۱۳۹۱ اردیبهشت ۴, دوشنبه

مدرسه اراذل و سفر کروبی به کاشان

تبلیغات  وقیحانه و همراه با دروغ رسانه های حکومتی در مورد  « سفراندن » ونه « سفر کردن » آقای کروبی به کاشان ، مرا به یاد داستانی انداخت  که   بیست و اندی سال پیش  شنیدم وذکر آن ، خالی از لطف نیست . در اواخر  دهه شصت ، همکار میانسالی داشتم که دوره جوانی را با شغل معلمی سپری کرده بود . او می گفت  کار تدریس را  در مدرسه ای آغاز کرده  که اکثر دانش آموزان آن ، نوجوانانی شرور   بودند  و رفتار آنها همراه با رذالت و اوباش گری بود . در آن زمان ها ،یک  روز ازسال به نام « روز نیکوکاری » نامیده می شد . دوست من می گفت در آستانه روز نیکوکاری ، به دانش آموزان تأکید کردم  که حتما  در آن روز «کارِ نیکو » یی انجام دهند و گزارش آن را برای من بیاورند .  دانش آموزان   از معلم خویش خواسته بودند که نمونه ای از « نیکوکاری » را برای ایشان تعریف کند . او هم به آنهاتوصیه کرده  بود «اگر پیرزنی در خیابان بار سنگینی در دست دارد به او کمک کنید یا اگر پیرمردی  می خواست ازخیابان عبور کند او را همراهی نمایید . » 
پس از روز موعود، آقا معلم ،  نخستین دانش آموز را که به قول او از « اراذل و اوباش سرشناس » مدرسه بود مورد خطاب قرار داده واز او پرسیده بود دیروز چه کار نیکویی انجام دادی؟ « او هم بلافاصله گفته بود آقا اجازه ! یک پیرمرد می خواست از "این طرف "  خیابان  به " آن طرف " برود و من به او کمک کردم » . دومین دانش آموز گفته بود « یک پیرمرد مرد می خواست از " آن طرف '' خیابان به  "این طرف " بیاید به او کمک کردم ». اراذل سومی که نام دانش آموز بر او گذاشته بودند « پیرمرد را از  این طرف به آن طرف و چهارمی  او را از آن طرف به این طرف برده بود » . دوستم می گفت وقتی به آخرین دانش آموز رسیدم  گفت نتوانسته کار نیکویی انجام دهد چون  دوستانش برای انجام کار نیک  ،  آنقدر پیرمرد  را به زور از آن طرف خیابان به این طرف واز این طرف به آن طرف برده بودند تا از حال رفته بود »

