۱۳۹۱ آذر ۱۴, سه‌شنبه

آقای احمدی نژاد! اگر راست می گویید بسم اله


"فقط عده قلیلی نمی توانند ادعا کنند که ما مصلحت ملت را تشخیص می دهیم و مردم قادر به تشخیص مصلحت خویش نیستند ، چرا که  در این صورت این سؤال پیش می آید که چطور ملتی که تشخیص داد شما را حاکم کند مصلحت خود را به درستی تشخیص نمی دهد؟"

جملات فوق بخشی از سخنرانی  محمود احمدی نژاد در "اولین همایش ملی قوه مجریه در قانون اساسی " است که روز دوازدهم آذر ماه ۱۳۹۱ در تهران برگزار شد. احمدی نژاد سخنان دیگری نیز در این همایش گفته که بیش از عبارات بالا مورد توجه قرار گرفته است. از جمله او برای نخستین بار به تفاوت ارتباط رهبر و رئیس جمهور با مردم اشاره کرده و رئیس جمهور را تنها منتخب مستقیم اکثریت مردم معرفی کرده است. این سخن اگر چه بخشی از حقیقت را با خود دارد اما همه حقیقت نیست در عین حال می تواند آزمونی برای احمدی نژاد باشد تا میزان اعتقاد خود به "قدرت مردم برای تشخیص مصلحت خویش" را ثابت کند.آنچه که سخن امروز رئیس دولت دهم  و انگیزه اصلی او از اظهارات اخیر را با "اما" و "اگر" هایی مواجه می سازد امکان اطلاق عنوان "منتخب واقعی اکثریت ملت "برای فردی است که به عنوان رئیس جمهور اسلامی انتخاب می شود.احمدی نژاد به خوبی می داند  در حال حاضر تنها کسانی قادر به حضور در رقابت های انتخاباتی برای تصدی منصب ریاست جمهوری هستند که  صلاحیت آنها قبلاً توسط "عده قلیلی" تأیید شده باشد. در واقع  سخن احمدی نژاد درست بود اگر همه کسانی که امکان جلب آرای مردم را دارند شانس حضور در رقابت های انتخاباتی را می یافتند.احمدی نژاد به درستی می گوید" فقط عده قلیلی نمی توانند ادعا کنند که ما مصلحت ملت را تشخیص می دهیم و مردم قادر به تشخیص مصلحت خویش نیستند"  اما انتخاب خود او به ریاست جمهوری ، مدیون مکانیزمی است که اساس آن بر "ناتوان شناختن مردم در تشخیص مصلحت خویش" است. این مکانیزم نه تنها در انتخاب ریاست جمهوری  که احمدی نژاد ذی نفع آن بوده ، نقش اساسی دارد بلکه  در دوره هایی، احمدی نژاد در میان کسانی قرار داشته که  فعالیت آنها بر" ناتوان انگاری مردم"  استوار بوده است. شاید بسیاری از مردم ندانند اما احمدی نژاد به خوبی مجلس ششم را به یاد می آورد که او به عنوان یکی از کاندیداهای جامعه روحانیت در حوزه انتخابیه تهران با لیست اصلاح طلبان رقابت کرد و نتوانست رأی قابل توجهی به دست بیاورد. او در همان انتخابات بر خلاف اصول اولیه رقابت سالم ، هم زمان با کاندیداتوری ، بازرس شورای نگهبان هم بود که نهایتاً گزارش های وی وبرخی همکاران سابق و فعلی او - از جمله محمد جهرمی وزیر کار در دولت نهم و علیرضا شیخ عطار سفیر فعلی جمهوری اسلامی در آلمان - منجر به ابطال هفتصد هزار رأی از آرای سه میلیونی مردم تهرانشد تا راهیابی حداد عادل به مجلس امکان پذیر گردد. به عبارت دیگردر جریان انتخابات مجلس ششم که یکی از پر شمار ترین حضور انتخاباتی مردم در طول سالهای بعد از انقلاب شکل گرفت احمدی نژاد و دوستانش  معتقد بودند عده قلیلی در شورای نگهبان ، بهتر از میلیون ها تهرانی  ـ والبته دهها میلیون ایرانی دیگر در سراسر کشورـ مصلحت آنها را تشخیص می دهند. بر اساس همین مصلحت سنجی، اولاً‌ به مدت سه ماه اعلام نتایج انتخابات در تهران را به گروگان گرفتند و ثانیاً با حذف علیرضا رجایی از لیست منتخبان تهران، غلامعلی حداد عادل را جایگزین او نمودند.

ناتوان انگاری مردم در انتخابات مجلس هفتم هم به یاری احمدی نژاد آمد . در آن انتخابات، بیش از دو هزار تن از کاندیداهای اصلاح طلب در سراسر کشور که  محبوب ترین نمایندگان مجلس ششم هم در میان آنها بودند رد صلاحیت شدند تا گروه آباد گران ـ گروه سیاسی احمدی نژاد در آن زمان ـ بتواند اکثریت کرسی های مجلس را در اختیار بگیرد. احمدی نژاد لابد به یاد می آورد که گستردگی رد صلاحیت ها  برای انتخابات مجلس هفتم در حدی بود که حتی حبیب اله عسگر اولادی زبان به اعتراض گشود. رئیس دولت دهم در سخنرانی اخیر خود ادعا کرده "در قانون اساسی تنها مقامی که نماینده کل ملت است رئیس جمهور است " امامشخص نکرده این جایگاه را فقط برای خود قبول دارد یا سید  محمد خاتمی که پیش از  او در همین جایگاه نشسته بود  را نیز نماینده کل ملت می دانسته است؟ آیا احمدی نژاد مواضع نماینده پیشین ملت ایران در مورد انتخابات مجلس هفتم را به یاد نمی آورد که روز چهارم بهمن ماه ۱۳۸۲  در بیانیه مشترک خویش با مهدی کروبی فریاد زد"انتخاباتی که در حدود ۱۹۰ کرسی امکان رقابت به هیچ وجه وجود نداشته باشد و در بقیه موارد نیز غالباً رد و قبول صلاحیت ها به صورتی باشد که شانس یک طرف و یک گرایش را بیشتر کند ابداً شایسته نظام مردمسالار دینی و مناسب با شأن والای ملت شریف ایران نیست"؟ 

احمدی نژاد از اینکه عده ای قلیل در مجمع تشخیص مصلحت نظام برای همه مردم مصلحت اندیشی کنند ابراز تأسف کرده است . این سخن نیز اگر چه درست است اما تمام حقیقت نیست. او  می تواند سخنان امروز خود را برای اکثریتی از ایرانیان باور پذیر نماید اگر با صراحت نقش شورای نگهبان در ناتوان انگاری مردم  برای تشخیص مصلحت عمومی را نیز تبیین و از  میزان منتفع شدن خود  وهم فکرانش از این رانت سیاسی هم سخن بگوید. احمدی نژاد تذکرات خود به سایر قوا را صیانت از قانون اساسی دانسته است. او بهترین تفسیر از قانون اساسی را فهم اکثریت ملت از آن دانسته  و ازاینکه عده ای بخواهند تفسیر خود از قانون اساسی را به ملت تحمیل نمایند ابراز تأسف کرده است. اگر این چنین است او  می تواند با انجام یک کار دیگر به مردم نشان دهد که اجازه نخواهد داد عده ای قلیل  تفسیر خود از قانون اساسی را بر ایرانیان تحمیل و  همه مردم را وادار به گزینش رئیس جمهور بعدی از میان کسانی کنند که مورد پسند عده ای قلیل هستند.احمدی نژاد می تواند و باید کاری را بکند که سید محمد خاتمی با عدم انجام آن ، اصلاحات در ایران را نیمه تمام گذاشت. احمدی نژاد همین  امروز باید اعلام کند که دولت او در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه ۹۲  رد صلاحیت کاندیداها را اگر بر اساس موارد مشخص قانونی نباشد نخواهد پذیرفت. این کار اگر چه همه مشکلات را حل نخواهد کرد اما اولاً ثابت خواهد کرد که حد اقل به صورت زبانی از همراهی های قبلی وگسترده خود  با عده ای قلیل که مردم را فاقد قدرت تشخیص می دانند  پشیمان است   ثانیاً به مردم نشان خواهد داد که رئیس جمهور اگربخواهد می تواند از قالب تدارکاتچی بیرون بیاید.  احمدی نژاد حد اقل در یک دهه گذشته در برابر اعمال همین مکانیزمی که مورد اعتراض امروز اوست سکوت کرده و حتی در دوره هایی با آن همراهی مستقیم  ومؤثر داشته است و اکنون در آستانه از دست دادن قدرت، زبان به اعتراض گشوده است. برای رفع هر گونه شائبه منفعت جویی شخصی، می تواند اعلام کند هیچیک از یاران نزدیک او کاندیدای ریاست جمهوری آینده نیستند.این مسئله از آن جهت اهمیت دارد که نشانه های مربوط به حضور احتمالی یاران نزدیک احمدی نژاد در انتخابات، در حال افزایش است و اعتراضات رئیس دولت به  "محدود کنندگان قدرت انتخاب مردم" نیز با افزایش هشدارها در خصوص رد صلاحیت اصلی ترین کاندیدای احمدی نژاد در انتخابات آینده"  هم زمان شده است.

ناگفته نماند حتی اگر احمدی نژاد فرصت اظهار و اجرای پیشنهاد فوق را پیدا کند مشکل اساسی کشور حل نخواهد شد زیرا همچنان اختیارات یک فرد غیر منتخب ـ رهبر ـ بر فعالیت های سه قوه سایه افکنده و امکان انجام وظیفه منتخبان مردم در مجلس  ودولت را از آنان سلب می نماید.اما این اقدام، رهبر و یاران او را وادار به واکنش هایی می کند که یقیناً بر سرعت  تحولات آینده کشور خواهد افزود.   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر