۱۳۹۱ بهمن ۱۳, جمعه

آقای نوری زاد ! خوب شد که انقلاب کردیم

دوست خوبم محمد نوری زاد مقاله ای نوشته که بسیاری از مخاطبان، آن را نشانه پشیمانی از انقلاب دانسته اند. البته  بر این باورم که نوری زاد ،  انقلاب  را در کنار مجموعه ای از  پیامدهای آن  قرار داده و این «بسته کامل»  را موجب پشیمانی و حتی سرشکستگی می داند . من هم  در سالگرد انقلاب اسلامی، نگاهی به سی و چهار سال  گذشته انداختم اما به نتیجه ای متفاوت رسیدم: « چه خوب شد که انقلاب کردیم»‌. دلایل نوری زاد  برای « ای کاش انقلاب نمی کردیم »‌را دیده ایم   من هم نکاتی می نویسم  تا نشان دهم چرا  «‌خوب شد انقلاب کردیم » .

یک  صد و شش سال از  جنبش مشروطه می گذرد .در این مدت ، تحولات زیادی در ایران اتفاق افتاد که هر یک از آنها می توانست مقدمه پیشرفت و تعالی یک کشور شود .از آن روز تا کنون ، کشورهایی در اطراف ما یا کمی دورتر ،  با هزینه هایی به مراتب کمتر ، قدم هایی برداشتند که دستاورد آن ، هم اکنون موجب غبطه بسیاری از ایرانیان است .  تا سالها پس از روزی که  فرمان مشروطیت در ایران امضا شد  بسیاری از همسایگان ایران  ،  هنوز تا برداشتن نخستین گام ها  برای تشکیل جامعه مدنی ، فاصله بسیار داشتند ، در آن زمان ، کشورهایی  در قاره آسیا یا کمی آن طرف تر ، رسماً‌ مستعمره انگلیس و کشورهای دیگر بودند و حکومت های قبیله ای بر بعضی از کشورها تسلط داشت. در آن زمان ، ایرانیان  بر خاستند تا  قدرت حکومت را محدود و مشروط کنند.  جنبش مشروطه ، تنها تلاش ایرانیان برای رسیدن به حاکمیت ملی ـ  در همه ابعاد آن ـ و نفی استبداد نبود. کمتر از پنجاه سال پس  از امضای فرمان مشروطیت،  جنبشی عظیم برای استقلال اقتصادی ایران و خارج ساختن  کنترل نفت از دست اجانب آغاز گردید. دو دهه  بعد ، ایرانیان  تصور می کردند کشورشان در تحولات جهانی و تصمیم گیری های  داخلی از استقلال کافی بر خوردار نیست  ـ وبرای این تصور خود دلایلی هم داشتند ـ  لذا  به دنبال روحانی  سالخورده ای به راه افتادند که او را مظهر  ایستادگی در برابر  زورگوها و وابستگان می دانستند. ایرانیان دو دهه بعد درسال ۱۳۷۶ هم  با امیدی فراوان به استقبال کسی رفتند که شعارهای اصلاحی او را موجب سرافرازی خود و پیشرفت کشور می دانستند. اما همه آن تلاش ها تقریباً بی حاصل ماند . آیا محمد نوری زاد عزیز و دیگران لختی اندیشیده اند چرا؟  پاسخی که من برای آن « چرا » یافته ام علت نگارش این مقاله است .

بر این باورم  هر نوع تلاش استقلال طلبانه و آزادیخواهانه ایرانیان دشمنانی   داشته است . در هر مقطع ، حاکمان در داخل و منفعت طلبان در خارج ، تمام توان  خود را به کار می بردند تا  تلاش های آزادیخواهانه ایرانیان  به نتیجه نرسد زیرا می دانستند  رانت های بی انتهای سیاسی و اقتصادی را از دسترس آنان خارج  خواهد ساخت.  به پا خاستن ایرانیان در هر یک از تحولات فوق به معنای عدم اعتماد ایشان به حاکمان در داخل و حامیان خارجی ایشان بود . فرقی هم نمی کرد که حاکم ، محمد علی شاه قاجار وحامیان روسی او باشند یا  کودتاگران بیست وهشتم مرداد ۱۳۳۲ و حامیان امریکایی ایشان. در چنان شرایطی  دیکتاتورهای فاسد ، برای منحرف کردن ایرانیان  از راه درستی که انتخاب کرده بودند به کسانی نیاز داشتند که معتمد  مردم باشند و چه  گروهی بهتر از روحانیون مورد اعتماد مردم!

