۱۳۹۴ مرداد ۲۱, چهارشنبه

ای علما ! اسلام دارد می رود


روز چهارم آبان ماه سال چهل و سه ، آیت اله خمینی در یک سخنرانی آتشین ، روحانیون را مورد خطاب قرار داد و با صدایی ظاهراً بغض آلود فریاد زد: " آی علما  ! به داد اسلام برسید. رفت اسلام " . علت این اظهار نگرانی آیت اله ، تصویب قانون کاپیتولاسیون در مجلس ایران بود که البته  در ننگین بودن آن شکی نیست. در عین حال   نمی دانم  تصویب یک قانون در مجلس شورای ملی آن هم  در نظام سلطنتی ، چگونه می توانست موجب از بین  رفتن اسلام شود. شاید تنها نکته ای که سخن آقای خمینی را از نظر روحانیون ایرانی موجه جلوه می داد این جمله از سخنرانی او بود که " اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند". تحولات بعد از آن سخنرانی نشان داد نه تنها اسلام با آن قانون ذلت بار ازبین نرفت بلکه گرایش به اسلام  افزایش یافت تا جایی که آیت اله خمینی و اطرافیان او ، با سوار شدن بر موج ناشی از اسلام خواهی احساسی - که  اقشار مختلف جامعه را در برگرفته بود  - با قدرتی نامحدود و غیر پاسخگو بر ایران مسلط شدند. اما آیا تسلط این قشر پر مدعا بر ایران، اسلام را از خطرمورد نظر  آیت اله خمینی نجات داد؟ آیا مدیریت فقها بر کشور ایران ، ادعای "وجود راه حل همه مشکلات در دستورات دینی" را باور پذیر کرده یا ادعای گروه مقابل را در کانون توجهات قرار داده که "دین افیون توده است ؟" در این یادداشت بر آنم که پاسخی برای سؤال بالا پیدا نمایم.

این سخن بارها گفته شده که قریب به اتفاق ایرانیان مانند اکثریت سایر ملل ، دین خود را از والدین کسب کرده اند . آنها نه در انتخاب اولیه دین ، نقشی داشته اند نه در سن بلوغ و پس از آن برای اثبات حقانیت دین موروثی تحقیق نموده اند. برای این گروه از مسلمانانِ شناسنامه ای  در ایران ، همواره "روحانیت" نماد دین بوده و متوسط رفتار مبلغان اسلامی ، به عنوان الگوی دینی مورد توجه - و البته احترام - بوده است. در چنین جامعه ای ، بیراه نگفته ایم اگر تأثیر عملکرد روحانیون بر باور های دینی مردم را از همه عوامل دیگر بیشتر بدانیم. به یاد دارم در سال یکهزار و سیصد و هفتاد شمسی ، شاهد مشاجره یکی از سران قوا با شیخ محسن قرائتی بودم . چند روز قبل از آن ، قرائتی  در برنامه هفتگی خود که شب های جمعه از تلویزیون پخش می شد گفته بود:"  مردم قدر نظام را بدانند. در این نظام ، عالی ترین مقامات هم مانند مردم عادی ، از کالاهای کوپنی استفاده می کنند ." آن مسئول بلند پایه کشوری ، با عصبانیت به قرائتی می گفت : "این حرف های بی ربط چیست که می زنی؟ کدامیک از مقامات کشوری مانند مردم عادی زندگی می کنند؟" قرائتی می گفت حالا ضرر این حرف ها چیست؟ جواب آن مقام بلند پایه کشوری ، همان چیزی بود که امروز در سراسر ایران به وضوح دیده می شود: " اغلب مردم ،دین خود را از آخوندها گرفته اند . وقتی در تلویزیون حکومت اسلامی ، چیزی از یک آخوند سر شناس بشنوند که به نظر آنها دروغ است  به تدریج نسبت به سایر حرفهای آخوندها حتی آیات و روایاتی  که از آنها شنیده اند دچار تردید خواهند شد. "
 
اکنون بیست و چند سال از آن روزها گذشته و بسیاری از ایرانیان ، دوره تردید نسبت به صحت ادعاهای سیاسی و مذهبی اغلب روحانیون را پشت سر گذاشته اند. امروز رفتار و گفتار روحانیون حکومتی و سکوت قریب به اتفاق روحانیون غیر حکومتی ، بسیاری از هموطنان را قانع نموده که آنچه از روحانیون شنیده اند یا می شنوند دروغ های بزرگ برای آباد کردن دنیای آخوندهای دربار ولی فقیه است نه راهی برای سعادت  دنیوی و اخروی خلایق! دوگانگی رفتار و ادعاها در " ایرانِ جمهوری اسلامی"  روز به روز بیشتر می شود . برای مردم تردیدی باقی نمانده که اغلب روحانیون به  آنچه سالها از فراز منبر ها در خصوص یکسان بودن بندگان در درگاه خداوند  می گفته اند اعتقادی ندارند . پس کسانی که  روحانیون را الگوی  اسلام میراثی خود می دانند حق دارند  به جای تردید نسبت به صداقت شعار دهندگان ، در اصالت شعار ها  تردید کنند . سالها از زبان روحانیون شنیدیم که امام علی تنها به خاطر خودداری از " مرید پروری " و باج دادن به خواص ، بیست و پنج سال خانه نشین شد و حکومت پنج ساله او نیزدر واقع  توسط خواصی که از رانت ها، دور افتاده بودند سرنگون شد. شنیدیم که او همه تلاش خود را به کار می گرفت تا اجرای احکام مجازات و تعزیر در خصوص گناهکاران پشیمان ، حتی الامکان به حالت تعلیق در آید. و نیز شنیدیم که او در برابر قاضی ، هیچ حق ویژه ای برای خود قائل نبود  در اجرای احکام مجازات ، همه را برابر می دانست و.... اما جوانانی که این حرف ها را به عنوان داستان های  تاریخی می خوانند در عمل شاهد رفتاری از روحانیون و مدعیان جانشینی امام علی هستند که موجب  خجالت و شرمندگی برای متدینان است. بسیاری از کسانی که اکنون دارای قدرت و نفوذ در ایران هستند در سالهای پیش و پس از انقلاب  داستان  حضور امام علی در برابر قاضی منصوب خویش و تمکین   به  حکم صادره علیه خود   را برای مردم نقل می کردند.اما  اکنون که بر کرسی نشسته اند به راحتی علیه همه رقبا، منتقدان و مخالفان خویش ، حکم صادر می کنند و حتی اجازه دفاع به آنها نمی دهند. امروز نه تنها  توقع حضور سید علی خامنه ای در محکمه برای پاسخ گویی به اقدامات خود ، توقعی اجرا نشدنی است بلکه او همواره  در جایگاه قاضی می نشیند و بدون ارائه هر گونه دلیل و مدرک ، به راحتی علیه  منتقدان خود اتهام افکنی  می کند .تأسف بار ترآنکه   همان اتهام افکنی ها  بارها و بارها از رسانه های حکومتی منتشر می شودو آنگاه همین اظهارات اثبات نشده ، مستند صدور احکام قضایی قرار می گیرد .  روحانیون ، سالها تلاش می کردند امام علی را مظهر رأفت و مهربانی حتی با گناهگاران نشان دهند اما اکنون مردم می بینند حکومتی که خود را جانشین علی می نامد به دنبال بهانه است تا حداکثر خشونت را نسبت به اقشار مختلف مردم اعمال نماید. اگر روحانیون  قبلاً از ترحم نسبت به مجرمان ضعیف می گفتند امروز جامعه ایران شاهد قطع دست و پای کسانی است که در اصطلاح به آنان ، " آفتابه دزد " گفته می شود و در عوض ، دزدان دهها میلیاردی ، متخلف خودی نامیده می شوند. برای خودی های حکومت  تا زمانی که مورد عنایت رأس قدرت هستند حاشیه امنیتی بر قرار است اما اگر بنا بر مصلحت سنجی های حکومتی یا گوش پیچیدن های مصلحتی هم به زندان بروند  حتی بازداشت  آنان، تشریفاتی است  و از مرخصی های شاهانه برخوردارند.اگر از رفتار فارغ از رودربایستی و یکسان امام علی با متخلفان وابسته به قدرت داستان های متعدد  نقل می شد  تا شیعیان ایرانی  نمونه ای از عدالت اسلامی ، برای مباهات در اختیار داشته باشند  امروز بسیاری از مردم حق دارند که با استناد  به حمایت صریح رهبر جمهوری اسلامی و آخوندهای دربار او از فاسد ترین دولت تاریخ ایران ، نسبت به  صحت آن داستان ها دچار تردید شوند.  در سال های گذشته ، بسیاری از روحانیون که معلم اخلاق نامیده می شدند از لزوم صمیمیت مردان با همسرانشان  و ابراز علاقه به آنان سخن می گفتند  اما اکنون امام جمعه کم سواد اصفهان که سخن او موضع رسمی حکومت اسلامی تلفی می شود مردان را ازگرفتن دست همسر خود در خیابان بر حذر می دارد تا حداقلی ترین نماد صمیمیت میان زوج ها نیز ازجامعه برچیده شود.
 
اکنون به مطلبی باز می گردم که در ابتدای یاد داشت  مورد اشاره قرار گرفت. معتقدم آنچه دین گریزی ناشی از اقدامات روزمره جمهوری اسلامی و روحانیون حکومتی ، صدها برابر بیشتر از زیان های احتمالی  است که تصویب قانون کاپیتولاسیون یا سایر اقدامات دولت شاهنشاهی  بر سر اسلام آورد و  آیت اله خمینی را به فریاد " رفت اسلام " وادار کرد.  اما بسیاری از روحانیون حامی حکومت یا منتفع از آن ، همچنان ترجیح می دهند چشم بر اقدامات ضد مردمی و غیر اخلاقی هم لباسان خویش ببندند و حتی به هشدار های  روحانیون منتقد حکومت توجه نکنند. آنها با تغافل عمدی نسبت به امروز ،همچنان به دنبال اثبات نقش رژیم گذشته در ضربه زدن به اسلام هستند. در حالی که  نگاهی گذرا به تغییر الگوها در جامعه ایران و بررسی دین گریزی ها ، نقش انکار ناپذیر جمهوری اسلامی و آخوندهای درباری آن در ایجاد تردید نسبت به دین و الگوهای دینی  آشکار می شود. قاعدتاً روحانیونی که با خرافات مخالفند از برخی تغییر نگاهها و پالایش دین ازبدعت ها  زوایدی که در طول تاریخ و توسط برخی کاسبان دین به آن اضافه شده استقبال می کنند اما برای آنها که همواره " غیرت نمایی های مصنوعی " می نمایند این موضوع ، عرصه امتحان  است تا صداقت خود  و ادعاهای خویش در خصوص دین گریزی ها  را به اثبات برسانند. آنان اگر در اظهار نگرانی های خود صادق باشند باید سکوت در برابر اقدامات  جمهوری اسلامی را -  که عامل اصلی دین گریزی ها و بدبینی ها نسبت به اسلام است  - بشکنند. در غیر اینصورت ، آنها به دین گریزی در میان ایرانیان کمک خواهند کرد. در یک کلام ، اگر آیت اله خمینی پنجاه سال پیش  فریاد " رفت اسلام "را سر داد حق آنست که امروز همه روحانیونی که اسلام را  نه دکانی برای فریب مردم  بلکه دغدغه واقعی خویش می شمارند  فریاد " اسلام می رود"  سر دهند و مردم را از دین فروشی های ولی فقیه و درباری های او آگاه سازند.
 
 

۱ نظر:

  1. "هی می گوییم : نر است !
    می گوید : بدوش ! "
    جناب واحدی عزیز :
    این سیستم و سازوکار عقیم است ، جواب نمی دهد .
    دوران اش را باید طی کند و برود .
    نگران نباشید چیزی را از دست نمی دهیم .
    از این چرخه نمی توان پیشگیری کرد .

    پاسخحذف