حکایت سفر بردن کروبی و موسوی که دروغپردازان ناشی حکومت ، با آب و تاب فراوان نقل کرده اند  مانند حکایت « نیکوکاری اجباری » اراذل و اوباشی است که دوست من آن را تعریف می کرد . شیخ شجاع از حدود پانزده ماه پیش ، در زندان جمهوری اسلامی است . زندانبانان وقیح ، بابت محل زندانی شدن کروبی از خانواده او اجاره ماهیانه می گیرند اما خانواده حق ندارند حتی در حد زندانیان معمولی در خانه ای که خودشان اجاره بهای  آن را می پردازند شیخ را ملاقات کنند ، او از دسترسی آزادانه به مطبوعات  ورسانه های مورد علاقه خود محروم است و   مغول های حمله کننده به منزل کروبی ، کتاب های شخصی و بسیاری از اوراق و مکتوبات را که مورد علاقه اوست به رسم سایر غارت گران ، چپاول کرده و آز دسترس شیخ ، دور نموده اند . حتی همسر شیخ که هفته ای یک روز برای صرف ناهار  به محل بازداشت همسرش می رفت بیش از چهار ماه از ملاقات با کروبی محروم شده بود  وتنها دلیل این مجازات ، انتقال پیام کروبی به مردم در خصوص عدم شرکت در نمایش مسخره حکومتی ـ نمایش مفتضح انتخاباتی ـ   بود .  آاقای کروبی سالهاست  از  درد شدید در ناحیه کمر رنج می برد و  پزشکان از او خواسته اند به صورت مرتب در داخل آب راه برود . اما در پانزده ماه گذشته تنها چند بار ، امکان  انجام این توصیه پزشکی را برای کروبی فراهم کرده اند و  خبر همان دو یا سه بار  را نیز با بوق و کرنا در رسانه های مزدبگیر و دروغ پرداز خویش منعکس نموده اند . اکنون هم  پس از ماهها دور نگه داشتن کروبی از خانواده و دوستان  و محروم ساختن او از حقوقی که حتی  خطرناک ترین زندانیان نیز آن بر خوردار هستند  او را با انتخاب خودشان به سفری چند ساعته برده اند و خبر آن را در اختیار همه رسانه های حکومتی قرار  داده اند . نکته جالب اینکه رسانه های حکومتی ، همچون گله گوسفندان هستند که  هر حرکتی که توسط نخستین رسانه انجام شود توسط بقیه اعضای « گله گوسفندان » تکرار می گردد.
 گفته اند کروبی به کاشان رفت . البته از حکومتی که  دروغ گویی های رئیس دولتش ، حتی صدای سایر دروغ پردازان حکومتی را در آورده ، انتظار نیست همه واقعیت های  سفر غیر ارادی کروبی را در اختیار مردم بگذارند اما  ای کاش شجاعت داشتند و می گفتند که  عده ای از مردم ، پس از مواجهه با کروبی در زیارتگاهی در مسیر را ه ، چگونه به او ابراز  عشق وارادت کردند . یکی از دوستان من ، چند روز قبل ، برای من ایمیلی فرستاد و گفت که  برادرش ، اقای کروبی را درمحل امامزاده ای در نزدیکی کاشان دیده و حتی شاهد عکس گرفتن یک توریست و مترجمش با شیخ بوده است . من   نسبت به ابعاد داستان سفر بی اطلاع بودم در عین حال می دانستم که در پس  این ماجرا اهداف تبلیغاتی وجود دارد  لذا   آن را نادیده گرفتم اما وقتی دیدم  زندانبانان زبون شیخ  و بالا دستی های  آنها ،  می خواهند همه ظلم های خویش به کروبی و  سایر زندانیان شجاع را تحت الشعاع سفری قرار دهند که احتمالا هزینه آن را نیز از خانواده کروبی دریافت خواهند کرد تصمیم گرفتم چند خطی در این مورد بنویسم . 
اکنون  پیشنهادی به   رهبر جمهوری اسلامی دارم که نه فشار های وارده بر شیخ ، بدون دستور اوست و نه مساعدت های  های تبلیغاتی   همچون سفر کاشان ! اگر او و عواملش از شیخ و انتقال سخنان او نمی ترسند و به قول خودشان ، امکان سفر برای او فراهم می کنند با یک اقدام دیگر ، نشان دهند کار اخیر ، جنبه تبلیغاتی نداشته و تنها برای جبران برخی از فشار های ناجوانمردانه ای بوده که در پانزده ماه گذشته بر کروبی  وخانواده اش وارد کرده اند . مهدی کروبی و همسرش ، پنجاه سال پیش در اردیبهشت سال چهل و یک ، ازدواج کرده اند و با ورود به اردیبهشت نود ویک ، آنها وارد پنچاه  ویکمین سال زندگی مشترک خود می شوند . یقین دارم کروبی بسیار مایل است به پاس پنجاه سال مقاومت و هممراهی همسرش ، پنجاهمین سال ازدواج را درکنار او باشد و با هم خاطرات تعدی هایی که در  زندان ها و تبعید گاههای رژیم گذشته و در سالهای اخیر  بر ایشان رفته مرور نمایند . مطمئنم شیخ و همسرش ، مایلند برای یکدیگر بازگو نمایند که رفتار زندانبانبان  رژیم گذشته و آمران آنها با خانواهد شیخ ، با همه ناجوانمردی ها ، بسیار جوانمردانه تر از  عقده گشایی های مزدبگیران رهبر بوده که اکنون به عنوان « صادر کننده یا اجرا کننده حکم زندان کروبی  وموسوی »‌  آنها را در چنگال دارند . اگر رهبر و عوامل او راست می  گویند به جای سفر تبلیغاتی کاشان ، اجازه دهند کروبی و همسرش ، در پنجاهمین سالگرد ازدواج خویش ، پذیرای گروهی از  خانواده زندانیان سیاسی باشند وبا آنها خاطرات زندانی شدن شیخ در رژیم گذشته و تفاوت رفتاری زندانبانان دو نظام  را مرور نمایند . این گوی و این میدان!

۲ نظر: