داستان رهبر جمهوری اسلامی وامریکا مراحل جالبی را در بیست و سه سال گذشته پشت سر گذاشته است. یکی از مقامات سابق کشور نقل می کرد که آقای خامنه ای در سال ۱۳۶۸ وبعد از فوت آیت اله خمینی به او گفته بود :" تنها مزیتی که جناح چپ دراختیار دارد شعارهای ضدامریکایی است که من این مزیت را از آنان خواهم گرفت." او واقعاً همین کار را انجام داد و آنچنان پرچم دار شعارهای ضدامریکایی شد که بسیاری از مردم، نزدیکی او به جناح راست و اشتهار وابستگی آن جناح به" اسلام امریکایی" را فراموش کردند. روز ششم اردیبهشت ۶۹ و درحالی که کمتر از یکسال از آغاز رهبری آقای خامنه ای می گذشت عطااله مهاجرانی مقاله ای در روزنامه اطلاعات نوشت که توصیه آن، انجام مذاکره با امریکا بود. شش روز بعد اقای خامنه ای در یک سخنرانی عمومی اظهار داشت: "آن کسانی که فکر می کنند ما باید با رأس استکبار یعنی امریکا مذاکره کنیم یا دچار ساده لوحی هستند یا مرعوبند. من بارها عرض کرده ام که استکبار بیش از این که نان قدرت و توانایی خودش را بخورد نان هیبت و تشر خودش را می خورد." ساعاتی از این اظهار نظر شدید اللحن نگذشته بود که رهبر جمهوری اسلامی نشان داد هنوز حفظ روابط حسنه خود با هاشمی رفسنجانی و یاران نزدیک او را بر مخالفت شعاری با امریکا ترجیح می دهد. لذا نامه ای سرگشاده خطاب به دکتر مهاجرانی صادرکرد که در آن آمده بود :" شنیدم بعضی ها از حرف های امروز من، قصد طعن و توهین نسبت به جنابعالی را استنباط کرده اند وشاید بعضی ها خواسته اند یا بخواهند آن را مستمسکی برای اهانت به شما بسازند.....اگر بدون اراده من به شما توهین شده است از شما عذر می خواهم"
هر چه از آغاز رهبری آقای خامنه ای گذشت او بر غلظت مخالف خوانی های خود دربرابرامریکا افزود. دقت در اظهارات ضدامریکایی رهبر جمهوری اسلامی نشان می دهد به تناسب ورود نامحرمان رهبر به نهادهای حکومتی، بر شدت امریکا ستیزی او افزوده شده و در دوره ریاست جمهوری خاتمی با این جمله به اوج رسیده که "کسانی که دم از مذاکره با امریکا می زنند یا از الفبای سیاست چیزی نمی دانند یا الفبای غیرت را بلد نیستند، یکی از دوتاست". افزایش خشونت کلامی رهبر جمهوری اسلامی در دوره خاتمی از آن جهت عجیب به نظر می رسید که در همان دوره برای نخستین بار امریکایی ها حاضر شدند از رفتارهای گذشته خود نسبت به ایران عذرخواهی نمایند.البته دردوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی هم، آقای خامنه ای بارها "مذاکره با امریکا" را مردود شمرد که برخی اظهار نظرها نشان می داد او بیش از آنکه به دنبال اقامه دلیل باشد بر ابراز و تکرار مخالفت با امریکا اصراردارد. در عین حال اغلب مخالف خوانی های او نشان گر یک نگرانی بود. دغدغه اصلی رهبر جمهوری اسلامی را می توان در سخنان نهم آبان ماه ۱۳۷۵ او مشاهده کرد: " شما وقتی با کسی قهرید وقتی با کسی حرف نمی زنید رودربایستی هم ندارید. در مقابل هم هیچ حالت توقعی وجود ندارد. اما وقتی با کسی مذاکره شروع شد پشت یک میز نشستید یک قهوه با هم خوردید یک گپ دوستانه هم در کنارش زدید در فلان محفل بین المللی نشستید و یک خورده با هم درددل کردید بعد رودربایستی به وجود می آید."
در آن زمان گمان می رفت دغدغه رهبر جمهوری اسلامی ناشی از آگاهی او به فقدان استدلال واقعی برای مخالفت با مذاکره است و لذا احتمال مواجهه كارگزاران حكومت با "رودربايستي " را بهانه قرار می دهد تا از انجام هرگونه مذاکره جلوگیری نماید.اما چند سال بعد که به تدریج کارگزارن و اصلاح طلبان از حکومت حذف شدند ادبیات حاکم بر جمهوری اسلامی تغییر کرد و آقای خامنه ای هم نسبت به آن تغییر واکنش منفی نشان نداد. نخستین نشانه ها از تغییر نگاه جمهوری اسلامی به امریکا در آستانه انتخابات مجلس هفتم آشکار شد. در آن زمان ، حذف برنامه ریزی شده قریب به اتفاق کاندیداهایی که نامحرم تلقی می شدند اصولگرایان را مطمئن ساخته بود که پیروز قطعی در انتخابات مجلس هستند، لذا برای دوره حکومت یکدست و خالی از "اغیارِ داخلی" برنامه ریزی می کردند. در آن زمان، حبیب اله عسگر اولادی که بی تردید از نزدیک ترین همفکران رهبر است اظهار داشت:" اگر گوش شنوایی در واشنگتن یافت شود که به ندای حقانیت ملت ایران توجه کند و اگر این صدا وندا شنیده شد جرأت ورق زدن دفتر مخاصمه و آغاز نگارش در صفحه جدیدی از روابط دو دولت نیز پیدا می شود." [خبرگزاری ایسنا - ۱۶ دی ماه ۸۲ ساعت ۱۶:۱۱] . سخن عسگراولادی اعلام آشکار این دیدگاه از حکومت جمهوری اسلامی بود که مانع مذاکره با امریکا، نبودن گوش شنوا ـ طالب مذاکره با ایران ـ در پایتخت سیاسی امریکاست واگر این گوش پیدا شود راهها برای رسیدن به صفحه جدید از روابط دو کشور نیز گشوده خواهد شد.
با تکمیل مراحل حذف اصلاح طلبان از حکومت واحساس اطمینان رهبر از تسلط عوامل خود بر همه ارکان حکومت، نه تنها قبح مذاکره با امریکا از بین رفت بلکه نزدیک ترین معتمدان رهبر، اشتیاق خود به این مذاکره را علنی ساختند. علنی ترین اظهار علاقه، روز هفتم مهرماه ۸۶ توسط غلامعلی حدادعادل ـ رئیس وقت مجلس ـ بیان شد. او که از نزدیک ترین و قابل اعتمادترین مهره ها برای آقای خامنه ی بوده و هست در تشریح دستاوردهای سفر سوم احمدی نژاد به امریکا اظهار داشت :"مهم ترین دستاورد این سفر این بود که «تابوی مذاکره نکردن» شکسته شد. از این به بعد می توانیم هم زمان بگوییم که آماده مذاکره با مردم و مسئولان امریکایی هستیم ." [ خبر گزاری ایسنا هفتم مهرماه ۸۶]. بخش دیگری از اظهار نظر حداد عادل که "مهم اینست که چه کسی مذاکره می کند" نشان می داد مشکل اقای خامنه ای با مذاکره، این نبوده است که "هرکس خواهان مذاکره باشد یا از از الفبای غیرت بی نصیب است یا در مکتب سیاست چیزی نیاموخته " بلکه او همواره به دنبال عناصر مورد اعتماد خود بوده تا "تابوی مذاکره نکردن" را بشکنند و " نگارش در صفحه جدید از روابط با دولت امریکا را آغاز نمایند".
فاز دوم از سیاست جمهوری اسلامی در برابر امریکا تنها به "بلامانع دانستن مذاکره با امریکا" متوقف نشد و چراغ سبزهایی برای برقراری رابطه نیز مشاهده گردید. روز سی ام شهریور ماه ۸۸ و در حالی که دوره دوم ریاست نزدیک ترین رئیس جمهور به رهبر آغاز شده بود روزنامه کیهان نتایج یک نظرسنجی از ایرانیان را منتشر نمود که به ادعای آن روزنامه، توسط یک مرکز معتبر جهانی در میان ایرانیان انجام شده بود. به موجب نتایج منتشره در کیهان، " هشتاد و سه صد ایرانیان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری که منتهی به انتخاب مجدد احمدی نژاد شد اعتماد دارند و ۶۳ درصد آنان خواستار از سر گیری روابط دیپلماتیک با امریکا شده اند." در واقع با حذف تدریجی اصلاح طلبانِ نامحرم ازحکومت، نگاه واقعی ولی فقیه و یاران اصلی او به امریکا آشکار گردید. روند آشکار سازی این واقعیت، با اظهار نظر عسگر اولادی در خصوص گشودن صفحه جدید در روابط با امریکا آغاز و متناسب با ورود تعداد بیشتری از معتمدان رهبر به نهادهای حکومتی همچون مجلس و دولت، این روند تقویت شد تا جایی که حداد عادل از تابو شکنی در موضوع مذاکره با امریکا ابراز خوشحالی کرد و روزنامه کیهان ، برای معتبر نشان دادن آمار ۸۳ در صدی طرفداران انتخاب احمدی نژاد، از تمایل ۶۳ در صد ایرانیان به از سرگیری روابط دیپلماتیک ایران وامریکا خبر داد.
اما فاز دوم ازافشای دیدگاه رهبر نسبت به امریکا، دوره ای نسبتاً کوتاه داشت و با آغاز سلب اعتماد رهبر به احمدی نژاد به پایان رسید تا بار دیگر غیرت نمایی جای شفاف گویی را بگیرد. از دوسال پیش، اظهار نظر های رهبر و سخنگویان رسمی و غیر رسمی او شباهت فراوان به سخنان آنان در زمان تسلط اصلاح طلبان بر دولت و مجلس پیدا کرده است. در این شرایط، تفاوتی نمی کند باراک اوبامای دموکرات رئیس جمهور امریکا باشد یا میت رامنیِ جمهوری خواه. امروز با قاطعیت می توان گفت اگر رامنی هم انتخاب می شد تا زمانی که افراد مورد اعتماد کامل رهبر در دولت حضور نداشتند اجازه مذاکره با امریکا صادر نمی شد و حالا هم که اوباما انتخاب شده، قطعاً شرط موافقت آقای خامنه ای با مذاکره، حصول اطمینان او از این موضوع است که "مذاکره کنندگان ایرانی، رهبر را دور نخواهند زد و از مذاکره با امریکا، برای تحکیم موقعیت داخلی و خارجی خویش، بهره گیری نخواهند کرد". پس اگر رهبر بار دیگر این فرصت را پیدا کند که معتمدان صد درصدی خود را در رأس و بدنه دولت ببیند آنگاه بدون نگرانی از "به رودر بایستی افتادن مذاکره کنندگان " سخن ده سال پیش جواد لاریجانی در پیشانی سیاست خارجی قرار خواهد گرفت که "اگر لازم باشد با شیطان در قعر جهنم هم مذاکره خواهیم کرد." اما آیا باردیگر رهبر چنین فرصتی خواهد یافت و به فرض تحقق آرزوی او، آیا طرف مقابل مانند سالهای گذشته اشتیاق مذاکره با جمهوری اسلامی را خواهد داشت ؟ یا این بار برای مذاکره با ایران ، تابو شکنی در امریکا لازم خواهد بود؟
متاسفانه چراغهائی که از طرف آمریکا مرتب چشمک میزند هیچ دغدغه ای در مورد مردم ایران و یا حقوق بشر و از این جور ادعاهائی که تبلیغ میکنند ندارند تنها تضمین امنیت منافع آمریکا و دوست منطقه ای او برای حمایت از هر رژیمی که در ایران برسرکار باشد کافی است وخامنه ای یا شاه فرقی نمی کند.
پاسخحذف