نمی دانم انتشار عکس منتسب به گلشيفته فراهانی در داخل کشورمان چه واکنش هايی داشت اما يقين دارم ميزان بازتاب اين تصوير در ميان مردم ايران بسيار از کمتر از بازتاب آن در رسانه ها بوده است. هنوز ساعاتی از انتشار تصوير نگذشته بود که برخی سايت ها و شبکه ها ، مهمترين اخبار سياسی، بين المللی و اقتصادی را برزمين نهادند تا اين خبر را به اطلاع ديگران برسانند. حتی خبر مربوط به يکی از افتخارآميزترين حوادث فرهنگیِ کشورمان يعنی دستيابی فيلم ايرانی «جدايی نادر از سيمين » به جايزه معتبر جهانی، تحت الشعاع عکس مجله «فيگارو» قرار گرفت . در اين ميان، ادعاهايی مطرح شد که يقين دارم حتی به فرض صحت عکس منتشره، ارتباطی با انگيزه ها و اهداف صاحب عکس نداشت. عده ای، در تمجيد از عکس وصاحب آن راه افراط در پيش گرفتند وگروهی ديگر ،به گونه ای برای حمله به صاحب عکس، مسلح شدند که گويی درهمين روزها هيچ اتفاق نگران کننده ديگری در عرصه های گوناکون سياسی، اقتصادی، بين المللی و فرهنگی به وقوع نپيوسته است . اين خبر ، هديه بزرگی برای حاکمان جمهوری اسلامی هم بود زيرا افشای خبر «ارسال نامه تهديد آميز اوباما برای رهبر» سردرگمی عجيبی برسران جمهوری اسلامی ورسانه های آنها حاکم کرده بود وآنها به يک شوک خبری نياز داشتند تا اظهار نظرهای متناقض و در عين حال پُر از نگرانی آنها را «رفع و رجوع» نمايد. در عرصه اقتصادی، ناتوانی در کنترل نرخ ارز عليرغم «لشکرکشی خيابانی پليس و مأموران اطلاعاتی » مقامات جمهوری اسلامی را به شدت آزار می داد ، در حوزه سياسی ،از يکسو وحشت سران حکومت ازفراگيرتر شدن اراده تحريم انتخابات آنها رامستأصل کرده بود وازسوی ديگر، افزايش ريزش در اردوگاه اصولگرايان و پيوستن کسانی همچون سردار علايی ودکتر افروغ به صفِ « منتقدان رهبر» عرصه را بر سران نظام تنگ کرده بود. درعرصه فرهنگی هم ،سران حکومت با يک معضل بزرگ مواجه بودند. آنها از يکسونمی توانستند مخالفت رسمی خويش با دسترسی « فيلم جدايی نادر ازسيمين» به جايزه «گلدن گلوب» را اعلام کنند و از سوی ديگر در برابر چماقداران فرهنگی خويش همچون فرج اله سلحشور،توان ايستادگی وحمايت از اين فيلم را نداشتند. به خصوص پس از اظهار نظر عقده گشايانه سلحشور عليه اصغر فرهادی و فيلم او، رسانه های حکومت به يک خبرپُر سر وصدا نياز داشتندتا افتضاح مربوط به سخنان ضد هنری اين «کارگردان نمای حکومتی » از اذهان مردم پاک شود.
در چنين شرايطی تصوير گلشيفته فراهانی ـ يا به ادعای پدرش، عکس جعلی منتسب به او ـ در مجله ای نه چندان مشهور در فرانسه منشر شد و به سرعت در صدر اخبار برخی شبکه های اجتماعی قرارگرفت و برای ساعاتی ، فرصت نفس کشيدن به مقامات مستأصل جمهوری اسلامی ،اعطا نمود . نويسنده اين سطور ، خودرا فاقد حق وصلاحيت برای اظهار نظر در خصوص ميزان اختيار شخصی افراد درانتخاب پوشش وساير جنبه های رفتار فردی و اجتماعی می داند. اما غير متخصص ترين افرادهم امروز به اين نکته پی برده اند که اگر از جسم گلشيفته يا افراد ديگر« تصوير نيمه برهنه » منتشر يا به آنها منتسب می شود سال هاست که سيرت و درون رهبر جمهوری اسلامی و گروهی از حاميان او به صورت « کاملاً برهنه» در معرض ديد و قضاوت ملت ايران قرار دارد. برای اثبات اين ادعا نمونه های فراوان وجوددارد که اين يادداشت به برخی از آنها می پردازد
يک ـ موضوع « پوشش» و سلوک شخصی دختران و بانوان ، يکی از عرصه هايی است که ماهيت سران جمهوری اسلامی را به صورت کاملاً عريان برای مردم افشا نمود . اگر تا چند سال پيش اظهارنظرهای روحانيون حاکم بر ايران در خصوص نوع پوشش و ميزان آزادی انسان ها در رفتارهای شخصی، قابل تأمل به نظر می رسيد امروز ترديدی وجود ندارد که اگر لازم باشد سران جمهوری اسلامی برخی مزدوران خود را به اقداماتی تشويق خواهند کرد که در مقايسه با اقدام منتسب به گلشيفته، بسيار « شوک بر انگيز تر »خواهد بود. باور نمی کنيد؟ آيا فراموش کرده ايد نشريه داخلی سپاه و روزنامه کيهان ،ادعا کردند که « محمدرضا شريفی نيا، داوطلبان حضور در برخی فيلمها را مجبور می کند به صورت لخت مادرزاد در برابر او راه بروند»؟ پس چه اتفاقی افتاد که پس از مدتی، همان شريفی نيا به شخصيت جذاب رسانه های حکومتی تبديل شد؟ حاکميت دروغگوی ايران و رسانه های رسمی آن ، در موضوع حجاب و بدحجابی هم قبلاً دست خود را روکرده اند. تصاويری که پس از نمايش حکومتی نهم ديماه ۸۸ در خبرگزاری فارس وبرخی ديگر ازبنگاههای خبر سازحکومت منتشر شد نشان دادکسانی که همه روزه به خاطر پوشش خود با مزاحمت مأموران رژيم مواجهند اگر در نمايش های حکومتی ،تصوير رهبر رابالای سر بگيرند به چهره مجبوب رسانه های نظام تبديل می شوند. به ويژه برخی تصاوير منتشره توسط خبرگزاری فارس ، ثابت می کند اگر برای جذب اقشاری از جامعه ، تهيه تصوير کاملاً برهنه توسط برخی فداييان رهبر ضروت داشته باشد بدون کوچکترين درنگ،اين کارهم انجام خواهد شد.
دو ـ امروز کمتر کسی است که چهره عريان و بی نقاب رهبر و عوامل او در حمايت از دروغگويی های احمدی نژاد را نديده باشد . اکنون دادستان کل کشور، رئيس مرکز پژوهشهای مجلس ووزيرسابق امور خارجه ، به صراحت بر دروغگويی احمدی نژاد تأکيد می کنند اما رهبر جمهوری اسلامی عليرغم اختلافاتی که با احمدی نژاددارد در برابر تهديداو به افشاگری ، عقب نشينی می کند و اجازه نمی دهد سؤال ازرئيس دولت در صحن مجلس مطرح شود.
سه ـ سيرت تمام عريان رهبر ، در موضوع اختلاس سه هزار ميليارد تومانی هم برای مردم ايران ، آشکارشد .آقای خامنه ای در سالهای گذشته ،شعارهای دهان پُر کنی در موضوع مبارزه با مفاسد اقتصادی سر داده بود اما هنگامی که احمدی نژاد گوشه ای از « پرونده های زير بغل خود »را به رُخ کشيد رهبر هم نقاب از چهره برداشت و با وقاحتی مثال زدنی دربرابر همه دوربين های تلويزيونی گفت: « اين موضوع را کِش ندهيد » .چهره واقعی رهبر هنگامی بيش از گذشته برای همگان ، عريان و برهنه می شود که به ياد بياوريم در موضوعی بسيار کوچک تر در دوره رياست جمهوری خاتمی ،رهبر شخصاً هدايت پرونده کرباسچی را به عهده گرفت ودرخواست نمايندگان مجلس پنجم برای «کِش ندادن موضوع »را مورد تمسخر قرار داد .
چهار ـ رفتار مزد بگيران رهبر با دومنتقد اصولگرا ـ دکتر افروغ و سردار علايی ـ جنبه ديگری از ماهيت حاکميت ورأس آن را برای همگان ، برهنه وعريان کرد.رهبر جمهوری اسلامی بارها در اقدامی شعاری بر آمادگی خود برای شنيدن انتقادات تأکيد کرده بوداما به محض مواجهه با برخی انتقادات تلويحی،اراذل واوباش حکومتی را گسيل کرد تا با تنبيه منتقدان ،موجب عبرت ديگران شوند .
پنج ـ امروز ماهيت رهبر جمهوری اسلامی در موضوع حمايت ازمسلمانان جهان و مبارزه باديکتاتورها نيز به صورت عريان وبرهنه در برابر چشم همگان قراردارد. اگر تا يکی دوسال پيش ، سکوت آقای خامنه ای در برابر کشتار مسلمانان چچن وترکستان شرقی ،زبونی او در برابر دولت های روسيه و چين را افشا می کرد امروزه حمايت او از قتل مسلمانان و ازاديخواهان سوريه به دست دولت بعثی ، هرگونه ترديد درخصوص ماهيت ضد اسلامی و ضد انسانی او را بر طرف مينمايد .
شش ـ مهم ترين رسوايی برای سران جمهوری اسلامی و حاميان ايشان آن است که در برابر احتمال «برهنگی داوطلبانه» يک دختر ايرانی ،يقه درانی می کنند اما هرگز حاضر نيستند به مسئوليت خويش نسبت به سرنوشت هزاران دختر مظلوم ايرانی اعتراف کنند ؛ همان دخترانی که بدن کاملاً برهنه آنها ، تأمين کننده زياده خواهی عياشانی در داخل ايران يادر شيخ نشين های خليج فارس است . ماهيت رهبردراين زمينه، آن روز برای همگان عريان شد که کارگردان حامی رهبر « فيلم فقر وفحشا» را ساخت و فرمانده نيروی انتظامی، از سرنوشت دخترکان مظلومی سخن گفت که به دليل نياز مالی ، به استخدام بعضی مؤسسات در می آيند ودر برابر دريافت حقوق های شصت هفتاد هزار تومانی ،مورد سوء استفاده قرارمی گيرند . [ متاسفانه تعداد اندکی از اين مکانها به مرکز فحشا و سوداگری تبديل شده است. به طوری که با پرداخت حقوق های ۶۰ تا ۷۰ هزار تومانی به دختران، آنان را اغفال کرده و مورد سوء استفاده قرار می دهند ـ اسماعيل احمدی مقدم ، اول خرداد ۸۷ ، مصاحبه با خبرگزاری مهر]
نمونه های ديگری هم وجود دارد که هريک از آنها به تنهايی برای عريان شدن سيرت وماهيت رهبرجمهوری اسلامی کافی است . اما قطعاًاين برهنگی با برهنگی منتسب به گلشيفته فراهانی متفاوت است . گلشيفته،اگر تصوير برهنه خود را دراختياريک مجله گذاشته باشد ازجسم خود ـ يا به ادعای رسانه های جمهوری اسلامی ، از آبروی خود ـ هزينه کرده تا قرار داد خويش با مجله فرانسوی را اجرا کند اما عريان شدن چهره وسيرت رهبرجمهوری اسلامی ، با تحميل هزينه های فراوان برملت وکشور ايران صورت کرفته است . اين روزها برخی افراد به خاطر انتشار تصويربرهنه گلشيفته ، «ادای غيرتمندی » در می آورند . اکنون که ماهيت عريان رهبرجمهوری اسلامی آشکار شده است آيا اين مدعيان نمی خواهند حد اقل تظاهر به غيرتمندی کنند؟شخص رهبر چه ؟ آيا با چشم بستن برواقعيات ، می تواند ماهيت عريان شده خود برای مردمان را مخفی نمايد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر