مکاتبه علنی محمود احمدی نژاد ولحن بی سابقه نامه او خطاب به رئیس دستگاه قضا هنوز در کانون توجهات بود که پاسخ مشحون از عصبانیت صادق لاریجانی در رسانه های جمعی انتشار یافت. در مورد مکاتبات رفت و برگشتی میان دو متحدِ سال های نه چندان دور، سخن بسیار است زیرا هر دو نامه، حقایقی را افشا کرد که ازسال ها قبل توسط منتقدان حکومت بیان شده و عده ای به خاطر پیشتاز بودن در افشای همین حقایق، سالهاست که در زندان های جمهوری اسلامی جا گرفته اند. برخی از آنان که اکنون در زندان هستند در مورد وضعیت درون زندان ها پرسیده بودند و از رفتاری که با زندانیان صورت می گیرد ابراز نگرانی کرده بودند و اکنون رئیس دولت جمهوری اسلامی در خواست خود برای بازدید از زندان اوین را ناشی از نگرانی هایی می داند که از بی توجهی قوه قضائیه به حقوق اساسی مردم، ناشی شده است. او همچنین پرسشی را با رئیس قوه قضائیه در میان می گذارد که نحوه طرح آن، پاسخ را به ذهن هر مخاطبی القا می نماید: "آیا می توان برای آحاد مردم که پشتیبان خاصی جز خداوند ندارند امنیت قضایی متصور بود ؟" گروهی دیگر از کسانی که در دوره رئیس فعلی قوه قضائیه به زندان افتاده اند کسانی هستند که از سالها قبل باصراحت در مورد "دیکتاتوری پیش رونده احمدی نژاد" هشدار داده بودند و به اتهام توهین به رئیس جمهور به زندان افتادند. اما اکنون رئیس قوه قضائیه در تشبیه همین رئیس دولت می گوید: "حکایت شما حکایت سلطانی است که اموال و املاک مردم را غاصبانه تصرف کرده بود و به ملک خود منضم ساخته بود و به همه می گفت چرا رعایت ملک سلطان را نمی کنید؟"
دراین مکاتبات، اعترافات دیگری نیز وجود دارد که حقانیت منتقدان ومخالفان نظام را آشکار می سازد. اماآنچه دو نامه اخیر رانسبت به سایر انتقادات مکتوب یا شفاهی رؤسای قوا متمایز می سازد فاصله زمانی آن با آخرین تذکررهبر جمهوری اسلامی مبنی بر خودداری سران قوا از جنجال سازی است. حدود ده روز قبل، آقای خامنه ای در اجتماع مردم شیروان اظهار داشت :"باید همت همه مسئولان این باشد که ارامش سیاسی کشور را حفظ کنند نگذارند فضای سیاسی کشور، جنجالی و متلاطم شود". کمتر از یک هفته بعد از این توصیه مؤکد رهبر، محمود احمدی نژاد پروژه جدیدی را کلید زد که پیش بینی مراحل مختلف آن، چندان مشکل نبود. رئیس دولت قطعاً رفتارهای خصمانه دو قوه دیگر نسبت به خودش در ماههای اخیر را از یاد نبرده بود و قاعدتاً نامه نگاری با قوه قضائیه در خصوص بازدید از زندان اوین را با یقین به آغاز یک جنجال شروع کرد؛ اگر چه احتمالاً تصور می کرد نهایتاً چاره ای جز موافقت با سرکشی او به اوین وجود نخواهد داشت و این امر می تواند او را حد اقل در میان عوام، قدرتمند نشان دهد بدون آنکه هزینه خاصی برای نظام داشته باشد. به هر حال کسی که تا سه سال قبل نزدیک ترین یار رهبر تلقی می شد تنها چند روز پس آنکه آقای خامنه ای بر جلوگیری از جنجال آفرینی در کشور تأکید کرد جنجالی بی سابقه در داخل نظام را آغاز نمود . او با تداوم نامه نگاری علنی در خصوص بازدید از اوین، نه تنها به دستور اخیر ولی فقیه بی اعتنایی کرد بلکه نشان داد دیگر به تدبیر رهبر در تأسیس "هیئت عالی حل اختلاف قوای سه گانه" نیز اعتنایی ندارد. این در حالی است که کمتر از شش ماه قبل، احمدی نژاد اختلاف خود با قوه مقننه را به نزد همان هیئت برد. (نامه هجدهم اردیبهشت ۹۱ احمدی نژاد به هاشمی شاهرودی رئیس هیئت عالی حل اختلاف).
البته تغییر معنادار رفتار رهبر و نزدیکان او با احمدی نژاد در ماههای اخیر، رئیس دولت را مطمئن ساخته که اراده رأس نظام بر حذف باند او تعلق گرفته است. لذا پیش بینی اینکه احمدی نژاد نیز روش ایذایی در برابر رهبر و عواملش در پیش بگیرد چندان سخت نبود. حتی این احتمال وجود دارد که احمدی نژاد جنجال آفرینی را موجب تضعیف جناح رهبر بداند و از وارد شدن صادق لاریجانی به آن ـ که بی اعتنایی همه ارکان نظام به دستورات رهبر را آشکار می سازد ـ استقبال نماید. بر همین اساس، جوابیه رئیس قوه قضائیه در نگاه اول عجیب به نظر می رسد. اما آیا واقعاً اقدام رئیس قوه قضائیه بدون هماهنگی با رهبر انجام شده است؟ یافتن پاسخ برای این پرسش، می تواند پیش بینی حوادث ماههای آینده ایران را تسهیل نماید.
نگارنده بر این باور است و این موضوع را در مقالات و مصاحبه های خود ازبهار سال ۱۳۹۰ وحتی قبل از آن اعلام کرده که از حدود دو سال قبل، تحقیر احمدی نژاد و محدود سازی او با چراغ سبز رهبر آغاز شده است. علنی سازی "فساد سه هزار میلیارد تومانی بانکی" و افشای نقش یاران احمدی نژاد درآن پس از چهار سال مخفی نگه داشتن را می توان در همین راستا دانست. اما افزایش ناگهانی فشارهای خارجی و نگرانی از برخی تحرکات داخلی، آقای خامنه ای را قانع کرد روندعلنی که برای حذف احمدی نژاد آغاز شده بود را متوقف سازد تا جبهه ای جدید در برابراو گشوده نشود. اما تنها بازیگر این عرصه، رهبر نبود و درمقابل او احمدی نژاد قرار داشت. او از یک سو ضعف مفرط رهبر که از نخستین روزهای آغاز جنبش سبز، آشکار شد را حس کرده بود و فرصت سهم خواهی بیشتر از " رهبرِ ضعیف شده" را غنیمت می شمرد. از سوی دیگر، او تجربه هاشمی رفسنجانی و خاتمی را در پیش رو داشت که چگونه پس از کنار رفتن از قدرت، با کینه جویی های رهبر مواجه شده اند. احمدی نژاد به درستی می دانست که اگر اوضاع به همان منوال پیش برود او با سرنوشتی به مراتب بدتر از دو رئیس جمهور پیشین مواجه خواهد شد. زیرا اوحتی در بهترین شرایط هفت سال گذشته، نه محبوبیت خاتمی در داخل و خارج از کشور را داشته و نه از نفوذی برخورداربوده است که هاشمی رفسنجانی هنوز در میان برخی حامیان سنتی نظام دارد. احمدی نژاد همچنین بهتر از هرکس، نتایج رفتار تحقیر آمیز خود با بسیاری از صاحب نفوذان روحانی، نظامی و سیاسی در هفت سال گذشته را می داند و لذا به شدت نگران روزی است که به طور کامل از چرخه قدرت حذف شود. پس او راهی نداشته و ندارد جز آنکه آخرین تیر های ترکش را رها کند شاید در شرایط استیصال رهبر، بتواند از اوامتیازی بگیرد و همچنان سهمی از قدرت را در اختیار داشته باشد که البته این تلاش احمدی نژاد قطعاً از چشم رهبر نیز مخفی نمانده است.
بر اساس آنچه در بالا آمد اکنون با قاطعیت می گویم رهبر بار دیگر به دوسال قبل بازگشته است. او که کاهش تهدید خارجی را بسیار مشکل می داند تنها به این امید است که بتواند با ارسال پالس هایی به خارج، برخی ماجراجویی ها را به احمدی نژاد نسبت دهد و هم زمان با تحقیر او در داخل، طرف های خارجی را به کاهش فشارها و نشستن به انتظار "آمدن رئیس جمهور معتدل" در ایران تشویق نماید. او به زعم خود در داخل نیز تلاش خواهد کرد همه نابسامانی های اقتصادی و سیاسی را به "تک روی و استبداد رأی احمدی نژاد" منتسب سازد. رهبر بر این باور اشتباه است که رفتارهایی از قبیل نامه نگاری های اخیر احمدی نژاد می تواند خاطره "تک روی های غیر قابل انکار رئیس دولت" در سال های گذشته را برای عوام و خواص یاد آوری نماید تا بدین طریق حذف او از حکومت، کم هزینه تر شود.
نتیجه آنکه به نظر می رسد مخالف اصلی بازدید احمدی نژاداز اوین، آقای خامنه ای بوده است. او با شناخت دقیق از روحیات رئیس دولت، بااین بازدید که هزینه چندانی برای حکومت نداشت مخالفت کرد. خامنه ای به خوبی می دانست که اغلب زندانیان سیاسی که سخن آنها مخاطبانی در داخل و خارج دارد در آن بازدید به سراغ احمدی نژاد نخواهند رفت و برای تبلیغات سیاسی وغیرصادقانه او، سوژه سازی نخواهند کرد. لذا مخالفت با سرکشی احمدی نژاد به اوین تنها با هدف تحریک او به همین اقدامات صورت گرفته که یقیناً همه آنها از جمله صدور نامه های شدید اللحن از سوی رئیس دولت، برای رهبر و عوامل او قابل پیش بینی بود. پاسخ بی سابقه صادق لاریجانی به احمدی نژاد که با هدف تحقیر رئیس دولت و و احتمالاً تحریک او به ادامه درگیری منتشر شد را نیز می توان در ادامه همان سناریو دانست. در واقع این دومین بار بود که رهبر با آگاهی کافی از ویژگی های رفتاری و اخلاقی احمدی نژاد، بازی مورد نظر خود را به او تحمیل کرد. نخستین بار درموضوع عزل وزیر اطلاعات، رهبر از همین حربه استفاده نمود. در آن ماجرا، آقای خامنه ای به وزارت اطلاعات رفت و از ضرورت هماهنگی وزیر با رهبر و ارائه گزارش های مستقیم به بیت خود سخن گفت. سابقه عزل طهماسب مظاهری از ریاست بانک مرکزی توسط احمدی نژاد به خاطر ارائه گزارش مستقیم به رهبر، آقای خامنه ای را مطمئن ساخته بود که هر گونه تلاش برای ایجاد ارتباط مستقیم میان وزیر اطلاعات با رهبر به معنای عزل فوری وزیر توسط احمدی نژاد خواهد بود. در آن ماجرا براساس آنچه که شیخ مرتضی آقا تهرانی اعلام کرد احمدی نژاد، رهبر را به استعفا تهدیدو آقای خامنه ای هم استعفای او را بلامانع اعلام کرده بود. شاید خامنه ای سخن ماه گذشته احمدی نژاد را باور کرده که گفت "یک خط می نویسم و می روم" و اکنون به انتظار نشسته که او استعفا دهد و استعفایش با استقبال کارگزاران فعلی نظام و طرد شدگان از حکومت مواجه شود. اما به نظر می رسد غفلت از شرایط واقعی نظام در داخل وخارج ـ که احمدی نژاد بهتر از هرکس بر آن واقف است ـ موجب اشتباه محاسباتی شده و این سناریو آنگونه که مورد نظر رهبر و مشاوران اوست پیش نخواهد رفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر