نام علی محمد بشارتی را حتماً شنیده اید . او در کابینه دوم هاشمی رفسنجانی ، وزیر کشور بود و رابطه خوبی با نیروهای موسوم به چپ و کارگزاران سازندگی نداشت . اما با فشار هاشمی رفسنجانی ، مدیریت کرباسچی بر شهرداری تهران را پذیرفته بود. معروفیت بشارتی در میان بسیاری از ایرانیان ، بیش از آنکه به خاطر تصدی وزارت کشور باشد مدیون یک اظهار نظر « احمدی نژادی » او در سالهای میانی دهه هفتاد بود. او در جمع استانداران خود ، به ناگاه سر به سوی آسمان کرد و گفت : « خدایا! آیا از استانداران من راضی هستی ؟» و بلافاصله ادامه داد : « خدا می گوید بله، راضی هستم » . . البته او یکی از مقاوم ترین زندانیان سیاسی حکومت شاه هم بود به طوری که می گویند علاوه بر اعمال سخت ترین شکنجه ها ، او را بیش از دوسال از ملاقات با خانواده خود محروم کرده بودند. اینها را نوشتم تا کمی با شخصیت او آشنا شوید.
با روی کار آمدن دولت خاتمی ، علی محمد بشارتی از مقام خود کنار گذاشته شد و تا حدود یک سال نام او در محافل سیاسی مطرح نبود.در روند محاکمه کرباسچی و شهرداران مناطق تهران ، بار دیگر نام بشارتی بر سر زبان ها افتاد . در آن موقع ، بر خلاف پرونده « اختلاس سه هزار میلیارد تومانی دولت احمدی نژاد » ، رهبر جمهوری اسلامی فرمان « کِش دهید » صادر کرده بود و گزارش تلویزیونی از روند محاکمه کرباسچی در صدر برنامه های پربیننده تلویزیون قرار داشت. در میانه محاکمه ، قاضی اصلی پرونده را به مرخصی فرستادند و محسنی اژه ای به عنوان جانشین ، ادامه محاکمه را در دست گرفت تا دستور رهبر برای «کِش دادن هرچه بیشتر ماجرا» مطابق میل او پیش برود. کسانی که آن شوی تلویزیونی را تعقیب می کردند به یاد دارند که مهم ترین موارد اتهامی کرباسچی ، پرداخت وام به چند تن از شهرداران و اعطای تخفیف چند میلیون تومانی در واگذاری زمین به دو تن از مدیران دولتی بود. کرباسچی در دادگاه خود ادعا کرد برای پرداخت وام ، از وزیر وقت کشور ـ علی محمد بشارتی ـ کسب اجازه کرده است. محسنی اژه ای هم که از اختلاف عمیق سیاسی میان بشارتی و کرباسچی خبر دار بود با شعفی خاص اعلام کرد که از بشارتی برای ادای شهادت دعوت خواهد شد.
در جلسه بعدی دادگاه ، بشارتی علیرغم انتظار همگان ، اعلام کرد موضوع را به یاد نمی آورد اما با استناد به اینکه « کرباسچی دروغ نمی گوید »مسئولیت وام ها را پذیرفت و علاوه بر آن ، به دفاع از عملکرد مدیریتی شهردار تهران پرداخت به طوری که محسنی اژه ای سخنان او را قطع کرد و البته وعده داد که « آقای بشارتی را در جلسات بعدی دادگاه دعوت خواهیم کرد تا نظراتشان را در این مورد بگویند». نا گفته نماند اژه ای پس از آن جرئت نکرد ـ یا اجازه نیافت ـ بشارتی را بار دیگر به دادگاه بیاورد تا مردم شاهد ادامه دفاع او از کرباسچی باشند. اما همان حضور کوتاه بشارتی ، بسیاری از رشته های رهبر و عوامل او راپنبه کرد .
فردای همان روز به دیدن اقای کروبی رفته بودم. نخستین سؤال او از من آن بود که « سخنان بشارتی در داگاه کرباسچی را شنیدی؟ » چون می دانستم کروبی از سخن صریح من ناراحت نمی شود گفتم :« من پس از شنیدن حرف های بشارتی فهمیدم خدا ترسی و شرف ، از هر چیز بهتر و راهگشاتر است ». به شیخ گفتم : « محسنی اژه ای که اینگونه به جان مدیران دولت خاتمی افتاده و به دستور رهبر از آنان انتقام گیری می کند همان کسی است که توسط همفکران من و شما بزرگ شد و اسم ورسمی پیدا کرد . اگر یک "جو" از شرافت بشارتی در وجود ما بود در جریان دادگاه فاضل خداداد که هدف اصلی آن انتقام گیری درون جناحی از محسن رفیق دوست بود آنقدر برای محسنی اژه ای هورا نمی کشیدیم ». به شیخ گفتم چون در آن ماجرا یکی از دشمنان سیاسی ما ، منکوب می شد در برابر احکام ناعادلانه اژه ای از جمله اعدام نا جوانمردانه فاضل خداد سکوت کردیم اما "بشارتی" بدون توجه به توقع رهبر و سایر همفکرانش ، ندای وجدان و شرافت خویش را لبیک گفت و کاری کرد که نه دوستانش باور می کردند نه رقبایش انتظارداشتند.
آخرین سخنان عسگر اولادی ، مرا به یاد همان ماجرا انداخت که اکنون بیش از پانزده سال از آن گذشته است. البته من اظهارات اخیر عسگر اولادی را بخشی از یک پروژه می دانم که به صورت مشترک توسط گروهی از محافظه کاران و معدودی از اصلاح طلبان حکومتی، پیگیری می شود.هدف نهایی این پروژه ، کاهش از مظلومیت موسوی و کروبی و نهایتاً اجرای پیشنهاد عبداله نوری است که « نباید به بهانه ادامه حصر موسوی و کروبی ، فرصت حضور در انتخابات را از دست داد». اما در عین حال ، ادبیاتی که عسگر اولادی برای اجرای همین پروژه انتخاب کرده و حرمت گذاری شرافتمندانه او نسبت به آن دوزندانی سرفراز ، نشانه ای از بیدار شدن حس خداترسی و شرافت در اوست؛ چیزی که امروزه در میان اغلب مدعیان خدا ترسی ، به شدت کمیاب و در داخل حکومت جمهوری اسلامی ، نایاب است.
اینها همه خیمه شب بازی است برای حداقل 2 هدف : اول گرم کردن تنور انتصابات در بلند مدت و دوم انحراف افکار نخبگان از مذاکرات با آمریکا در پشت پرده و شرافت و جوانمردی در ببن کرگزارن حکومتی از مدیر کل به بالا مفهوم ندارد وگرنه به این مقام نمیرسیدند
پاسخحذف