قبل از هرچیز بگویم که در هیچ زمانی به اندازه زمــــــان حاضر ، به سقــــوط قطعی حکام فاسد ، بی کفایت و ظالم که به ناحق برایران حکومت می کنند ، ایمان نداشته ام . یقین دارم این افراد که آنها را ننگ ایران و موجب سرشکستگی مسلمانان می دانم بسیار زودتر از آنکه خودشان می اندیشند در برابر محکمه عدلی خواهند ایستاد که از نخستین دستاورد های « آزادی ایران »خواهد بود . اینها را از صمیم قلب می گویم و مطمئنم ناظران مستقل که حوادث ایران در سالهای اخیر را رصد می کنند و شاهد از هم گسیختگی روز افزون در داخل حاکمیت هستند نیز مانند من می اندیشند . ذکر این مقدمه را از این جهت ضروری می دانم که برخی رسانه ها و تریبون های مستأصل حکومت ، از تصمیم احتمالی من ، ذوق زده نشوند و آن را به حساب ناامیدی از آزادی قریب الوقوع ایران ، نگذارند .
اما به دودلیل ، در اندیشه کاهش فعالیت های سیاسی خود هستم . البته هنوز به صورت صد درصد مطمئن نیستم که بتوانم این اندیشه را آنگونه که دوست دارم عملی سازم اما به صورت جدی در حال کلنجار رفتن با خویش برای گام نهادن در مسیر نوعی از بازنشستگی هستم.
روز هجدهم تیر ماه سال ۱۳۶۱ ، فعالیت سیاسی خود را تحت مدیریت شیخ شجاع ـ مهدی کروبی ـ آغاز کردم و امروز سی سال فعالیت سیاسی من کامل شد . در این سی سال شاهد حوادث بسیار بوده ام که به لطف خدا در حال جمع آوری و تألیف خاطرات خود از این سی سال هستم. از سوی دیگر ، تکمیل شدن سی سال فعالیت ، مرا وسوسه می کند تا به فکر نوعی بازنشستگی ـ حد اقل موقت ـ از فعالیت مستمر و تمام وقت سیاسی ویا حد اقل کاهش آن باشم؛ اگر چه کسی مثل من به ویژه در شرایط بسیار حساس کنونی نمی تواند به طور کامل ، سیاست را ترک کند . اما همانگونه که در بالا اشاره کردم برای تغییر فازدر فعالیت های خود سه دلیل دارم .
نخستین دلیل ، وضعیتی است که در داخل اردوی اصلاح طلبان وجود دارد و متأسفانه ، انرژی گروهی از اصلاح طلبان ، صرف مقابله با من می شود . واضح تر بگویم . من معتقدم امید اصلاح در حاکمیت فعلی مانند امید بستن به توبه گرگ است . اما گروهی از دوستانم برای بازگشت بی قید و شرط به داخل حاکمیت و در واقع پذیرش وضعیت اسف انگیز حاکم بر کشور ، با یکدیگر مسابقه گذاشته اند . اصراری نداشته ام و ندارم که تشخیص خود از وضعیت فعلی کشور را دقیق ترین تحلیل بدانم . بر همین اساس ، سال گذشته در همین ایام که خبر هایی از اراده برخی اصلاح طلبان برای مشارکت در انتخابات نمایشی مجلس نهم منتشر شد از دوستان اصلاح طلب خواهش کردم چنانچه نشانه هایی به «چشم تیزبین »ایشان آمده که من از دیدن آنها عاجزم مرا آگاه سازند تا من هم مانند آنها، نسبت به « اصلاح پذیری » و « حداقل « اصلاح خواهی » سران حاکمیت امیدوار شوم . اما تنها پاسخی که دریافت کردم سکوت ویا تلاش برای اشاعه خبرهای دروغ بود. یک سال پس از پرسش های من ودر حالی که همراهی قابل قبول اکثریت اصلاح طلبان و حامیان جنبش سبز برای تحریم « شوی انتخاباتی رژیم » تجربه شیرین و موفقی در اختیار ماقرار داده است متأسفانه بار دیگر شاهد تلاش های غیر موجه برای مشارکت در نمایش انتصاب کسی هستیم که به تعبیر سعید حجاریان ، حداکثر یک « حاجب الدوله » خواهد بود .
البته ، هرکس در انتخاب راه خود آزاد است و من به کسانی که ادعای اصلی بسیاری از هموطنان در خصوص « نهادینه شدن رأی دزد ی در نظام »را مورد بی توجهی قرار می دهند خرده نمی گیرم اما هنوز هیچ دلیلی نیافته ام که به موجب آن ، در تشخیص خود نسبت به حاکمیت فعلی و«قُبح همکاری» با آن ، تجدید نظر نمایم. من حاکمیت فعلی را « ننگ ایران و اسلام » می دانم ومعتقدم تداوم آن جز گسترش بی اخلاقی ، فساد وانواع نا بسامانی ها در کشور و آتش زدن هرچه بیشتر به منابع و منافع ملت ایران ، نتیجه ای نخواهد داشت . از سوی دیگر بر این باورم خون شهدای مظلوم جنبش سبز، مقاومت همه زندانیان - اعم از اصلاح طلبان و دگر اندیشان ـ و آگاهی رسانی های دقیق نسبت به مفاسد و مظالم حاکمیت ، اکنون سران حکومت را در پایین ترین حد مشروعیت در دوره استقرار جمهوری اسلامی قرار داده است . پیام های شجاعانه زندانیان سر افراز جنبش به ویژه کروبی و موسوی هم ، تأثیر به سزایی در سلب مشروعیت از کودتا گران فاسد ، ظالم و بی کفایت داشته است . در چنین شرایطی ،معتقدم هر حرکتی برای مشارکت در نمایش های انتخاباتی حکومت ، ضایع کردن تلاش هایی خواهد بود که موجب مشروعیت زدایی از کودتاگران شده است. ضمن آنکه بر اساس اعتقادات مذهبی خویش ، همکاری با حاکمان کنونی جمــــهوری اسلامی را « تقویت عمله ظلم » می دانم و موجب عذاب الهی. تشخیص من آنست که نه تنها نشانه ای از علاقه به تغییر و بازگشت از مسیر پر انحراف در میان سران حاکمیت مشاهده نمی شود بلکه مرتباً روزنه های جدیدی از ظلم و فساد در میان غاصبان حکومت در حال باز شدن می باشد و مسابقه ظلم ، فساد ، ایران فروشی ، اخلاق ستیزی و دین سوزی، هر روز بیش از دیروز، در کشورگسترش می یابد. بر همین اساس ، هر حرکتی که مشروعیت زائل شده را به حاکمان ظالم وفاسد بر گرداند موجب بدنامی تاریخی و مستوجب عذاب الهی می دانم . اما گمان می کنم این دیدگاه در میان اصلاح طلبانی که شانس استفاده از رسانه های آزاد خارجی دارند در اقلیت قرار دارد اگرچه مطمئنم هم فکران من در میان فعالان سیاسی داخلی و خارجی ، بسیارند .این نخستین دلیل من برای اندیشیدن به نوعی بازنشستگی است . شاید با این تصمیم ، فشار های روز افزون برخی افراد که خود را مالک جریان « اصلاح طلبی» می دانند در داخل کشور بر همفکران من کاهش یابد و نیز انرژی هر چند محدودی که صرف خنثی سازی فعالیت های من و همفکرانم می شود مصروف برنامه ریزی برای نجات کشور و مردم گردد.البته حتی اگر به تصمیم قطعی در این مورد برسم به فعالیت در زمینه روشنگری ـ با استفاده از معدود رسانه های موجود ـ در حد وسع و امکانات خویش ادامه خواهم داد.
اما دلیل دیگری هم برای کاهش فعالیت های سیاسی خود دارم که اگر به تصمیم قطعی در این مورد رسیدم آن را به اطلاع همه دوستانم خواهم رساند . فقط همین قدر بگویم دلیل دوم را بابرخی افراد در خارج از کشور که تصور می کردم می توانند برای رفع آن نقشی داشته باشند در میان گذاشتم اما تمایل یا توان کمک در این موردمشاهده نکردم . واقعا ً هنوز نمی دانم به چه تصمیم نهایی خواهم رسید. قطعاً قبل از تصمیم گیری نهایی ، از نظرات مشورتی بهره خواهم گرفت وتلاش خواهم کرد برخی دوستان خود را نسبت به این مسئله ، قانع کنم . اما در نخستین گام ، فعالیت خود درفیس بوک وسایر شبکه های اجتماعی را به صورت یک طرفه در می آورم یعنی حد اقل برای یکی دو هفته ، فقط « خواننده» خواهم بود.
با سلام
پاسخحذفاینکه شما هنوز سخنگوی شیخ هستید در آن حرفی نیست لذا بدون مشورت با او نمیتوانید این سنگر را خالی کنید که در درجه اول باو اجحاف خواهد شد
درود بر شما امیدورام که مانند همیشه بمانید
بسیاری شجاعت و صراحت شما را قبول دارند و فکر میکنم طرفداران بسیاری داشته باشید میدان را برای آنها که فکر میکنید کارشان اشتباه است خالی نکنید
درود بر شما
با سلام مجتبی واحدی عزیز در این لینک چند کامنت برای شما گذاشتم فقط بخوانید. امیدوارم موفق باشید
پاسخحذفhttps://balatarin.com/permlink/2012/7/11/3084367
آقای واحدی فعالیت برای آنجه که به آن اعتقاد دارید که بازنشستگی ندارد! بازنشستگی در این موارد مرگ انسان است. این حرف شما مثل این است که کسی که برای رفع گرسنگی یا فقر در جهان تلاش می کند بگوید بازنشسته شده ام. اگر فرد این کار را به دلیل شغلش مثلاً در فائو انجام می دهد بازنشستگی معنا دارد اما اگر این کار را به دلیلی اعتقاد و ایمان به انسانیت انجام می دهد بازنشستگی دیگر معنا ندارد! بازنشستگی برای شما زمانی فرا می رسد که یا چنان پیر و فرتوت شوید که دیگر توانایی فعالیت نداشته باشید یا دموکراسی و آزادی در کشور برقرار شده باشد, غیر از این است؟!
پاسخحذفآنچه شما می گویید بیشتر به معنای تسلیم و کوتاه آمدن یا خسته شدن است تا بازنشستگی.حالا به هر دلیل که کوتاه آمده اید یا خسته شده اید, این مهم نیست. این را بدانید که شما نمی توانید بازنشسته شوید. صحنه سیاسی ایران در حال حاضر بسیار پرتلاتم است و احتمال فجایع بزرگی مانند جنگ می رود. مطمئن باشید بحرانهایی در این کشور به وقوع خواهد پیوست که شما دیگر احساس می کنید نمی توانید ساکت بمانید و باید فریاد بزنید. فکر کنید فردا مثلاً غرب به ایران حمله نظامی (حتی در حد محدود بکند, آنوقت مجتبی واحدی می خواهد ساکت بماند؟! اصلاً می تواند ساکت بماند؟ فکر کنید فردا روزی درگیری داخلی بین گروههای داخل حکومت در گرفت مجتبی واحدی می خواهد سکوت کند؟ یا شورشهای کارگری از این مردم خسته و به جان رسیده شروع شود, مجتبی واحدی می خواهد سکوت کند؟ اگر بله, این مجتبی واحدی مرده است نه بازنشسته. به قول اسیتو جابز در سخنرانیش در جمع فارغ التحصیلان استانفورد:
Sorry for being so dramatic, but this is true.
اگر احساس می کنید نیاز دارید بازنشسته شوید. تنها کمی از کوران حوادث دور باشید تا خستگی روحیتان برطرف شود.
چطور می خواهید ملت خود را و هموطنان خود را در این بحبوحه تنها بگذارید؟ مردم از گرسنگی دارند می میرند, مردان تحت انواع فشار های روانی به محارم خود تجاوز می کنند. بیش از پنجاه درصد خانوداه ها از دور یا نزدیک گرفتار اعتیادند. سن فحشا به زیر چهارده سال رسیده است. زنان برای مخارج مختلف به فحشا روی می آورند. هزاران کودک محروم از ابتدایی ترین حقوق خود در خیابانها کار می کنند. مردم نان ندارند بخورند و برای بستن دهان کودکانشان پوست مرغ را کباب می کنند و کارشان به شکایت می کشد. میلیاردها نه میلیونها دلار از در آمد این مملکت به باد فنا رفته و دارد می رود. مطابق آمار رسمی خود دولت خط فقر شدید هفتصد هزار تومان است که شاید چهل درصد مردم را در بر بگیرد. با تحریم نفت در ابتدای این سه ماهه اول سال و کاهش صادرات و کاهض قیمت نفت بخش بزرگی از در آمدهای دولت تحقق نخواهد یافت و از همه اینها بدتر: وضع دارد روز به روز بدتر می شود, روز به روز!!! در این شرایط مجتبی واحدی می خواهد سکوت کند؟! پس کی زمان سخن گفتن است؟کی؟ زمانی که کشور نابود شد؟ آنگاه بنشینیم و مویه کنیم و سینه چاک کنیم و غزادار شویم؟
نوشته اتان رابه بالاترین لینک کرده ام. نظرات کاربران را بخوانید.
دوست داشتم نظراتم خصوصی باشد. اگر صلاح می دانید آن را حذف یا پنهان کنید.
پاسخحذف