۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

سی سال گذشت به بازنشستگی فکر می کنم

یکشنبه هجدهم خرداد ۹۱
قبل از هرچیز بگویم که در هیچ زمانی به اندازه زمــــــان حاضر ، به سقــــوط قطعی حکام فاسد ، بی کفایت و ظالم که به ناحق برایران حکومت می کنند ، ایمان نداشته ام . یقین دارم این افراد که آنها را ننگ ایران و موجب سرشکستگی مسلمانان می دانم بسیار زودتر از آنکه خودشان می اندیشند در برابر محکمه عدلی خواهند ایستاد که از نخستین دستاورد های « آزادی ایران »‌خواهد بود . اینها را از صمیم قلب می گویم و مطمئنم ناظران مستقل که حوادث ایران در سالهای اخیر را رصد می کنند و شاهد از هم گسیختگی روز افزون در داخل حاکمیت هستند نیز مانند من می اندیشند . ذکر این مقدمه را از این جهت ضروری می دانم که برخی رسانه ها و تریبون های مستأصل حکومت ، از تصمیم احتمالی من ، ذوق زده نشوند و آن را به حساب ناامیدی از آزادی قریب الوقوع ایران ، نگذارند .
اما به دودلیل ، در اندیشه کاهش فعالیت های سیاسی خود هستم . البته هنوز به صورت صد درصد مطمئن نیستم که بتوانم این اندیشه را آنگونه که دوست دارم عملی سازم اما به صورت جدی در حال کلنجار رفتن با خویش برای گام نهادن در مسیر نوعی از بازنشستگی هستم.
روز هجدهم تیر ماه سال ۱۳۶۱ ، فعالیت سیاسی خود را تحت مدیریت شیخ شجاع ـ مهدی کروبی ـ آغاز کردم و امروز سی سال فعالیت سیاسی من کامل شد . در این سی سال شاهد حوادث بسیار بوده ام که به لطف خدا در حال جمع آوری و تألیف خاطرات خود از این سی سال هستم. از سوی دیگر ، تکمیل شدن سی سال فعالیت ، مرا وسوسه می کند تا به فکر نوعی بازنشستگی ـ حد اقل موقت ـ از فعالیت مستمر و تمام وقت سیاسی ویا حد اقل کاهش آن باشم؛ اگر چه کسی مثل من به ویژه در شرایط بسیار حساس کنونی نمی تواند به طور کامل ، سیاست را ترک کند . اما همانگونه که در بالا اشاره کردم برای تغییر فازدر فعالیت های خود سه دلیل دارم .
نخستین دلیل ، وضعیتی است که در داخل اردوی اصلاح طلبان وجود دارد و متأسفانه ، انرژی گروهی از اصلاح طلبان ، صرف مقابله با من می شود . واضح تر بگویم . من معتقدم امید اصلاح در حاکمیت فعلی مانند امید بستن به توبه گرگ است . اما گروهی از دوستانم برای بازگشت بی قید و شرط به داخل حاکمیت و در واقع پذیرش وضعیت اسف انگیز حاکم بر کشور ، با یکدیگر مسابقه گذاشته اند . اصراری نداشته ام و ندارم که تشخیص خود از وضعیت فعلی کشور را دقیق ترین تحلیل بدانم . بر همین اساس ، سال گذشته در همین ایام که خبر هایی از اراده برخی اصلاح طلبان برای مشارکت در انتخابات نمایشی مجلس نهم منتشر شد از دوستان اصلاح طلب خواهش کردم چنانچه نشانه هایی به «چشم تیزبین »ایشان آمده که من از دیدن آنها عاجزم مرا آگاه سازند تا من هم مانند آنها، نسبت به « اصلاح پذیری » و « حداقل « اصلاح خواهی » سران حاکمیت امیدوار شوم . اما تنها پاسخی که دریافت کردم سکوت ویا تلاش برای اشاعه خبرهای دروغ بود. یک سال پس از پرسش های من ودر حالی که همراهی قابل قبول اکثریت اصلاح طلبان و حامیان جنبش سبز برای تحریم « شوی انتخاباتی رژیم » تجربه شیرین و موفقی در اختیار ماقرار داده است متأسفانه بار دیگر شاهد تلاش های غیر موجه برای مشارکت در نمایش انتصاب کسی هستیم که به تعبیر سعید حجاریان ، حداکثر یک « حاجب الدوله » خواهد بود .
البته ، هرکس در انتخاب راه خود آزاد است و من به کسانی که ادعای اصلی بسیاری از هموطنان در خصوص « نهادینه شدن رأی دزد ی در نظام »را مورد بی توجهی قرار می دهند خرده نمی گیرم اما هنوز هیچ دلیلی نیافته ام که به موجب آن ، در تشخیص خود نسبت به حاکمیت فعلی و«قُبح همکاری» با آن ، تجدید نظر نمایم. من حاکمیت فعلی را « ننگ ایران و اسلام » می دانم ومعتقدم تداوم آن جز گسترش بی اخلاقی ، فساد وانواع نا بسامانی ها در کشور و آتش زدن هرچه بیشتر به منابع و منافع ملت ایران ، نتیجه ای نخواهد داشت . از سوی دیگر بر این باورم خون شهدای مظلوم جنبش سبز، مقاومت همه زندانیان - اعم از اصلاح طلبان و دگر اندیشان ـ و آگاهی رسانی های دقیق نسبت به مفاسد و مظالم حاکمیت ، اکنون سران حکومت را در پایین ترین حد مشروعیت در دوره استقرار جمهوری اسلامی قرار داده است . پیام های شجاعانه زندانیان سر افراز جنبش به ویژه کروبی و موسوی هم ، تأثیر به سزایی در سلب مشروعیت از کودتا گران فاسد ، ظالم و بی کفایت داشته است . در چنین شرایطی ،معتقدم هر حرکتی برای مشارکت در نمایش های انتخاباتی حکومت ، ضایع کردن تلاش هایی خواهد بود که موجب مشروعیت زدایی از کودتاگران شده است. ضمن آنکه بر اساس اعتقادات مذهبی خویش ، همکاری با حاکمان کنونی جمــــهوری اسلامی را « تقویت عمله ظلم » می دانم و موجب عذاب الهی. تشخیص من آنست که نه تنها نشانه ای از علاقه به تغییر و بازگشت از مسیر پر انحراف در میان سران حاکمیت مشاهده نمی شود بلکه مرتباً روزنه های جدیدی از ظلم و فساد در میان غاصبان حکومت در حال باز شدن می باشد و مسابقه ظلم ، فساد ، ایران فروشی ، اخلاق ستیزی و دین سوزی، هر روز بیش از دیروز، در کشورگسترش می یابد. بر همین اساس ، هر حرکتی که مشروعیت زائل شده را به حاکمان ظالم وفاسد بر گرداند موجب بدنامی تاریخی و مستوجب عذاب الهی می دانم . اما گمان می کنم این دیدگاه در میان اصلاح طلبانی که شانس استفاده از رسانه های آزاد خارجی دارند در اقلیت قرار دارد اگرچه مطمئنم هم فکران من در میان فعالان سیاسی داخلی و خارجی ، بسیارند .این نخستین دلیل من برای اندیشیدن به نوعی بازنشستگی است . شاید با این تصمیم ، فشار های روز افزون برخی افراد که خود را مالک جریان « اصلاح طلبی» می دانند در داخل کشور بر همفکران من کاهش یابد و نیز انرژی هر چند محدودی که صرف خنثی سازی فعالیت های من و همفکرانم می شود مصروف برنامه ریزی برای نجات کشور و مردم گردد.البته حتی اگر به تصمیم قطعی در این مورد برسم به فعالیت در زمینه روشنگری ـ با استفاده از معدود رسانه های موجود ـ در حد وسع و امکانات خویش ادامه خواهم داد.
اما دلیل دیگری هم برای کاهش فعالیت های سیاسی خود دارم که اگر به تصمیم قطعی در این مورد رسیدم آن را به اطلاع همه دوستانم خواهم رساند . فقط همین قدر بگویم دلیل دوم را بابرخی افراد در خارج از کشور که تصور می کردم می توانند برای رفع آن نقشی داشته باشند در میان گذاشتم اما تمایل یا توان کمک در این موردمشاهده نکردم . واقعا ً هنوز نمی دانم به چه تصمیم نهایی خواهم رسید. قطعاً قبل از تصمیم گیری نهایی ، از نظرات مشورتی بهره خواهم گرفت وتلاش خواهم کرد برخی دوستان خود را نسبت به این مسئله ، قانع کنم . اما در نخستین گام ، فعالیت خود درفیس بوک وسایر شبکه های اجتماعی را به صورت یک طرفه در می آورم یعنی حد اقل برای یکی دو هفته ، فقط « خواننده» خواهم بود.

۲ نظر:

  1. آقای واحدی گرامی امیدوارم با این شوخی جالب قدری همه با هم "حال" بکنیم که اینروزها قدری فرح خاطر نعمت قابل دسترسی نیست.(چندان)
    واما ... معمولاً فعالیت سیاسی وقتی آدم به سن بالای 50 سال می رسد معنی جدیدی دارد. در واقع شروع دوره اصلی. اینکه نیاز به پوست انداختن برای توسعه "اندیشه ورزی" پیدا کرده اید، جای شکر گزاری دارد. امید وارم به دنیای اهمیت سازمان و اندیشه ورزی عمیق تر ، ورود کرده باشید و لطفاً بخاطر داشته باشید که مقدار "نادانسته های" همه ما بیشتر از "دانسته هایمان" است.
    این می تواند "تولدی دیگر باشد" و من شجاعت آنرا دارم که بگویم "تولد تان در سالروز 21 تیر ماه 1391 مبارک!"

    پاسخحذف
  2. جناب آقای واحدی . خیلی دوست داشتم که در فیس بوک و با هویت واقعیم این کامنت را میگذاشتم ولی در ایرانم و ...
    جناب واحدی تفکر بازنشستگی سیاسی که شما مطرح فرمودید تفکری بسیار خام است. در روزگاری هستیم که جمهوری اسلامی در کمترین حد مشروعیت خود در 33 سال اخیر قرار دارد اما از سوی دیگری به دلیل تفرق و بعضاً خودداهی اکثریت نیروهای موسوم به اپوزیسیون و اصلاح طلب اندک امیدی برای آینده بهتر حداقل در کوتاه مدت برای ایران نداریم. متاسفانه اکثریت نیروهای مخالف جمهوری اسلامی به دو حیطه مجزای افراط و تفریط افتاده اند و اکثراً انرژی خود را صرف به بیرون راندن مابقی نیروهای مخالف نموده اند. از سویی بخش قابل توجهی از اصلاح طلبان هستند که تحت هیچ شرایطی صندوق رای را رها نمیکنند و از برچسبهای سکولار و لیبرال هراسانند و حاضر به قرار گرفتن در کنار دیگر گروههای مخالف نیستند.این دوستان متاسفانه تاریخ را از سال 68 به خاطر دارند و قبل از آن تاریخ را سعی در فراموشی دارند و حاضر نیستند اشتباهات خود و علی الخصوص مراد خود آیت الله خمینی را قبول کنند. از این سمت هم گروههای اپوزیسیونی داریم که بخشی راه رهایی را در هجمه و توهین به باورهای مردم میبینند و بخش دیگری که در قرن 21 هنوز به حکومت سلطنتی معتقدندو یا از سر ناتوانی چشم به دستان رضا پهلوی دارند و حتی حاضرند که او را به عنوان پادشاه آینده ایران بپذیرند و یا بخشی که به دلیل ناتوانی خود دل در گرو حمله نظامی و تحریمهای کمرشکن دارند و یا تلاششان کوبیدن دیگر گروههای مخالف و علی الخصوص هر کسی باشد که اندک مدتی در داخل نظام جمهوری اسلامی بوده است. این دوستان نسبت به هر چیزی که نسبتی هر چند اندک با جمهوری اسلامی داشته باشد حساسیت دارند و به کمتر از نابودی این رژیم صرفنظر از میزان هزینه و اینکه چه آینده ای بعد از جمهوری اسلامی خواهیم داشت نمی اندیشند. در این میان اقلیتی نیز هستند که نه به تغییر نظام جمهوری اسلامی به عنوان تابو نگاه میکنند و نه تنها راه حل نجات میهن را سرنگونی جمهوری اسلامی میبینند. اقلیتی که تاریخ جمهوری اسلامی را از 22 بهمن 57 میبیند و ضمن نگاه به آینده از گذشته نیز غفلت نمیکند. در عمل ( نه فقط سخن )سکولار هستند و البته به باورهای دینی مردمان نیز همانند حقوق بشر احترام میگذارند. این گروه متاسفانه به دلیل نجابت ذاتی که دارد و اجتناب از هوچیگری و راه های ماکیاولیستی متاسفانه ضعیف شده است. این گروه نیاز به تقویت دارد و میتواند رابط بین گروه اول و دوم شود و چون به نحوی با هر دو گروه رابطه دارد میتواند هر دو گروه را به سوی عقلانیت رهنمون شود. برای رسیدن به ایران آباد و آزاد نمیشود هیچ گروهی را حذف کرد و تنها گروه سوم است که با عقلانیتی که دارد میتواند همبستگی ملی را بین تمام گروهها تامین کند. عمده گروههای ملی مذهبی و تک چهره هایی مثل شما ، محسن کدیور، ابوالحسن بنی صدر ، علی رضا نوریزاده ، مصطفی تاجزاده ، محمد نوریزاد، حسن شریعتمداری ، شیرین عبادی ، شادی صدر ، هوشنگ اسدی ، علی افشاری، اکبر گنجی، عبدالکریم سروش ، عبدالکریم لاهیجی، فاطمه حقیقت دوست، بابک امیرخسروی ، حمید فرخنده و .... ( با وجود تمام اختلاف عقاید بین آنها که کاملاً طبیعی است) این گروه میان سوم را تشکیل میدهد. افرادی مثل شما باید باشید و این گروه میانه را تقویت کنید و از افراد گروههای اول و دوم بکاهید و به این گروه اضافه کنید. پس اصلاً به بازنشستگی فرک نکنید و با قدرت ادامه دهید.

    پاسخحذف