 تعجب نکنید ! من همچنان به  گروه قلیلی از روحانیون علاقمندم و نقش آنان در کمک به جنبش های آزادیخواهانه ایرانیان را می ستایم. مگر می شود کسی  آزادیخواه باشد وآزادگی  آیت اله منتظری را نستاید؟ مگر خطر پذیری کروبی که برای دفاع از حقوق مردم  باحکومت جائر ولی فقیه درگیر شد ، قابل  فراموشی است ؟ مگر کاظمینی بروجردی ، روحانی نیست؟ اما حقیقت آنست که در یک صد سال گذشته اکثریت  روحانیون ، همواره  با ظالمان همراهی  کرده اند یا دربرابر ظلم ، سکوت نموده اند. گناه بزرگتر « قاطبه  روحانیون » آنست که در تمام حوادث سیاسی یک صد سال گذشته،  از اعتماد مردم به خود برای توجیه ظلم  وفساد حاکمان استفاده کرده اند و گاه  برای « سرکوب آزادیخواهان» حکم شرعی صادر نموده اند . این رفتارِ «اکثریت روحانیون »‌را،  هم در انقلاب مشروطه می توان مشاهده کرد هم در موضوع  ملی شدن  نفت ، هم درانقلاب اسلامی و حوادث پس از آن تا حلول جنبش سبز.به عبارت دیگر حمایت اغلب روحانیون از حاکمان فاسد وتلاش ایشان برای تشریع ظلم حاکمان ، موضوع جدیدی نیست اما آنچه که آن را افشا نمود قرار گرفتن روحانیون در رأس حاکمیت و عطف توجهات به رفتار های ایشان بود. 

اکنون مایلم از محمد نوری زاد بپرسم که « اگر انقلاب نمی شد آیا این نقش مزورانه و گاه خائنانه اغلب کسانی که خود را روحانی می نامند برای مردم افشا می گردید؟» اگر انقلاب نمی شد  پاک دلانی همچون دکتر شریعتی  گمان می کردند که امضای روحانیون در پای هیچ قرار داد استعماری وجود ندارد . باید انقلاب می شد تا مردم بدانند قدرت ، شیرین است و مفسده انگیز و اتفاقاً کسانی که خود را تارک دنیا و زاهد می نامند اگر به قدرت برسند خائنانه ترین  قرارداد ها را بر ضد ملت خویش امضا می کنند همانطور که امروز منافع ملت ایران،  بر اساس قرار دادهایی بدتر از ترکمانچای به پای روسیه و چین ریخته می شود تا از خامنه ای و عروسک او در سوریه ، حمایت کنند. اگر نخواهم بی انصافی کنم باید یک دستاورد دیگر  انقلاب را نیز یاد آوری نمایم .  آیا رفتار آن کس را به یاد نمی آوریم  که با غرور می گفت «هر کس حزب واحد مرا قبول ندارد خائن است و از ایران  برود» . آیا اندیشیده ایم که اگر صدای انقلاب ملت  بر نمی خاست بر سر  ایران  و ایرانی چه می آمد؟

پس با قاطعیت می گویم « چه خوب شد انقلاب کردیم » . دستاورد این انقلاب  آن بود که نقش مخفی مانده« اکثریت روحانیون»  در دیکتاتور پروری برای ایرانیان آشکار شد و یقیناً  آنان  که شریک  دزد هستند نخواهند توانست  خود را  رفیق قافله جا بزنند و جنبش های ملی یا حتی مذهبی را منحرف سازند.همچنین هیچکس نمی تواند با نشان دادن دروازه های بزک شده تمدن، «ایرانیان مخالف خود» را غیر ایرانی بداند و حکم خروج آنان از ایران را صادر نماید.

