شیخ احمد جنتی پس از ماهها غیبت باردیگر در تریبون نماز جمعه تهران حضور پیدا کرد و البته این حضور بیش از حد معمول ، خبر ساز شد. وی که تنها سه روز بعد از سخنرانی هشدار آمیز رهبر ، خطبه های نمازجمعه را ایراد می کرد به موضوع « انتخابات آزاد » نیز اشاره کرد و در این خصوص اظهار داشت :« شکست خورده های سیاسی این روزها صحبت از انتخابات آزاد می کنند و یکی از آنها که از همه گردن کلفت تر است مدت ها قبل این موضوع را مطرح کرده و بقیه هم پشت سر او این خط را دنبال کردند ». البته احمد جنتی از انگیزه کافی برای ناسزاگویی به متقاضیان «انتخابات آزاد » بر خوردار است زیرا او در دودهه گذشته همواره متهم ردیف اول در قلع و قمع های انتخاباتی بوده است اما آنچه بیش از انگیزه های شخصی، احمد جنتی را به درشت گویی اخیر وادار کرده، یک خصلت شخصی رهبر است. خامنه ای علاقه دارد هر نوع ابراز موافقت یا مخالف خوانی با امور سیاسی ، اقتصادی و مذهبی در هماهنگی با اظهارات واراده او باشد. این نکته را همه اطرافیان رهبر به خوبی درک کرده اند . لذا جنتی پس از مدت ها غیبت ، به عرصه بازگشته تا در مورد آزادیخواهان انتخاباتی سخنی بگوید که نخستین بار در سال ۱۳۸۲ توسط رهبر بیان شده بود. در آن زمان ، قرار بود انتخابات مجلس هفتم بر گزارشود تا به گفته جنتی « وقتی انسان رادیوی مجلس را باز می کند دیگر از سخنان نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم دچار "تن لرزه" نشود». برای تحقق این خواسته جنتی و همفکرانش، بیش از دو هزار نفر از داوطلبان نمایندگی رد صلاحیت شدند و به تعبیر رؤسای وقت قوای اجرائیه و مقننه ، تکلیف ۱۹۰ کرسی از دویست وهفتاد کرسی پیشاپیش توسط شورای نگهبان معین گردید . در آن زمان، اکثریت نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم در اعتراض به رویه شورای نگهبان دست به تحصن زدند و خواستار رسیدگی به موضوع شدند . خاتمی و کروبی که یکی ریاست دولت و دیگری ریاست مجلس را به عهده داشت مذاکراتی را با رهبر آغاز نمودند . رهبر هم ظاهراً دستوری خطاب به شورای نگهبان صادر نمود اما چون جدیتی در آن دستور وجود نداشت شورای نگهبان راه خود را ادامه داد . آخرین درخواست رؤسای دو قوه از رهبر ، تعویق در برگزاری انتخابات بود اما رهبر که برای راحت شدن از پدیده ای به نام مجلس آزاد ، شخصاً جریان رد صلاحیت ها را هدایت می کرد در برابر رؤسای قوا ایستاد . بهانه او در آن زمان این بود که « کسانی هستند که زیاده خواهند و همانطور که عرض کردیم با گردن کلفتی می خواهند کار خود را پیش ببرند» [پانزدهم بهمن ماه ۱۳۸۲ ]. کسانی که رهبر از آنها به عنوان « گردن کلفت های زیاده خواه » نام می برد نمایندگان سرشناس مجلس ششم ودر رأس آنها پیر شجاع بهزاد نبوی بودند که آمادگی خود برای کناره گیری از کاندیداتوری را اعلام کرده بودند به شرط آنکه سایر کاندیداهایی که به ناحق رد صلاحیت شده اند به صحنه انتخابات باز گردانده شوند.
اظهارات اخیر رهبر و هشدار او به کسانی که از انتخابات آزاد سخن می گویند نشان می دهد در واقع آنچه که همواره آقای خامنه ای را رنج داده ، خواسته مشروع آزادیخواهان برای بر گزاری یک انتخابات نسبتاً آزاد بوده و هست ؛ همان چیزی که او به خیال خویش از سال ۱۳۸۲ پرونده آن را بسته اما بسیاری از اصلاح طلبان ، از هوش کافی برای تشخیص نقشه او بر خوردار نبوده اند.
سخن دیروز شیخ احمد جنتی در واقع بازتاب دهنده وحشت نُه ساله رهبر از آزادیخواهانی است که علیرغم مداراهای های گذشته با نظام ، از اواخر سال ۱۳۸۲ و هم زمان با اراده رهبر برای محدود سازی هر چه بیشتر حق انتخاب مردم ،تصمیم گرفتند بر انتخابات آزاد تأکید کنند. اما رهبر حق داشت و حق دارد که ازعبارت « انتخابات آزاد » وحشت داشته باشد زیرا حتی سخن گفتن از آن را به معنای مرگ سیاسی خویش می پندارد . از سوی دیگر او به چیزی جز تمکین از کارگزاران حکومتی و فعالان سیاسی نمی اندیشد لذا تحمل شنیدن سخنی در خصوص انتخابات آزاد راندارد که او را به وحشت می اندازد . او برای رفع این وحشت ، در سال ۱۳۸۲ متقاضیان انتخابات آزاد را گردن کلفت نامید و در سال ۱۳۸۸ همان آزدایخواهان را به زندان افکند تا به خیال خود دیگر شاهد گردن کلفتی نباشد. امااو برای خلاصی از گردن کلفت های آزدایخواه ، به دیکتاتور های حقیر و بی هویتی دل بست که اکنون برخی از آنها در کنار آزادیخواهان واقعی ، شعار انتخابات آزاد را سر می دهند تا بر وحشت رهبر درمانده بیفزایند.
به هرحال به نظر می رسد تعداد کسانی که برای رسیدن به هدف آزادیخواهانه یا برای خون کردن دل رهبر، از انتخابات آزاد سخن می گویند روز به روز افزوده خواهد شد و اگر عمر سیاسی برای خامنه ای باقی باشد بر وحشت او از این گردن کلفتی ها نیز اضافه می شود و « نُه ساله » باقی نخواهد ماند .
من می خواهم از زاویه دیگری به شخصیت علی خامنه ای نگاه کنم و آن اینست که ایشان نه این که در دانشگاه پاتریس لومومبای روسیه درس خوانده به شخصیتهای بلشویک ها خیلی علاقه مند است و خود را در قالب استالین آرزو میکند که با گفتن هر سخنی چاپلوسان و تئوری پردازان حرفهای او را قرقره و پر و بال بدهند.و این موضوع را خود ایشان بدون مقدمه قبلی اظهار کرده بود ولی از افعال معکوس استفاده کرده بود مبنی بر اینکه من استالین نیستم که سخنان مرا تئوریزه کنند(یعنی میخواهم باشم)
پاسخحذفسلام ممکن هست براتون برای من یه دعوتنامه برای عضویت در بالاترین به ایمیل زیر بفرستید .ممنون
پاسخحذفTheoangel662@yahoo.com