۱۳۹۴ مهر ۱۹, یکشنبه

موج سواری را از خامنه ای بیاموزند



شش سال پیش که مرحوم آیت اله منتظری دار فانی را وداع گفت فضای کشور تحت تاثیر جنبش سبز بود. در آن فضا علیرغم کینه عمیق از مرحوم منتظری ، خامنه ای  نمی توانست  فوت او را نادیده بگیرد. یادم می آید همان روز از وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات با همه روزنامه ها تماس گرفتند و خواستار "عدم بزرگ نمایی" مراسم و پیام های مربوط به رحلت آن عالم بزرگ شدند. اما خامنه ای پیامی همراه با تجلیل از جایگاه علمی و مبارزاتی آن مرحوم صادر کرد.  پیام رهبر  جمهوری اسلامی  در حالی  صادر شد که همگان می دانستند حصر ظالمانه مرحوم منتظری تنهابه خاطر یک انتقاد  او از رهبر جمهوری اسلامی و با دستور  شخص  خامنه ای  انجام شده بود. البته این رفتار منافقانه، قبلا نیز سابقه داشت. مرحوم آیت اله سید محمد شیرازی ،با کینه عمیق نظام جمهوری اسلامی و رهبر آن مواجه بود اما  زمانی که آن عالم شیعی رحلت کرد خامنه ای ،موج سواری پیشه ساخت و پیامی صادر کرد که در بخشی از آن آمده بود : " آن عالم بزرگوار سالهای متمادی از عمر خویش را در عراق و ایران صرف جهاد فرهنگی و سیاسی برای اعلای کلمه‌ی اسلام و ترویج مکتب اهل بیت علیهم‌السّلام نموده و زحمات فراوانی تحمل کردند. تألیفات متعدد ایشان در علوم اسلامی و مبارزه با صهیونیزم و استکبار، متضمن مجموعه‌ی بزرگی از معارف دینی و سیاسی است و سعی مشکور و مجاهدت مقبولی در درگاه خداوند متعال است. ان‌شاءاللَّه." رفتار دستگاههای امنیتی نظام با مرحوم شیرازی و بیت او در سال های قبل از فوت وی و نیز اظهار نظر های دوسال اخیر وابستگان رهبر  نسبت به مرحوم شیرازی و گفتمان او ،منافقانه بودن پیام خامنه ای را ثابت می کند. اما  رهبر جمهوری اسلامی بارها ثابت کرده که استاد نفاق و موج سواری است.

با این مقدمه،  اکنون به حادثه کشته شدن سردار سپاهی حسین همدانی در سوریه می پردازم. حضور سپاه و فرماندهان آن در سوریه ،سابقه ای چهار ساله دارد. در آن زمان بحران سوریه دوطرف اصلی داشت : دولت بشار اسد و گروههای مخالف او که  البته چیزی به نام داعش در میان آنان وجود نداشت. از همان زمان ، پای سردار قاسم سلیمانی و یاران او همچون مرحوم همدانی به سوریه باز شد . این حضور هیچ دلیلی نداشت جز حمایت بی چون و چرا  از بشار اسد در برابر مخالفان که در ادامه بهار عربی ،خواستار رهایی از حکومت مادام العمر  اسد بودند  ! حضور نظامی سرداران سپاه ،با سرازیر شدن میلیاردها دلار از سرمایه های ملت ایران به جیب بشار اسد همراه بود. آن حضور نظامی و این بذل و بخشش مالی،کار خود را کرد و دوام  دولت بشار اسد را برخلاف همه پیش بینی ها بیمه کرد.  البته مخالفان جمهوری اسلامی در منطقه نیز بیکار نشستند و به تقویت مخالفان اسد پرداختند. همان قدر که جمهوری اسلامی در حمایت از اسد ،بی منطق بود آن طرفی ها هم ، سرنگونی اسد به هر قیمت را تعقیب می کردند. حمایت جمهوری اسلامی موجب ریخته شدن خون دهها هزار انسان بی گناه سوری شد و پشتیبانی بی منطق آن طرفی ها از "سرنگونی اسد به هر قیمت "، موجب تقویت داعش .

اکنون که کمتر از پنج سال از آغاز درگیری های سوریه می گذرد عده ای از سیاستمداران و تحلیل گران ایرانی به گونه ای سخن می گویند که گویی حضور نظامی  و ریخت و پاش میلیاردی جمهوری اسلامی در سوریه، از ابتدا با هدف سرکوب داعش بوده است.  این نگاه و ادعای فریب کارانه را می توان در تحلیل ها و پیام هایی مشاهده کرد که برخی  چهره های وابسته به جنبش سبز یا سایر منتقدان نظام به مناسبت کشته شدن مرحوم همدانی صادر نموده اند.آنان بدون آنکه علت اصلی حضور همدانی و سایر نیروهای سپاه در سوریه را مورد توجه قرار دهند از آن مرحوم چهره مبارزی را ترسیم می کنند که گویی تنها با هدف مقابله با گروه فاسد و جنایتکار داعش به سوریه رفته و حضور او برای پیشگیری از هر گونه خطر علیه "مردم ایران "در داخل مرزهای کشور بوده است.  در حالی که تردید ندارم این حضور از مواردی است که تنها با هدف  تقویت جبهه برون مرزی نظام -و نه تقویت امنیت ملی به معنای واقعی آن-  طراحی و اجرا شده است. کسانی که این روزها با چشم بستن بر واقعیت ها،در " شهید سازی با خامنه ای همزبان شده اند می دانند تقویت جبهه برون مرزی نظام جمهوری اسلامی ،جز افزایش هزینه مالی برای ملت ایران  و توسعه سرکوب در داخل ،پیامدی نخواهد داشت.

اکنون مایلم توصیه ای به دوستان خود در جنبش سبز و خارج نشینانی که  هم اکنون برای نزدیکی به خامنه ای مسابقه گذاشته اند داشته باشم. آنان حق دارند بر اساس فهم خود از سیاست و نیز به میزان علاقه خود به گرفتن سهمی از قدرت ،با نظام و سران آن ،هم زبانی کنند. هر چه باشد آنها در اعلام التزام به ولایت فقیه ،احساس شرمساری ندارند و رهبر به آنان نیز موج سواری و ماهی گرفتن از آب  گل آلود را آموخته است. اما ای کاش ،این درس را به خوبی فرا گرفته بودند. خامنه ای در پیام موج سوارانه  خود به مناسبت فوت مرحوم منتظری ،تلاش کرد ادعاهای خود علیه آن مرحوم را نیز تثبیت کند: " . در اواخر دوران حیات مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطیر، پیش آمد که از خداوند متعال میخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خویش بپوشاند  و ابتلائات دنیوی را کفاره ی آن قرار دهد." کسانی که به بهانه  قدرشناسی از مجاهدت های مرحوم همدانی در دفاع مقدس هشت ساله  ،بر نقش او در سرکوب های سال هشتاد و هشت چشم می بندند ایکاش به اندازه خامنه ای بر مبانی خود پافشاری می کردند و به خاطر سهم همدانی و یارانش  در سر کوب مردم سوریه ،برای او طلب مغفرت می نمودند ؛اگر چه تردید دارم  این طلب مغفرت  برای کسی که دهها هزار شاکی از میان سرکوب شدگان  سوری دارد به جایی برسد.

۱۳۹۴ مهر ۱۶, پنجشنبه

فشار پایان ناپذیر

اسفندماه سال گذشته  یادداشت " آسودگی  خامنه ای از توافق با امریکایی ها " را نوشتم - اینجا- در بخشی از آن یادداشت نوشته بودم   خامنه ای از توافق با امریکایی ها مطمئن شده است و بر اساس شناختی که از او وجود دارد قطعاً فشارها را درداخل کشور افزایش خواهد داد. در آن زمان برخی فعالان سیاسی اصلاح طلب و اعتدالی، مرا به تندروی متهم کردند. متاسفانه آنچه که پیش بینی می کردم تحقق یافته و روز به روز تعداد افرادی که تحت فشار حکومت قرار می گیرند در حال افزایش است. امروز یک دختر کاریکاتوریست را به دوازده سال زندان محکوم می کنند و نرگس محمدی را علیرغم هشدار پزشکان در زندان نگه می دارند،مرگ مشکوک شاهرخ زمانی در زندان ، هیچکس را وادار به پاسخگویی نمی کند،  سخنگوی نابینای حزب اعتماد ملی با وضعیت نامناسب جسمی در زندان است ،  هنوزتعدادی از زندانیان کودتای انتخاباتی سال هشتاد و هشت در زندان هستند، روحانیون منتقد تحت فشارهای فراوان قرارمی گیرند ،وکلای شجاع به جرم دفاع از زندانیان  مظلوم با انواع آزار مواجهند ، در شیراز، عروس  در شب عروسی مورد حمله پلیس وحشی قرار می گیرد به این بهانه که حجاب او کامل نیست  و ...

 رفتارهای  سرکوب گرانه ،  خصلت همه حکومت های  دیکتاتوری است و از دیکتاتور ایران و مزد بگیران او نیز توقعی جز این نیست. چشم بستن مدعیان اصلاح طلبی بر این ظلم ها هم لابد توجیه قابل قبول برای خودشان دارد . بالاخره آنها به دنبال بازگشت به حاکمیت و انجام وظیفه در زیر سایه ولایت فقیه هستند. پس کسی نباید از آنان انتظار دفاع از مظلوم در برابر ظلمی که زیر نظر ولی فقیه انجام می شود داشته باشد. اما گروههای مستقل که طمعی برای رسیدن به جاه  و مال ندارند چه؟ همین امروز برای  چندمین بار ، فرزند و رِئیس دفتر آیت اله سید صادق شیرازی به دادگاه ویژه روحانیت احضار شد ومورد بازجویی قرار گرفت. فشار بر بیت شیرازی به عنوان یکی از معدود روحانیونی  که شجاعانه انتقادات خود را مطرح می نماید دور از انتظار نیست . اما آنچه سران حکومت را در اعمال فشار مضاعف  بر آیت اله شیرازی و بیت او ، آسوده خاطر می نماید آنست که حضرات  اطمینان دارند بسیاری از اصلاح طلبان و حتی  تریبون  داران در خارج از کشور ، بیت شیرازی را " غیر خودی " می دانند و حتی از انتقال اخبار مربوط به آنان ، خودداری می نمایند.  اما اندکی هشیاری کافی است تا هیچیک از  نحله های فکری در برابر ظلمی که به دیگران می رود سکوت نکنند. نمی دانم در احضار و بازجویی امروز، چه مطالبه ای از آقای سید حسین شیرازی داشته اند.حدس می زنم او را تحت آزار و تهدید  قرار می دهند تا از روابط عاطفی خود استفاده کرده  و پدر خویش - آیت اله سید صادق شیرازی  - را برای توقف هرنوع انتقاد از حکومت تحت فشار قرار دهد. این مطالبه ای است که حکومت از همه منتقدان دارد و هریک را از راهی که احتمال موفقیت آن بیشتر است تحت فشار می گذارد. تریبون داران هشیار حتی آنان که به طور کلی با نهاد روحانیت مخالف هستند فراموش نکنند که سیاست سرکوب در جمهوری اسلامی ، دیر یا زود گریبان گیر همه منتقدان حتی معتدل ترین آنها خواهد شد. پس برای خاطر خودشان هم که شده در برابر اینگونه فشارها ، سکوت نکنند و " غیر خودی ها " را با ظلم نظام، تنها نگذارند