۱۳۹۴ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

معرکه واقعی و بچه مرشد های ناشی

اظهار نظر یکی از روزنامه نگاران ایرانی مقیم پاریس در خصوص سه فعال حقوق بشرو متهم ساختن ایشان به "معرکه گیری و کارهای نمایشی" ، بازتاب های وسیعی داشت. عده زیادی به آن روزنامه نگار حمله کردند، گروهی بدون ورود به ماهیت موضوع ، آزادی اظهار نظر در مورد دیگران  را مورد حمایت قرار دادند و انتقاد  از منتقدان نظام  در بالاترین حد آن را بخشی از آزادی دانستند ، گروهی دیگر بر اساس فهم خود از موضوع ، با نویسنده " تخطئه نامه " همزبانی  و همدلی کردند و در نهایت ، عده ای هم در اقدامی  جناحی، به دفاع از دوست روزنامه نگار خویش پرداختند. علیرغم ارادت  به استاد دکتر محمد ملکی  وضمن  احترام  برای بانو ستوده و آقای محمد نوری زاد ،  ترجیح می دهم به دفاع از گروه اول بپردازم و دوستان دیگر را هم به عادی دانستن انتقاد حتی تخطئه منتقدان نظام جمهوری اسلامی ، تشویق نمایم. البته این توصیه به معنای همدلی با کسی نیست که سه شخصیت فداکار ساکن در داخل ایران را به معرکه گیری  و کارهای نمایشی متهم نمود بلکه برای عادی سازی انتقاد و بستن راه " بت سازی " از هرکس و هر چیز است. زیرا ایرانیان در طول تاریخ از "کاریزما سازی"  های فریب کارانه و "قدیس پروری"  های هزینه ساز ، لطمات فراوان خورده اند. یقیناً در این فقره، دکتر ملکی ، خانم ستوده ومحمد نوری زاد عزیز با من هم عقیده هستند و دستاوردهای فراگیر شدن  انتقاد را بر حفظ احترام ظاهری خویش ترجیح می دهند. اما آنچه مرا وادار به نوشتن این سطور می کند نگاه به معرکه اصلی در ایران می باشد که معرکه سازی  روزنامه نگار  ساکن پاریس ، از پیامدهای آن و شاید با هدف مخفی نگهداشتن همان معرکه اصلی است.
 
بیش از دهسال از افشای چالش میان مجامع بین المللی با سران جمهوری اسلامی بر سر پرونده هسته ای می گذرد. در این دوره ، برخی  رفتارهای تبعیض آمیز مجامع بین المللی نسبت به  فعالیت هسته ای کشورهای گوناگون، آشکار گردید.  آگاهی هموطنان از خودخواهی و بلندپروازی های  پر هزینه  سران نظام از دیگر دستاوردهای این " لو رفتن ناخواسته " بود. اما بر این باورم روند مذاکرات هسته ای دستاورد بزرگتری هم داشت. این دستاورد معرفی معرکه گیران اصلی و فریب کاران نوین در جمهوری اسلامی است. از آغاز مذاکرات هسته ای، فراز و فرود های فراوان درروند مذاکرات به وجود آمد که مهم ترین پیامد آن ، توقف و یا اخلال در سرمایه گذاری های داخلی و  خارجی در ایران در کنار محدودیت های ناشی از تحریم ها  بود. نتیجه آنکه اقتصاد ایران روز  به روز با مضیقه های بیشتر مواجه شد و دستان بسیاری به سوی آسمان رفت که تمنای همه آنها بر طرف شدن " شر هسته ای " از سر ایران و ایرانیان بود. اما ظاهراً  مشکلاتی که زندگی روزمره  بسیاری از ایرانیان را به جهنم تبدیل کرده بود برای سران حکومت اسلامی اهمیتی نداشت و آنها در اظهارنظرهای غیر خردمندانه و خود خواهانه خویش ، تحریم ها را موجب برکت و پیشرفت کشور می دانستند. این شرایط تا جایی ادامه یافت که تحریم ها شامل در آمدهای نفتی شد و دست مقامات نظام از دلارهای فراوان نفتی کوتاه گردید . این تغییر وضعیت ، تعدیل  نگاه به تحریم ها را به دنبال داشت به طوری که  برای نخستین بار در سالهای پس از انقلاب ، تحریم ها  را  به دغدغه مشترک مردم  ومسئولان تبدیل کرد و این مقدمه ای شد برای معرکه ای که این یادداشت به دنبال تبیین آنست.
 
کمتر از دوسال پیش ، هنگامی که حسن روحانی به جای محمود احمدی نژاد نشست ،برخلاف رویه سالهای هشتاد و دو تا نود ودو ، مسئولیت پرونده هسته ای از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی - که زیر نظر مستقیم رهبر است -  به دولت و وزارت امور خارجه منتقل گردید. در آن زمان کسی علت این تغییر را جویا نشد زیرا همه به "رفع شر هسته ای" فکر می کردند و بر این باور بودند که امکان موفقیت دولت در این " دفع شر" بیشتر است. دولت هم برای برآورده سازی خواسته مشترک رهبر و ملت  که رفع تحریم ها بود فعالیت خود را آغاز نمود. تا این مرحله، مشکلی وجود نداشت. اما این موضوع به تدریج به معرکه ای بزرگ در داخل کشور تبدیل شد تا سایر نابسامانی ها را توجیه نمایند. معرکه سازان اصلی با القای یک دروغ بزرگ  در مورد روند جدید مذاکرات هسته ای ، به این شایعه دامن زدند که هرنوع پرداختن به سایر موضوعات می تواند موجب تحت فشار قرار گرفتن وزیر خارجه و به خطر افتادن مذاکرات هسته ای شود. در حالی که به نتیجه رساندن مذاکرات ، مهم ترین اولویت برای خامنه ای و زیردستان وحشت زده او بود. آنها  از شدت  تحریم ها، آرام و قرار نداشتند و  انجام هر توافقی برای رفع تحریم های بانکی و نفتی  را مجاز می شمردند. اما معرکه سازان، تعدادی " بچه مرشد " را با خود همراه کرده بودند که وظیفه ایشان  ، جا انداختن آن دروغ بزرگ و توجیه کوتاهی سیاسی روحانی و دولت او بود. بچه مرشدهای ناشی، بدون توجه به نگرانی های عمومی به خاطر  خلف وعده های سیاسی  روحانی ، جنگ روانی علیه مطالبه گرانی  را آغاز کردند که تنها خواسته ایشان تحقق وعده های انتخاباتی روحانی بود. آنها همچنان   جوسازی  فزاینده  علیه مطالبه گران را ادمه می دهند  در حالی ادامه که " معرکه گیران واقعی " به خوبی می دانند  که  تجویز مذاکره با امریکایی ها پس از سه دهه  ، انتخاب ناگزیر خامنه ای  بود  که هدف آن ، نه رفع تحریم ها برای تسهیل زندگی ایرانیان بلکه برای خلاصی نظام از تحریم های آزار دهنده نفتی و بانکی  بوده وهست.اما ظاهراً معرکه گیران از بچه مرشد ها خواسته اند  که "ایرانیانِ خسته" را از شکست مذاکرات بترسانند .  برخی افراد که دروغ بزرگ جواد ظریف در مورد فقدان زندانی سیاسی و عقیدتی در ایران را توجیه می کردند همان بچه مرشدهایی بودند که وظیفه محوله به خویش را انجام می دادند.عده زیادی هم  به دلایل گوناگون ، ترجیح دادند در برابر این دروغ ،  سکوت  مصلحت اندیشانه پیشه سازند که متاسفانه  موجب تجری بیشتر معرکه گیران و نوچه های آنان شده است.  
 
ضمن دفاع مجدد از آزادی اظهار نظر در مورد همگان از جمله  انتقاد و حتی تخطئه  مخالفان و  منتقدان نظام ، معتقدم  اظهار نظر اخیر روزنامه نگار ساکن پاریس نسبت به دکتر ملکی ، بانو ستوده و محمد نوری زاد می تواند یکی از نتایج  این معرکه گیری سیاسی و سکوت غیر خردمندانه یا مصلحت اندیشانه در برابر آن باشد.  برای رد دروغ بزرگ هسته ای ، نیازی به تحقیق زیاد نیست . تا کنون دو تن از مذاکره کنندگان هسته ای با صراحت اعتراف کرده اند که شروع روند جدید مذاکرات و تغییر مسیر آن ، ارتباطی با دولت جدید ندارد. پذیرش این واقعیت، موجب خواهد شد برخی اظهارات تبلیغاتی - سیاسی  برای توجیه کوتاهی های سیاسی دولت ، رنگ ببازد و مطالبه از دولت برای ایستادگی  در برابر برخی زیاده خواهی های داخلی ، با سهولت بیشتر و بدون نگرانی از " هو کردن " های اصلاح طلبانه انجام شود. ضمن آنکه این مطالبه و خنثی سازی معرکه گیری های ناشیانه ، نه تنها نافی حمایت از روند جدید مذاکرات و پشتیبانی از مذاکره کنندگان نیست  بلکه می تواند موضع آنان در برابر زیاده خواهانه داخلی را تقویت نماید.
 
پس از اظهار نظر روزنامه نگار ساکن پاریس  و گسترش اعتراضات علیه او، تعدادی از نویسندگان اصلاح طلب به حمایت از دوست روزنامه نگار خویش پرداختند . آنها ادعا می کردند  این دفاع با هدف پشتیبانی  از آزادی بیان   صورت گرفته است. واکنش آن گروه به این یادداشت  ، میزان صداقت آنان را آشکار خواهد ساخت؛ اگر چه برخی از این حضرات  با "هو" کردن منتقدان خاتمی ، رفسنجانی و روحانی، میزان پایبندی خود به شعار حمایت از آزادی بیان را به نمایش گذاشته اند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر