

۲ـ اگر آنچه حداد عادل می گوید درست باشد او استادی مبرز در زمینه فلسفه ، تفسیر قرآن وبرخی عرصه های دیگر فرهنگی است و سروش بدون توجه به این ویژگی ها، سعی در تخریب او داشته  است . با پذیرش این سخن ، پرسشی ‌آزار دهنده به ذهن هر کس خواهد آمد که چرا در برابر این بی انصافی سروش ، حتی یک  شخصیت علمی در داخل کشور به دفاع از حداد عادل نپرداخته ؟ آیا ثمره حکومت  محبوب آقای حداد عادل ، « انصاف کُشی » تا این حد است که حتی یک « با انصاف »به دفاع از حق  دانشمندی  مظلوم نمی پردازد و اوباید برای  دفاع از خویش صدها سطر بنویسد؟ به گمانم اگر «انصاف کُشی » رایج شده باشد باید  سرانگشت  حداد عادل و همفکران او را در آن جستجو کرد که سالهاست بر همه شئون ایران ، مسلط هستند .   هم پالکیِ ناپاک  حداد ورهبرش  ـ حسین شریعتمداری ـ  بارها و بارها هر چه خواسته علیه شریف ترین دانشمندان این کشور  از جمله عبدالکریم سروش نوشته  اما هیچگاه از حداد عادل ناله ای برنخاسته است . کسانی که نقش حداد عادل در نهادینه شدن بی انصافی در کشور را می دانند حتی اگر حقی از او ضایع شده باشد  فاقد هر گونه   انگیزه برای ورود به دعوایی هستند که یک طرف آن « یار نزدیک رهبر » است .

۳ـ حداد عادل  در همین پاسخگویی نیز ، همچون حسین شریعتمداری رفتار نموده و به خیال خویش  با یادآوری نام  خانوادگی دکتر سروش ـ حاج فرج دباغ ـ   سعی در  تحقیر این مرد بزرگ داشته است . یقین دارم سروش علیرغم علاقه به نام  خانوداگی که برای خویش برگزیده ،در عین حال از یاد آوری آن نام نیز احساس حقارت نمی کند. اما ای کاش دوتن  دیگر نیز نام خویش را عوض کنند .  رهبر جمهوری اسلامی نام زیبای «علی » را از خود بر دارد و نامی را برگزیند که اغلب مردم برای او می پسندند : عمرو عاص ! حداد عادل هم که با افتخار ، خود را « غلامِ علی » یعنی  خانه زاد رهبر می نامد بهتر است   پسوند «عادل»  را از نام خانوداگی خویش حذف کند  زیرا عقده گشایی های او علیه زندانیان بی دفاع جنبش سبز و سایر منتقدان و مخالفان نظام ، وجود هر نسبتی میان او و عدالت را  منتفی ساخته است 

۴ـ حداد عادل در بخشی از جوابیه  ، اظهار نظر سال ۱۳۵۶ دکتر سروش در مورد خود را  یاد آوری نموده  است تا نشان دهد سروش  با فراموشی سخن محبت آمیز ۳۵ سال  پیش ، اکنون در حق او جفا می کند.  وقتی این بخش از جوابیه سروش را خواندم ناگاه به یاد نامه بی پاسخ همسر محمد رضاجلایی پور افتادم که سی وسه سال بعد از نامه سروش، خطاب به حداد عادل نگاشته شد. روز چهاردهم تیر ماه ۸۸، او برای پدر عروس رهبر ، نامه نوشت ودلتنگی خود از زندانی شدن همسر جوانش محمد رضا را بازگو کرد ؛ همان محمد رضا  که حداد عادل  به خوبی او  و خانواده اش را می شناخت .  در آن  نامه ،  قرآن خوانی محمد رضا در کانون توحید  و تشویق او توسط  حداد عادل که زمان زیادی از آن نمی گذشت  یادآوری شده بود  اما حداد  هیچ پاسخی نداد چون می دانست  حتی اظهار همدردی با منتقدان ، با صفتی که او  به آن افتخار می کند ـ غلامِ علی ـ منافات دارد.   حداد عادل انصاف دهد کدام یک از دو حادثه ، نشانه قوی تری از بی انصافی  و بی مروتی است؟

 به گمانم اگر غلامعلی حداد، حوصله کند و یک بار دیگر جوابیه مطول خویش را بخواند اعترافات دیگری علاوه بر آنچه من به آنها اشاره کردم در آن متن خواهد یافت.

۵ نظر:

  1. جناب واحدی عزیز برای من حکمت این نوشته معلوم نشد چرا که حداد حقیر تر از آن است که مطلبی در مورد او بنوسید.با توجه به اینکه اصلاح طلبان کاسه لیس که به دست بوسی خامنه ای رفته اند و احتمالا در پی معامله با او به طمع اندکی قدرت نشسته اند تا در ازای آن هیزم انتصابات شوند.لطفا تحلیل خود را بنویسید.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. به نظر من آن اصلاح طلب نمایان ، حقیر تر از حداد عادل هستند. اما چه کنیم که سفلگانی چون حداد عادل و سفله ترانی چون موسوی لاری و مجید انصاری و اسحاق جهانگیری فعلا بر ایران عزیزمان اثر گذارند . من نظر خود در مورد پابوسی حقیرانه اصلاح طلبان هم خواهد نوشت

      حذف
    2. درود بر شما جناب واحدی گرامی. نوشته شما درخور غلامعلی است ولی به باور من حداد حقیر تر از آنست که خطی برایش نگاشت حتی اگر برای یادآوری رذیلت های وی باشد

      حذف
  2. سلام امیدوارم از منظر اهل سنت عمروعاص رو مطالعه فرمایی

    پاسخحذف
  3. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف