۱۳۹۰ بهمن ۶, پنجشنبه

هوا پس است احمدی نژاد به جدایی می اندیشد

این سؤال مدتی ذهن مرا به خود مشغول کرده بود که « اگر شرایطی مانند عراق برای ایران به وجود بیاید چند تن از یاران نزدیک احمدی نژاد به فوریت ، خود را تسلیم حمله کنندگان خواهند کرد ؟» اما اکنون سؤال جدی تر من اینست که « در صورت رسیدن به آن شرایط یا آشکار شدن علائمی از آن ، احمدی نژاد با چه سرعتی حساب خود را از رهبر جمهوری اسلامی ، جدا خواهد کرد ؟»ممکن است این سؤال ، در مرحله نخست برای عده ای عجیب به نظر برسد اما یقیناً پاسخ بسیاری از افراد به این پرسش همان چیزی است که در ذهن من می گذرد . برای پاسخگویی به این پرسش ، نیم نگاهی به رفتار رئیس دولت کودتا در ماههای اخیرکافی است. او در این مدت تلاش فراوانی کرده تا در برابر رسانه های خارجی ، اندیشه سیاسی و مذهبی خود را نسبت به آنچه مورد علاقه و تأکید رهبر جمهوری اسلامی است متفاوت نشان دهد.او پیش از این ، همین رویه را در خصوص برخی موضوعات داخلی در پیش گرقته و به نتایجی نیز دست یافته بود. مثلاً در برخورد با آنچه « بدحجابی » نامیده می شود احمدی نژاد در چند گفتگوی تلویزیونی ،آنچنان با روش های پلیسی مخالفت کرد که گویی هیچ اطلاع قبلی از طراحی و اجرای طرح موسوم به « عفاف » نداشته است .او در زمینه اثبات بی خبری خویش، موفقیت هایی نیز کسب کرد زیرا تنها معدودی از مردم سخنان فرمانده نیروی انتظامی را شنیدند که « جزئیات طرح عفاف ،در سه جلسه به ریاست احمدی نژاد ، بررسی و تصویب شده است .» آنچه احمدی نژاد تا کنون در مورد طرح عفاف و برخی مسائل داخلی انجام داده تنها با هدف نشستن در جایگاه اپوزیسیون برای کسب آرای خاکستری در جامعه بوده است . او به درستی به این نتیجه رسیده که مهم ترین انگیزه برای بسیاری از ایرانیان ، نشان دادن مخالفت خود با تصمیمات و اقداماتی است که با دستور یا حمایت رهبر انجام می شود . رئیس دولت کودتا که از این واقعیت به خوبی آگاه بود گمان می کرد با برخی مخالف خوانی ها قادر خواهد بود رأی این دسته از مخالفان رهبر را به نفع خود مصادره نماید .در واقع ، غیبت اصلاح طلبان و منتقدان حقیقی، این توهم را برای احمدی نژاد ایجاد نموده بود که می تواند از « نمد مخالفت با رهبر» برای خود کلاهی فراهم نماید و سهم بیشتری از حکومت را نصیب خویش سازد. اما اقدامات و موضع گیری های اخیر احمدی نژاد ـ که اغلب معطوف به تحولات در سایر کشورها یا مواضع سایر دولت ها در برابر جمهوری اسلامی است ـ دلایل و انگیزه های کاملاً متفاوت دارد .برای تبیین بیشتر موضوع، اشاره به چهار نمونه ، مفید خواهد بود. یک ـ سه سال قبل که رحیم مشایی از دوستی با مردم اسرائیل سخن گفت ، اظهارات رهبر در رد سخنان مشایی ، به عنوان « فصل الخطاب » معرفی شد . احمدی نژاد که در ابتدا با صراحت اعلام کرده بود « حرف مشایی ، حرف همه دولت است » ادامه پافشاری بر موضع اولیه خویش را متوقف کرد تا به « مخالفت با رهبری » متهم نشود. اما پس از تحولات اخیر در داخل و خارج از ایران ، او دوباره به موضع پیشین بازگشت تا حتی در قضیه اسرائیل و فلسطین ، خرج خود را از رهبر و حامیان او جدا کند. احمدی نژاد در اوائل پاییزامسال در گفتگو با فرید زکریا، سخن نزدیک ترین یار خود را تکرار وبار دیگر بر دوستی با مردم اسرائیل پافشاری کرد تا از طریق یکی از پُر مخاطب ترین برنامه های تلویزیونی، آغاز دوره جدید روابط خود با رهبر را به گوش جهانیان برساند. دو ـ در موضوع سوریه ، رهبر جمهوری اسلامی ، صراحت توأم با وقاحت را به خدمت گرفت و علناً‌از دولت جنایت کار اسد حمایت کرد.او در توجیه این حمایت ، مخالفان دولت اسد را « عامل امریکا و اسرائیل » معرفی کرد .اندکی بعد ازموضعگیری رهبر ، احمدی نژاد بر لزوم «‌مذاکره دولت سوریه با مخالفان » تأکید کرد تا نشان دهد با رهبر جمهوری اسلامی اختلاف نظر دارد و حاضر به حمایت شش دانگ از دولت اسد نیست. سه ـ درروزهای نخست پس از ماجرای سفارت انگلیس، همه یاران رهبر جمهوری اسلامی ، رفتار حمله کنندگان را غیرتمندانه دانستند و از آنان حمایت کردند اما احمدی نژاد سکوت پیشه ساخت و عده ای از یاران نزدیک او ،در همان ساعات اولیه حمله ، رسماً به محکومیت آن پرداختند. چهار ـ پس از بالا گرفتن تنش کلامی میان جمهوری اسلامی و امریکا، تعدادی از فرماندهان ارتش و سپاه ، به رجز خوانی هایی پرداختند که اکنون «‌توخالی» بودن همه آنها آشکار شده است . تأکید مکرر بر بستن تنگه هرمز و ترور وابستگان به امریکا در سراسر جهان ، از عادی ترین تهدید هایی بود که توسط اصولگرایان نزدیک به رهبر بیان می شد اما احمدی نژاد و همکاران نزدیک او در این ماجرا نیز به صورت کامل خرج خود را از یاران رهبر جدا ساختند. الیته نیاز به توضیح نیست که دیدگاه احمدی نژاد در هیچیک ار موارد فوق با مواضع رهبر جمهوری اسلامی ، تفارت اساسی ندارد . حتی نگاهی به مواضع پیشین احمدی نژاد نشان می دهد او تا همین اواخر ، نسبت به موضوعات فوق الذکر دیدگاههایی به مراتب رادیکال تر از رهبر جمهوری اسلامی داشته است . مثلاٌ بسیاری از شعارهایی که در جریان حمله به سفارت انگلیس فریاد زده می شد واگویی شعارهایی بود که برای نخستین باراز زبان احمدی نژاد در تریبونهای رسمی شنیده شد. رجزخوانی ها در خصوص بستن تنگه هرمز هم شباهت بسیار به سخنانی دارد که در شش سال گذشته و بارها توسط احمدی نژاد مطرح شده است . ادعای دوستی با مردم اسرائیل هم اگرچه با هدف جلب توجه مقامات غربی بیان شده است اما هیچ کس را در دنیا نخواهد فریفت زیرا مدعی دوستی با مردم اسرائیل همان کسی است که بارها برای جلب رضایت تندروهای داخلی ، شعار« لزوم حذف اسرائیل از نقشه زمین » را فریاد کشیده و با این سخن فاقد پشتوانه خود ، هزینه های زیادی به کشور و ملت تحمیل نموده است .ادعای حمایت احمدی نژاد از « مذاکره میان دولت سوریه و مخالفان » هم چیزی جز یک طنز تلخ نیست زیرا احمدی نژاد همان کسی است که تداوم ریاست او بر دولت ، جز باسرکوب خونین منتقدان ایرانی ، امکان پذیر نبوده و وزارت اطلاعات در دولت او ، سردمداری مقابله خشونت بار با معترضان و منتقدان را به عهده داشته است.احمدی نژاد هم به خوبی می داند که هیچکس ادعای حمایت او از « مذاکره دولت اسد با مخالفان » را باور نمی کند همانطور که تظاهر او به مخالفت با اوباش گری ها در برابر سفارت انگلیس نیز کسی را در داخل کشور نمی فریبد. عدم همراهی ظاهری با «طرفداران بستن تنگه هرمز» هم موجب فراموشی نقش احمدی نژاد در توسعه ماجراجویی های بین المللی نخواهد شد. پس اگر احمدی نژاد در نیمه دوم از دومین دوره ریاست بر دولت ، تظاهر به آزادیخواهی می کند یا در موضوعاتی که مورد حساسیت جامعه جهانی است مواضعی اتخاذ می نماید که متفاوت از دیدگاههای رهبر جمهوری اسلامی است بایستی علت آن را در انزوای جمهوری اسلامی در عرصه جهانی و آگاهی اواز این انزوا جستجو کرد . احمدی نژاد از یکسو شخصاٌرفتار سران دولت های مختلف باخود را شاهدبوده و تغییر این رفتار نسبت به دوره های پیشین ریاست جمهوری در ایران را درک کرده است و از سوی دیگر ، هشدارهایی از مشاوران چندملیتی خود دریافت نموده که او را نسبت به وخامت شرایط جمهوری اسلامی در عرصه جهانی آگاه می سازد.او اکنون می داند که اراده ملت ایران ، مبارزه تا سقوط دیکتاتور است و البته در شرایط جدید، جامعه جهانی نیز به همراهی با ملت ایران ، متعهد است . احمدی نژاد به یاد می آورد که هشت سال قبل ، دولت های کوچک و بزرگ جهان برای توسعه روابط سیاسی و اقتصادی با ایران، با یکدیگر مسابقه گذاشته بودندو قراردادهای بزرگ اقتصادی با دولت ایران منعقد شده یا در شرف انعقاد بود. البته میزان سرمایه گزاری شرکت های بزرگ خارجی در ایران بسیار کمتر از علاقه مندی آنها بود که این تفاوت ، دلیلی نداشت جز سنگ اندازی های کینه توزانه رهبر و زیردستان او در نهادهای امنیتی و قضایی. البته علیرغم همه کارشکنی ها ، قبل از روی کار آمدن احمدی نژاد ، دهها میلیارد دلار سرمایه خارجی به طرف ایران سرازیر شد اما امروز شرایطی ایجاد شده که ابراز تمایل جمهوری تاتارستان برای سرمایه گذاری در مراکز نفتی ایران ، مقامات جمهوری اسلامی را دچار ذوق زدگی زایدالوصف می کند. احمدی نژاد با حسرت فراوان ، سالهای 76 تا 84 را به یاد می آورد که تصاویر دیدار خاتمی با شخصیت های بزرگ جهان به سراسر دنیا مخابره می شد و شنوندگان سخنرانی های او ،دانشمندان خوشنام اروپایی ، امریکایی ،آسیایی ، افریقایی و عرب بودند در حالی که هرسال بر تعداد خالی صندلی ها در جلسات سخنرانی خارجی احمدی نژاد اضافه می شود تا افزایش انزوای جمهوری اسلامی از این طریق هم بر سران نظام ضد مردمی و فاسدآشکار شود. خوش نام ترین دولتمردانی هم که با احمدی نژاد ملاقات می نمایند « عمرالبشیر» قاتل صدها هزار سودانی و «رابرت موگابه» پدر فقر و نابودی زیمبابوه هستند. رئیس دولت ایران حتی اگر درک صحیحی از تحولات جهانی مرتبط با ایران نداشته باشد از مشاوران ایرانی - امریکایی و مدیران اقتصادی دولت خود می شنود که « هوا پس است ». احمدی نژاد همچنین به خوبی درک کرده که رهبر جمهوری اسلامی برای قربانی کردن او در داخل و خارج از کشور ، نقشه کشیده تا به خیال خود با انتساب همه مشکلات به رئیس دولت ، سقوط محتوم خود را برای مدتی به تأخیر بیندازد. آگاهی از نقشه رهبر ، احمدی نژاد را وادار ساخته تا او هم تدبیری بیندیشد.او که بی شک با ادبیات غیر دیپلماتیک و ماجراجویی های کلامی و رفتاری ،از اصلی ترین عوامل تربیت نسل ماجراجو و اوباش حکومتی بوده است در ماجرای سفارت انگلیس به صورت کامل خرج خود را از رهبر و حامیانش جدا کرد. او برای آنکه هرگونه شبهه نسبت به مخالفت خود با غارت سفارت را برطرف کند حتی مانع حضور دیپلماتهای اخراجی از انگلیس در جمع استقبال کنندگان در فرودگاه تهران شد زیرا می دانست این استقبال ، ادامه همان حمله و غارت است و جهانیان به خوبی از اصل ماجرا با خبرند. پس از ماجرای سفارت لندن ، احمدی نژاد با اتخاذ مواضع متفاوت در برابر حوادث سوریه ،مرگ رهبر کره شمالی و رجز خوانی ها نسبت به حضور امریکا در خلیج فارس ، تلاش کرد سرنوشت خود را از سرنوشت قطعی که برای بقیه دیکتاتورهای حاکم بر ایران رقم خورده و فشارهای جهانی آن را تسریع خواهدکرد جدا نماید. رئیس دولت کودتا در ماجراجویی های خارجی و در سرکوب های داخلی ، شریک نخست برای رهبر جمهوری اسلامی بوده است اما اکنون با برخی اقدامات جدایی طلبانه ، این پیام شفاف را به افکارعمومی در داخل و خارج از ایران ارسال می کند که از بحرانی بودن اوضاع کشور مطلع شده و به دنبال راهی برای نجات خویش است . او احتمالا متناسب با وخامت بیشتر اوضاع ، بر شفافیت پیام های ارسالی خویش خواهد افزودتا شاید از مهلکه ای که دستاورد همراهی شش ساله خود او با رهبر است بگریزد. مهمترین انگیزه احمدی نژاد از اقدامات اخیر ،ترسیم چهره ای متفاوت از خویش و اعلام آمادگی برای کنار آمدن با قدرت های جهانی است.اما یقینا ملت ها و دولت های جهان ، هوشمند تر از آن هستند که ندانند تغییر لحن و رفتار احمدی نژاد در ماههای اخیر ، نه به دلیل تفاوت عمده او با رهبر جمهوری اسلامی در ماجراجویی های خارجی و سرکوب داخلی ، بلکه ناشی از وجود مشاورانی است که سالها در غرب زندگی کرده اند و انتهای راهی که غرب در برابر جمهوری اسلامی قرار داده را به احمدی نژاد گوشزد کرده اند . آنها به زبان احمدی نژاد به او گفته اند که « هوا واقعا پس است ». راستی اگر فشارهای سیاسی و اقتصادی بر حکومت ایران بازهم افزایش یابد آیا به جای تظاهر به جدایی طلبی ، احمدی نژاد به جدایی عملی و حقیقی از شریک حکومتی خود نخواهد اندیشید؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر