نامه اخیر کروبی به علی خامنه ای ، نکات مثبت فراوان دارد. شروع نامه بسیار هوشمندانه است. شیخ محصور علیرغم گرفتاری در چنگال دژخیم ، خامنه ای را با لقب رسمی او ، مورد خطاب قرار داده . او نه صفت " معظم " برای رهبر به کار برده و نه او را محترم دانسته است. حق با کروبی است.خامنه ای نه در پیشگاه خالق ، محترماست نه تعداد قابل توجهی از خلق خدا برای او احترامی قائل هستند. دومینویژگی نامه کروبی ، عبور از روش فریب کارانه ای است که اصلاح طلبان در پیش گرفته اند. آنان با انتساب همه کژی ها و مفاسد به عوامل دست چندم حکومت ، تلاش می کنند به تطهیر چهره رهبر کمککنند و از این طریق ، دل او را به دست بیاورند. اما کروبی با صراحت، به نقش اساسی علی خامنه ای در ایجاد همه مفاسد و معضلات کشور اشاره کرده و خواستار پاسخگویی او شده است. از ویژگی های دیگر نامه کروبی ، زمان انتشار آنست. او دقیقا روزی نامه را منتشر کرد که حاکمیت با کاهش برخی فشارهای ناجوانمردانه بر میرحسین موسوی ، تلاش کرد اخبار مربوط به دستگیری تظاهر کنندگان و قتل تعدادی از آنها در زندان ها را تحت الشعاع قرار دهد. پاسخ هوشمندانه کروبی به حامیان شرکت بی چون و چرا در انتخابات ، از دیگر نکات ارزشمند در نامه اخیر اوست. کروبی اعتقاد خود به کارآمدی صندوق رای را مشروط به شرایطی می داند که در حال حاضر هیچ نشانه ای از آنها وجود ندارد:"
من به اصلاح نظام در چارچوب آرمانهای انقلاب از طریق صندوق رأی باور دارم منوط بر آنکه تمامی ارکان نظام با اراده و رأی مستقیم و یا غیر مستقیم مردم، بدون نظارت استصوابی و دخالتهای قیممآبانه اعمال شود و همه از صدر تا ذیل نظام خود را در مقابل مردم، اصحاب رسانهها و نهادهای حقوقی کشور مسئول و پاسخگو بدانند." و نکته پایانی در بخش اول مقاله : کروبی نشان داد حاضر نیست برای آزادی از حصر ظالمانه ، مطالبات سال هشتاد و هشت و پس از آن را قربانی کند . کروبی با صراحت و شجاعتی که مخصوص اوست زد و بندهای حقیرانه " اصلاح طلبان منتظرالحکومه " را ناکام گذاشت. او می دانست گروهی پرمدعا و کم محتوا، درپشت پرده در حال فروختن مصالح مردم در برابر ثبت امتیاز " رفع حصر قطره چکانی " به نام خودهستند . کروبی نشان داد هنوز به آرمان هایی که به خاطر آنها هفت سال حصر ظالمانه را تحمل کرده ، پایبند است.
اینکبا پوزش از استادم آقای کروبی به بخش هایی از نامه می پردازم که به نظرم متضمن نوعی تحریف یا حداقل پنهان کاری نسبت به برخی حقایق است. آقای کروبی ، ضمن طرح انتقادات جدی نسبت به دوره بیست و هشت ساله رهبری خامنه ای ، به سخناخیر وی در خصوص لزومپاسخگویی مسئولان اشاره کرده و خواستار آنشده که خامنه ای مسئولیت عملکرد خودو پیامدهای آن را بپذیرد. اما به نظر می رسد شیخ ما ، در خصوص مراد خود - آیت اله خمینی - عقیده دیگری دارد و او را از پاسخگویی ، معاف می داند. من از نزدیک شاهد عشق کروبی به خمینی بوده ام و لذا توقع ندارم او بیطرفانه به نقد آیت اله خمینی بپردازد. اما گمان می کردم در دوره هفت ساله حصر ، او فرصت کافی برای مطالعه پیرامون تئوری ولایت فقیه و نتایجآن داشته است. تصور من، اینبود که کروبی به عنوان یک مرید خمینی ، تلاش می کند از مردمی که اصرار خمینی بر تحمیل ولایت مطلقه فقیه ، دنیا و آخرت آنان را نابود کرده ، حلال خواهی کند.
اگر کروبی عزیز ما به حق خواستار پاسخگویی خامنه ای به خاطر تصمیمات و اقدامات خود در دوره رهبری است نمی تواند پیامد اقدام خودخواهانه سلف او در انحصار قدرت را نادیده بگیرد. آیا کروبی تردید دارد که مهم ترین عامل در گرایش خامنه ای بهفساد و دیکتاتوری، اختیارات ناشی از تئوری " ولایت مطلقه فقیه " است؟مگر این بلیه را کسی جز آیت اله خمینی بر کشور و ملت ایرانتحمیل کرد ؟ اجازه بدهید سوال خود را به نحو دیگری طرحکنم : " به نظر شیخ عزیز ما ، اگر فرد دیگری به جای خامنه ای درجایگاه رهبری نشسته بود آیا اکنون در شرایطی ایده آل قرار داشتیم؟" پاسخ من صریح است : هر فرد دیگری به جای خامنه ای ، جایگاه ولایت فقیه را اشغال می کرد کم و بیش همینشرایط فعلی را داشتیم . اگر احمد خمینی ، رهبر می شد شرایط بهتری داشتیم؟ پاسخ مشخص است . کسی که برای حفظ منافع خود در زد و بند با اکبر رفسنجانی ، دروغ منجر به انتخاب خامنه ای را مطرح کرد قطعا در جایگاه رهبری ، شخصیتی منزه تر ازخامنه ای نداشت. عملکرد رفسنجانی در هشت سال ریاستجمهوری و حتی تا چند سال پس از ترکآن منصب ، نشان داد گرایش او به استبداد اگر از خامنه ای بیشتر نبود کمتر همنبود . با پوزش فراوان می گویمحتی اگر شیخ عزیز ما به رهبری می رسید جایگاه مفسده خیز " ولایت مطلقه " از او نیز شخصیتی متفاوت می ساخت که به جای احترام و محبوبیت کنونی ، او را به مهره ای منفور تبدیل می کرد. مگر رفتار آیت اله خمینی - که کروبی حکمت او را به رخ خامنه ای می کشد - را فراموش کرده ایم؟ آیا او در تصمیمگیری های بزرگ، آنگونه که باید و شاید به مصلحت مردم می اندیشید و به تذکرات مشفقانه خیرخواهان ، توجه می کرد؟ معتقدم یکی از پرهزینه ترین حوادث و اتفاقات در طول تاریخ ایران، جنگ هشت ساله با عراق بود که علاوه بر هزینه های کلاناقتصادی ، بر سلامت روحی و جسمی میلیونها نفر ، آثار بلند مدت وارد کرد. آیا به نظر شیخ ، در اینعرصه پرهزینه، آیت اله خمینی حتی به دیدگاه نزدیکان خود توجه می کرد؟ جنگتریبونی هاشمی رفسنجانی و محسنرضایی ، بخشی از واقعیات پشت پرده جنگ را افشا کرد. با سخنان نخستین فرمانده سپاه - جواد منصوری - در خصوص تاثیر جنگ بر سرکوب مخالفان ، بخش دیگری ازدلایل طولانی شدن جنگ آشکار گردید. اما اجازه بدهید داستانی برای شما بگویم که مطمئنم شیخ از کلیات آن با خبر است. چند روز قبل از پذیرش قطعنامه پانصد و نود وهشت ، در دفتر علی ماجدی قائم مقام وقت وزیر دارایی ، آقای اسحاق جهانگیری را دیدم که در آن زمان با حکمهاشمی رفسنجانی ، مسئولیتی در ستاد فرماندهی کل قوا داشت. از او پرسیدم : " به نظر شما ، جنگ قابل ادامه است ؟" جواب او منفی بود. پرسیدمنظر آقای رفسنجانی چیست که همان جواب را دریافت کردم. پرسیدم پس چرا تمامش نمی کنید؟ جواب او متضمن نکته ای بود که هدف اصلی یادداشت است: " نمی شود در این مورد با امام صحبت کرد ". ممکن است دو فرد نام برده به اقتضای جایگاههای حکومتی خود - معاون اول رئیس جمهور و سفیر ایران در برلین - نسبت به این سخنان واکنش نشان دهند اما این موضوع را همان موقع به آقای کروبی گفتم و او می داند که عین حقیقت است. آیا شیخ عزیز ما ، هزینه اصرار خودخواهانه آقای خمینی برای ادامه جنگ را از گرفتاری های ناشی از "اقدامات تحریمساز خامنه ای " کمتر می داند ؟
با بخشی از اظهارات کروبی موافقم که اشاره به اعمال تغییرات وسبع در روند بررسی صلاحیت کاندیداها دارد . اما شیخ ما که در نامه اخیر خود به برخورداری از حمایت دگراندیشان و فرقه های گوناگون در انتخابات سال هشتاد و هشت اشاره کرده ، به خوبی می داند اغلب آنان در طول حیات آیت اله خمینی ، حق حضور در رقابت های انتخاباتی نداشتند. شخصا شهادت می دهم از ابتدای دهه شصت ، دفتر کروبی پناهگاه بسیاری از دگراندیشان و زندانیان عقیدتی- سیاسی بود . در سال هشتاد و هشت هم برای دفاع از حقوق بهاییان مورد مشورت شیخ قرار گرفتم اما همانگونه که خود او می داند نه تنها این گروهها در دوره آیت اله خمینی، شهروند به حساب نمی آمدند بلکه بسیاری از همراهان اولیه انقلاب ، با دستور مستقیمیا حداقل با جلب رضایت آقای خمینی به حبس و حصر رفتند یا تحت فشارهای شدید قرار گرفتند از آیت اله شریعتمداری تا مهندس بازرگان . آیا شیخ شجاع ما نمی داند که هنوز برخی اظهارات غیر حقوقی و حتی غیر شرعی آقای خمینی مورد استناد قرار می گیرد تا جایگاه مهم شورای نگهبان و قلع و قمع های سیاسی آن نهاد توجیه شود ؟ جمله " مخالف شورای نگهبان ، مفسد فی الارض است " از کیست؟ دلم می خواست می توانستم مستقیما با شیخ عزیز صحبت کنم و به او یادآوری نمایمحوادث بعد از انتخابات مجلس دوم را. شیخ و دوستانش نامه ای در انتقاد از شورای نگهبان نوشتند و پاسخ آقای خمینی قریب به این مضمون بود که " حمله به شورای نگهبان ، دل مرا به درد آورد".آنطرفی ها در سوءاستفاده از این جمله آقای خمینی ، سنگتمام گذاشتند و لیست امضا کنندگان نامه انتقادی را با تیتر " چه کسانی دل امام را به درد آوردند " منتشر کردند. افراط آنطرفی ها ، نهایتا موجب شد که آقای خمینی ضمن حمایت مجدد از شورای نگهبان، تنها به دفاع از شیخ ما بپردازد و او را ازشمول " دل درد آورندگان " مستثنی کند.
شیخ ما می داند علیرغم تغییر بعضی اعضای شورای نگهبان، همواره تفکر ارتجاعی و انحصار طلبانه حاکم بر آن شورا بدونتغییر باقی مانده است. لابد آقای کروبی به خاطر دارد که در اوججنگ و کمبودها ، قانونی برای مقابله با محتکران تصویب شد . شورای نگهبانِ آقای خمینی با ایناستدلال که به موجب شرع مقدس، احتکار فقط شامل " گندم ، جو ، کشمش و خرما " می شود مصوبه مجلس را " وتو" کرد. قبل و بعد از آن نیز ، اظهار نظرهای شورای نگهبان برای مردم ، مشکل ساز بود و برای هم لباسان آنها موجب شرمساری. در موضوع انتخابات نیز رفتار آنها به گونه ای بود که آیت اله خمینی ، عملا شورای نگهبان را از بررسی سلامت انتخابات دوره سوم خلع و کار را به یکعضو معمولی دفتر خود - محمد علی انصاری - سپرد. می دانم شیخ بهتر از من ، همه این مسائل را می داند . اما آقای خمینی، همچنان ، مرتجعان انحصار طلب را در شورای نگهبان ابقا می کرد و در برابر هر رفتار انحصارطلبانه یا مرتجعانه شورای نگهبان ، خود با نقض قانون اساسی ، وظیفه شورا را به دیگرانمی سپرد.
یکبار قبل از آغاز حصر خانگی در گفتگوی تلفنی به شیخ گفتم : " بهترینکار برای شما مریدانآیت اله خمینی آنست که تا نسل شما در میان مردم حضور دارد اجازه نقد عریان او را بدهید و اگر مواردی قابل دفاع است شما دفاع کنید. " ظاهرا شیخ عزیز ما همچنان ترجیح می دهد همه خوبی ها را در محبوب خویش ببیند . اما به عنوان کسی که در مرگآیت اله خمینی ، تا روزها می گریستم و جز اندکی نمی خوردم و نمی آشامیدم با صدای بلند می گویمآیت اله خمینی هر چه بود آنگونه که در نامه اخیر شیخ آمده ، " حکیم " نبود . همه ما علی خامنه ای را به تمسخر می گیریم که ادعای بصیرت دارد اما در اطراف او احمدی نژاد ها رشد می کنند. پس لابد دیگران نیز حق دارند در خصوص " حکمت خمینی " دچار تردید شوند .او اطرافیان خود و نامزدهای احتمالی جانشینی خویش را می شناخت و در عینحال با نزدیک شدن به پایان عمر ، به جای کاهش اختیارات ولی فقیه ، همه تلاش خود را صرف جاانداختن " ولایت مطلقه فقیه با اختیارات حکومتی در حد رسول اله " کرد . شیخ ما در نامه خود به امامحکیمی اشاره کرده که " از پی بردن مردم به باطن ذات اطرافیان خود خوف داشت " اما زمینه را برای نشستن یکی از همان ها بر کرسی ولایت مطلقه فقیه ، فراهم کرد. امام حکیم ، همانست که کمتر کسی از اطرافیان او می تواند از دستور شرم آور وی برای اعدامهای سال شصت و هفت حمایت کند و در ماجرای جنگ ، بسیاری از دست اندرکاران جنگ ، دیگران را به دادنگزارش غلط به او متهم می کنند بدون آنکه نقش " امام حکیم " و مشورت گریزی های او در تصمیمگیری های مهم را مورد توجه قرار دهند.
نامه شیخ دو ضعف بزرگدیگر دارد. او نقش هاشمی رفسنجانی در تثبیت نظارت استصوابی ، وارد کردن نظامیان به فعالیت های بزرگاقتصادی ، آمریت سرکوب های وزارت اطلاعات در دوره ریاست جمهوری و حمایت از سرکوب ها تا سال هشتاد و چهار را نادیده گرفته و به نحوی از او چهره ای مظلومساخته است. از سوی دیگر ، بزرگترینامتیاز شیخ از نظر من آن بوده و هست که در مقابله با فساد ، همواره دانه درشتها را مد نظر داشت. افشاگری شجاعانه او علیه اسکله های قاچاق سپاه ، هیچگاه فراموش نخواهد شد. پس حق دارم اگر متعجب شوم از اظهار علاقه او به کسی که در اوج افشاگری ها علیه فساد گسترده قالیباف، در مراسمرونمایی از تندیس او حاضر شد. بله ! سید حسنخمینی را می گویم.....
سخن را با ابراز ارادت مجدد نسبت به شجاعت شیخ محصور به پایان می برم و امیدوارم او همانگونه که به حق، از فقدان بصیرت خامنه ای سخن می گوید در خصوص خالی بودن بسیاری از تصمیمات رهبر اول از حکمت نیز بیندیشد .
من به اصلاح نظام در چارچوب آرمانهای انقلاب از طریق صندوق رأی باور دارم منوط بر آنکه تمامی ارکان نظام با اراده و رأی مستقیم و یا غیر مستقیم مردم، بدون نظارت استصوابی و دخالتهای قیممآبانه اعمال شود و همه از صدر تا ذیل نظام خود را در مقابل مردم، اصحاب رسانهها و نهادهای حقوقی کشور مسئول و پاسخگو بدانند." و نکته پایانی در بخش اول مقاله : کروبی نشان داد حاضر نیست برای آزادی از حصر ظالمانه ، مطالبات سال هشتاد و هشت و پس از آن را قربانی کند . کروبی با صراحت و شجاعتی که مخصوص اوست زد و بندهای حقیرانه " اصلاح طلبان منتظرالحکومه " را ناکام گذاشت. او می دانست گروهی پرمدعا و کم محتوا، درپشت پرده در حال فروختن مصالح مردم در برابر ثبت امتیاز " رفع حصر قطره چکانی " به نام خودهستند . کروبی نشان داد هنوز به آرمان هایی که به خاطر آنها هفت سال حصر ظالمانه را تحمل کرده ، پایبند است.
اینکبا پوزش از استادم آقای کروبی به بخش هایی از نامه می پردازم که به نظرم متضمن نوعی تحریف یا حداقل پنهان کاری نسبت به برخی حقایق است. آقای کروبی ، ضمن طرح انتقادات جدی نسبت به دوره بیست و هشت ساله رهبری خامنه ای ، به سخناخیر وی در خصوص لزومپاسخگویی مسئولان اشاره کرده و خواستار آنشده که خامنه ای مسئولیت عملکرد خودو پیامدهای آن را بپذیرد. اما به نظر می رسد شیخ ما ، در خصوص مراد خود - آیت اله خمینی - عقیده دیگری دارد و او را از پاسخگویی ، معاف می داند. من از نزدیک شاهد عشق کروبی به خمینی بوده ام و لذا توقع ندارم او بیطرفانه به نقد آیت اله خمینی بپردازد. اما گمان می کردم در دوره هفت ساله حصر ، او فرصت کافی برای مطالعه پیرامون تئوری ولایت فقیه و نتایجآن داشته است. تصور من، اینبود که کروبی به عنوان یک مرید خمینی ، تلاش می کند از مردمی که اصرار خمینی بر تحمیل ولایت مطلقه فقیه ، دنیا و آخرت آنان را نابود کرده ، حلال خواهی کند.
اگر کروبی عزیز ما به حق خواستار پاسخگویی خامنه ای به خاطر تصمیمات و اقدامات خود در دوره رهبری است نمی تواند پیامد اقدام خودخواهانه سلف او در انحصار قدرت را نادیده بگیرد. آیا کروبی تردید دارد که مهم ترین عامل در گرایش خامنه ای بهفساد و دیکتاتوری، اختیارات ناشی از تئوری " ولایت مطلقه فقیه " است؟مگر این بلیه را کسی جز آیت اله خمینی بر کشور و ملت ایرانتحمیل کرد ؟ اجازه بدهید سوال خود را به نحو دیگری طرحکنم : " به نظر شیخ عزیز ما ، اگر فرد دیگری به جای خامنه ای درجایگاه رهبری نشسته بود آیا اکنون در شرایطی ایده آل قرار داشتیم؟" پاسخ من صریح است : هر فرد دیگری به جای خامنه ای ، جایگاه ولایت فقیه را اشغال می کرد کم و بیش همینشرایط فعلی را داشتیم . اگر احمد خمینی ، رهبر می شد شرایط بهتری داشتیم؟ پاسخ مشخص است . کسی که برای حفظ منافع خود در زد و بند با اکبر رفسنجانی ، دروغ منجر به انتخاب خامنه ای را مطرح کرد قطعا در جایگاه رهبری ، شخصیتی منزه تر ازخامنه ای نداشت. عملکرد رفسنجانی در هشت سال ریاستجمهوری و حتی تا چند سال پس از ترکآن منصب ، نشان داد گرایش او به استبداد اگر از خامنه ای بیشتر نبود کمتر همنبود . با پوزش فراوان می گویمحتی اگر شیخ عزیز ما به رهبری می رسید جایگاه مفسده خیز " ولایت مطلقه " از او نیز شخصیتی متفاوت می ساخت که به جای احترام و محبوبیت کنونی ، او را به مهره ای منفور تبدیل می کرد. مگر رفتار آیت اله خمینی - که کروبی حکمت او را به رخ خامنه ای می کشد - را فراموش کرده ایم؟ آیا او در تصمیمگیری های بزرگ، آنگونه که باید و شاید به مصلحت مردم می اندیشید و به تذکرات مشفقانه خیرخواهان ، توجه می کرد؟ معتقدم یکی از پرهزینه ترین حوادث و اتفاقات در طول تاریخ ایران، جنگ هشت ساله با عراق بود که علاوه بر هزینه های کلاناقتصادی ، بر سلامت روحی و جسمی میلیونها نفر ، آثار بلند مدت وارد کرد. آیا به نظر شیخ ، در اینعرصه پرهزینه، آیت اله خمینی حتی به دیدگاه نزدیکان خود توجه می کرد؟ جنگتریبونی هاشمی رفسنجانی و محسنرضایی ، بخشی از واقعیات پشت پرده جنگ را افشا کرد. با سخنان نخستین فرمانده سپاه - جواد منصوری - در خصوص تاثیر جنگ بر سرکوب مخالفان ، بخش دیگری ازدلایل طولانی شدن جنگ آشکار گردید. اما اجازه بدهید داستانی برای شما بگویم که مطمئنم شیخ از کلیات آن با خبر است. چند روز قبل از پذیرش قطعنامه پانصد و نود وهشت ، در دفتر علی ماجدی قائم مقام وقت وزیر دارایی ، آقای اسحاق جهانگیری را دیدم که در آن زمان با حکمهاشمی رفسنجانی ، مسئولیتی در ستاد فرماندهی کل قوا داشت. از او پرسیدم : " به نظر شما ، جنگ قابل ادامه است ؟" جواب او منفی بود. پرسیدمنظر آقای رفسنجانی چیست که همان جواب را دریافت کردم. پرسیدم پس چرا تمامش نمی کنید؟ جواب او متضمن نکته ای بود که هدف اصلی یادداشت است: " نمی شود در این مورد با امام صحبت کرد ". ممکن است دو فرد نام برده به اقتضای جایگاههای حکومتی خود - معاون اول رئیس جمهور و سفیر ایران در برلین - نسبت به این سخنان واکنش نشان دهند اما این موضوع را همان موقع به آقای کروبی گفتم و او می داند که عین حقیقت است. آیا شیخ عزیز ما ، هزینه اصرار خودخواهانه آقای خمینی برای ادامه جنگ را از گرفتاری های ناشی از "اقدامات تحریمساز خامنه ای " کمتر می داند ؟
با بخشی از اظهارات کروبی موافقم که اشاره به اعمال تغییرات وسبع در روند بررسی صلاحیت کاندیداها دارد . اما شیخ ما که در نامه اخیر خود به برخورداری از حمایت دگراندیشان و فرقه های گوناگون در انتخابات سال هشتاد و هشت اشاره کرده ، به خوبی می داند اغلب آنان در طول حیات آیت اله خمینی ، حق حضور در رقابت های انتخاباتی نداشتند. شخصا شهادت می دهم از ابتدای دهه شصت ، دفتر کروبی پناهگاه بسیاری از دگراندیشان و زندانیان عقیدتی- سیاسی بود . در سال هشتاد و هشت هم برای دفاع از حقوق بهاییان مورد مشورت شیخ قرار گرفتم اما همانگونه که خود او می داند نه تنها این گروهها در دوره آیت اله خمینی، شهروند به حساب نمی آمدند بلکه بسیاری از همراهان اولیه انقلاب ، با دستور مستقیمیا حداقل با جلب رضایت آقای خمینی به حبس و حصر رفتند یا تحت فشارهای شدید قرار گرفتند از آیت اله شریعتمداری تا مهندس بازرگان . آیا شیخ شجاع ما نمی داند که هنوز برخی اظهارات غیر حقوقی و حتی غیر شرعی آقای خمینی مورد استناد قرار می گیرد تا جایگاه مهم شورای نگهبان و قلع و قمع های سیاسی آن نهاد توجیه شود ؟ جمله " مخالف شورای نگهبان ، مفسد فی الارض است " از کیست؟ دلم می خواست می توانستم مستقیما با شیخ عزیز صحبت کنم و به او یادآوری نمایمحوادث بعد از انتخابات مجلس دوم را. شیخ و دوستانش نامه ای در انتقاد از شورای نگهبان نوشتند و پاسخ آقای خمینی قریب به این مضمون بود که " حمله به شورای نگهبان ، دل مرا به درد آورد".آنطرفی ها در سوءاستفاده از این جمله آقای خمینی ، سنگتمام گذاشتند و لیست امضا کنندگان نامه انتقادی را با تیتر " چه کسانی دل امام را به درد آوردند " منتشر کردند. افراط آنطرفی ها ، نهایتا موجب شد که آقای خمینی ضمن حمایت مجدد از شورای نگهبان، تنها به دفاع از شیخ ما بپردازد و او را ازشمول " دل درد آورندگان " مستثنی کند.
شیخ ما می داند علیرغم تغییر بعضی اعضای شورای نگهبان، همواره تفکر ارتجاعی و انحصار طلبانه حاکم بر آن شورا بدونتغییر باقی مانده است. لابد آقای کروبی به خاطر دارد که در اوججنگ و کمبودها ، قانونی برای مقابله با محتکران تصویب شد . شورای نگهبانِ آقای خمینی با ایناستدلال که به موجب شرع مقدس، احتکار فقط شامل " گندم ، جو ، کشمش و خرما " می شود مصوبه مجلس را " وتو" کرد. قبل و بعد از آن نیز ، اظهار نظرهای شورای نگهبان برای مردم ، مشکل ساز بود و برای هم لباسان آنها موجب شرمساری. در موضوع انتخابات نیز رفتار آنها به گونه ای بود که آیت اله خمینی ، عملا شورای نگهبان را از بررسی سلامت انتخابات دوره سوم خلع و کار را به یکعضو معمولی دفتر خود - محمد علی انصاری - سپرد. می دانم شیخ بهتر از من ، همه این مسائل را می داند . اما آقای خمینی، همچنان ، مرتجعان انحصار طلب را در شورای نگهبان ابقا می کرد و در برابر هر رفتار انحصارطلبانه یا مرتجعانه شورای نگهبان ، خود با نقض قانون اساسی ، وظیفه شورا را به دیگرانمی سپرد.
یکبار قبل از آغاز حصر خانگی در گفتگوی تلفنی به شیخ گفتم : " بهترینکار برای شما مریدانآیت اله خمینی آنست که تا نسل شما در میان مردم حضور دارد اجازه نقد عریان او را بدهید و اگر مواردی قابل دفاع است شما دفاع کنید. " ظاهرا شیخ عزیز ما همچنان ترجیح می دهد همه خوبی ها را در محبوب خویش ببیند . اما به عنوان کسی که در مرگآیت اله خمینی ، تا روزها می گریستم و جز اندکی نمی خوردم و نمی آشامیدم با صدای بلند می گویمآیت اله خمینی هر چه بود آنگونه که در نامه اخیر شیخ آمده ، " حکیم " نبود . همه ما علی خامنه ای را به تمسخر می گیریم که ادعای بصیرت دارد اما در اطراف او احمدی نژاد ها رشد می کنند. پس لابد دیگران نیز حق دارند در خصوص " حکمت خمینی " دچار تردید شوند .او اطرافیان خود و نامزدهای احتمالی جانشینی خویش را می شناخت و در عینحال با نزدیک شدن به پایان عمر ، به جای کاهش اختیارات ولی فقیه ، همه تلاش خود را صرف جاانداختن " ولایت مطلقه فقیه با اختیارات حکومتی در حد رسول اله " کرد . شیخ ما در نامه خود به امامحکیمی اشاره کرده که " از پی بردن مردم به باطن ذات اطرافیان خود خوف داشت " اما زمینه را برای نشستن یکی از همان ها بر کرسی ولایت مطلقه فقیه ، فراهم کرد. امام حکیم ، همانست که کمتر کسی از اطرافیان او می تواند از دستور شرم آور وی برای اعدامهای سال شصت و هفت حمایت کند و در ماجرای جنگ ، بسیاری از دست اندرکاران جنگ ، دیگران را به دادنگزارش غلط به او متهم می کنند بدون آنکه نقش " امام حکیم " و مشورت گریزی های او در تصمیمگیری های مهم را مورد توجه قرار دهند.
نامه شیخ دو ضعف بزرگدیگر دارد. او نقش هاشمی رفسنجانی در تثبیت نظارت استصوابی ، وارد کردن نظامیان به فعالیت های بزرگاقتصادی ، آمریت سرکوب های وزارت اطلاعات در دوره ریاست جمهوری و حمایت از سرکوب ها تا سال هشتاد و چهار را نادیده گرفته و به نحوی از او چهره ای مظلومساخته است. از سوی دیگر ، بزرگترینامتیاز شیخ از نظر من آن بوده و هست که در مقابله با فساد ، همواره دانه درشتها را مد نظر داشت. افشاگری شجاعانه او علیه اسکله های قاچاق سپاه ، هیچگاه فراموش نخواهد شد. پس حق دارم اگر متعجب شوم از اظهار علاقه او به کسی که در اوج افشاگری ها علیه فساد گسترده قالیباف، در مراسمرونمایی از تندیس او حاضر شد. بله ! سید حسنخمینی را می گویم.....
سخن را با ابراز ارادت مجدد نسبت به شجاعت شیخ محصور به پایان می برم و امیدوارم او همانگونه که به حق، از فقدان بصیرت خامنه ای سخن می گوید در خصوص خالی بودن بسیاری از تصمیمات رهبر اول از حکمت نیز بیندیشد .
آقا واحدی پدر استاد تو آقا احمد کروبی یک گدایی زور گیر در الیگودرز بود از مغازه دار و نانوا و قصاب و کلیه مغازه داران از دست این گدایی زور بگیر در امان نبودند حسین آقا فرموده اند پدر بزرگ من از فضلای لرستان بوده همانقدر پدر بزرگ ایشان فضیلت داشت که آقا نجفی در اصفهان
پاسخحذفآقا واحدی پدر استاد تو آقا احمد کروبی یک گدایی زور گیر در الیگودرز بود از مغازه دار و نانوا و قصاب و کلیه مغازه داران از دست این گدایی زور بگیر در امان نبودند حسین آقا فرموده اند پدر بزرگ من از فضلای لرستان بوده همانقدر پدر بزرگ ایشان فضیلت داشت که آقا نجفی در اصفهان
پاسخحذف