۱۳۹۱ آذر ۳۰, پنجشنبه

خامنه ای بر سر دو راهی ؛ خاتمی یا مشایی؟

با نزدیک شدن به زمانی که نظام جمهوری اسلامی برای اجرای" برنامه ای به نام انتخابات ریاست جمهوری" تعیین کرده است گمانه زنی ها، تحلیل ها و القائاتی که با پوشش تحلیل در اختیار افکار عمومی قرار می گیرد در حال افزایش است. در این میان  اسامی بسیاری به گوش می رسد که البته دو نام بیش از سایر نام ها مورد توجه قرار می گیرد. سید محمد خاتمی  واسفندیار رحیم مشایی دو نامی هستند که با نزدیک تر شدن به سال ۱۳۹۲، بخش قابل توجهی از خبرها را به خود اختصاص می دهند. صاحبان این دونام وسرنوشت انتخاباتی آنها  شباهت ها و اشتراکاتی دارندکه مهم ترین اشتراک، ابهام در خصوص امکان حضور آنان در انتخابات است. از سایر اشتراکات این دو می توان به جلب توجه   کنونی  و محبوبیت اولیه این دو  ـ اصلی یا کاذب ـ  و دلیل اصلی این محبوبیت و جلب توجه  اشاره کرد.  علاقه به شرکت در انتخابات و تلاش برای مخفی نگهداشتن  این علاقه از دیگر تشابهاتی است که این دو نام را ـ علیرغم تفاوت های غیر قابل انکار اخلاقی و سیاسی  ـ در کنار یکدیگر قرار می دهد. بسیاری از قرائن ، نشان دهنده علاقه  و اراده مشایی برای  کاندیداتوری است. خاتمی نیز انگیزه های زیادی برای حضور در انتخابات پیدا کرده که البته در مورد او  شاید به پافشاری گروههای موسوم به اصلاح طلب  استناد شود.اما انگیزه  یا دلیل ورود این دو به انتخابات، هر چه که  باشد رهبر جمهوری اسلامی جز تحت فشار های سیاسی و اجتماعی اجازه ورود ایشان به انتخابات را نخواهد داد. خاتمی و مشایی تفاوت های فراوانی با یکدیگردارند اما نخستین جلب توجهات عمومی به هر دو، مرتبط با تلقی "تفاوت دیدگاههای ایشان با رهبر" بوده است. "مشایی سال ۹۱" از برخی جهات  در شرایطی مشابه با "خاتمی سال ۷۵"  قرار گرفته است. خاتمی تا قبل از زمستان آن سال، تنها برای گروههای خاصی از جامعه از جمله هنرمندان و نویسندگان، شناخته شده بود و آنچه اقبال عمومی به او را موجب شد تلقی ذهنی جامعه ایران از تفاوت دیدگاههای سیاسی و فرهنگی او با گفتمان غالب در نظام بود. درواقع ، بسیاری از  ایرانیان بدون آنکه  ارزیابی دقیقی از توانایی های خاتمی برای اداره کشور داشته باشند او را برگزیدند تا کسی که کاندیدای محبوب حاکمیت تلقی می شد به ریاست جمهوری نرسد. در خصوص مشایی  البته نتیجه عملکرد او و حامیانش هم اکنون در برابر چشمان اکثریت ایرانیان قرار دارد اما در عین حال  او تلاش کرده  دیدگاههای خود را دارای بیشترین فاصله با مواضع رهبر جمهوری اسلامی نشان دهد به طوری که در حال حاضر بسیاری از ظاهر بینان، او را در جبهه مخالفان حقیقی  رهبر می بینند و لذا هم اکنون حداقل برای گروهی از ایرانیان، او در موقعیتی مشابه با جایگاه خاتمی در سال ۷۵ قرار گرفته است اگر چه به نظر می رسد تعداد و طبقه اجتماعی جذب شدگان به مشایی با جمعیت و طبقه اجتماعی کسانی که در سال ۱۳۷۵ به خاتمی اقبال کردند تفاوت اساسی دارد. در باب مشابهت های این دو  همچنین می توان به مخالف خوانی های دستوری اشاره کرد که توسط بی منطق ترین حامیان رهبر نسبت به آنان ابراز می شود.

 علیرغم مشابهت در نحوه نگاه گروههایی از جامعه ایران به خاتمی و مشایی، این دو، تفاوت های اساسی نیز دارند. نخستین تفاوت، به دیدگاههای فرهنگی آنان باز می گردد. نگاه سید محمد خاتمی به مقوله فرهنگ و نقش حکومت در کنترل فعالیت های فرهنگی مردم، موجب کناره گیری او از وزارت ارشاد درسال ۱۳۷۱ شد که شادمانی رهبر را به دنبال داشت. اما ده سال بعد از استعفای اعتراضی خاتمی، هیئت امنای یازده نفره سازمان فرهنگی - هنری شهرداری تهران، اسفندیار رحیم مشایی را به ریاست آن سازمان برگزید تا آثار به جا مانده از دوره تسلط کرباسچی و گروه او بر فرهنگسراها را از بین ببرد. احتمالاً‌بسیاری از کسانی که این مقاله رامی خوانند نمی دانند که از گروه یازده نفره  منصوب کننده مشایی،  شش نفر  از جمله فرمانده بسیج و رئیس صدا وسیما مستقیماً‌توسط رهبر جمهوری اسلامی انتخاب شده بودند.اما میان خاتمی و مشایی تفاوت بزرگتری نیز وجود دارد. خاتمی اگرچه در دوره ریاست  جمهوری در حد و اندازه ای مردم وحامیان او توقع داشتند ظاهر نشد اما باید اذعان کرد جز در موضوع حصر آیت اله منتظری، در هیچ زمینه دیگری مجری سیاست های رهبر برای سرکوب سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی نبود در حالیکه رحیم مشایی متعلق به قبیله سیاسی احمدی نژاد است که تا همین اواخر از اصلی ترین پیاده کنندگان و تقویت کنندگان سیاست های غیر دموکراتیک رهبر تلقی می شدند.به همین جهت، نگاه رهبر به این دو نیز بسیار متفاوت است. آقای خامنه ای می داند میان او و خاتمی، تفاوت عمیق گفتمانی  با سابقه بیست ساله  وجود دارد در حالی که اختلاف  گروه احمدی نژاد با رهبر، جدید و بر سر سهم خواهی از مناصب حکومتی است و این گروه، تنها در دوره ضعف رهبر به مخالف نمایی با او می پردازند. همین تفاوت می تواند در صورت کاندیداتوری  خاتمی و مشایی، سرنوشت متفاوتی برای آنها رقم  بزند.

اگر فشار اصلاح طلبان نزدیک به خاتمی برای کاندیداتوری، حضور  او در انتخابات را زمینه سازی نماید و اگر اسفندیار رحیم مشایی در لیست کسانی نباشد  که قرار است از میان نزدیکان احمدی نژاد مورد بر خورد قضایی قرار گیرند این دو، جنجالی ترین افرادی  خواهند بود که برای کاندیداتوری اعلام آمادگی خواهند کرد. اما به نظر می رسد در غیاب فشار های خرد کننده داخلی و انزوای روزافزون خارجی،  اولاً امکان برگزاری انتخابات آزاد  فراهم نخواهد شد و ثانیاً نامزدی این دو نفرمورد قبول قرار نمی گیرد. اما از سوی دیگر به نظر می رسد هیچیک از تحولات مهم ماههای آینده آنگونه که رهبر می خواهد پیش نخواهد رفت. لذا ممکن است او ناچار به پذیرش مکانیزم هایی شود که گروههای از مردم را نسبت به سلامت نسبی انتخابات قانع سازد.همچنین برای کاهش  فشار های خُرد کننده داخلی و خارجی، بعید نیست که او در آخرین فرصت های قبل از تاریخ تعیین شده برای انتخابات، کاندیداتوری برخی افراد را بپذیرد  که قادر به جذب آرای بخشی از ناراضیان  هستند. در آن صورت ، با اطمینان می توان گفت در مورد خاتمی، پذیرش کاندیداتوری او به  اعلام برائت از زندانیان سر شناس جنبش سبز و قبول نتایج انتخابات سال ۸۸ موکول خواهد شد . اگر خاتمی  بخواهد برای دریافت چراغ سبز رهبر ،  به چنین اقداماتی  تن دهد ـ که طرفداران او ، آن را بعید می دانند ـ آنگاه  عاملی تعیین کننده در انتخابات نخواهد بود زیرا اغلب حامیان سنتی و طرفداران اصلاح طلب خویش را ازدست خواهد داد بدون آنکه بتواند از جناح مقابل، رأی قابل توجهی به اردوی خویش بیاورد.اما شرایط برای  مشایی، متفاوت است. درست است که رهبر جمهوری اسلامی  به دلیل اقدامات یک سال و نیم اخیر احمدی نژاد وتیم او، کینه ایشان را به دل گرفته است اما از ناحیه این گروه احساس خطر جدی نمی کند. مانع ظاهری دیگر برای کاندیداتوری مشایی، مخالفت اغلب مذهبی های سنتی با اوست  که  جبهه   "مخالفان دستوری مشایی" راتقویت کرده است. اما در این مورد نیز  اولاً رهبر به توانایی خویش برای   ساکت نگهداشتن مخالفان دستوری ایمان دارد همانگونه که درهفت سال گذشته هیچگاه به آنان اجازه داده نشده است کفن پوشی های  حکومتی سالهای ۷۶ تا ۸۴  را تکرار نمایند.ثانیاًبه گمان  رهبر  می توان مخالفت های  روحانیون سنتی با مشایی را با توجیهاتی از قبیل تهدیدخارجی  کنترل کرد. ضمن آنکه  اگر اراده آقای خامنه ای بر پذیرش کاندیداتوری  و حتی انتصاب مشایی به ریاست جهوری باشد  در شرایط فعلی وجود مخالفان دستوری و حقیقی مشایی، یک امتیاز بزرگ برای رهبر تلقی می شودزیرا هر گاه لازم باشد با بسیج همین گروهها و افراد،برای مشایی  و تیم او مزاحمت های رسمی و غیر رسمی ایجاد خواهد شد تا به فکر ورود به قلمرو رهبر و نهادهای وابسته به او نیفتد. رهبر همچنین می دانداگر مشایی محبوبیتی کسب کرده باشد  بخش عمده ای از این محبوبیت، اصیل و متعلق به شخص مشایی نیست بلکه ریشه آن را باید  در نفرت  از مخالفان پر سر وصدا وکم طرفداراو جستجو کرد. همچنین مشایی فاقد پایگاه شناخته شده در عرصه بین المللی است و از این ناحیه نیزبرای آقای خامنه ای  نگرانی وجود ندارد.

همه موارد فوق تفاوت های خاتمی با مشایی  را به نمایش می گذارد.به همین جهت حتی به فرض اعلام برائت خاتمی از جنبش سبز که احتمال رأی آوری او را به شدت کاهش می دهد بعید است رهبر جمهوری اسلامی  ریسک  بر گزاری انتخاباتی  نسبتاً آزاد با حضور او  را بپذیرد زیرا رأی مجدد مردم به خاتمی،  به معنای رفراندومی رسمی علیه رهبر خواهد بود. آقای خامنه ای  نگران است که در صورت ورود خاتمی به عرصه انتخابات، بخشی  از راستگرایان سنتی که در سالهای اخیر مورد بی مهری رهبر  قرار گرفته اند پشت سر خاتمی قرار گیرند و اودر انتخاباتی نه چندان باشکوه و بدون نیاز به آرای اصلاح طلبان ودگراندیشان، به ریاست جمهوری برسد.

با توجه به آنچه در بالا آمد براین باورم  تا این لحظه، رهبر مایل به حضور خاتمی و مشایی در انتخابات نیست امااگر مجموعه شرایط داخلی و خارجی، او را به پذیرش کاندیدای غیر مطلوب خویش وادارنماید این فرد مشایی خواهد بود ونه خاتمی. بر همین اساس به نظر می رسد در کنار افشاگری های مربوط به روند انتخابات و نیز مسلوب الاختیار بودن رئیس جمهور منتخب، بایستی واقعیت های مربوط به طایفه سیاسی احمدی نژاد نیز با دقت برای مردم تشریح شود تا بازار گرمی های انتخابات، حقایق کشور و نقش گروه احمدی نژاد در خلق شرایط فعلی را تحت الشعاع قرار ندهد.  

۱ نظر:

  1. دیگه کی امیدی به انتخابات داره که اصلا نیاز به تحلیل و بررسی داشته باشه. عمیقا باور دارم که برنده این نمایش، هرکی باشه به هیچ عنوان مردم نیستند.

    سناریویی که تو تمام این سالها قبل و بعد انتخابات اجرا شده، با کمی تغییرات این دوره هم اجرا میشه.

    همیشه در کنار هر حرکت پرمخاطره ای برای رسیدن به حق، حرکتی امن و بی مخاطره وجود داره که اتفاقا اثرگذاریش خیلی بیشتره.

    مثلا اگه بری رای بدی و رایتا بدزدن و بعد اعتراض کنی، اونوقت با انصار حزب الله و سپاه و باتوم و گلوله و کهریزک و ... مواجه میشی. نهایت هم آبم از آب تکون نمیخوره.

    حالا حرکت ایمن و البته پراثرتر:
    تموم اون چند ملیون نفری که مثلا به موسوی و کروبی رای دادن، به نشانه اعتراض رای نمیدادن. آیا بازم با باتوم و گلوله و کهریزک میشه مردما بزور کشید پای صندوق و فیلم گرفت و ...

    اینجوریه که میگم سناریو داره دوباره اجرا میشه: تنور انتخابات "الکی" گرم بشه، مردم بیان به هزار امید "الکی" رای بدن. بعد که مردم رای را دادن و ما داد مشروعیت خودمونا همه جا جار زدیم، اونوقت دیگه هرکیا صلاح بدونیم میکنیم رییس جمهور و هر کی هم صداش دراومد...

    یاد بگیریم دیگه: که واسه پیروزی همیشه باید نقطه تاثیرگزار را پیدا کنیم. تاریخ خودشا تکرار میکنه، یه روز "پاشنه" آشیله، یه روز "چشم" اسفندیاره، یه روزم "صندوق" حکومت ظلمه.

    پاسخحذف