۲۲ نظر:

  1. یعنی لازم بود سه نسل از مردم ایران بدبخت بشن و ایران ویران بشه تا این مثلا روشنفکرهای ایران متوجه این موضوع بشن؟ نمیشد با نگاهی به تاریخ دیگر کشورها و یا حتی نوشته ها زنده یاد کسروی و صادق هدایت به موضوع به این روشنی پی ببرید؟

    پاسخحذف
  2. من به روشنفکر مذهبی و معتقد باور زیادی به آنچه میگویند ندارم؛؛؛؛ ایشان به هر حال منتقد هستند اما چند سوال میماند؛آیا چون آنموقع بواقع اشتباه بود الان نیز اشتباه است؟ و میبایست این ظلم و ستم و جنایات را گذاشت تا هستی این ملت از بین برود؟ آیا پیام ایشان عدم انقلاب و پذیرش این حکومت بی داد است؟ آیا حالا که پای ایئولوژی خود ایشان بمیان آمده انقلاب بد است؟ و اگر اینطور نیست چرا همانطور که حکومت قبلی را سرنگون کردند ،تلاشی برای براندازی این حکومت ضد ایرانی نمیکنند؟ چرا به یکدفعه در برابر این حکومت ستم مدافع رعایت قانون اساسی شده اند؟ اما در دوره انقلاب به کمتر از مرگ شاه راضی نبودند؟ آیا بدین خاطر نیست که حکومت دینی را صرفأ برادران منحرف خود میدانند و دل به ااصلاح این جانیان بسته اند؟

    پاسخحذف
  3. تا وقتی‌ که مار در آستین میپرورانیم وضع ما همین است که هست. این شیخ خائن میره یه‌ شیخ خائن پست دیگر جاشو میگیره. و این مذهبی‌ها یا در حال گول زدن مردم هستن یا خودشان در حال گول خوردن هستند.برای نمونه بنی‌صدر میگفت عاشق امام بود. (اه چقدر از این کلمه امام بدم میاد) و در واقع گول ‌او را خورد. نوری‌زاد، واحد ی، رفسنجانی‌، کروبی، خامنه‌ای، جنتی، خاتمی، لاریجانی، موسوی، و و و همشون فریبکار و فریب خورده هستند. این بدبختا هم مقصر نیستند دینشون بهشون یاد داده که: جنایت، دروغ، تزویر، ریا خوب است و اسمش هم قصاص و تقیه است. بله آن ماری که ما در آستین داریم اسلام است.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. مار نه دین است نه شاه ونه امام و نه رهبر. مار، نفس و سرشت توست که از یک آدم عادی بت میسازی تا او تو را به ستایش خود وادار کند. همانگونه که امروز بخاطر سیاهکاریهای این خائنان عده ای شروع به بت سازی از رضا پهلوی و مادرش کرده اند تا دوباره روز از نو و روزی از نو. این رو بدان که با بد و بیراه گفتن به دین کار درست نمیشه. اصلاح باید از خود ما شروع بشه. بینش و آگاهی و خرد رمز رستگاریست.

      حذف
    2. سلام سورن، هر چند که میدانم چه میخواهی‌ بگویی، و با جمله آخرت هم کاملا موافقم که: بینش و آگاهی و خرد رمز رستگاریست! ولی‌ نحوه فکریت متاسفانه درست نیست! یعنی شما میخواهی‌ بگویی که تقصیر خود جوانان ماست که در کهریزک مورد تجاوز و شکنجه در حد مرگ واقع می‌شوند؟ فرقی‌ هم نمی‌کنه در چه رژیمی! شما میگی‌ مار، نفس و سرشت توست که از یک آدم عادی بت میسازی تا او تو را به ستایش خود وادار کند

      اما آیا واقعا توجه داری که نفس و سرشت، طبیعت و ذات انسان هست؟ فکر میکنی‌ واقعا افرادی هستند که ذاتا دوست دارند بهشون ظلم بشه؟ یا اینکه از اخلاق و عادات آنهاست که یک جوری تربیت شده‌اند که همیشه یه شیرعلی قصاب باید بالا سرشان باشد؟ اخلاق و عادات از امور اکتسابی هستند که در نتیجه تعلیم و تربیت بدست می‌آیند، و از ما این رو ساخته اند که هستیم. سلطه پذیر و بی‌ اراده و بتپرست. که هر سه‌ این خصایص مختص جوامع مذهبی‌ یا مکتبی‌ هستند. به این خاطر من معتقدم که حداقل دین از امور سیاسی خارج گردد، تا جا برای بینش و آگاهی و خرد که واقعا رمز رستگاری است باز شود. پیروز باشی‌





      حذف
    3. با سلام خدمت آقا مجید. من هم نگفتم که جوانان ما در کهریزک و یا در جاهای دیگر کار ناصواب کردند، درست بر عکس این جوانان بخاطر سر فرود نیاوردن در مقابل بت این مصائب رو متحمل شدند. بله من فکر میکنم که در اثر بی خیالی و گرفتاریهای زندگی روزمره سرشت انسان استحاله پیدا کرده و بت پرستی برایش بصورت طبیعی جلوه میکنه که این مسئله در اثر عدم آموزش و آگاهی نهادینه میشه. پس نگو که حرف من درست نیست. من به دین اعتقاد دارم ولی نه در سیاست . دین میگوید یگانه پرست باشید نه رهبر پرست، نه مقام پرست، نه پول پرست... ما امروز شاهدیم که این شیادها چه بلایی بر سر مردم آورده اند. باید دین برای همیشه از سیاست جدا باشه. اگر ما اینها رو در نظر بگیریم و همواره بدنبال آگاهی برویم مطمئن باش که جلوی هر بی خردی سر تعظیم فرود نمی آوریم. موفق باشید.

      حذف
  4. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  5. جناب واحدی وقتی این نوشته را خواندم بسیار متعجب شدم که شما همچین حرفی بزنید "باید انقلاب می شد تا مردم باید کسانی که خود را تارک دنیا و زاهد می نامند اگر به قدرت برسند خائنانه ترین قرارداد ها را بر ضد ملت خویش امضا می کنند "
    این چه حرفی اقا! مگر ۱۰۰سال پیش مردم ندیده بودند چه کسانی با مشروطه مخالفت کردند؟ مگر همان مخالفان ازادی را به دار نکشیدند ؟ مگر شیخ فضل‌الله نوری را به دار نکشیدند به خاطر طرفداری از استبداد؟ مگر همین کسانی که پیرو مارکس بودند نخوانده بودند مذهب تریاک توده هاست؟ مگر همین اخوندا نبودند که با مدارس مخالفت کردند ؟ به قول دکتر شفا این جاروکشان خمینی به دلیل تنفر زیاد از شاه به دنبال نابودی شاه به هر وسیله ای بودند حالا میخواست اون وسیله اخوند واپسگرا باشد
    اقای واحدی این تجربه که اخوند عامل شکست مشروطه و عامل عقب ماندگی است را میتوانستیم بودن این انقلاب متوجه بشیم . در مقالات علی اکبر داور به درستی پیش بینی قدرت در دست اخوند را کرده بود همینطور کسروی حتی رضا خان (بی سواد!) هم در سفرنامه مازندارن خود مینویسد: آنچه که از همه مهمتر، و غيرقابل عفو است، اختلاط سياست است با مذهب، که تمام سلاطين صفويه شريك در اين اشتباه اند،... یا جلوتر مینوسند: اختلاط آنها با يكديگر نه به صرفه مذهب تمام می شود، نه به صرفه سياست اداری، و بالمال در ضمن اين اختلاط و امتزاج، هم مذهب سست و بلااثر می گردد، و هم سياست رو به تمامی و اضمحلال می رود(که البته چندین جای دیگر نتیجه اختلاط مذهب سیاست را در سفرنامه خود نوشته اند). اگر به کتاب های زمان انقلاب حتی ۵۰ سال قبل از ان هم رجوع کنید میابید که جامعه با بالاتر رفتن سواد متوجه میشد که دیگر مذهب را وارد سیاست نکند.
    در اخر هم باید بگویم جناب اقای واحدی برای فهمیدن ضرر و عواقب نیش مار نباید نیش زدن را تجربه کرد میتوان با هزینه کمتری و با رجوع به عالمان پزشکی ضرر نیش مار را اموخت.
    بابک پاینده

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بعضی وقتها برای شناخت یک بیماری لازم است تا آن بیماری و اثرات آن را لمس کنی تا بتوانی با درمان مناسب آنرا از بین ببری حالا هر هزینه ای که میخواهد داشته باشد. ملت ایران دارای حافظه تاریخی خوبی نیست خاصه اینکه تجربیاتی از نوع مشروطه حالت درس تئوریک برای آنها داشته. لازم بود تا در کارگاهی بصورت عملی آموزش ببینند. تازه مگر رژیم شاه بدنبال آگاهی دادن به مردم بود؟ شاه تنها چیزی که بلد بود ؛مردم رو نادان نگه دار تا راحت حکومت کنی. این شعار اکثر پادشاهان ایران بود. وقتی میگویم آگاهی، منظور درس ریاضی و یا فیزیک نیست بلکه، درس زندگی و روش زندگیست که پایه آن فلسفه و تاریخ و مباحث سیاسیست.

      حذف
  6. من فکر می کنم نظر آقای واحدی بسیار محترم هست چون توی اون شرایط به نظر می رسه که به جز عده کمی، سایر مردم و روشن فکران همگی مسخ شده بودند. من اصطلاح خودکشس سیاسی رو در مورد انقلاب خیلی دوست دارم چون همه با هم تصمیم گرفتن چشماشون رو ببندند و فقط و فقط شور انقلابی داشته باشند و انقلاب کنند که خوب الان هم همین افراد دارند تاوان کار خود را پس می دهند.
    شعار دادن خیلی راحته . الان همه می دونند باید چه می شد اما توی اون شرایط حتی اون دسته از افراد کمی که این هشدارها رو می دادند صداشون توی همهمه گم می شد، درسته توی همهمه صداشون گم می شد.
    همین آقای بختیار چقدر هشدار داد، مگه کسی یه خرجش رفت.
    به هر حال شور و شوق انقلابی بود و این هم از تبعاتش

    با دیدگاهی جامع تر می شه خوش بین بود که این قضیه در نهایت اعتماد خیلی ها رو به روحانیت و دین از بین برد، اگر چه خیلی خوب بود ، آره واقعن خیلی خوب بود اگر مردم مجبور نبودند این درس رو به این تلخی بگیرند.
    امیدوارم دست کم درس خوبی گرفته باشند.

    پاسخحذف
  7. جناب واحدی سخن درستی گفتید اما در دو مورد با نظر شما مخالفم . اول اینکه در زمان شاه مگر چند کشور دموکراتیک بود .ما آزادی های زیادی داشتیم غیر از ازادی سیاسی و حق انتخاب(که البته خیلی مهم هستند) چرا که بدرستی فکر میکرد مردم افسون نیرنگ روحانیون هستند که اگر به انها ازادی کامل داده شود به بیراهه میروند. که رفتند.33 سال است ننگ محجور بودن را به جان خریده اند و دم بر نمی آورند.(ولی مطلقه فقیه)مثل بچه های شیطونی که به آنها می گفتند برو با ولی ات بیا.
    دوم هر روحانی که شما فکر می کنی از همه بهتر وروشنفکر تراست را در معرض چند تا سوال در مورد چرائی افضل بودن فاطمه دختر پیامبر یا اینکه بگویی من با تحقیق فهمیدم اسلام به درد من نمی خورد ببین چه بلائی سرت می آورند.به نظر من روحانیونی مثل کاظمینی می خواهند نسل روحانیون را نجات دهند تا در یک فرصت دوباره قدرت معنوی خود را فردای سقوط رژیم حفظ کنند بنا بر این انها هم کم خطر نیستند

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. برادر، تو هم که به درد آخوندها گرفتار شدی! یعنی، بد بینی و دشمن خواندن همه و بدتر از همه اینها عدم تحمل عقیده دیگران.

      حذف
  8. من فکر می‌کنم خیلی‌ از دوستان این نکته را فراموش کردند که ریشه مذهبی‌ اکثریت مردم ایران باید در نظر گرفته شود. و صحبتهای آقای واحدی به توجه به این حقیقت تلخ شاید بیشتر معنی‌ پیدا می‌کند.

    پاسخحذف
  9. آقای واحدی به نظر میرسه که شما اول تیتر رو انتخاب کردید و بعدش مطلبی سرهم بندی کردید تا به تیتر بخوره . هدف اصلی شما از این نوشته فقط این بود که بگید خوب کاری کردیم انقلاب کردیم . مثل بچه پررویی که کاری خطا میکنه و بعد از تذکر والدینش میگه اصلا خوب کردم . این اصلا خوب کردم جایی کاربرد داره که گوینده در نهان از خطای خودش آگاهه ولی نمیخواد بپذیره یا اقرار به شکست بکنه . بیشتر به نظر میرسه شما مغرور هستید نه شاه. باز هم درود برر نوریزاد که شجاعت اعتراف به حقیقت رو داشت و آب در خوابگه شما بیچارگان ریخت

    پاسخحذف
  10. پاک دلانی چون دکتر شریعتی! . شما هنوز هم اسیر اندیشه ارتجاعی شیادی چون شریعتی هستید . بیشتر از این نباید از شما انتظاری داشت که سطح سواد و شعور شما همینقدره . از هم نشینی با آخوندی به نام کروبی هم میشه بیشتر شما رو شناخت . بچه هیئتی پامنبرآخوند نشینی که جرات فراتر بردن اندیشه اش از دکتر!!! شریعتی رو نداره . شماها ذهنتون اسیر و دربنده . از شریعتی عبور نمیتونید بکنید . مختون نمیکشه . نباید هم انتظار بیشتری ازتون داشت. مخلص کلامتونم اینه : انقلاب کردم خوب کاری کردم انقلاب کردم . اصلا دلم خواست . فضولیش به کسی نیومده . گویی باید چندین نسل زندگیشون تباه میشد . امثال من آواره میشدند ، هنر و سینما و موسیقی مملکت به فنا میرفت . کلی جوان بر اثر جاه طلبی خمینی در جنگ کشته میشدند ، تحریم میشدیم ، اقتصاد فلج ونابود میشد و آخرسر پاک دلی چون شریعتی! که چندسال قبل از انقلاب مرده بفهمه اندیشه اش اشتباه بوده . پوچ تر از این نوشته شما نمیشه نوشته ای پیدا کرد .

    پاسخحذف
  11. ملت ایران یک حکومت به آخوندها بدهکار بودآنهادر انقلاب بهمن 57 مزد 1400 سال شیون و شیادی شان را گرفتند شریعتی هم یک ساده لوح فریب خورده بود که جاده صاف کن شیادی به نام خمینی شد.روشنفکر دینی!! آه چه ترکیب زشتی! مزخرف ترین ترکیب واژه ای که بشر میتوانست از ابتدای خلقت تا انتهای آن خلق کند

    پاسخحذف
  12. جناب واحدی با درود،

    «هر کس حزب واحد مرا قبول ندارد خائن است و از ایران برود»

    این خط را به صورت نقل قول مستقیم در گیومه نوشته اید که به عنوان یک نویسنده حرفه ای رفرنس مطلب نقل قول شده در پای مقاله لازم است. لطفا رفرنس جمله نقل قول شده را در پایین مطلب خود اظافه نمایید.

    جهت اطلاعات بیشتر به معنی گیومه در ویکیپدیا مراجعه نمایید:

    http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%DB%8C%D9%88%D9%85%D9%87

    با تشکر

    رستم فرخزاد

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ما که نمیدونیم، لطفا شما ما رو به راه درست رهنمون بفرمائید.

      حذف
    2. شما از طرف جناب واحدی به کامنتها جواب میدید؟ پس لطفا رفرنس نقل قول مستقیمی که از قول شاه در گیومه نوشته شده را محبت کنید نشان دهید. امیدوارم از ترجمه و تفسیر دوری کنید چون جمله نقل قول مستقیم در گیومه مفهوم کاملا مشخصی دارد.

      در غیر این صورت عذرخواهی و ویرایش واجب است.

      با احترام

      رستم فرخزاد

      حذف
    3. دوست عزیز بنده از جانب واحدی پاسخ نمیدهم ولی چون در پای هر نظری اجازه پاسخ گذارده شده بنابر این به خود اجازه پاسخ میدهم. اولا، من فکر میکنم که شما بجای یافتن سوال برای پاسخ خود بدنبال سفسطه هستید. دیگر این جمله داخل گیومه که از شاه فنا شده میباشد بر همه آشکار است و خود نیز بدان اذعان دارید. پس شما چرا بدنبال رفرانس آن هستید؟ لطفا این سوال را از اعماق وجود خود بکنید تا بلکه شاید به حقایقی دیگری نیز دست یازید. با احترام.

      حذف
    4. لطفا به جای گردن کلفتی صحبتهای خود را مستند کنید. در غیر این صورت واژه پروپاگاندا قابل استفاده است.

      تعریف پروپاگاندا بر اساس لغت نامه دهخدا:

      http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-a4675bf4145a4dbca1a28c1018de0639-fa.html

      حذف