از روزی که مقامات امريکايی و رسانه های ايرانی به صورت تقريباً همزمان از « تسلط ايران بر يکی از هواپيماهای بدون خلبان امريکايی »خبر دادند زمان زيادی نمی گذرد .
در اين مدت ، صاحب نظرانی در دو سوی ماجرا دچار افراط و تفريط شدند که نتيجه آن، غفلت از برخی نکات مهم در اين موضوع بود . حقيقت آنست که دسترسی يک دولت به «اسرار نظامی» و «عوامل قدرتِ» دشمن يا رقيب، يک امر بی سابقه نيست اما فاصله تکنولوژيکی ايران و امريکا و تلقی شکست ناپذيری امريکا ـ که ظاهراًسردمداران حکومت ايران بيش از آحاد ايرانيان ،آن را باور کرده بودند ـ حادثه اخير را بيش از حوادث مشابهی که در گذشته اتفاق افتاده ، در کانون توجهات قرار داد .
بعضی از مقامات ايرانی و رسانه های حکومتی، سقوط يا فرود الزامی اين هواپيما را پايانی بر اقتدار هوايی امريکايی ها دانستند و گروهی در اين سوی ماجرا، ادعا کردند هواپيمای نمايش داده شده توسط ايران ، تنها «يک ماکت بی ارزش» است . عده ای هم در راستای برداشت های افسانه ای از قدرت امريکا، مدعی شدند که اصولاً هواپيما، با برنامه ريزی خود امريکايی ها در يکی از مراکز ايرانی به زمين نشسته، تا اطلاعات محرمانه ای از ايران جمع آوری کند.
البته اظهار نظر فنی در خصوص ارزش نظامی اين کار، از صلاحيت نگارنده خارج است اما واکنش مقامات نظامی وسياسی امريکا و هم چنين پوشش گسترده اين خبر در محافل رسانه ای امريکا نشان می دهد کاری که توسط ايران انجام شده، خارج از توقع بسياری از کارشناسان در غرب بوده و عليرغم برخی ادعاهای طنزگونه که در برخی رسانه های فارسی زبان مخالف جمهوری اسلامی مطرح شد حادثه اخير يک موفقيت برای ايران تلقی می شود.
از ديگر سو، می توان با اطمينان گفت که هم اکنون، تعداد ديگری از همين نوع هواپيما يا انواع ديگر از هواپيماهای تجسسی و جاسوسی امريکايی ، بر فراز خاک ايران در حال انجام يا تکميل مأموريت های خويش هستند و آنگونه که مقامات جمهوری اسلامی ادعا می کنند قدرت نظامی امريکا ، مضمحل نشده است. به عبارت ديگر، تبليغات حکومت ايران در خصوص انفعال کامل امريکا پس از حادثه « پهپاد »تنها برای دلداری دادن به برخی ياران حکومت است که پس از تنگ تر شدن حلقه محاصره سياسی و اقتصادی ايران ، به شدت دچار اضطراب و نگرانی شده بودند همانطور که به نظر می رسد کوچک نشان دادن بيش از حد اين موضوع نيز تنها برای ايجاد اميدواری در کسانی است که تلاش می کنند همه عوامل قدرت جمهوری اسلامی را ناديده بگيرند. در حالی که بايستی به جای بزرگ بينی موضوع يا تلاش برای بی اهميت نشان دادن حادثه اخير ، به ابعادی پرداخت که در افراط و تفريط های تبليغاتی ، مخفی مانده است.
يکی از مهم ترين ابعادی که تا کنون کسی به آن نپرداخته و راز اصلی بسياری از ماجراهاست هزينه های فراوانی است که دولت جمهوری اسلامی، با کنار گذاشتن اولويت های اصلی کشور، در اين زمينه ها صرف می کند.
حقيقت آنست که همه دولت ها در تمام کشورهای دنيا، در مرحله اول تلاش می کنند حتی الامکان دشمنی ها با خود را به حداقل برسانند. در مرحله بعد با اولويت بندی های منطقی وبا توجه به امکانات خود ، برای ايمن سازی کشور خويش در برابر تهديدات خارجی برنامه ريزی می نمايند که دسترسی به اسرار مهم مرتبط با دشمنان، بخشی از همين برنامه ريزی هاست. اما حکومت فعلی ايران ، از يک سو هر روز به موازات کينه پراکنی در داخل کشور ، بر ميزان دشمنان جهانی خود نيز می افزايد. سپس برای خنثی سازی دشمنی ها ، دست به اقداماتی می زند که بسياری از آنها بدون توجه به منافع ملی و با غفلت از اولويت بندی هايی است که هر حکومتی بايد به آنها توجه داشته باشد .
با اين مقدمه اکنون می خواهم به سؤال مهمی بپردازم که هياهوها و تبليغات افراطی، همواره موجب غفلت از آن شده است. اين پرسش مرتبط با هزينه هايی است که نظام برای رسيدن به برخی اهداف کوتاه مدت ، به مردم ايران تحميل می کند.
خبرهای غير رسمی که از مراکز حکومتی به بيرون درز می کند و اعترافات ناخود آگاه بعضی مقامات کشوری و لشگری، حاکی است که در حال حاضر به بهانه « جنگ سايبری با دشمنان داخلی و خارجی » وجوه کلان و خارج از کنترل نهادهای نظارتی ، هزينه می شود. رشد قارچ گونه سايت های خبری ، فعال شدن صدها و هزاران شبکه دروغپرداز حکومتی و حضور گسترده عوامل رژيم در تمامی شبکه های اجتماعی ـ در حالی که فيلترينگ گسترده ، دسترسی مردم عادی ايران به بسياری از اين شبکه ها را غير ممکن يا مشکل کرده است ـ و نيز حملات مکرر به سايت های مخالفان داخلی و خارجی ، نشان می دهد که جمهوری اسلامی در اين خصوص ، سرمايه گذاری کلان کرده و بدون ترديد موفقيت اخير هم متأثر از همان سرمايه گذاری های کلان است . حتی خبرهايی در خصوص استخدام مهندسان زبده خارجی و پرداخت مبالغ نجومی به آنان برای کمک به جنگ سايبری ايران با کشورهای ديگر به گوش می رسد در حالی که عليرغم سرگرمی افراطی مقامات ايرانی به اين جنگ ، نسبت به بسياری از اولويت های اقتصادی مردم ، بی اعتنايی می شود و سرمايه گذاری در صنايع بزرگ کشور تقريبا ً به صورت کامل متوقف گرديده است . همچنين برای تأمين رفاه مردم و ايمن سازی زندگی روزمره آنها ، تلاش خاصی صورت نمی گيرد .
نتيجه اين وضعيت آنکه به تعبير ظاهراً طنز آلود برخی ايرانيان ، در شرايطی که هواپيمای بدون سرنشين جاسوسی امريکا توسط نظاميان ايران به سلامت به زمين نشانده ميشود به دليل ناتوانی در «سالم به زمين نشاندن هواپيمای دارای سر نشين» همه ساله صدها تن از هموطنان ايرانی ، جان باخته و می بازند. همچنيبن در حالی که مقامات ايرانی برای دسترسی به تکنولوژی هسته ای و تهديد قدرت های جهانی ، در سالهای اخير دهها ميليارد دلار هزينه کرده اند هيچگونه سرمايه گذاری قابل توجهی در صنايع نفت و گاز کشور صورت نگرفته به طوری که نه تنها در حال حاضر ، توليد نفت ايران در مقايسه با ساير کشورها ، در حد قابل قبول نيست بلکه هر روز بر ميزان برداشت يک طرفه شرکای ايران از ميادين مشترک نفتی و گازی افزوده می شود که تنها دليل اين امر ، عدم سرمايه گذاری ايران در آن ميادين است . مقامات ايران ادعاهای گزافی در خصوص پيشرفت های عظيم هسته ای می کنند اما حتی از تأمين سوخت نيروگاه بوشهر عاجزند و عليرغم پرداخت چند برابری به روسيه ، تاکنون موفق به راه اندازی و حتی بهره برداری از آن نيروگاه نشده اند . انها از تسلط بر سازمان های جاسوسی و تجهيزات تجسسی امريکا واسرائيل سخن می گويند و برای اثبات اين ادعای گزاف ، ميلياردها دلار هزينه های بيهوده انجام ميدهند اما از تأمين امنيت مراکز نظامی و تسليحاتی خود عاجزند که انفجارهای اخير در ملارد تهران و اصفهان ، بهترين دليل بر اين مدعاست .
امروزه متأسفانه هيچکس نمی داند چند درصد از درآمد ناخالص ملی ايران صرف اقدامات تبليغاتی و غير مؤثر سران جمهوری اسلامی ميشود . اگر چه وضعيت نامساعد اقتصادی اکثر مردم عليرغم درآمدهای بی نظير نفتی ، بهترين دليل بر صرف بخش عمده ای از اين درآمد برای ارضای شهوات سياسی مقامات ايران در داخل وخارج کشور است . اين نحوه صرف در آمدها ، يادآور روش مورد عمل سران شوروی در دهه های گذشته است که گاه تا حدود جهل درصد از در آمد ناخالص ملی خود را صرف رقابت تسليحاتی و مسابقه جاسوسی با امريکا می کردند .
آنها در اين زمينه موفقيت های بزرگی هم داشتند که بهيچوجه قابل مقايسه با « تک موفقيت های دولت جمهوری اسلامی » نيست اما نتيجه آن شد که از آن ابرقدرت پُر مدعا ، هم اکنون چندين جمهوری فقير وضعيف باقی مانده و جمهوری های نسبتا غنی نيز بهيچوجه با کشورهای مشابه در اروپا و امريکا قابل مقايسه نيستند.
بدون ترديد برای ايران تحت حاکميت سران فعلی نيز آينده ای غير از اين متصور نيست . همين امروز در حالی که مقامات ايرانی با ذوق زدگی از در اختيار گرفتن پهپاد امريکايی سخن می گويند سفره ايرانيانی که قرار است از اين خبر مسرور شوند روز به روز خالی تر و امنيت آنها هر روز از گذشته ضعيف تر می گردد.آيا حتی به فرض پذيرش ادعاهای مقامات ايران در خصوص روند تسلط بر پهپاد امريکايی ، اين موفقيت ، چيزی بر اقتدار واقعی کشور و آسايش مردم می افزايد؟ متأسفانه به نظر می رسد هيچ دليلی برای دادن پاسخ مثبت به اين سؤال وجود ندارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر