۱۳۹۱ خرداد ۸, دوشنبه

از « راه یافتگان » مجلس هفتم تا «‌گماشتگان » مجلس نهم


هشتم خرداد ماه ۹۱

روز چهارم اسفندماه ۸۲ و در حالی که تنها سه روز از انتخابات مجلس هفتم گذشته بود سرمقاله خود در « آفتاب یزد» را به بررسی آماری نتایج دو انتخابات مجلس که در یک فاصله چهار ساله بر گزار شده بود اختصاص دادم . نخستین انتخابات ، روز بیست و نهم بهمن ماه ۷۸ ، منجر به تشکیل مجلس ششم شد و دومی روز اول اسفند ماه ۸۲ و توسط دولت خاتمی برگزار گردید که نتیجه آن تشکیل مجلس هفتم بود . (بخشی از آن مقاله را در ذیل همین یادداشت می گذارم *). مهم ترین نکته در آن یادداشت آن بود که برای نخستین بار عنوان « راهیافتگان به مجلس »‌را برای اعضای مجلس انتخاب نمودم که بعد ها بسیاری از اصلاح طلبان این عبارت را تکرار کردند . استفاده از این عنوان برای اعضای مجلس ، متأثر از اظهار نظر مشترک خاتم و کروبی در نامه به شیخ احمد جنتی بود . این نامه دقیقاً یک ماه قبل از سر مقاله چهارم اسفند ۸۲ آفتاب یزد منتشر شد و در بخشی از آن ضمن اعتراض به رد صلاحیت گسترده کاندیداهای مستقل و اصلاح طلب آمده بود : « رد صلاحیت ها به گونه ای بوده که در یکصد ونود کرسی از مجموع دویست و هفتاد کرسی ، امکان هیچگونه رقابتی وجود ندارد » . مفهوم این اظهار نظر دو تن از عالی ترین مقامات کشور نشان می داد که « یکصد و نود نفر از اعضای مجلس هفتم ، قبل از برگزاری انتخابات تعیین و به مجلس راه یافته اند ».
هشت سال پس از تلاش برای اعزام « از پیش راه یافتگان » به مجلس هفتم ، نمایش انتخاباتی مجلس نهم در حالی برگزار شد که اغلب اصلاح طلبان و نیروهای مستقل ، آن را تحریم کردند . از دو نویسنده نامه سال ۸۲ به « نمیر المؤمنین جنتی » هم یکی در زندان رهبر است و دیگری به خاطر شرکت در نمایش انتخاباتی ، انتقادات فراوان به جان خرید و نهایتاًرأی او به جمهوری اسلامی در صندوق روستایی دماوند ، باطل اعلام شد. امابا همه حرف و حدیث هایی که پیرامون انتخابات مجلس هفتم وجود داشت فاصله آن انتخابات با آنچه روز دوازدهم اسفند سال ۹۰ بر گزار شد به اندازه فاصله جایگاه حکومتی شیخ شجاع ـ کروبی ـ در این هشت سال است یعنی فاصله کرسی ریاست مجلس تا زندان رهبر! جایگاه کسانی هم که اکنون به مجلس اعزام شده اند به همان اندازه تغییر کرده و از « راهیافتگی » به « گماشتگی » رسیده است . نخستین نشانه این گماشتگی را می توان در بی ارادگی آنها برای انتخاب رئیس گماشتگان مشاهده کرد . دو روز قبل ، رسانه های خبری حکومتی ، از رأی حدود یکصد و پنجاه نفر از گماشتگان به لاریجانی برای تصدی ریاست خود خبر دادند . دیروز ، اعلام شد که « حداد عادل ، تنها کاندیدای اصولگرایان برای ریاست مجلس است و یکصد وسی و دو رأی آورده است »‌و امروز ، علی لاریجانی با ۱۷۳ رأی به کرسی ریاست تکیه زد تا ضمن انجام وظیفه اصلی برای تسویه حساب با احمدی نژاد، هر گاه لازم باشد اوامر رهبر را به نمایندگان ابلاغ نماید. ظاهراً بیش از همه ، شیخ احمد سالک ـ یار نزدیک مهدوی کنی ـ « هم گماشتگان » خود در مجلس نهم را می شناخت که پس از رأی گیری روز یکشنبه هفتم خرداد ماه برای انتخاب حداد عادل به ریاست ، با حالتی التماس گونه از همه آنها خواست « روز هشتم خرداد هم به این رأی خود پایبند باشند ».
توصیه می کنم به حرمت عنوان « نمایندگی مردم در مجلس » ، کسانی را که صندلی های مجلس را به ناحق اشغال کرده اند « گماشتگان مجلس نهم » بنامیم و در همه گفته ها و نوشته های خود از این عنوان برای آنها استفاده کنیم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بخشی از سر مقاله چهارم اسفند ماه ۸۲ آفتاب یزد
..دو جناح عمده سیاسی کشور می توانند کماکان به غفلت های خود ادامه دهند . عده ای از اصلاح طلبان می توانند عدم شرکت نیمی از مردم در انتخابات و کاهش عبرت انگیز آرای « راهیافتگان » به مجلس را ناشی از عدم حضور خود درانتخابات تلقی کنند و شکست رقیب را آرزو نمایند ؛ همان چیزی که از سخن و رفتار برخی محافظه کاران در سالهای ۷۶و ۷۸ بر داشت می شد...

رسوایی راهیافتگان مجلس نهم از زبان شیخ سالک



خامنه ای ، چهار روز پیش به لاریجانی گفته بود در انتخاب رئیس مجلس دخالت نمی کند . همین سخن که اجازه نقل آن نیز به لاریجانی داده شده بود دیروزبرای رئیس مجلس هشتم ، یکصد و پنجاه رأی خرید . اما ظاهرا برخی افراد ناراضی از لاریجانی و حامی حداد ، توانسته اند نوعی « نشانه سازی »‌از میان پیام رهبر به مجلس نهم پیدا کنند که نتیجه آن ، پیوستن حدود پنجاه نفر از یاران لاریجانی به حداد عادل در جلسه امروز فراکسیون اصولگرایان است . البته به نظرم ، هنوز به مرحله نهایی «‌مسابقه برای هیچ »‌نرسیده ایم . این بلاتکلیفی را می توان در سخنان امروزشیخ احمد سالک ـ رئیس جلسه فراکسیون اصولگرایان ـ مشاهده نمود به طوری که او در پایان اعلام نتایج مربوط به رأی استمزاجی در مورد حداد عادل ، ضمن اعتراف به بی ارادگی راه یافتگان مجلس نهم ، اظهار امیدواری کرد که «نمایندگان ، تا فردا به رأیی که امروز داده اند متعهد باشند» !!!!! اگرچه من به طور کلی نسبت به روند رأی گیری در فراکسیون «‌اصولگرایان »‌مشکوک هستم . زیرا در حالی که در این جلسه اعلام شد حداد عادل ۱۳۲ رأی آورده است بالاترین آرا برای دو نایب رئیس به ترتیب ۶۱ و ۵۹ رأی بود که رأی ۵۹ تایی هم به رئیس جلسه فراکسیون تعلق داشت . همچنین ، در مورد سایر اعضای هیئت رئیسه ، بدون آنکه میزان آرا اعلام شود اسامی نه نفر به عنوان حائزان اکثریت آرا قرائت شد

۱۳۹۱ خرداد ۵, جمعه

انتخاب رئیس مجلس ، خامنه ای بر سر دوراهی

پنجم خرداد ماه ۹۱


تا انتخاب رئیس موقت مجلس نهم که قاعدتاً تا چهار سال ریاست مجلس را به عهده خواهد داشت چند روز بیشتر باقی نمانده است تا این موضوع هم که از حدود سه ماه قبل و هم زمان با تنظیم لیست های انتخاباتی ، مورد توجه نحله های ظاهراً متفاوت از جناح حاکم قرار گرفته بود به مرحله پایانی خود برسد.اغلب اصلاح طلبان و بسیاری از فعالان سیاسی که در هیچیک از دو طیف سیاسی مشهور ایران نمی گنجند بر این عقیده اند که اکنون نقش مجلس در سیاست گذاری های کلان کشور به پایین ترین سطح خود در سال های اخیر رسیده و لذا رئیس مجلس هم که نقش سخنگویی آن را ایفا می کند نمی تواند تأثیر قابل توجهی بر تحولات فعلی و آتی کشور داشته باشد.وابستگی دو کاندیدای اصلی ریاست مجلس ـ غلامعلی حداد عادل و علی لاریجانی ـ به بنیاد ها و بنیان های اصولگرایی هم مزید بر علت شده است . لذا علیرغم تلاش بخش هایی از حاکمیت و رسانه های اصلی آنها برای جدی نشان دادن رقابت بر سر تصاحب کرسی ریاست مجلس ، این موضوع نتوانسته در میان منتقدان داخلی و اپوزیسیون مقیم خارج ، توجه زیادی را به خود جلب کند.

البته این موضوع از آن جهت که می تواند دغدغه ها و نگرانی های رهبر جمهوری اسلامی را آشکار سازد دارای اهمیت است زیرا انتخاب رئیس مجلس قطعاً بدون « چراغ سبز » او امکان پذیر نخواهد بود . برخی افراد بر این باورند در این عرصه نیز ، سابقه هر یک از افراد در « مقابله با جنبش سبز» - که رهبر جمهوری اسلامی ، آن را «فتنه ستیزی» می نامد ـ همچنان مهم ترین عامل برای اقای خامنه ای است و او « پیش گامی در فتنه ستیزی » را اصلی ترین ویژگی برای کسی می داند که قرار است انتقال دهنده پیام های نهان و آشکار رهبر به اعضای مجلس شورای اسلامی باشد.در مقابل، عده ای از تحلیل گران به اظهارات سران جبهه موسوم به اصولگرایی اشاره می کنند که مدعی هستند« فتنه » ها و « انحراف » های بزرگ تردر پیش است .به زعم این گروه از تحلیل گران سیاسی ، اگر چه رهبر جمهوری اسلامی هیچگاه عدم همراهی وحتی همراهی ناقص با خود درجریان مقابله با جنبش سبز را فراموش نخواهد کرد در عین حال ، اکنون نگرانی او از برخی بحران های داخلی و خارجی ، بسیار جدی تر از آنست که بخواهد بدون توجه به تهدید های آینده ، همه حواس خود را به سه سال گذشته معطوف نماید . لذا به تدریج سهم « فتنه ستیزی علنی و شش دانگ » در سبد ویژگی های مورد نظر رهبر برای سپردن مناصب ظاهراً کلیدی کشور به افراد ، کاهش یافته است .به موجب این تحلیل ، رهبر جمهوری اسلامی هم اکنون ناچاراست در همه تصمیم گیری های خویش ، یک « تهدید یک ساله » و یک « دغدغه چهار ساله » را به صورت هم زمان مورد توجه قرار دهد و با ارزیابی تأثیر هر یک از آن دو بر حوزه « فصل الخطاب » بودن رهبر، تصمیم نهایی را اتخاذ نماید . این گروه از تحلیل گران معتقدند رفتار محمود احمدی نژاد و احتمال ماجرا آفرینی های جدید او در دوره باقی مانده از ریاست بر دولت ، تهدید یک ساله ای است که آقای خامنه ای نمی تواند از آن چشم پوشی کند . سخنان اخیر رئیس دولت دهم در مشهد و حملات شدید اللحن او به سیستم اطلاعاتی و امنیتی کشور که پس از یک دوره سکوت چند ماهه از سر گرفته شد نشانه ای است که برای اثبات دقت این فرضیه ، مورد استناد قرار می گیرد .در واقع، سخنان محمود احمدی نژاد در مشهد علنی ترین مقابله او با « دیدگاه حمایتی رهبر از طیف مسلط بر وزارت اطلاعات » بود . او با این سخنان نشان داد تحلیل کسانی که « پرونده رئیس دولت دهم » را در حال بسته شدن می بینند چندان دقیق نیست . در واقع تهدید کوتاه مدت که می تواند برنامه ها ی رهبر جمهوری اسلامی در یک سال آینده را با اخلال مواجه کند رفتار رئیس دولت تا زمان بر گزاری انتخابات ریاست جمهوری یازدهم است. این تهدید ، ظاهراً کوتاه مدت به نظر می رسد اما آقای خامنه ای آن را جدی می گیرد زیرا اولاً پیش بینی رفتار احمدی نژاد وتیم آشکار و پنهان او، چندان آسان نیست ثانیاً تلفیق این رفتار با حوادث داخلی و خارجی ، می تواند تأثیراتی بیش از آنچه توسط «حلقه نخستِ یاران رهبر » پیش بینی شده ، بر جای بگذارد وتا سالهابعد از کنار رفتن اقای احمدی نژاد ، فضای سیاسی و مدیریتی ایران را تحت تأثیر قرار دهد .لذا رهبر جمهوری اسلامی ، ناچار است در همه تصمیمات خود در یک سال آینده ، این تهدید یک ساله را جدی بگیرد . انتخاب رئیس مجلس هم از این قاعده ، مستثنی نخواهد بود .

از سوی دیگر ناخوشایندی های رهبر جمهوری اسلامی در دوره های ریاست جمهوری اکبر هاشمی ر فسنجانی و سید محمد خاتمی و ناکامی او در حل این مشکلات از طریق سپردن ریاست جمهوری به یکی از پیروان نه چندان مشهور خویش ، اکنون او را تشویق می کند در انتخاب کاندید ای مورد نظر برای ریاست بر دولت یازدهم ، دقت بیشتری به خرج دهد .در نتیجه ، او این بار در انتخاب « رئیس مجلس »با وسواس بیشتری ، تصمیم گیری خواهد کرد زیرا رئیس مجلس نهم می تواند یکی از کاندیداهای اصلی برای جانشینی محمود احمدی نژاد پس از پایان دوره فعلی ریاست جمهوری ـ و حتی قبل از آن ـ باشد یا در تنظیم و گرم کردن تنور انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نقش آفرینی کند . به عبارت دیگر ، انتخاب رئیس مجلس نمی تواند بدون توجه به « دغدغه چهار ساله » رهبر ـ به فرض تداوم سیستم فعلی حکومت در ایران ـ صورت گیرد .

با توجه به آنچه در بالا آمد تهدید یک ساله و دغدغه چهار ساله ، «دو راهی »حساس و آزار دهنده ای را در برابر رهبر جمهوری اسلامی قرار داده است . او اگر بخواهد یک سال باقیمانده از دوره ریاست جمهوری دهم را با نگرانی کمتری پشت سر بگذارد نیاز مند حضور کسی در رأس مجلس است که علاوه بر توان ایستادگی در برابر اقدامات محمود احمدی نژاد، انگیزه های شخصی برای مقابله با او را داشته باشد . در حال حاضر در میان کاندیداهای ریاست مجلس ، علی لاریجانی ، تنها کسی است که برخورداری از این دو ویژگی را به اثبات رسانده است به طوری که با نشستن لاریجانی بر کرسی ریاست مجلس ،رهبر جمهوری اسلامی با خیالی آسوده می تواند بخشی از وظیفه مقابله احتمالی با محمود احمدی نژاد را به او بسپارد .اما اگر دغدغه چهار ساله بر رهبر غالب شود قطعاً علی لاریجانی بهترین گزینه برای رسیدن به ریاست جمهوری یا نقش آفرینی در انتخاب رئیس جمهور یازدهم از طریق تصدی یک ساله ریاست مجلس نخواهد بود . زیرا او در سه سال گذشته نشان داد که حاضر نیست همه اعتبار و حیثیت خود را مصروف تحقق نیات و تمایلات رهبر نماید . در حالی که اکنون مهم ترین دغدغه رهبر برای دوره ریاست جمهوری یازدهم ، عدم تکرار حوادثی است که در بیست وسه سال گذشته به وقوع پیوسته و از تحقق آرزوی رهبر جمهوری اسلامی برای « فصل الخطاب » بودن جلوگیری نموده است . برخی رفتارهای رئیس مجلس هشتم این پرسش را ایجاد نموده که چنانچه حوادث داخلی و خارجی ، رهبر را در موضعی ضعیف تر از وضعیت فعلی قرار دهد علی لاریجانی چه رفتاری از خود بروز خواهد داد ؟

به نظر می رسد رهبر جمهوری اسلامی ، اکنون دیگر مایل نیست شاهد تکرار تجربه های ناخوشایندی باشد که در بیست و سه سال گذشته ، « فصل الخطاب بودن واقعی رهبر » را دچار اخلال نموده است . برای عدم تکرار آن تجربیات ناخوشایند ، ریاست جمهوری بعدی باید به کسی سپرده شود که در هیچ شرایطی «انگیزه »و«توان» برای تکرار رفتار هاشمی رفسنجانی ، خاتمی و حتی احمدی نژاد را ندارد. در میان کاندیداهای مطرح برای تصدی ریاست دولت یازدهم ، غلامعلی حداد عادل تنها کسی است که از این ویژگی بر خوردار بوده و لذا بهترین گزینه برای تصدی ریاست مجلس است تا انتصاب او به مقام ریاست جمهوری و رفع دغدغه چهار ساله رهبر با زحمت کمتری انجام شود .

اکنون باید به انتظار ده روز آینده نشست تا مشخص شود کدام نگرانی ، رهبر جمهوری اسلامی را بیشتر آزارمی دهد ؛ « رفتار احمدی نژاد در یک سال آینده» یا « فرصت طلبی رئیس جمهور بعدی برای امتیازگیری از رهبر در شرایطی که حوادث داخلی و خارجی ،او را در موضع ضعف قرار می دهد» ؟ اگر یار گیری برای مقابله احتمالی با محمود احمدی نژاد در باقیمانده دوران ریاست او بر دولت ، اولویت نخست رهبر جمهوری اسلامی باشد یقیناً علی لاریجانی ، بهترین گزینه برای ریاست مجلس خواهد بود . اما چنانچه رهبر جمهور اسلامی به استحکام موقعیت خود باور داشته وبرای مهار اقای احمدی نژاد تدابیر دیگری اندیشیده باشد آنگاه دغدغه اصلی او ، دوره چهار ساله ۹۶-۹۲ خواهد بود که به نظر می رسددر آن صورت غلامعلی حداد عادل برای ریاست مجلس ، شانس بیشتری خواهد داشت .

۱۳۹۱ خرداد ۴, پنجشنبه

حداد عادل ؛ ساواکی زاده یا ساواکی صفت؟

چهارم خرداد ماه ۹۱

چند روز قبل دوست خوبم روح اله زم نکته ای در مورد سوابق خانوادگی « غلام » علی حداد عادل نوشت که در آن ادعا شده بود «پدر رئیس مجلس هفتم ، رئیس ساواک شیراز بوده است ». نمی دانم این نکته ، نهایتاً برای حداد عادل آبرو می خرد یا از او آبرو می برد . زیرا رفتار حاکمیت در سالهای اخیر حتی فاطمه کروبی همسر مقاوم و شجاع مهدی کروبی را هم ناچار کرده تا رفتار ساواکی ها را قابل قبول تر از وحشی گری های بعضی مأموران اطلاعاتی آقای خامنه ای بداند . اما گمان می کنم آن « ساواک » که فرزند خلف محمد علی زم در موردآن سخن گفته ،همان باشد که سالها در گوش ما خواندند و آن را مظهر پلیدی ، شکنجه ، حق کُشی و بی مسئولیتی در برابر جان انسان ها نامیدند . اگر اینگونه باشد نیازی نیست به سراغ کسی برویم که سالهاست رخ در نقاب خاک کشیده و قادر به دفاع از خود نیست .

حقیقت آنست که تا قبل از ادعای اخیر روح اله زم ، آنچه من در مورد پدر حداد عادل شنیده بودم سابقه ریاست او بر «اتحادیه کامیون داران کشور» بود و هیچگاه از ارتباط او با ساواک یا سایر دستگاههای قدرتمند حکومت شاه ، سخنی به گوش من نرسیده بود . اما در مورد پسر او ـ همان که به طمع رسیدن به ریاست مجلس ، خود را «غلام ِ علی » می نامد ـ سخنان فراوان شنیده ام . از جمله ، روز اول اسفند ماه سال ۱۳۸۲یعنی روز بر گزاری انتخابات مفتضح مجلس هفتم را به یاد می آورم . درآن روز در خانه اقای کروبی ، همراه با او اخبار مربوط به دخالت مستقیم بسیج در انتخابات وتلاش گسترده بسیجی ها برای پُر کردن صندوق ها با آرای قلابی برای گروه « آبادگران » را پیگیری می کردیم. از مدت ها قبل برای همگان اشکار شده بود که دستور رهبری به بسیج ، بالا آوردن گروه آبادگران به سرپرستی غلامعلی حداد عادل و نشاندن « غلام » علی بر کرسی ریاست مجلس است . اقای کروبی مشغول صحبت تلفنی با فرماندار شهریار بود که سید حسن خمینی به همراه یکی از روحانیون سرشناس وارد منزل شیخ شدند .‌آن روحانی معروف ، قبل از آنکه سلام و احوالپرسی را آغاز کند با لحنی فریاد گونه گفت : « کار ما به جایی رسیده که می خواهند کسی را به ریاست مجلس برسانند که " کیف کِش " "رئیس دفتر فرح پهلوی بوده است .»

در مورد ارتباط حداد عادل با مسئولان دفتر فرح پهلوی ، قبل از آن نکاتی شنیده بودم اما اظهارات این روحانی ، شفاف ترین سخن از زبان کسی بود که شیخ کروبی هم به او اعتماد داشت .در عین حال ،به نظر من ، سابقه همکاری حداد عادل و « کیف کشی » او برای مقاماتی از رژیم گذشته و حتی رابطه فرضی پدرش با ساواک ، بسیارشرافتمندانه تر از رفتار و گفتار او در سه سال اخیر بوده است . ما ساواک را محکوم می کنیم زیرا معتقدیم در جنایت علیه مخالفان رژیم گذشته دست داشته است . در قصه پردازی های بعد از انقلاب هم شنیده ایم که سران ساواک نه تنها از کشته شدن جوانان بیگناه ایرانی به دست دژخیمان شکنجه گر ، ابرو در هم نمی کشیدند بلکه با شنیدن این خبرها ، مشعوف هم می شدند . در موردبی مسئولیتی سران رژیم گذشته نسبت به جان جوانان وطن ، فقفط از مخالفان رژیم گذشته شنیده ایم . اما آنچه می خواهم از سبعیت و دیگاه غیر انسانی حداد عادل نسبت به جوانان بی گناه این کشور بیان کنم مستند به خبری است که روز دوم مهرماه ۸۸ در روزنامه کیهان به چاپ رسیده است .به موجب آنچه که در روزنامه ولی فقیه به چاپ رسیده ، غلامعلی حداد عادل گفته است « اكنون بايد مراقب باشيم تا مثلا اين ماجرا كه 3 نفر در كهريزك مرده اند به مسئله اصلي تبديل نشود» . در واقع آقای حداد عادل ، با جدا کردن حساب « مرحوم محسن روح الامینی » از سه قربانی دیگر کهریزک، با سخنانی سخیف و با بی مسئولیتی کامل از « مردن سه نفر » در کهریزک سخن گفته تا بی اهمیتی موضوع از نظر خود و اربابانش را آشکار سازد . البته جدا کردن حساب محسن از سه یار شهیدش ، نه به معنای تأسف ویژه «غلام بی مقدار رهبر» نسبت به محسن عزیز بوده بلکه حداد عادل وظیفه داشته از این طریق ، پدر بی مسئولیت و متملق محسن را دلخوش نماید .

با گذشت دو سال و نیم از این سخن که بی مسئولیتی حداد عادل در خصوص جان جوانان وطن را آشکار می ساخت و در آغاز سالی که به گمان « پدر عروس رهبر » ، سال بازگشت به ریاست مجلس است او بار دیگر « ساواکی صفت » بودن خود را با فریب نمایندگان مجلس و کمک به عامل اصلی شکنجه و قتل در کهریزک ، آشکار ساخت . نامه فریب کارانه حداد عادل و وساطت او برای جلوگیری از استیضاح سعید مرتضوی ، به خوبی نشان داد که او نه تنها برای خون های به ناحق ریخته شده ، کوچک ترین ارزشی قائل نیست بلکه خود را موظف می داند از « ساواکی صفت ترین »‌مهره آقای خامنه ای یعنی سعید مرتضوی حمایت کند . راستی آیا توجه به این رفتار که بی شک « ساواکی صفت » بودن حداد عادل را با قاطعیت ثابت می کند مهم تر است یا خبر اثبات نشده در خصوص « ساواکی زاده » بودن او که منبع آن ، یکی از دروغگویان و آدمکشان اقای خامنه ای ـ علی فلاحیان ـ است؟

این سخن ، نافی ارزش های برادر خوبم روح اله زم و تلاش های او برای افشای مفاسد ، مظالم و بی کفایتی های حاکمان فعلی ایران ، نیست اما مطمئنم روح اله عزیز هم قصد ندارد گناه ثابت نشده پدری که دست او از دنیا کوتاه است را به حساب پسری بنویسد که رفتار وگفتار خود او برای اثبات غبر صالح بودنش کافی است.




۱۳۹۱ خرداد ۳, چهارشنبه

عادت به خونخواری ، اعتیاد غیر قابل ترک رهبر


سال گذشته و پس از پخش تلویزیونی اعترافات خنده آوری که احتمالاً مجید جمالی فشی تخت فشار انجام داده بود یادداشتی با عنوان « احمق ها هم باور نمی کنند » نوشتم .امروز دیدم یکی از دوستان بالاترینی ، در خصوص پاسپورت نمایش داده شده پس از اعدام مرحوم جمالی فشی ، نکاتی نوشته است که در نوع خود قابل توجه بود . البته این دوست ، در مورد سن جمالی فشی دچار اشتباه شده زیرا مجید در هنگام اعدام ، سی و چهار ساله بوده نه بیست و چهار ساله . اما نکته ای که نمی توان انکار کرد جعلی بودن پاسپورت است زیرا براساس اعترافات پخش شده ، این قربانی سیستم ضد عدالت جمهوری اسلامی ، سه سال پیش برای اولین بار پاسپورت اسرائیلی دریافت کرده است یعنی در سال ۲۰۰۹ . در حالی که در تصویر نمایش داده شده توسط سازمان صدا وسیمای دروغ پرداز جمهوری اسلامی ، پاسپورت منتسب به این جوان قریانی ، ۹ سال پیش یعنی در سال ۲۰۰۳ صادر شده است. آنچه امروز شاهد آن هستیم هیچ دلیلی ندارد جز عادت رهبر جمهوری اسلامی به خونخواری برای حفظ حاکمیت خود که متأسفانه هیچ علاجی ندارد

متن یادداشت « احمق ها هم باور نمی کنند »‌را در همین جا می گذارم بازخوانی آن ، خالی از لطف نیست

http://news.gooya.com/politics/archives/2011/01/116193.php