از اسارت دکتر مهدی خزعلی در دست کسانی که نه خدا را می شناسند نه اخلاق برای آنان معنا داردبیش از پنجاه روزمی گذرد و همانطور که در یکی از بازداشت های قبلی او نوشتم ما همچنان دچار « کم کاری » هستیم ( اینجا)اگر نگویم که این بار ، بیکاری در پیش گرفته ایم. کسانی که گفتگوهای مشترک من و مهدی خزعلی در تلویزیون امریکا را دیده اند می دانند با او بر سر مسئله انتخابات ، اختلاف عمیق دارم . او ظاهراً هنوز به اصلاح نظام ، امیدوار است و من خیرو صلاح ملت و کشورم را در «رفتن این نظام ننگ آفرین » می دانم . اما هیچکس نمی تواند تشخیص خود را دقیق ترین و تنها فهم صحیح از شرایط ایران بداند؛ شاید حق با خزعلی باشد یا شاید روزی او هم به اردوگاهی بپیوندد که من در یکی دوسال اخیر در آن قرار گرفته ام . اگر هیچیک از این دو اتفاق هم نیفتد او یک ایرانی است و اکنون به خاطر پافشاری و جانفشانی در راه آنچه که « صلاح هموطنان خویش »می داند در اسارت است. اما متأسفانه او نه در زندان گوانتانامو است که اگر ظلمی در آن بشود ـ که می شود ـ از داخل همین امریکا صدایش در آید و نه در زندان شاه است که «خبر های درست » مربوط به او به سوژه ای جذاب برای منبری ها تبدیل و از پایگاه مساجد به سراسر کشور مخابره شود( حد اقل در حد خبر دروغ مربوط به « کشتن ایت اله حسین غفاری به دست شکنجه گران ساواک » ). خزعلی هم اکنون زندانی کسانی است که برای حفظ نظام خویش، همه چیز را مباح بلکه لازم می شمارند: از تعطیل نماز تا تجویز تجاوز در کهریزک . انجام این وظیفه برای سر دمداران حکومت آنقدر اهمیت دارد که شکنجه گر و متجاوز را ، پاداش می دهند. طرفه آنکه حفظ نظام به این روش ، تنها نقطه اشتراک فراکسیون های مختلف حکومت است و در این میان فرقی میان احمدی نژاد و خامنه ای نیست ، همانطور که به تمسخر گرفتن « محاکمه سعید مرتضوی » به گماشته رهبر در قوه قضائیه ـ شیخ صادق لاریجانی ـ سپرده شد و ارتقای مقام آن جنایتکار، به محمود احمدی نژاد.
متأسفانه علیرغم آگاهی از تبدیل زندان های ولی فقیه به قتلگاه آزادیخواهان، آنگونه که باید و شاید در مورد شرایط دکتر خزعلی سخن نمی گوییم و نمی نویسیم. اما مظلومیت خزعلی ، تنها آن نیست که اسیر آدمخواران رهبر و رئیس دولت است. او در داخل خانواده نیز مظلوم واقع شده و صاحب نفوذان « آل خزعلی» نه تنها برای خلاصی مهدی تلاش نمی کنند بلکه در حال مشروعیت بخشی به حبس او هستند. رفتار برادر و پدر مهدی خزعلی با او یادآور رفتار قابیل با هابیل است. هابیل مورد دشمنی قابیل واقع شد چون گمان می کرد با بودن برادر پاک سیرتی همچون هابیل، او مورد عنایت قرار نخواهد گرفت . امروز هم یکی از فرزندان آیت اله خزعلی که افشاگری های برادر را مانع متنعم شدن های رانت خوارانه خویش می داند به تحریک پدر و دیگران می پردازد تا مهدی را از سر راه او بردارند. پدر هم بر این باور است خشونت نسبت به مهدی ، تنها راه بهره مندی از تنعمات خوان ولایت است. پس او هم قابیل گونه در برابر « هابیل حق گوی خانواده» می ایستد و آنگونه که می گویند حتی رضایت خود به مرگ فرزند را اعلام نموده است.
در چنین شرایطی، وظایف همه ما مضاعف است زیرا بدون تردید مهدی خزعلی ،تنها زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی است که «قابیل خانگی» با دشمن حکومتی او هم قسم شده اند تا با عبرت سازی از مهدی ، به خیال کودکانه خویش راه را بر ظهور هابیل های دیگر ببندند. حکومت جور و جهل هم که به آسانی ستارها را به خون می غلطاند و آزادگانی را در بند می کشد آسوده خیال از فراموشی ما عافیت نشینان ، به ظلم خود ادامه می دهد. فراموش نکنیم که مهدی خزعلی می توانست راه برادر دیگر خویش در پیش گیرد و هم ، نورچشم پدر باشد هم مورد عنایت بارگاه ولی فقیه. اما او راه آزادگی در پیش گرفته و بدین گونه ما را مدیون خویش ساخته است. البته در کنار مهدی خزعلی ، صدها جوانمرد و شیر زن ایرانی دیگر، مورد کینه حکومت هستند که شاید برخی از ایشان در شرایطی سخت تر از مهدی باشند اما مهدی راهی را باز کرده که می تواند وجدان های دیگری را در میان خانواده های حکومتی بیدار نماید. پس با فریاد کردن هر روزه نام او ، به همه کسانی که تلنگر مهدی آنها را نیمه هشیار ساخته ، یاد آوری کنیم بازگشت ایشان به سوی ملت و پشت کردن به حکومت جائر، از چشم ایرانیان ، مخفی نخواهد ماند. به اعضای قابیل صفت « آل خزعلی » هم بگوییم هابیل ، تنها نیست و آنها هستند که باید خود را برای محاکمه در دادگاه مردمی آماده کنند.
آقای واحدی عکس بالا عباس پالیزدار هست.
پاسخحذفدر وبلاگ من عکسای آقا مهدی زیاد هست.ضمنا نظر من به شما نزدیک تر هست.
هر کسی که در مقابل این حکومت جائر و جانی استاده است مورد تغدیر است با شما موافقم
پاسخحذفهمنام گرامی آقای مجتبی واحدی،
پاسخحذفمن واقعا در حیرتم که چه گونه شما مشی اصلاح طلبانه (یعنی خشونت پرهیز) دکتر مهدی خزعلی شجاع را با چماق شعار توخالی براندازی (یعنی خشونت در مقابل خشونت) میکوبید، و در عین حال برای ظلم به ایشان دل هم میسوزانید؟ حالا اگر توانایی براندازی داشتید و این شعار را میدادید باز دلم نمیسوخت. و صد عجب که بعد گله هم دارید که چرا "در مورد شرایط دکتر خزعلی سخن نمی گوییم و نمی نویسیم." خوب همراهان شما در جبهه براندازی میگویند "به درک که خزعلی در زندان بمیرد، چشمش کور اصلاح طلب (یعنی همکار رژیم) نباشد." و این منطقی تر از جایگاه هم خدا و هم خرمای شمااست، زیرا آنها (مانند شما) براندازند ولی ظاهرا شجاعت قبول تبعات موضع گیری براندازانه خودشان را دارند؛ ولی شما از یک طرف تمامیت طلبان حاکم را با شعار براندازی توخالی تان خوشنود میکنید (یعنی به توجیه رفتارضد اسلامی شان در قبال دکتر خزعلی، و ... کمک میکنید) و از طرف دیگر بر شترسواری "دفاع از هابیل خاندان خزعلی" به حالت دولا دولا اصرار میورزید. آیا ماکیاولیسم "اخلاقی" را در مکتب مشرکانه "هدف وسیله را توجیه میکند" همنام دیگرمان "آقا مجتبی" آموخته اید؟
مجتبی آقامحمدی