دکتر عبدالکریم سروش در یکی از نوشته های خود ، نقدی را متوجه « محمد مؤمن » عضو شورای نگهبان کرد . اگر چه مخاطب ظاهری سروش ، این عضو قدیمی شورای نگهبان بود اما در واقع، دیدگاهی به نقد گذاشته شده بود که « بهتان زدن به دیگران » را به بهانه مقابله با کسانی که «بد دینان و بدعت گذاران در دین» نامیده می شوند، تجویز می کند . تقریباً بلافاصله پس از انتشار « نقد نامه » سروش ، دکتر عطاءاله مهاجرانی دست به قلم شد و به دفاع از محمد مؤمن پرداخت زیرا به ادعای او «
آیت اله مؤمن قمی از زمره فقیهان آزاده و دقیق النظری هستند که همواره کوشیده اند در طرح نظر خود از معیارهای اصولی و ارزشی فقهی فراتر نروند و سلیقه سیاسی مختار را بر نظر فقهی خویش حاکم نکنند ».
حقیقت آنست که من خود را فاقد اهلیت برای ورود به محتوای بحث می دانم اما پس از خواندن نامه آقای دکتر سروش و پاسخ آقای دکتر مهاجرانی ، رفتار آقای مؤمن در انتخابات مجلس هفتم را به یاد آوردم .آن رفتار نشان می داد ـ و می دهد ـ که آقای محمد مؤمن ، بهتان زدن به رقبای سیاسی حزب خویش ـ شورای نگهبان ـ را مجاز می شمارد . در آن انتخابات ـ که قاعدتاً همسر آقای مهاجرانی ، آن را به خوبی به یاد می آورد ـ شورای نگهبان ، بیش از دو هزار نفر از کاندیداهای غیر همسو را رد صلاحیت کرد . رفتار شورای نگهبان در آن زمان آنچنان رسوا بود که حتی افرادی مانند حبیب اله عسگر اولادی نیز به فغان آمدند . با اوجگیری اعتراضات ، ابتدا « پیر خرفت شورای نگهبان » وسپس محمد مؤمن ، مأموریت « توجیه رد صلاحیت ها » را به عهده گرفتند . احمد جنتی در یک اظهار نظر عام ،همه رد صلاحیت شدگان را زیر سؤال برد و اظهار داشت :« برخی از رد صلاحیت شدگان ، نماز می خوانند وسایر فرایض مذهبی را انجام می دهند ودر عین حال ، کلاهبردار هستند » . محمد مؤمن هم در گفتگویی که روز بیست و پنجم دی ماه ۱۳۸۲ با خبر گزاری ایرنا انجام داد به دفاع مطلق از عملکرد حزب حکومتی خود ـ شورای نگهبان ـ پرداخت و اظهار داشت : « وقتی می دانیم آدمی هرزه و جاسوس است اما در وزارت اطلاعات اسمش نرفته یا آنان اظهار نظری نکرده اند آیا این فرد می تواند به مجلس برود ؟»
فکر نمی کنم برای اثبات اعتقاد آقای مؤمن به « تجویز بهتان به مخالفان » توضیح بیشتری لازم باشد. آن زمان ، مقاله ای در آفتاب یزد نوشتم و این پرسش را مطرح کردم که وقتی وزارت اطلاعات به عنوان متولی شناسایی جاسوسان ، نه تنها هیچ اظهار نظری در مورد یک فرد نکرده بلکه حتی نام او را در اختیار ندارد شورای نگهبان چگونه به جاسوس بودن آن فرد یقین پیدا کرده و او را رد صلاحیت می کند؟ آقای مهاجرانی می داند که سیستم اطلاعانی جمهوری اسلامی با سخاوتمندی فراوان ، بسیاری از منتقدان را جاسوس می داند . از نظر آن سیستم ، هم « مهاجرانی » جاسوس است هم « سروش ». در عین حال آقای مؤمن برای توجیه اقدام سیاسی شورای نگهبان و رد صلاحیت شریف ترین انسان ها ، به راحتی کسانی را « جاسوس» و « هرزه » نامید که حتی دستگاه اطلاعاتی « هرزه پرور جمهوری اسلامی » حاضر نمی شد جاسوس بودن آنها را تأیید کند. ممکن است کسی بگوید که این اظهارات مربوط به دوره ریاست جمهوری خاتمی است که وزارت اطلاعات ، تا حدودی منزه تر از دوره فعلی بود. اما در آن زمان ، علاوه بر وزارت اطلاعات، دستگاههای اطلاعات موازی و قوه قضائیه نیز به شدت فعال بودند و گزارش های آنها می توانست معیار قانونی برای رد صلاحیت افراد باشد. اظهارات محمد مؤمن هم پاسخ به کسانی بو که مدعی بودند هیچیک از نهادهای قانونی کشور، مدرکی دال بر فساد یا محکومیت آنها در اختیار شورای نگهبان نگذاشته است .
آنچه در بالا آمد نشان می دهد دیدگاه فقهی آقای مؤمن هر چه باشد، او ایراد اتهاماتی همچون « هرزگی » و «جاسوسی » به مخالفان سیاسی خویش را مجاز می شمارد . آقای مهاجرانی می تواند در خلوت ، از همسر فهیم خویش ، نام عده ای از رد صلاحیت شدگان در انتخابات مجلس هفتم را سؤال کند تا بداند « اظها نظر کلی آ قای مؤمن » که درواقع پاسخ به اعتراضات نسبت به ردصلاحیت افراد شناخته شده بود ذهن ها را به طرف چه کسانی می بُرد و آنها را در مظان « هرزگی » و « جاسوسی » قرار می داد.راستی آیا از یک فقیه « دقیق النظر» چنین « هرزگی در اظهار نظر » قابل قبول است؟