آنچه در روز بیست و چهارم خرداد سال جاری اتفاق افتاد و آن را انتخابات ریاست جمهوری نامیدند از دو منظر قابل بررسی است. نخست اینکه دروغگو ترین و فاسد ترین رئیس دولت در ایران ، پس از هشت سال از کرسی ریاست به زیر به کشیده شد و جای خود را به کسی داد که ظواهر رفتار و گفتار او هیچ شباهتی به اشغال کننده پیشین جایگاه ریاست جمهوری ندارد. همین تغییر موجب شادی بسیاری از ایرانیان شده است و آنان را قانع کرده که شرکت در انتخابات اخیر، در مجموع برای ملت ایران سودمند بوده است .در طرف دیگر این ماجرا، سید علی خامنه ای قرار دارد که با زیر پا گذاشتن همه سخنان خود در هشت سال گذشته، ظاهراً تن به ریاست جمهوری کسی داد که به نظر می رسد گزینه مطلوب او برای ریاست جمهوری نبوده است.
در مورد تمکین رهبر جمهوری اسلامی به ریاست جمهوری روحانی، سخن بسیار گفته شده اما به نظر می رسد کوتاه آمدن ناگهانی رهبر در آن ماجرا ،متأثر از فشارهای خارجی و نیاز خامنه ای به « مشروع نمایی رژیم خود » در منظر خارجیان بوده است. سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی و توصیه به «نرمش قهرمانانه» تقویت کننده فرضیه کسانی بود که که ترس و کلافگی خامنه ای از فشارهای خارجی را دلیل عدم ایستادگی او در برابر منتخب ِناگزیر هجده میلیون ایرانی می دانستند.به عبارت دیگر، همان وحشت و نگرانی که اکنون خامنه ای را وادار کرده از « نرمش قهرمانانه » سخن بگوید عامل تن دادن او به ریاست جمهوری روحانی بوده است. سخن اخیر دکتر روحانی در مورد « داشتن اختیار تام برای مذاکرات هسته ای » نیز بخشی از همان سناریو است. تنها سه ماه قبل از آن که روحانی از اختیار کامل خود برای حل و فصل موضوع هسته ای سخن بگوید رهبر جمهوری اسلامی در یک جلسه عمومی که روز بیست و دوم خرداد سال جاری- دو روز قبل از انتخابات اخیر - انجام شد چنین گفته بود :«عرصه بين المللي، عرصه تعارف و رودربايستي نيست و هرقدر شما ضعف نشان دهيد و عقب بنشينيد دشمن جلوتر مي آيد.گاهي به خاطر مصلحت، بعضي حرف ها را قبول كرديم اما دشمن پا روي حرف خودش گذاشت و با جسارت بيشتر جلو آمد، بنابراين بايد در مقابل خواسته هاي نامشروع بيگانگان با قدرت ايستاد.» در آن زمان برای همگان آشکار بود که عرصه مورد نظر رهبر، مذاکرات هسته ای و فرد مورد بحث او ،حسن روحانی مذاکره کننده اصلی هسته ای بوده است. این موضع گیری رهبر در ادامه عقده گشایی های مکرر او نسبت به خاتمی و همکاران او در عرصه های مختلف به ویژه عرصه مذاکرات هسته ای بود .خامنه ای و سخنگویان او در هشت سال گذشته بارها رفتار تیم هسته ای دولت خاتمی را به نقد کشیده و آنان را به انفعال متهم کرده بودند. یکی از شدید اللحن ترین انتقادات سید علی خامنه ای ،روز سوم مرداد ماه سال گذشته در یک سخنرانی عمومی انجام شد . او با اشاره مستقیم به مذاکرات هسته ای قبل از دولت های نهم ودهم ،اظهار داشت:«در آن دوره که ادبیات مسئولان ما آمیخته به تملق گویی از غرب شد ... به واسطه همراهی با غربی ها وعقب نشینی هایی که انجام گرفت آنها آنقدر جلو آمدند که من مجبور شدم شخصاً وارد میدان شوم» . این سخنان به اندازه کافی واضح بود تا نارضایتی رهبر از روند مذاکرات تیم روحانی و مدارای آنان با جامعه جهانی برای عبور از بحران و خطر را نشان دهد.
البته ادعای نارضایتی خامنه ای از «تدابیر هسته ای روحانی- خاتمی» یا تظاهر فریب کارانه رهبر به این نارضایتی و تبلیغات هماهنگ رسانه های رهبر،سابقه ای طولانی دارد. پس از انتخابات سال هشتاد وهشت ،سیمای جمهوری اسلامی گزارش مفصلی در مورد فعالیت تیم هسته ای در دوره های مختلف پخش کرد که اعتراض روحانی را بر انگیخت . روحانی که ادعا می کرد هفتاد درصد محتوای آن گزارش دروغ است هیچگاه اجازه نیافت از طریق صدا و سیمای زیر نظر رهبر، به ادعا هاعلیه خود وروند مذاکراتی که زیر نظر او انجام شده بود پاسخ بگوید. در حالی که او نماینده پرسابقه رهبر در شورایعالی امنیت ملی بود و عدم همراهی سیمای جمهوری اسلامی با روحانی برای دفاع از خود، نشان از هماهنگی آن رسانه با رهبر و رضایت خامنه ای از اتهام افکنی علیه تیم هسته ای دولت خاتمی داشت.
موارد فوق که در هشت سال گذشته بارها اتفاق افتاد ظاهراً نشان می داد که خامنه ای از اینکه روش مورد عمل خاتمی، روحانی و همراهان ایشان در مذاکرات هسته ای ادامه پیدا کند راضی نیست. این ابراز نارضایتی همانطور که در سطور بالا آمد تا سه روز قبل از اعلام پیروزی روحانی در برابر رقبای خود ادامه داشت. لذا ابراز اعتماد مجدد خامنه ای به روحانی و اعطای اختیار کامل به او برای حل وفصل پرونده هسته ای بایستی دلیلی غیر از تحولات داخلی کشور داشته باشد؛همان دلایلی که خامنه ای را وادار کرد به ریاست جمهوری روحانی تن دهد در حالی که انتخاب او نوعی پیروزی برای دشمنان خامنه ای تلقی می شد .
از روزی که خامنه ای ، رأی به هریک از کاندیداها را رأی به جمهوری اسلامی دانست تا روزی که از همگان حتی مخالفان نظام خواست با شرکت در انتخابات، ایران را از خطر نجات دهند تنها ده روز فاصله شد. با اطمینان می توان گفت در آن ده روز اتفاق جدیدی نیفتاد که فشار بر مردم ایران را افزایش دهد یا تهدید جدیدی را متوجه ایران - نه نظام جمهوری اسلامی - کند. حتی افزایش تصاعدی تحریم ها که می توانست در عرصه های گوناگون مردم ایران را با مشکلاتی مواجه کند تنها زمانی موجب آغاز عقب نشینی خامنه ای شد که موجودیت نظام و منابع مالی رهبر در خارج از کشوربا تهدید مواجه گردید. خامنه ای زمانی که یقین کرد اراده جامعه جهانی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی جدی است با چرخشی ناگهانی ، همه ادعاهای خود علیه روحانی و تدابیر هسته ای اورا پس گرفت و نه تنها با نوشیدن نوعی از جام زهر، حضور او درکاخ ریاست را پذیرفت بلکه با واگذاری اختیار کامل برای حل و فصل موضوع هسته ای ، این پیام را به قدرت های جهانی ارسال کرده و می کند که همه درشت گویی های هشت سال گذشته، از سر نادانی و مستی بوده است. رهبر همچنین با همکاری گروهی از اصلاح طلبان به دنبال القای این دروغ بزرگ است که تمام نابسامانی ها در داخل و دشمن تراشی ها در خارج، ناشی از مدیریت احمدی نژاد بوده و با رفتن او بسیاری از کژی ها و مفاسد از مدیریت کلان کشور حذف خواهد شد.
اکنون ممکن است عده ای بگویند عقب نشینی رهبر به هر دلیل که باشدچون به نفع کشور و ملت است باید آن را غنیمت شمرد. اما مشکل اصلی آنست که همه شواهد حاکی از واقعی نبودن این عقب نشینی است به طوری که با رفع خطر از سر رهبر و نظام حکومتی او ، همه چیز به جای نخست باز خواهد گشت. کسانی که تحولات هسته ای ایران را تعقیب می کنند می دانند که ابراز اعتماد خامنه ای به روحانی و تیم هسته ای دولت خاتمی ، قبلاً نیز سابقه داشته است. رهبر جمهوری اسلامی از نخستین روزهای افزایش فشار جهانی بر پرونده هسته ای که در نیمه راه دولت دوم خاتمی بود تا آخرین روزهای استقرار آن دولت ، بارها و بارها از روند فعالیت تیم هسته ای خاتمی - روحانی حمایت کرد. حتی در اوج اعتراض تندروهای سپاه و بسیج به مذاکرات پاریس -که یکی از آخرین مذاکرات و توافقات هسته ای در دولت خاتمی بود - به صورت کامل از تصمیمات روحانی و خاتمی حمایت کرد. او در یکی از سخنرانی های عمومی خود در این مورد، چنین گفت :«من همین مذاکرات پاریس را که تقریباً یک ماه پیش انجام گرفت نگاه کردم و خواندم مواضع خوبی اتخاذ کردند و خوب دفاع کردند و منطقی حرف زدند. » . اما آنگاه که احساس کرد فشار جامعه جهانی بر ایران کاهش یافته، تندخویی در داخل و پُر گویی در عرصه بین المللی را آغاز کرد و کشور را به جایی رساند که همگان شاهد آن هستند.
روحانی در شرایطی چراغ سبز رهبر برای حل وفصل موضوع هسته ای و رفع خطر از نظام را دریافت کرده که فریب کاری و دورویی رهبر در همین عرصه را قبلاً با همه وجود درک نموده و از آن زخم خورده است. از سوی دیگر، روحانی می داند که خامنه ای هم اکنون چاره ای جز اعلام تسلیم در برابر قدرت های جهانی از راه بازگرداندن مذاکرات هسته ای به روند قبل از سال هزار و سیصد و هشتاد وچهار ندارد.در واقع واگذاری ظاهری اختیار مذاکرات هسته ای به روحانی ، تنها چاره خامنه ای برای نجات خود از فشار های جهانی و تثبیت نظام جمهوری اسلامی است. همین وضعیت ، فرصت مناسبی در اختیار روحانی می گذارد تا صداقت و کار آمدی خود را به ایرانیان نشان دهد. او باید از فرصت فعلی استفاده کند و مذاکرات را در روندی غیر قابل بازگشت برای حل وفصل نهایی قرار دهد. او همچنین به خوبی می داند رهبر ، تا چه حد از تداوم برخی تحریم ها که دسترسی او به منابع کلان مالی برای ماجراجویی های جهانی را محدود کرده، دلخور و پریشان حال است. بخش قابل توجهی از این تحریم ها ناشی از حضور روزافزون سپاه و نهادهای زیر نظر رهبر دراقتصاد کلان کشور است. روحانی می تواند به همین بهانه، دست بسیاری از مافیاهای وابسته به رهبر را از اقتصاد کشور کوتاه نماید.
با اطمینان می گویم در حال حاضر ، رهبر جمهوری اسلامی درمانده تر از آنست که تدابیر روحانی برای حل نهایی موضوع هسته ای و قطع دسترسی عوامل تحریم ساز به منابع مالی را « وتو » کند. آنچه مرا تا این حد نسبت به ادعای خود مطمئن ساخته ، علاوه بر مشاهده عقب نشینی های ناخواسته رهبر ، توصیفی است که از زبان مهدی کروبی در مورد رفتار خامنه ای در بحران ها و مواقع احساس خطر،شنیده ام. به یاد دارم در جریان قتل های زنجیره ای، شیخ کروبی با ابراز تأسف از عدم قاطعیت خاتمی در مقابله با عاملان و آمران آن قتل ها، اظهار می داشت:« آقای خامنه ای هم اکنون در شرایطی قرار دارد که اگر تیم منتخب خاتمی ، متهمان قتل های زنجیره ای از جمله فلاحیان را به اشد مجازات هم محکوم کند خامنه ای مداخله نخواهد کرد و مانع مجازات آنها نخواهد شد.» البته روحانی از محبوبیت خاتمی برخوردار نیست اما اولاً به نظر می رسد از خاتمی شجاع تر است و ثانیاً میزان استیصال رهبر جمهوری اسلامی در مقایسه با سال هفتاد وهفت، دهها برابر بیشتر شده است. پس روحانی می تواند - و باید - از فرصت موجود استفاده کند و بستر را برای کاهش تسلط رهبر بر همه شئون کشور آماده نماید . در غیر اینصورت، تنها ثمره اقدامات روحانی، نجات رهبر از بحران و ایجاد امکان مجدد برای او در جهت توسعه مافیاهای اقتصادی، ماجراجویی های خارجی ، بردن کشور به سمت جنگ ودرگیری و افزایش سرکوب در داخل خواهد بود.
روحانی به خوبی می داند حتی اگر نقش «نجات دهنده رهبر » را ایفا نماید در اولین فرصت پس از رفع بحران، رهبر به سراغ خود او خواهد آمد تا کینه « تحمل کاندیدای رفسنجانی و خاتمی » را جبران نماید.روحانی برای تبدیل فریب کاری جدید خامنه ای به یک فرصت در جهت منافع ملی ، وقت زیادی ندارد؛ همانطور که برای افشای «کارآمدی و توانمندی » یا « مأمور و معذور بودن » او زمان زیادی لازم نیست.