۱۳۹۲ شهریور ۱۱, دوشنبه

آیت اله شریعتمداری، تداوم جنگ ، کشتار شصت و هفت و.... یاد آوری به خاتمی

سید محمد خاتمی در یکی از آخرین اظهارنظرهای خود گفته است :"در فضای بسته ،نقد از خود هم ممکن نیست. وقتی جریانی و گرایشی در جامعه تحت فشار و زندان است روا نیست که از خود مچ گیری کند و آب به آسیاب  تخریب گران  و انحصار طلبان بریزد".این سخنان پس از آن مطرح شد که سعید حجاریان به خاطر «رد ادعای تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال های هشتاد و چهار و هشتاد و هشت » مورد حملات  شدید از سوی اصلاح طلبان غیر حکومتی قرار گرفت. البته به نظر می رسد قریب الوقوع بودن انتقادات داخلی به دلیل « نقش آفرینی گروهی ازاصلاح طلبان درفریب انتخاباتی اخیر» نیز در موضع گیری اخیر خاتمی بی تأثیر نبوده است. اما انگیزه خاتمی هرچه که بوده ، نمیتوان نسبت به خطرات ناشی از این اظهارات بی تفاوت بود. در واقع توصیه خاتمی همان حربه ای است که از آغاز استقرار نظام جمهوری اسلامی تا کنون  به صورت متناوب و دوره ای ،در خدمت اصلاح طلبان و  اصولگرایان حکومتی بوده تا از زحمت  پاسخگویی و شفاف سازی خلاص شوند.

 هنوز چند ماهی  پیروزی انقلاب نگذشته بود که حوادث ترکمن صحرا و پس از  آن کردستان، به اهرمی برای سرکوب آزادی ها تبدیل شد . در آن زمان  سران حکومت ادعا می کردند  افشای برخی نابسامانی ها موجب سوء استفاده دشمنان خارجی انقلاب خواهد شد  و   دارندگان رسانه های بزرگ جهانی را در اقدامات فریب دهنده خود به منظور برهم زدن آرامش در داخل کشوریاری می کند. در یک کلام به این بهانه که نباید  به آسیاب اقتدار گرایان جهان  آب ریخت ،بستن دهانها و سرکوب رسانه ها را توجیه کردند. 

نمی توان انکار کرد  که توانایی  حکومت در وحشت آفرینی ازخطر اقتدار گرایان جهانی تا آنجا بود که بسیاری از انقلابیون و زجرکشیدگان از سرکوب  نیز به کاروانی پیوستند که جلودار آن آیت اله خمینی بود و سرکوب آزادی بیان و قلم را امری مقدس بر می شمرد. در همان فضا،  بزرگانی همچون مرحوم آیت اله شریعتمداری به زندان خانگی افتادند و میهن پرستانی  همچون مهندس امیر انتظام ، بهترین سال های زندگی خود را در بدترین زندانهای جمهوری اسلامی سپری کردند اما اغلب سیاستمدارانی که امروز اصلاح طلب نامیده می شوند ساکت ماندند مبادا آب به آسیاب دشمنان داخلی و خارجی ریخته شود.زندانی شدن برخی شخصیت های ملی ومذهبی، تنها ثمره سکوت مصلحت اندیشانه برخی از آزادیخواهان سابق نبود .

هنوز بستن دهان ها به بهانه جلوگیری از تضعیف انقلاب نو پا ادامه داشت که صدام با حمایت بسیاری از حکام عرب و قدرت های شرقی و غربی ،به ایران حمله کرد .  بسیاری از کسانی که در دوره جنگ به بهانه حفظ یکپارچگی کشور در برابر دشمن خارجی  ، چشم بر مظالم و مفاسد بستند شاید نمی دانستند که سکوت ایشان در برابر سیاست های حاکم ، قدرت مسلط بر کشور را به « عدم پاسخگویی » در همه زمینه ها عادت می دهد . جنگ ویرانگر و خانمانسوز با عراق ، هشت سال به طول انجامید اما همه کسانی که امروز بر بیهودگی ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر تأکید می کنند سکوت پیشه ساختند. در واقع به بهانه  جلوگیری از سوء استفاده دشمن، بزرگترین دشمنی در حق ملت و کشور ایران اعمال گردید . سکوت در برابر ادامه جنگ ،هزینه ای معادل   هزاران میلیارد دلار خسارت  مادی و قربانی شدن صدها هزار زن و مرد مظلوم ایرانی را بر دوش ملت ایران گذاشت.

جنگ هنوز به پایان نرسیده بود که یکی از ننگ آورترین اقدامات نظام یعنی اعدام ناگهانی صدها زندانی در یک دوره چندروزه انجام شد *. این بار هم «ادامه خطر دشمن خارجی »و هراس افکنی از یک نیروی معارض داخلی، بهانه به دست نیروهای داخلی داد تا دربرابر یکی از بزرگترین جنایات نظام، سکوت کنند. لابد آن روزهم محمد خاتمی هایی بوده اند و اعتراض به خودی ها به خاطر آن جنایت را «ریختن آب به آسیاب دشمن » می دانسته و عدم مچ گیری را توصیه می کرده اند.  

هرچه از سالهای نخستین انقلاب گذشت علاقه حکومت به «سکوتِ خودی و غیرخودی » در مقابل مفاسد و مظالم ، افزایش یافت والبته به موازات آن بر طیف قربانیان این سکوت های مصلحت اندیشانه یا کاسبکارانه افزوده شد. اگر در سالهای نخستین استقرار جمهوری اسلامی، رقبای احتمالی ومخالفان سرشناس آیت اله خمینی وبه حبس وحصر می رفتند در پایان دهه نخست از پیروزی انقلاب، کم کم  نوبت به کسانی رسید که  سکوت خود نسبت به همه کژی ها را مقدس می شمردند زیرا به گمان آنها، فریاد اعتراض می توانست آب به آسیاب دشمن بریزد.

البته در گزینش قربانیان جدید، قبل از همه نوبت به برخی همراهان اولیه انقلاب رسید که قبل از دیگران در برابر کج روی های نظام،قد علم کرده بودند. آیت اله منتظری  شاید با توجیهی شبیه به آنچه امروز خاتمی می گوید در برابر حبس خانگی آیت اله شریعتمداری و آیت اله روحانی در قم وحصر آیت اله قمی در مشهد سکوت کرده بود .او به تداوم بیهوده و هزینه ساز جنگ هم به صورت جدی اعتراض نکرد زیرا احتمالا فکر می کرد نباید در مقابل دشمنانی که همه ابزارهای تبلیغاتی را در اختیار دارند ،نظام مورد علاقه خود را تضعیف کند و آب به آسیاب دشمنانی بریزد که با گفتمان انقلاب دشمنی دارند.اما آنگاه که همین آیت اله منتظری نتوانست شاهد برخی ظلم ها و فسادها باشد و لب به اعتراض گشود  اعتـراض های او را تاب نیاوردند   زیرا برای معتادان به «آرامشِ گورستانی »هیچ نوع جنجالی قابل تحمل نیست .

آیت اله منتظری با رفتن به حصر خانگی در سال هفتاد وهفت در واقع  تاوان اعتراضاتی را پرداخت که از سال 1367 وپس از کشتار شرم آور زندانیان سیاسی آغاز  کرده بود . درآن زمان گروهی از سیاستمداران اصلاح طلب با سکوت خود،عملاً مهر تأیید بر اقدام حاکمیت - حصر آیت اله منتظری - زدند .آنها ظاهراً می دانستند شرط ادامه حضور در حاکمیت ،تن دادن به اعتیاد حکومت  است :اعتیاد به «مجیز شنیدن و تنفر از گوش سپردن به اعتراض »، غافل از اینکه این اعتیاد هرروز جلوه های جدید می یابد و روزی دامن گیر تن دهندگان به آن خواهد شد.

اکنون به سخن اخیر خاتمی بازمی گردم . او از یاران اصلاح طلب خویش خواسته تا اطلاع ثانوی از مچ گیری درون جناحی خودداری کنند. این سخن در آستانه تنظیم روابط جدید اصلاح طلبان حکومتی با نظام و ورود برخی از آنان به بدنه دولت بیان شده  است. یعنی درست در شرایطی که احتمال افزایش کجروی اصلاح طلبان می رود و هم زمان با زیر سؤال بردن برخی واقعیت های تاریخی توسط سعید حجاریان، محمد علی نجفی وتعدادی از مشتاقان حکومت، خاتمی توصیه به "سکوت درون جبهه ای "می کند   تا   مبادا انحصار طلبان ،سوء استفاده کنند.   گویی  با  مخفی نگهداشتن دستوری ضعف ها، خطاکاران به "خود اصلاحی "دست خواهند زد.

توصیه خاتمی هیچ تأثیر واقعی بر درک مردم از واقعیت های جامعه ندارد. اما بسته شدن مسیر انتقاد در رسانه های اصلاح طلب، از یک سو منجر به "عادی سازی  معامله پشت  پرده گروهی از اصلاح طلبان برای بازگشت به حکومت" خواهد شد در حالی که  هزینه این زد و بند ،مشروعیت بخشی به اقدامات ظالمانه و پُرمفسده رهبر و عوامل اوست. از سوی دیگر سران نظام را آسوده خاطر خواهد کرد که مسابقه برای ورود به  " کمپ اصلاح طلبان پشیمان " و کسانی که به خواسته های جنبش سبز پشت می کنند  حتی در میان "تریبون داران اصلاح طلب " نیز با مخالفت جدی مواجه نخواهد شد.

 بخشی از اصلاح طلبان که خاتمی دستور توقف انتقاد از آنها را صادر کرده، هم اکنون در جمع شرکا  یا مباشران دولت قرار گرفته اند و عدم انتقاد از ایشان به معنای ادامه همان روندی است که در سی و پنج سال گذشته وجود داشته است. در این سه و نیم دهه ،به بهانه " نریختن آب به آسیاب دشمنان داخلی یا خارجی " ،بسیاری از ضعف ها پنهان مانده و موجب عقب ماندگی کشور یا ظلم های   غیر قابل جبران به هموطنان شده است.

آنچه خاتمی از همفکران خود خواسته ، همان چیزی است که سید علی خامنه ای هم از پیروان خود می خواهد. در همه سالهای گذشته، ادعای خامنه ای و عوامل او ، این بوده که نظام ، با دشمنانی در داخل و خارج مواجه است و نباید در مقابل آنها جبهه حاکمیت را تضعیف کرد.قبل از او هم نزدیکان آیت اله خمینی همین خواسته را از همه فعالان سیاسی و مذهبی داشتند.طُرفه آنکه در آن دوران، گاه بدون درخواست علنی آقای خمینی یاران  چپ گرا و راست گرای او ـ اصلاح طلبان و محافظه کاران فعلی ـ داوطلبانه ، سکوت اختیار می کردند.

امروز با نگاهی گذرا به سرنوشت کشور در سه دهه گذشته می توان ثمره « سکوت برای جلوگیری از سوء استفاده غیر خودی ها » را دید.تداوم نابخردانه جنگ و تحمیل میلیاردها دلار خسارت به کشور در کنار قربانی شدن دهها هزار ایرانی غیرتمند، ثمره سکوت آن دوران وشرایط تأسف بار ایران در همه عرصه های داخلی و خارجی، دستاورد تداوم سکوت در دوره رهبری سید علی خامنه ای است.

آقای خاتمی لابد توصیه خرداد ماه یکهزار وسیصد وپنجاه ونه  سید احمد خمینی را به یاد دارد.روز  بیست ودوم خرداد سال پنجاه ونه ،سازمان مجاهدین خلق در ورزشگاه امجدیه  مراسمی برگزار می کرد که توسط عناصر حزب الهی به  خون کشیده شد . دو روز بعد از آن حادثه،سید احمد خمینی در گفتگویی ،   این پرسش را مطرح کرد که «چرا اگر به فلان مرکز نماز جمعه حمله شود حتی گربه ای که در  خانه حمله کنندگان هست نیز شناسایی می شود اما در روز روشن به یک تجمع قانونی حمله می شود و هیچکس پاسخگو نیست».اندکی بعد از این حادثه، ادعای کودتا در کشور ، همه مسائل را به حاشیه برد. پس از آن هم جنگ آغاز شد و تضییع حقوق مردم به امری عادی  تبدیل گردید. البته تا مدتی ، برخی از مقامات حکومتی ، همچنان در خصوص پاسداشت آزادی ها سخن می گفتند.مثلا سید احمد خمینی در نامه ای که روز بیست و هشتم بهمن ماه پنجاه و نه در روزنامه کیهان به چاپ رسید  ضرب و شتم شیخ حسن لاهوتی در رشت و سکوت اکثر دست اندرکاران نظام در برابر آن را به باد انتقاد گرفت.او ازجمله  خاتمی و دعایی - نمایندگان آیت اله خمینی در کیهان و اطلاعات - را مورد خطاب قرار داد:« عزیزانم دعایی و خاتمی ! چرا ساکتید و هیچ نمی گویید؟چه مرگمان شده است؟لابدشما هم استدلالتان این است که اگر فریاد برآورید ....ضدانقلاب از آن سوء استفاده می کند». اما به تدریج سیداحمد خمینی هم در کنار کسانی قرار گرفت که « به خاطر جلوگیری از سوء استفاده ضد انقلاب ، ظلم ها را می دیدند و سکوت می کردند».  نتیجه اینکه  سید احمد خمینی از موضع اعتراض به قتل یک نفر در حادثه امجدیه، به موضع سکوت در برابر اعدام یک شبه صدها تن رسید. این تغییر موضع از عوامل مختلفی ریشه می گرفت امایقیناً نمی توان  سکوت های مصلحت اندیشانه و گاه کاسبکارانه که همه آنها با توجیه جلوگیری از سوء استفاده اغیار صورت می گرفت را در نهادینه شدن « حق کشی های روز افزون » بی تأثیر دانست.

سید محمد خاتمی خود از نزدیک روند تثبیت تک صدایی در کشور به بهانه « جلوگیری از سوء استفاده دشمن » را شاهد بوده است .لذا بسیار عجیب است که بار دیگر همان « سکوتِ دیکتاتور پرور » را توصیه می کند. او اگر لحظاتی  خاطرات خود را مرور نماید درخواهد یافت که  که از حصر آیت اله شریعتمداری تا حصر آیت اله منتظری، از بازداشت  سخن گوی دولت بازرگان - مهندس امیر انتظام - تا حبس  نایب رئیس مجلس اصلاحات -مهندس بهزاد نبوی، -، از توقیف روزنامه میزان مهندس بازرگان تا توقیف اعتماد ملی کروبی و از تداوم نابخردانه جنگ با عراق تا دشمن تراشی ابلهانه خامنه ای و احمدی نژاد، مسیری طی شد که هموار کننده آن مسیر، بستن تدریجی زبان ها به بهانه جلوگیری از سوء استقاده دشمن بود.  پس شایسته نیست کسانی که داعیه مبارزه با دیکتاتوری را دارند توجیه گر عامل اصلی نهادینه شدن تک صدایی در کشور باشند و اقدام خود را مبارزه با انحصار طلبان ضد دموکراسی بنامند.

 

__________________

*پی نویس : موضع نگارنده در برابر اقدامات گذشته سازمان مجاهدین خلق ، آشکار تر از آنست که نیاز به توضیح داشته باشد اما مخالفت با سیاست های سازمان نمی تواند توجیه گر سکوت نسبت به  جنایت نابخشودنی سال شصت و هفت باشد 

۳ نظر:

  1. آقای واحدی
    مقاله شما بدون این پی نوشت هم بسیار ارزشمند است.

    پاسخحذف
  2. ماموریت خاتمی حفظ نظام است نه مبارزه با دیکتاتور .ایشان مکرر بر سرسپردگی خود به خامنه ای تاکید کرده است و به قول منتظری .ترسو و ثنا گوست .انتظاری غیر از این داشتن از او بیهوده است.

    پاسخحذف
  3. آقای مجتبی واحدی

    بنظر می رسد که شما اکنون نیز مانند دیگر اصلاح طلبان در حال سکوت کردن هستید. با یکدیگر به سه مورد از این سکوتها نگاهی بیاندازیم:

    - اولین سکوت شما در مورد مهمترین واقعه بعد از انقلاب که همان کودتا بر علیه اولین جمهور منتخب می باشد که حاضر نشد در برابر نقض اهداف انقلاب و حقوق انسانها سکوت کند و اصلا نمی گویید که با این کودتا بود که جبهه استبدای قادر شد سلطه خونین و سرکوبگر خود را بر دولت و جامعه حاکم کند. جوانی که اطلاعات خود را از مقاله شما بگیرد اصلا هیچ اطلاعی در این مورد نخواهد داشت.

    - می گویید:"جنگ ويرانگر و خانمانسوز با عراق ، هشت سال به طول انجاميد اما همه کسانی که امروز بر بيهودگی ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر تأکيد می کنند سکوت پيشه ساختند."

    اینگونه به نسل جوان می گویید که اولین فرصت برای به پایان بردن جنگ بعد از ازادی خرمشهر بود. باور ندارم که نمی دانید که این در نه ماه بعد از جنگ بود که قرار بر صلح با عراق شده بود آنهم به نفع ایران و برای جلوگیری از انجام صلح بود که مرحله اخر کودتا که همان سرنگونی اولین رئیس جمهور را با سرعت تمام پیش بردند. چرا در این باره سکوت کرده اید؟

    - از جمله می گویید:" بزرگانی همچون مرحوم آيت اله شريعتمداری به زندان خانگی افتادند و ميهن پرستانی همچون مهندس امير انتظام ، بهترين سال های زندگی خود را در بدترين زندانهای جمهوری اسلامی سپری کردند اما اغلب سياستمدارانی که امروز اصلاح طلب ناميده می شوند ساکت ماندند."

    و هیچ نمی گویید که این اصلاح طلبان نه تنها سکوت که بطور فعال در سرکوبها و اعدامها و ایجاد خفقان نقش داشتند.

    اقای واحدی، مسئله اینها فقط سکوت نبود بلکه اینها کسانی بودند که در صف جلو در جریان کودتا بر ضد ازادیها، کشتارها و سازشهای پنهانی دست داشتند:

    - آقای واحدی یعنی شما نمی دانید که اقای خاتمی سردبیر کیهان در جریان کودتا و سرکوبهای خیابانی در سرمقاله ها خود می نوشت که امت "حزب الله" مخالفان خود را در خیابان زیر پای خود له کردند؟ شما نمی دانید که در جزیان جنگ که صدها هزار شاگرداند مدارس و دبیرستانها کشته و زخمی و معلول شدند اقای خاتمی مسئول تبلیغات این جنگ بود؟

    - اقای واحدی یعنی شما نمی دانید که امضای اقای خاتمی و حمایت اقای کروبی و دیگر اصلاح طلبان در زیر حکم زندانی شدن اقای منتظری وجود دارد؟ آیا اینها سکوت است یا همکاری فعال؟

    - آقای واحدی شما از روابط پنهان آقای کروبی با دستگاه ریگان از طریق اسرائیل اطلاع ندارید؟! شما خاطرات مک فارلین را نخوانده اید که در آن از رابطه افسر ارشد موساد، دیوید کیمچی با آقای کروبی نام می برد؟ شما مصاحبه همسر شهید سرهنگ فکوری را نخوانده اید که در آن از صحبت خود با اقای کروبی در مورد قتل همسر خود و کوشش او در یافتن قاتلان سخن می گوید؟ شما پاسخ اقای کروبی را نخوانده اید که در آن به همسر می گوید که موضع پیگیری را فراموش کند و بگوید نیاز مالی دارد تا تامین شود ( رشوه)؟

    - اقای واحدی شما به دفاعیات آقای موسوی از کشتار سال 67 گوش نکرده اید و توجیهات زهر خنده آور ایشان در علت این کشتار را؟ ( می گوید می خواستند از زندانها خارج شوند و شهرها را تصرف کنند!!! عجبا زندانی که برای توالت رفتن خود باید اجازه بگیرد و منتظر نوبتش شود، می خواسته شهر ها را تسخیر کند!)

    و...و ...و

    خلاصه اینکه، اقای واحدی، شما نیز از آنجا که دست بر ضریح گفتمان قدرت دارید و همانگونه که می بینیم براحتی حقیقت را در سلاخ خانه قدرت قربانی می کنید، نه تنها از گفتن حقایق به نسل جوان سر باز می زنید، بلکه با انتقاد از سکوت و خود را در موضع حق قرار دادن، کوششی دوباره در باز سازی قرائتی سانسور شده از انقلاب و در نتیجه فریب نسل جوان می کنید.

    متاسفانه، به جز یکی دو مورد تا بحال اصلاح طلب سابق و حاضر و داخل رژیم و خارج رژیم و یک پا در داخل و یک پا در داخل رژیم را نیافته ام که حقیقت را قربانی حقیقت نکند. پیشنهاد من به نسل جوان این است که دست از اینها بشوید و خود مسئولیت خود را در یافتن حقایق انقلاب که در زیر رسوبات جنایات و فسادهای و سازشهای پنهانی اصلاح طلبان در لباس آکادمیک و سیاستمدار و ژورنالیست و...و دفن شده است، بکند.

    مخلص
    محمود دلخواسته

    پاسخحذف