۱۳۹۱ آذر ۲۳, پنجشنبه

موسوی و کروبی و « میراث رسوای ایت اله خمینی »

نام علیرضا رجایی را بسیاری از ایرانیان  نخستین بار در جریان انتخابات مجلس ششم شنیدند.او  در مقایسه با اغلب کاندیداهای اصلاح طلب در آن انتخابات از معروفیت کمتری بر خوردار بود  اما ظلم فاحش شورای نگهبان ، نام او رابه خانه اغلب ایرانیان بُرد.رجایی در مراحل مختلف از شمارش آرای  منتخبان مجلس ششم در حوزه انتخابیه تهران، در جایگاه بیست و هشتم قرار داشت اما مگر می شد مجلس بدون حضور « پدر عروس رهبر» تشکیل شود که پیرانه سر، برای اولین بار خود را در معرض قضاوت  عمومی قرار داده بود؟ پس با دستکاری رسوای آرای تهرانی ها، رتبه علیرضا رجایی را به  غلامعلی حداد عادل دادند( همان که بعدها گفت من هم غلامعلی هستم هم غلامِ علی، که مقصود او از مخدوم خویش، سید علی خامنه ای بود). رئیس مجلس ششم در نخستین نطق رسمی خود پس از نشستن بر کرسی ریاست مجلس، علیرضا رجایی را « مظلوم انتخابات مجلس ششم » نامید. پس از آن، مظلومیت رجایی با زندانی شدن مکرر او ، مضاعف گردید و با انتشار نامه شجاعانه و افشاگرانه ابوالفضل قدیانی  مشخص گردید کینه رهبر و عوامل او نسبت به رجایی نجیب و خانواده اش، تمامی ندارد. یقین دارم مطلع شدن از جدید ترین ظلم« خامنه ای پلید »و عوامل او به این زندانی متین و خانواده او، اشک را در چشمان بسیاری از ایرانیان و آزادگان جهان جاری ساخته و از صمیم قلب سر نگونی این « درنده خو»‌را آرزو کرده اند.

پس از خواندن نامه قدیانی،  منتخب بیست و هشتم مجلس ششم را فراموش کردم و به یاد یک اسیر مظلومی افتادم که تاوان باور سخن امام علی (ع) را می پردازد که « آحاد مردم باید بتوانند بدون لکنت  با فرمانروای حکومت اسلامی سخن بگویند.»این بار به جای غصه خوردن برای رتبه ۲۸ منتخبان تهران در مجلس ششم ، به یاد دو داستان افتادم که یکی از آنها ۲۸ سال پیش یعنی در یکی از روزهای تابستان سال ۱۳۶۳ اتفاق افتاد. در آن زمان مسئول دفتر مهدی کروبی بودم . حوالی ظهر به ما خبردادند که همسر جوان یکی از اسرای جنگی ،توسط دادسرای نظامی تهران بازداشت شده است ظاهراً در پرونده مربوط به یک سرباز فراری ، اتهاماتی متوجه آن بانوی ایرانی شده بود.شیخ بلافاصله و با نگرانی فراوان دست به کار شد تا هر چه سریعتر وضعیت او روشن و از زندان آزاد شود. استدلال اقای کروبی این بود که اگر خبر زندانی شدن بانوی جوان به همسر اسیرش در زندان های عراق  برسد بدون آنکه به موارد اتهامی موجود در پرونده بیندیشد هزاران فکر بیهوده در مورد همسر جوان خود خواهد کرد که برای یک اسیر حتی تصور آنها عذاب آور است . نگرانی کروبی آن بود که مبادا  شنیدن آن خبر،  غروراسیر سرفراز ایرانی در زندان های عراق را جریحه دار کند و او  به خود صدمه ای بزند.

داستان دوم ، موضوعی است که در حضور آقای کروبی از  همسر مقاوم او شنیده ام . خانم کروبی نقل می کرد: «یکبار اقای کروبی با جدید ترین اعلامیه آیت اله خمینی وارد خانه شد. هنوز لحظاتی از ورود او به خانه نگذشته بود که مأموران ساواک از بالای دیوار  به داخل خانه یورش آوردند. من برای آنکه خطری متوجه آقای کروبی نشود بلافاصله اعلامیه را از او گرفتم و با این تصور که مأموران متوجه نمی شوند آن را در پیراهن  خود پنهان کردم.  اما آنها متوجه موضوع شده بودند. یکی از مأموران خطاب به حاج اقا گفت من رویم را بر می گردانم به حاج خانم بگویید اعلامیه ای  را که مخفی کردند خودشان دربیاورند تا من خدای ناکرده ناچار به اهانت به ایشان نشوم».

اکنون با گذشت حدود سی وهشت سال از داستان مواجهه مأمور ساواک با کروبی و همسرش  و سپری شدن بیست و هشت سال از نگرانی شیخ برای « دلنگرانی احتمالی یک اسیر» ، داستان رسوایی دیگری از عوامل ولی فقیه توسط  یک زندانی متدین و سالخورده ـ ابوالفضل قدیانی ـ افشا شده است. داستان این افشاگری نیز پیشنهاد شرم آور یکی از مقامات قضایی - امنیتی به همسر علیرضا رجایی است که در عین دلسوختگی، استوار در برابر ظلم ظالم ایستاده است. یقین دارم خانم رجایی، پاسخی لایق آن حیوان و رهبر بی غیرتش به آنان داده است ( صفت بی غیرت برای خامنه ای را از نامه ابوالفضل قدیانی  به صادق لاریجانی ، وام گرفته ام ).اما نمی دانم آیا این خبر به شیخ کروبی و میر حسین موسوی هم رسیده است یانه؟ دلم می خواهد بدانم آیاآنچنان که برخی اصلاح طلبان حکومتی ادعا می کنند این دو بزرگوار همچنان به حفظ نظام ولایت فقیه معتقد هستند ؟ در حالی که امروز بر اکثریت ملت ایران  ثابت شده است که تا این نظام بر قرار باشد رهبر بی دین و انسان ستیز آن،دست عوامل خود  را برای چنین اقدامات کثیفی باز خواهد گذاشت. شناختی که از  کروبی دارم  مرا مطمئن می سازد که اگر این خبر را بشنود بر سر وصورت خویش خواهد کوبید. شاهد بوده ام که او در مواردی  کم اهمیت تر از این موضوع ، مرگ خویش را از خدا طلب کرده است. کروبی که به خاطر احتمال غصه دار شدن یک ایرانی در« زندانِ  یزیدِ عراق »آنگونه خود  را به آب و آتش می زدآیا می تواند نسبت به ظلم فاحشی که یقیناً با چراغ سبز یزید واقعی دوران در زندان ولی فقیه انجام شده سکوت کند؟ بعید می دانم! پس امیدوارم اگر این خبر را شنید با کنار گذاشتن  علاقه شخصی  به ایت اله خمینی ،   نظر صریح خود در مورد تداوم سیستم حکومتی که میراث آیت اله خمینی است  را به هر طریق ممکن به اطلاع هموطنان برساند.نظامی که  آیت اله خمینی بنیان نهاد هم اکنون به دست  اولین جانشین او ،به یکی از رسوا ترین وفاسدترین نظام های حکومتی جهان تبدیل شده است .پس اگر کروبی همچنان علاقه ای به بنیانگزار جمهوری اسلامی دارد می تواند برای او طلب مغفرت کند تا شاید خدا گناه بزرگ او در مبتلا کردن ایران و اسلام به چنین بلیه بزرگی را ببخشد .مگر نه اینست که «‌فمن یعمل مثقال ذرة شر يره»؟

روح مهندس بازرگان شاد که در گفتگویی دوستانه با آیت اله خمینی  به او هشدار داده بود هیچیک از اطرافیان و یاران او ،  از آن ظرفیت و لیاقت بر خوردارنیستند که بتوانند  اختیارات گسترده که برای ولی فقیه  در نظر گرفته شده است را تحمل کنند. او از آیت اله خمینی خواسته بود در زمان حیات خویش، پرونده ولایت فقیه را بندد اما .....

 آیت اله خمینی می توانست با خوشنامی ، شرّ « سلطنت مطلقه فقیه » را  از سر ایران واسلام  کم کند و نکرد.  اما  بی تردید این کار در آینده ای نه چندان دور به دست کسانی انجام خواهد شد که بخشی از ایشان، غصه دار عقب ماندگی  روز افزون ایران  هستند  و عده ای ازآنها نیز بیش از این ، تاب سرافکندگی اسلام  و تشیع در جهان را ندارند، اماتاآن روز دیگر برای پیاده کنندگان سلطنت مطلقه فقیه و حامیان آن ، نام و اعتباری باقی نخواهد  ماند مگر آنکه  هر چه سریعتر تکلیف خود را با « میراث هزینه ساز آیت اله خمینی » روشن نمایند. 

۳ نظر:

  1. این حکومت ارتجاع سیاه چطور 33 سال با رسوائی حکومت میکند . من متعجبم . عجب صبری خدا دارد .
    در ضمن جناب واحدی عزیز جهت یاداوری عرض میکنم خمینی در موارد گوناگون همین قانون اصلی اسقاطی را زیر پا گذاشته مثل دستور اعدام زنی که گفته بود الگوی من اوشین است وهزاران از این دست . بنابراین قبای من در اوردی ولایت فقیه بر تن هیچ انسان خاکی نمیتواند بشیند

    پاسخحذف
  2. بابا یکی نیست به اینا بگه نسل ما نه شاهی دیده، نه انقلابی دیده و نه از جنگ چیزی یادش میاد. تا کی میخوان این تاریخ لعنتی را تو سر ما بزن. همش میگن ما میخواهیم از آرمانهای انقلاب صیانت کنیم. بابا خودتون روی شاها سفید کردین. میخوام یکی از این آشغالا را بگیرم و سرش داد بزنم ولمون کنید دیگه. دست از سر کشور من بردارید. بابا ماهم آدمیم. تا کی خفه شیم تا شما هر غلطی دلتون میخواد بکنید. تا کی از ترس جونمون این بغض سرکشا سرکوب کنیم. خامنه ای بترس از روزی که دیگه هیچکی از شکنجه و مرگ نترسه و جوونای وطنم پای سقوط تو بایستند.

    پاسخحذف
  3. همین ام روز نظام را ساقط کنیم حتما موسوی و کروبی هم موافق هستند اما ضمانتی هست که به سرنوشت سوریه یا مصر گرفتار نشویم

    منظور میرحسین اصلاحات بود که نظام کم کم بدست مردم اداره شود اینرا بارها اعلام کرده شما ببینید که نظام از شدت ترس از میرحسین و عواقب روی کار آمدنش به چه خودکشی دست زد و کسی را که واقعا" در حد ریاست جمهوری نبود روی کار آورد .

    شما هم اگر قرار باشد دوران طلایی را به رخ موسوی بکشید راهتان را بعضی ها یکی کرده اید دوست گرامی خمینی گفت میزان رأی مردم هست ما همین را میخواهیم نه اینکه دوباره یک نفر بخواهد دیکتاتوری کند .

    پاسخحذف