۱۳۹۱ شهریور ۱۰, جمعه

یک ادعا در مورد بان گی مون ؛ کمک به جمهوری اسلامی یا فریب خود ؟


برخی سایت های خبری ، بدون آنکه منبع مشخصی برای خبر خود ذکر کنند مدعی شدند « بان گی مون » خواستار دیدار با آقایان موسوی و کروبی شده است. البته این خبر ، برخی دوستان را خوشحال و گروهی را امیدوار می کند زیرا آنها در روزهای گذشته تلاش گسترده ای راآغاز کردند و به نتیجه رساندند که هدف آن ابلاغ پیام بسیار ی از هموطنان به دبیر کل سازمان ملل ودرخواست از او برای دیدار با پیشتازان زندانی جنبش سبز بود . اما آیا خبر « درخواست ملاقات بان گی مون با خاتمی و موسوی » صحیح است و انتشار آن اقدامی خردمندانه؟ متأسفانه پاسخ من به این پرسش ، منفی است. آز آن بالاتر ، گمان می کنم اینگونه خبررسانی ها ، کمک به زدو بندهای پشت پرده ای است که می تواند میان سران جمهوری اسلامی با برخی دولت ها وسازمان های قدرتمند جهانی صورت بگیرد .
دبیر کل سازمان ملل در سخنرانی علنی خود در اجلاس جنبش عدم تعهد که میلیونها نفر در سراسر جهان آن را به صورت مستقیم شنیدند تنها از همان نگرانی هایی سخن گفت که قبلاً از سوی مقامات اروپایی وامریکایی اعلام شده است : مخالفت با زیر سؤال بردن «هولوکاست» ، اعتراض به سخنان نابخردانه خامنه ای و احمدی نژاد در مورد محو اسرائیل، نگرانی از برنامه هسته ای ایران و نهایتاً التماس به جمهوری اسلامی برای همکاری در موضوع سوریه !در حالی که او به عنوان دبیرکل سازمان ملل می توانست به موضوع حقوق بشر در ایران نیز اشاره کند و زندانی نمودن غیر قانونی دهها فعال سیاسی و «حبسِ اقایان موسوی ، کروبی و خانم رهنورد» که فاقد هرگونه حکم قضایی می باشد را محکوم نماید .
دبیر کل سازمان ملل ، آنگاه که می خواست موضوع «هولوکاست » و « محو اسرائیل از نقشه‌»را مطرح نماید حرمت « میزبان دست ودل باز » خود را نادیده گرفت وبه راحتی « نمکدان » شکست .در موضوع سوریه هم کاملا به خاطر داشت که مشاور امریکایی همراهش ، چه توقعی از او دارد . ( که همه آن سخنان ، مورد تأیید من هم هست )اما ظاهراً برای اظهار نظر در خصوص نقض گسترده حقوق بشر در ایران ، هیچکس فشاری بر آقای بان گی مون وارد نکرده بود تا او در سخنرانی علنی خویش ، سرکوبگران در داخل ایران را محکوم نماید.
البته من برخلاف آخوندهای درباری جمهوری اسلامی و برخی وابستگان به نظام ، همه اقدامات مجامع بین المللی و مدیران آنها را اجرای فرامین امریکا و اسرائیل نمی دانم اما به این واقعیت باور دارم که چه در ایران و چه در عرصه بین المللی ، تنها کسانی به اهداف خود می رسند که از قدرت برخودار باشند. این قدرت ، گاه سلاح است ، گاه اقتصاد قوی و در بسیاری از موارد « قدرت همراه ساختن افکار عمومی با خود » . اگر زوایای مختلف از سخنان اخیر دبیر کل سازمان ملل ، به نحوی منعکس کننده نگرانی های اسرائیل بود تنها دلیل آن حمایت امریکا واروپا از سران تل آویو نیست بلکه «قدرت رسانه » که توانسته افکار عمومی در این دوقاره و حتی نقاط دیگری از جهان را با اسرائیلی ها همگام نماید نیز در این میان نقش افرینی می کند . همانگونه که نفوذ برخی رسانه های موفق عربی همچون الجزیره و العربیه و قدرت آنها برای همراه سازی افکار عمومی در برخی حوادث مرتبط با فلسطین ولبنان ، روندی معکوس ایجاد کردکه نتیجه آن اعمال فشارهایی از سوی سران امریکا و اروپا بر اسرائیل برای کاهش جنایات خود بود .
در موضوع ایران اما ، شرایط کاملاً متفاوت است . زیرا در حال حاضر رسانه ای وجود ندارد که بتواند یک جریان فراگیر در داخل و خارج از کشور به راه بیندازد . البته عمق قانون شکنی و گستردگی نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی به حدی بوده که هم اکنون بسیاری از مردم در سطح جهان از رفتار شرم آور سران جمهوری اسلامی با ملت خویش مطلع هستند . اما متأسفانه رفتار فعالان سیاسی واپوزیسیون ایرانی به گونه ای نبوده که فشار کافی بر مقامات اروپایی وامریکایی وارد و مجامع بین المللی را به برخورد فعال در برابر نقض حقوق بشر در ایران ، وادار نماید . بخشی از این وضعیت ، متأثر از اراده « گروهی از اصلاح طلبان»‌است که نمی خواهند از «‌نظام حاکم بر ایران» به صورت صد درصدی ، « سلب مشروعیت » شود . اما در میان ، کسانی هم هستند که هیچ زد وبندی با جمهوری اسلامی ندارند در عین حال ، برخی اقدامات و اظهارات ایشان نتیجه ای ندارد جز کاهش فشار بر سازمانهای بین المللی که در موضوع ایران «‌کم کاری » می کنند و رفتار آنها به گونه ای است که گویی « تنها خون اسرائیلی ها را رنگین می دانند».
سفر بان گی مون به ایران و موضع گیری های علنی او ،یکی از عرصه هایی بود که « بی تدبیری بخشی از اپوزیسیون » را به نمایش گذاشت . در این موضوع ، بایستی بر سر دبیر کل سازمان ملل فریاد بر می آوردیم که « چرا در داخل ایران هم فقط به فکر امنیت اسرائیل ، هولوکاست و احتمال ساختن بمب توسط جمهوری اسلامی برای نابودی اسرائیل بودی و در سخنرانی پرمخاطب خود، هیچ اشاره ای به درخواست هزاران ایرانی برای ملاقات با زندانیان سیاسی و در رأس آنها کروبی و موسوی ، نکردی ؟» با کمال تأسف ، به جای این فریاد حق طلبانه ،برخی تریبون داران جنبش سبز ترجیح دادند به بزرگ نمایی خبر تأیید نشده ای بپردازند که موضوع آن «‌در خواست ملاقات بان گی مون با موسوی و خاتمی » بود در حالی که برای این خبر، هیچ منبع مشخص و موثقی وجود ندارد . کسانی که این خبر را با آب و تاب نقل کردند به صورت ناخود آگاه ، فشار را از روی دبیر کل سازمان ملل برداشتند و او را از اتهام یک « کم کاری » مسلم ، تبرئه نمودند . شاید این خبر غیر موثق ، به کار عده ای از فعالان جبهه اصلاح طلبی بیایدو آنها بتوانند برخی حامیان خود را قانع نمایند که « اقدامات" ما" جواب داد و دبیر کل سازمان ملل همان کاری را کرد که "ما "خواستیم ». اما در آنسوی ماجرا ، دیگر نمی توان به انتظار فشار افکار عمومی در سطح جهان برای پرسشگری از دبیر کل سازمان ملل نشست که «‌چرا ظلم گسترده در داخل ایران را نادیده گرفتی و سخنرانی خود را به موضوعاتی اختصاص دادی که اگر چه بسیار مهم است اما اهمیت آن برای مردم ایران وبسیاری از آزادیخواهان جهان ، از اقدامات ضدانسانی سران جمهوری اسلامی علیه شهروندان ایرانی بیشتر نیست».
توصیه من به برخی همراهان دیروز و امروز خودم آنست که قدری بیندیشیم و ببینیم با این گونه کارها ، خود را می فریبیم یا نهایتاً به سران جمهوری اسلامی کمک می کنیم تا در مذاکرات پشت پرده و «زدو بند »های خود با دبیرکل سازمان ملل و سران اروپا وامریکا، موضوعات داخلی ایران را به حاشیه برانندیا حتی به طور کامل از دستور خارج نمایند؟

۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه

خطر ناک تر از پارازیت ها


هفت ماه پس از آغاز جنبش سبز تعدادی از نمایندگان مجلس نگرانی خود از ارسال پارازیت و آثار زیان بار آن بر سلامت شهروندان را اعلام کردند . اظهار نگرانی در خصوص « پارازیت پراکنی » درست در زمانی به اوج رسید که رسانه های فارسی زبان خارج از ایران ، بر حجم فعالیت های خود برای پوشش اخبار مربوط به جنبش سبز و سرکوب آن افزوده بودند .در اوج هشدار ها نسبت به آثار زیان بار « پارازیت » ، وزیر بهداشت در دولت دوم محمود احمدی نژاد به اظهار نظری عجیب پرداخت که واکنش سریع تعدادی از نمایندگان مجلس را بر انگیخت . مرضیه وحید دستجردی که در صدد پاسخگویی به « نظریه کمیسیون بهداشت مجلس » بود اعلام کرد :« وزارت بهداشت به این نتیجه رسیده است که به طور قطع زیان بار بودن پارازیت ها ثابت نشده است ». ( اینجا )بخش دیگری از اظهار نظر وزیر بهداشت نشان می داد که پاسخ او بیش از تأثیر پذیری از علم پزشکی متأثر از ترکیب «هیئت بررسی آثار پارازیت »بوده است . بنابر اظهار وحید دستجردی ، آن هیئت از نمایندگان وزارت اطلاعات و وزارت بهداشت تشکیل شده بود.در واقع ، به جای حضور کارشناسانی از وزارت ارتباطات و سایر دستگاههای تخصصی ، نمایندگان وزارت اطلاعات مسئول اظهار نظر در مورد پدیده ای شده بودند که در « تدبیر حاکمیت »برای کنترل اطلاع رسانی پیرامون «جنبش سبز» بود و وزارت اطلاعات هم نقش اساسی در اجرای آن « تدبیر»‌داشت .
فاصله فراوان میان اظهار نظر وزیر بهداشت با واقعیت های علمی ، واکنش سریع دوتن از نمایندگان مجلس را موجب گشت . ( اینجا)یکی از این نمایندگان ، ترجیح داد جوابی عامه پسند به وحید دستجردی بدهد که « اگر به زیان بار نبودن پارازیت ها ایمان دارید محل زندگی خود را به مناطقی منتقل نمایید که در آنها پارازیت زیاد است ». وزیر بهداشت « زیان بار بودن پارازیت ها» را رد کرد اما درعین حال سخنان او حاوی این اعتراف هم بود که « بنده مطلع نیستم منبع ارسال پارازیت ها کجاست ».
روز نوزدهم دی ماه سال ۸۸ که خبرگزاری ایلنا اظهارات وزیر بهداشت را منتشر نمود سال اول از دولت دوم احمدی نژاد هنوز به نیمه نرسیده بود . اما با گذشت حدود سه سال از آن « تکذیبیه بحث انگیز » ودر حالی که دولت آخرین سال فعالیت خود را پشت سر می گذاردخبرگزاری «‌خانه ملت » اظهارات وزیر ارتباطات را بازتاب داده که بخشی از آن بازگویی سخن سه سال قبل عضو دیگر کابینه مبنی بر بی اطلاعی از منبع ارسال پارازیت است و بخش دیگری از آن «رد ادعای همکار خود » در خصوص « بی ضرربودن پارازیت ها»‌.رضا تقی زاده در گفتگوی روز سی و یکم مرداد ماه نود ویک خود با خبر گزاری وابسته به مجلس اظهار داشته است :« با توجه به اینکه پارازیت های اخیر مخابراتی از سوی وزارت ارتباطات ایجاد نشده ، این وزارت خانه در صدد کشف منشأ ارسال پارازیت هاست زیرا آثار و عواقب بسیار سوء و متعددی خواهد داشت ». ( اینجا)
کمتر کسی تردید دارد که در مسائل مهم ، اعضای کابینه احمدی نژاد مجاز به اظهار نظر خارج از چارچوب های مورد علاقه رئیس خود نیستند . لذا تفاوت معناداری که با گذشت سه سال در اظهار نظر دو عضو کابینه به چشم می خورد ، نشانگر تفاوت بزرگی است که از دیدگاه احمدی نژاد در شرایط کشور ورابطه دولت با سایر ارکان حاکمیت از جمله « قدرتمندانی که خارج از نظارت دولت ، پارازیت پراکنی می کنند » به وجود آمده است .سه سال پیش که از درون دولت بر « بی ضرر بودن پارازیت ها»‌تأکید می شد ارسال پارازیت، بخشی از پروژه ای بود که همه ارکان حاکمیت بر آن اتفاق نظر داشتند . در آن زمان ، نگاه دولتی ها به جنبش سبز و لزوم سرکوب آن ، تفاوتی با دیدگاه رهبر ، قوه قضائیه ، سپاه ، نیروی انتظامی و مجلس نداشت .بر همین اساس ، هر راهکاری که به زعم آنان موجب کُندی حرکت جنبش سبز یا کاهش خبر رسانی در مورد تجمعات و اعتراضات می شد از حمایت هم زمان همه قدرتمندان در درون نظام بهره مند می گردید .در چنان شرایطی ، ارسال « پارازیت »‌مؤثر ترین راهکار برای عدم دسترسی ایرانیان به رسانه ای صوتی و تصویری بود که اخبار جنبش را منعکس می کردند . لذا بخشی از حاکمیت مأمور ارسال پارازیت بود و گروهی دیگر مسئول « توجیه آن » و تکذیب ادعاهای مربوط به «خطرناک بودن پارازیت ها»‌.
این هماهنگی در سایر عرصه های مرتبط با جنبش نیز به خوبی قابل مشاهده بود .رئیس دولت ادعا می کرد « اغلب کشته شدگان خیابانی ، حامیان دولت او بوده اند » ، مشاور فرهنگی او ـ مهدی کلهر ـ قتل ندا آقا سلطان را پروژه ضد انقلاب برای زنده کردن نام «شاه» معرفی می کرد ( اینجا ) و مشاورمطبوعاتی رئیس جمهور هم برای کاهش فشار بر زندانبان هایی که به خاطر لاغرشدن بیش از حد ابطحی ، زیر سؤال رفته بودند اینگونه اظهار نظر می کرد :« طبیعی است وقتی انسان بی رویه چاق شود در زندان به خودش می آید که چاقی برای سلامت جسم و روح انسان مضر است .شاید آقای ابطحی از این فرصت استفاده کرده و سعی کرده لاغر شود ».
اما امروز روابط میان دولت با سایر بخش های حاکمیت نسبت به سه سال پیش تفاوت عمده ای کرده است . سه سال قبل احمدی نژاد پس از برکناری مرتضوی از دادستانی تهران به اتهام مباشرت در قتل چهار زندانی کهریزک ، او را به عنوان نماینده تام الاختیار خویش برگزید تا قدرشناسی نسبت به آمران سرکوب را به نمایش بگذارد. اما اکنون با چشم بستن عمدی بر نقش غیر قابل انکار دولت خویش در انتخابات سال ۸۸ و حوادث پس از آن ، به دنبال آنست که حساب خود و دولتش را از سرکوبگران جدا کند .در این جدا سازی ، او از یکسو به افشاگری علیه برادران لاریجانی می پردازد از سوی دیگر ، « سپاهیان » را برادران قاچاقچی می نامد و اکنون به عضو کابینه خود چراغ سبز نشان می دهد تا نسبت به « منشأ »‌ظاهراً نامعلوم پارازیت و اقدام غیر مسئولانه و خطرناک آن «منشأ» هشدار دهد . وقتی همکار احمدی نژاد می گوید « منشأ پارازیت » را نمی شناسد ذهن ایرانیانِ نگران را به طرف نهاد های قدرتمندی می برد که می توانند امواج قوی پارازیت را به خانه های مردم بفرستند و دولت هم توان یا اجازه مقابله با آنها را ندارد .البته بر خلاف اراده احمدی نژاد ، کسانی که اظهارات وزیر ارتباطات را شنیده اند با این سؤال آزار دهنده مواجهند که « چرا دولت به مدت سه سال در برابرارسال پارازیت های خطرناک ، سکوت کرده و تنها پس از بالا گرفتن اختلافات درون حکومتی ، دست به افشاگری می زند؟»
البته افشاگری اخیر احمدی نژاد ویارانش ، دلیل مهم تری هم دارد . آنها در آخرین سال از مسئولیت خویش ، به دنبال القای این ادعا هستند که « دولت ، از اختیار کافی برای پیشبرد برنامه های خود برخوردار نبوده و رئیس جمهور هم چیزی بیش از یک تدارکاتچی نیست » . این تلاش در حالی به اوج خود رسیده که هنوز در برخی عرصه ها ، روابط محکم میان رهبر و رئیس دولت ، مانع افشای خطرات بزرگی است که منابع ومنافع کشور را تهدید می کند . مثلا در همین ایام ، قرار است کنفرانس سران جنبش عدم تعهددرایران برگزار شود . هماهنگی دولت و سایر ارکان نظام برای پرشکوه نشان دادن این حادثه ، همه قدرتمندانی را که به رسانه ها دسترسی دارند از افشاگری در خصوص بریز و بپاش ها و «‌تحمیل هزینه های کمر شکن‌ به کشور» بازادشته است. ارکان حاکمیت برای آنکه تلاش های جهانی در خصوص« انزوای جمهوری اسلامی » را شکست خورده ، جلوه دهند در حال تدارک یک نمایش بسیار پرخرج هستند . آنها برای رسیدن به هدف خود ، پایتخت سیاسی و اقتصادی کشور را به مدت پنج روز تعطیل نموده اند ، برای ورود توریست ها به ایران که یکی از منابع درآمدی کشور و مردم است محدودیت های بی سابقه ایجاد کرده اند ، بورس و بانکها را تعطیل و دهها محدودیت دیگر بر فعالان اقتصادی تحمیل نموده اند که حاصل آن ایجاد خسارت به اقتصاد عمومی و خصوصی است . ( در فیس بوک رضا خندان خواندم که ملاقات زندانیان سیاسی را هم تعطیل کرده اند) اما هیچکس زبان به اعتراض نمی گشاید . در حالی که هزینه این نمایش تبلیغاتی بر همان خزانه ای تحمیل می شود که احمدی نژاد با ادعای خالی بودن آن ، از پرداخت بودجه مترو خود داری می کند و نتیجه آن ، افزایش هر روزه آلودگی هوای تهران ومرگ سالانه هزاران نفر است .
سکوت در برابر تعطیلی پنج روزه و زیان های آن در حالی بر کشور حاکم شده که شهریور ماه گذشته ، پس از اعلام تصمیم احمدی نژاد برای افزایش یک روزه تعطیلات عید فطر ، رئیس مرکز پژوهشهای مجلس از زیان یکهزار وششصد وهفتاد وسه میلیارد تومانی ناشی از این تصمیم خبر داد ( به نرخ‌ آن روز معادل یک و نیم میلیارد دلار- اینجا) . سکوت مطلق در موضوعی که در برابر چشم همگان در حال وقوع است این نگرانی را ایجاد می کند که «آیا عرصه های دیگری وجود ندارد که به دلیل همدستی و همزبانی ارکان حکومت ، هنوز زمان افشاگری های درون حکومتی در مورد آنها فرا نرسیده است ؟ »
اعضای دولت احمدی نژاد ، تا چندی قبل در زمینه « سرکوب جنبش سبز» و «مقابله با رسانه هایی که می توانند به جنبش کمک کنند » با سایر ارکان حکومت ، هم رأی ، هم زبان وهمدست بودند لذا سه سال در خصوص پارازیت و زیان های آن سکوت کردند . متقابلا ، اظهارات اخیر مقامات قضایی نشان می دهد راههای منجر به سوء استفاده های کلان بانکی ، از مدت ها قبل برای آنها آشکار بوده است اما تا زمانی که اراده ای برای تضعیف احمدی نژاد و دولت او وجود نداشته ، بر آن چشم بسته اند تا آنکه حجم سوءاستفاده ها به سه هزار میلیارد تومان رسیده است .پس هر کس حق دارد نگران سایر تصمیمات واقداماتی باشد که قطعاًزیان آن برای منافع ملی وسلامت روحی و جسمی ایرانیان ، کمتر از خطراتی نیست که ارسال پارازیت ها متوجه ایرانیان می کند . به نظر می رسد فعالان سیاسی و رسانه های همراه ایشان در این زمینه ، وظیفه ای سنگین دارند .

نکاتی خواندنی از جلسه افتتاحیه کنفرانس عدم تعهد در تهران


مراسم افتتاح اجلاس عدم تعهد را به صورت مستقیم از تلویزیون جمهوری اسلامی نگاه می کنم .چند نکته آن برایم قابل تأمل است . اولین نکته، عدم آرامش خامنه ای در حین سخنرانی بود .او که معمولاً در سخنرانی های خود ، بدون استفاده از متن مکتوب ، بدون « تپق » زدن و به راحتی صحبت می کند در سخنرانی امروز خود که از روی متن قرائت می شد بارها دچار لکنت شد. نکه دوم رفتار خودخواهانه مسئولان جمهوری اسلامی بود .خامنه ای بلافاصله بعد از سخنرانی خود ، جلسه را ترک کرد . در این زمان ،رامین مهمان پرست سخنگوی وزارت خارجه ، پشت تریبون رفت و به زبان انگلیسی خیلی ویژه گفت :PLEASE REMAIN SEATED AS PRESIDENT OF ISLAMIC REPUBLIC OF IRAN SCORT THE LEADER OF ISLAMIC REPUBLIC. این اسکورت ، دقایق نسبتاً‌طولانی موجب بر هم ریختن داخل سالن شد .پس از آن رئیس جمهور مصر ، نخست وزیر هند ، احمدی نژاد ، دبیر کل سازمان ملل، ناصر عبدالعزیز رئیس مجمع عمومی سازمان ملل و وزیر خارجه جمهوری اسلامی در جایگاه هیئت رئیسه مستقر شدند ودکتر محمد مرسی سخنرانی خود را شروع کرد که طی آن چند بار با تأکید بر حق مردم سوریه برای آزادی و به پیروزی رساندن انقلاب خود ، رسما به رهبر جمهوری اسلامی که همین دیروز از دولت اسد حمایت کرده بود «‌تودهنی » زد. دفاع مؤدبانه و اصولی او از حق مردم فلسطین به جای شعارهای بی حاصل و اهانت آمیز از دیگر ویژگی های سخنرانی او بود. مدت زمانی که دکتر مرسی به موضوع سوریه و لزوم آزاد سازی آن احتصاص داد از سایر بخش های صحبت او بیشتر بود . او با این صحبت ها نشان داد یکی از اهداف اصلی او ازحضور در تهران ، « آچمز کردن سیاست جمهوری اسلامی در سوریه »‌و استفاده از تریبون تهران برای خنثی کردن شعارهای جمهوری اسلامی در موضوع سوریه بوده است . برای من عجیب بود که او حتی به صورت سمبلیک هم حاضر نشد از « حق هسته ای ایران »‌دفاع کند .نکته جالب دیگر در سخنرانی محمد مرسی ، تجلیل ار ریاست سه ساله مصر بر کنفرانس عدم تعهد بود در حالی که بیش از دو سال از این سه سال ، ریاست کشور مصر به عهده حسنی مبارک بوده که هم اکنون در حال محاکمه است . این رفتار را مقایسه کنید با رفتار سران جمهوری اسلامی که نه تنها همواره فعالیت های رژیم گدشته ایران را یکسره سیاه و خائنانه جلوه می دهند بلکه مدیریت دوره های متفاوت در زمان استقرار جمهوری اسلامی را «‌خائنانه »‌معرفی می کنند . او در سخنوانی خود به صورت زیرکانه ، به موضوع «‌گفتگوی تمدن ها و فرهنگ ها » هم اشاره ای داشت . این سخن ، بازگویی پیشنهاد افتخار آمیز سید محمد خاتمی در سال دو هزار بود و او قطعا می داند که سخن گفتن از این موضوع برای سران فعلی جمهوری اسلامی ، خوشایند نیست .ونهایتا اینکه او حتی به صورت تعارف آمیز هم به حضور و سخنرانی آقای خامنه ای اشاره ای نداشت. این جبسه سه طتز هم داشت . نخست، پیشنهاد آقای خامنه ای برای برگزاری رفراندوم برای حل معضل فلسطین ،دوم میزان تسلط مترجم بود که بارها با ترجمه غلط سخنان مرسی ، از ریاست ایران بر کنفرانس عدم تعهد در سه سال گذشته به جای سه سال آینده سخن گفت ودیگری قطع میکروفون در زمان سخنرانی دومین سخنران - رئیس مجمع عمومی سازمان ملل ـ بود .

۱۳۹۱ شهریور ۸, چهارشنبه

A word with foreign reporters at the NAM Conference in Tehran

Aug 29,2011



A word with foreign reporters at the NAM Conference in Tehran

Your Banquet has further Emptied the Tables of Iranians


I am sorry that I and many of my Iranian colleagues have been forced to leave the country because of the oppression that rules my country, while others from amongst us are serving their sentences in the prisons of the Supreme Leader. I therefore trust you understand and forgive us for not being able to welcome you in person, and trust that you are enjoying the tradition of Persian hospitality.


I cannot, however, ignore the fact that the premise of your presence in Iran carries a fair share of bitter irony for many of my fellow Iranians. Your presence is only part of an extravagant show set up by the corrupt Iranian government to influence a portion of domestic public opinion. I thought it necessary to share some points with you dealing with the news, newsmakers, and the media in Iran and outside of Iran for over fifteen years.


You remember how the Iranian government treated both domestic and international journalists three years ago, and I am sure that there are those amongst you who witnessed first-hand how reporters and journalists were unconventionally limited in reflecting the realities of the Iranian society following the fraudulent elections of 2009. Those of you who did not have the opportunity to be in Iran during those street protests came to understand the realities of the recent years in Iran through the videos and reports that the Iranian youth put themselves in danger to produce. You have also probably heard from the limited number of your colleagues who were admitted to Iran to cover the Parliamentary elections how they were not allowed to travel freely in Tehran.


If a large number of foreign reporters are now given the chance to cover the Non Aligned Movement conference in Iran, it is because the Iranian government needs to project a caricature image of the capital of the Islamic Republic. The oppressive government of the Islamic Republic is well aware of the fact that the summit of the Non Aligned Movement has no positive outcome for the country; however, there are still Iranians whose sole source of information is the state media, where the wealth of the nation is spent to deceive them. This is the reality of the media in my country; do not forget it during these times, as your actions have the potential to either harm or help. The main news agency of the government that sponsors your visit published a fake interview with Egyptian president Mohammad Morsi in which he supported the policies of the Supreme Leader of the Islamic Republic! During this conference, you will be competing with media that publishes FAKE pictures from other visits when Ahmadinejad visits Saudi Arabia to prove that the Iranian president has influence abroad. You have a sensitive job in representing the truth. In addition to neutralizing the false propaganda of the Islamic Republic, you are also expected to reflect the criticisms voiced by the participants that will most definitely not reach the Iranian media for Iranians and for the world to know the low esteem of Iranian officials in today’s world.



Another thing you can do while in Tehran is to ask questions from Iranian officials you will have access to during the summit. When Ahmadinejad travels outside of Iran, the questions asked of him are usually a specific group of questions with focus on Israel. I am not against your questions in this regard, for I understand how you are surprised by the unwise and provocative statements by Iranian officials with regards to Israel. Some of you also may have reason to give special attention to this topic and feel a responsibility to ask questions in this regard, while others of you may be under your own pressure from your governments to do so. However, most Iranians expect you to use every chance to ask Iranian officials to explain the mistreatment of their fellow Iranians. I am not asking you to ask the liar officials of the Islamic Republic about each prisoner, but you can ask them about the inhumane action of denying all prison visits during the NAM conference. ( The weekly visits of prisoners with their families are suspended)


All of the capital has been shut down for five days during the conference; you can search the internet if you like and read how the government has ordered banks, offices, stock markets, and private businesses to remain closed during the event. In Iran’s state-run economy, for Tehran to shut down means that the national economy comes to a halt, causing billions of dollars of loss in an already faltering economy.Based upon the statements of the Chief of Justice, Tehran’s prosecutor general, the Head of the Parliament National Security Committee, the Foreign Minister and the President, opposition leaders Mirhossein Mousavi and Mehdi Karroubi are free men and not under arrest; you may ask to meet with them.


Did you know that in order to “make-up” the city while you and NAM leaders attend the summit in Tehran, the ever-increasing homeless people who work on he streets have been rounded up. Most of the flights to and from the capital have been canceled, which in itself has a negative impact on the failing economy. You can mention these issues to Iranian officials and ask them “what was the outcome of the NAM summit for the Iranian people who are carrying the financial and moral burden, from business owners to the innocent families of prisoner?


During this period, you can pressure Iranian officials to have a press conference with the Supreme Leader of the Islamic Republic. Followers of Mr. Khamenei consider him a complete leader, fully capable of leading the world; the statements of the Supreme Leader himself show that he also believes in this fantasy. In his speech, he will be talking about the pressure upon people in other countries, and how the officials in other countries are not receptive. In the beginning of Khamenei’s 280th month as Supreme Leader, you can ask Iranian officials to sit him for first time in front of reporters who are there to cover a summit that imposes billions of dollars on Iranians.


The only way to make these high prices acceptable for the Iranian people is your effort to question the unresponsive officials of the Islamic Republic. I am sorry to say that the conference you are in Tehran to cover has drained the income of Iranians by billions of dollars; hence, Iranians have the right to expect you to truthfully reflect the caricature of Tehran and the economic pressure on Iranians. They expect you to force Iranian officials to respond to questions on hundreds of domestic and international issues that they have not responded to in the past. If you do so, the Iranian people will welcome your presence as the dearest of guests.


Seyed Mojtaba Vahedi

Media Advisor to the Speaker of the Sixth Parliament

Former Editor in Chief of the Aftabe-Yazd newspaper


۱۳۹۱ شهریور ۷, سه‌شنبه

نامه مجتبی واحدی به خبرنگاران خارجی در کنفرانس تهران

سخنی با خبرنگاران خارجی در اجلاس تهران

ضیافت شما سفره ایرانیان را خالی تر کرد پس کاری بکنید


متأسفم که من و بسیاری از همکاران ایرانیم به دلیل استبداد حاکم بر کشورمان ناچار به جلای وطن شده ایم و گروه دیگر ی از همکارانمان هم در زندان های ولی فقیه هستند ولذا برای ما این امکان وجود ندارد که حضورتان در کشور عزیزمان را به صورت حضوری ، خیر مقدم بگوییم .اما یقین دارم اکثریت ایرانیان با تکیه بر سنت میهمان نوازی خویش ساعاتی خوش برای شما در طول اقامت در ایران آرزو می کنند . اگر چه مخفی نمی کنم آنچه که « بهانه حضور شما در ایران» شده ، برای بسیاری از هموطنانم ، رنج آور و تلخ است . امروز حکومت فاسد ایران تنها برای فریب بخشی از افکار عمومی در داخل ، نمایشی بزرگ و پر هزینه به راه انداخته و بخشی از این هزینه نیز که به قیمت خالی تر شدن سفره ایرانیان است صرف پذیرایی از گروههای خبری و خبرنگاران خواهد شد . من به عنوان کسی که حدود پانزده سال به صورت مستقیم با « خبر » و « خبرسازان » سر و کار داشته و با تعداد زیا دی از«‌خبر رسانان » ایرانی و غیر ایرانی ازنزدیک همکاری و گفتگو داشته ام وظیفه خود می دانم نکاتی را با شما درمیان بگذارم .

قبل از هر چیز ، مایلم نکته ای را یاد آوری نمایم که یقیناً از نگاه تیزبین شما فعالان حوزه « رسانه» مخفی نمانده اما یاد آوری آن می تواند انگیزه اصلی حکومت ایران از میزبانی خبرنگاران خارجی در ایام برگزاری کنفرانس سران جنبش عدم تعهد را آشکار سازد . شما به خوبی به یاد می آورید رفتار سه سال پیش حاکمان جمهوری اسلامی با خبرنگاران داخلی و خارجی را . مطمئنم گروهی از شما شخصاشاهد « محدود سازی غیر متعارف خبر نگاران » برای جلوگیری از انعکاس واقعیت های جامعه ایران پس از انتخابات رسوای سال ۱۳۸۸(سال دو هزارو نه میلادی ) بوده اید. خبرنگارانی هم که در ایام اعتراضات انتخاباتی ،اجازه حضور در ایران را نیافته بودند از طریق فیلم ها و گزارش هایی که جوانان ایرانی با خطرپذیری فراوان تهیه کردند تا حدودی با واقعیت های سالیان اخیر ایران آشنا شده اند . همچنین لابد از برخی همکاران خود شنیده اید که شش ماه پیش در هنگام بر گزاری انتخابات نمایشی مجلس نهم ، خبرنگاران معدود خارجی که اجازه سفر به ایران را یافته بودند با چه محدودیت هایی برای تردد در سطح تهران ، مواجه بودند . پس اگر در حال حاضر به تعداد زیادی از خبر نگاران خارجی ، امتیازات ویژه ای اعطا شده تا از بر گزاری کنفرانس جنبش عدم تعهد در ایران گزارش تهیه کنند ریشه این مهربانی بی سابقه ـ که خبر نگاران واقعی ایرانی از آن محروم هستند ـ را باید در نیاز حکومت ایران به ترسیم «چهره ای کاریکاتوری » از پایتخت جمهوری اسلامی جستجو کرد . سخن اصلی من با شما همکاران غیر ایرانیم در همین زمینه است .

دوستان وهمکاران عزیزم!

نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی به خوبی می داند اجلاس فعلی جنبش عدم تعهد ، حاصلی برای مردم و کشور ایران ندارد . اما متأسفانه هنوز هستند برخی هموطنان من که تنها منبع خبرگیری ایشان ، رسانه های دروغپردازی است که سرمایه ملت ایران خرج آنها می شود تا ایرانیان را بفریبند . این واقعیتی است که در عرصه رسانه ای کشورم وجود دارد و رفتار شما در دوره حضورتان در ایران ، می تواند تقویت کننده آن یا خنثی کننده نسبی آن باشد . . فراموش نکنید شما به دعوت حکومتی به ایران می روید که رسانه های اصلی آن ، « مصاحبه دروغین با رئیس جمهور مصر » منتشر می کنند و در آن ، از زبان دکتر محمد مرسی به تأیید سیاست های رهبر جمهوری اسلامی می پردازند ! شما در روزهای برگزاری اجلاس جنبش عدم تعهد باید با رسانه هایی رقابت کنید که در گزارش های خود از سفر اخیر احمدی نژاد به عربستان سعودی ، تصویر مونتاژ شده از دیدار او با رؤسای جمهور سایر کشورها تهیه و منتشر می کنند تا به ایرانیان ثابت کنند رئیس دولت جمهوری اسلامی از نفوذ و محبوبیت در میان دولتمردان غیر ایرانی برخوردار است . پس بدانید کاری بسیار سخت به عهده شماست . شما از یکسو وظیفه دارید دروغ های تبلیغاتی رسانه های رسمی جمهوری اسلامی را خنثی نمایید و ازسوی دیگر ، ایرانیان و سایر ملت های « حقیقت طلب » از شما انتظار دارند انتقادات برخی میهمانان کنفرانس تهران از سران جمهوری اسلامی را که قطعا در رسانه های ایرانی منتشر نخواهد شد به صورت مطلوب بازتاب دهید تا هم ایرانیان از آنها مطلع شوند و هم سایر ملت ها بدانندسران جمهوری اسلامی در دنیای امروز از چه جایگاه نازلی برخوردار هستند .

شما در دوره اقامت در تهران ، کار بزرگ دیگری نیز می توانید انجام دهید . این کار ، پرسش گری از مسئولان جمهوری اسلامی است که علیرغم میل خود در دوره بر گزاری کنفرانس ، در دسترس شما خواهند بود . معمولا در سفرهای احمدی نژاد به خارج از کشور ، سؤالات مشخصی از او مطرح می شود و بخش قابل توجهی از این سؤال ها هم متمرکز بر منافع یک کشور خاص یعنی اسرائیل است . من مخالف پرسشگری شما دراین مورد نیستم زیرا می دانم گروهی از شما از سخنان نابخردانه و جنگ طلبانه سران جمهوری اسلامی در خصوص اسرائیل ، دچار تعجب یا خشم شده اید و خود را موظف به طرح پرسش در این مورد می دانید. شاید برخی از خبر نگاران هم از سوی قدرت های سیاسی و رسانه ای تحت فشارهای رسمی و غیر رسمی هستند تا در این زمینه ، پرسشگری کنند . اما توقع کنونی اغلب ایرانیان از شما آنست که در سفر فعلی به تهران ، در هرفرصتی که با مسئولان ایرانی مواجه می شوید از آنها بخواهید درمورد رفتار غیر انسانی با هموطنان خود توضیح دهند . من نمی گویم فقط در مورد زندانیان سیاسی ازسران دروغ پرداز جمهوری اسلامی سؤال کنید اما می توانید دلیل آنها برای اتخاذ یک تصمیم غیر انسانی یعنی تعطیل کردن ملاقات زندانیان سیاسی در ایام برگزاری کنفرانس عدم تعهد را مورد پرسش قرار دهید .

نمی دانم چه تعداد از شما می دانید که به خاطر برگزاری کنفرانس تهران ، پایتخت جمهوری اسلامی به مدت پنج روز به طور کامل تعطیل است . هر کدام از شما که مایل باشید با یک جستجوی ساده در سایت های خبری حکومتی ، می توانید دستور العمل های متعدد حکومتی برای تعطیل ادارات ، بانک ها، موسسات خصوصی ، بورس ها و به طور کلی همه نهادهای اقتصادی را ملاحظه کنید . کسانی که با اقتصاد کاملا دولتی و حکومتی ایران آشنا هستند می دانند که تعطیلی مراکز اقتصادی تهران به معنای توقف همه فعالیت های مهم اقتصادی در سراسر کشور است. به عبارت دیگر ، تحمیل تعطیلی پنج روزه به تهران به مفهوم وارد کردن خسارتی معادل چند میلیارد دلار به اقتصاد ایران است که هر روز آشفته تر از دیروز می شود .

شما همچنین در دوره حضور خود درتهران می توانید با استناد به سخنان دادستان کل کشور، دادستان تهران ، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ، وزیر خارجه و رئیس دولت ، که همگی بر « زندانی نبودن » اقایان موسوی و کروبی تأکید کرده اند ملاقات با آنان را خواستار شوید .

راستی شاید شما ندانید برای « بزک کردن » چهره پایتخت جمهوری اسلامی در ایام حضور شما وسران کشورهای خارجی ، تمام کسانی را که در مرکز کشور به تکدی گری مشغول هستند و مدیریت فاسد جمهوری اسلامی هر روز بر تعدا د آنها می افزاید از سطح شهر جمع آوری کرده اند . در ایام حضور شما در تهران ، بسیاری از پروازهای فرودگاه تهران تعطیل شده که این تصمیم هم ضربه بزرگی به اقتصاد در حال احتضار ایران است .شما می توانید همین مسائل را پیش روی مسئولان ایرانی بگذارید و از آنها سؤال کنید « اجلاس تهران چه دستاوردهایی برای ایران داشته که به خاطر آن ، این همه فشار اقتصادی وروحی بر همه ایرانیان از فعالان بزرگ و کوچک اقتصادی تا خانواده بی گناه زندانیان وارد شده است ؟»

شما می توانید در همین مدت ، مسئولان ایرانی را برای برگزاری یک کنفرانس خبری با حضور رهبر جمهوری اسلامی ، تحت فشار قرار دهید . پیروان آقای خامنه ای او را رهبری تمام عیار و مقبول برای همه جهان می دانند و گفتار رهبر جمهوری اسلامی نشان می دهد که این توهم ، برای او خود نیز به یک باور تبدیل شده است . بر همین اساس او قاعدتا بخش عمده سخنرانی خود در این اجلاس را به تشریح ظلم های متعددی اختصاص خواهد داد که در کشورهای دیگر بر مردم می رود . او همچنین از پاسخگو نبودن سران سایر کشورها هم سخن خواهد گفت . شما هم می توانید ازمسئولان ایران بخواهید در آغز دویست وهشتادمین ماه رهبری آقای خامنه ای ، برای نخستین بار او را در برابر خبرنگارانی قرار دهند که بهانه حضور آنان در ایران ، کنفرانسی با میلیاردها دلار هزینه است. تنها راهی که این هزینه های گزاف را برای مردم رنج کشیده ایران تا حدودی تحمل پذیر می کند تلاش شما برای به چالش کشیدن مقامات غیر پاسخگوی جمهوری اسلامی است.

من بسیار متأسفم که بگویم اجلاسی که شما برای پوشش خبری آن به تهران رفته اید میلیاردها دلار از سفره خالی هموطنانم به یغما برده است . پس ایرانیان حق دارند ازشما انتظار داشته باشند با نگاهی دقیق ، وضعیت کاریکاتوری تهران وسفره خالی شده ایرانیان را در گزارش های خود منعکس و مسئولان ایرانی را وادار به پاسخگویی در خصوص صدها موضوع داخلی و خارجی نمایید که در سال های گذشته ، هیچگاه پاسخگوی آن نبوده اند . اگر این کار را انجام دهید مردم ایران ، مقدم شما را همچون عزیز ترین میهمان ، گرامی خواهند داشت


مشاور رسانه ای رئیس مجلس ششم و سردبیر پیشین روزرنامه آفتاب یزد - سید مجتبی واحدی

۱۳۹۱ شهریور ۲, پنجشنبه

« چهل » جمهوری اسلامی از همه «‌چهل » ها بیشتر است

تقریباً سه سال و دوماه پیش ، اجلاس سران جنبش عدم تعهد در شرم الشیخ مصر برگزار شد . در آن زمان ، خبرگزاری حرفه ای فارس ـ همان خبر گزاری که مصاحبه جعلی با محمد مرسی ، منتشر نمود ـ گزارشی در مورد این اجلاس نوشت که در بخشی از آن با اشاره به حضور چهل ویک رئیس جمهور ، پادشاه ، نخست وزیر و معاون رئیس جمهور از یکصدو دوازده کشور عضو جنبش عدم تعهد ،آمده بود: « حدود چهل کشور در سطح رئیس جمهور ، نخست وزیر و معاون رئیس جمهور در این اجلاس شرکت نمودند . این در حالی است که در چهاردهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد در هاوانا در سال ۲۰۰۶ پنجاه و هشت کشور در سطح سران شرکت نمودند . این امر با توجه به عدم شرکت یازده کشور عضو جنبش در این اجلاس قابل تأمل بوده وحاکی از سطح پایین شرکت در اجلاس می باشد » ( گزارش فارس از اجلاس شرم الشیخ را در اینجا بخوانید پاراگراف « اظهار تأسف فارس از تعداد کم سران شرکت کننده در آن اجلاس» در پایان گزارش ، بند یک از قسمت ملاحظات!)
حالا قرار است همان اجلاس در تهران بر گزار شود و این بار هم خبر گزاری فارس ، از حضور« بیش از چهل کشور در این اجلاس در سطح سران » خبر داده ـ اینجا ـ بدون آنکه کاهش تعداد سران شرکت کننده و نیز عدم شرکت بیست کشور در اجلاس را مهم بداند . البته حق با دروغ نویسان « خبرگزاری فارس » است زیرا این «‌چهل » کجا و آن چهل کجا؟ آمدن این چهل « بی خاصیت » به ایران ، میلیاردها دلار خرج روی دست ملت ایران می گذارد در حالی که مصر برای کشاندن چهل تن از سران کشورها به شرم الشیخ ، یک دهم این مبلغ را هم خرج نکرد و حتی مجبور نشد یک روز هم کشورش را تعطیل نماید.

۱۳۹۱ شهریور ۱, چهارشنبه

تحریم هراسی یا تبرئه سران جمهوری اسلامی ؟

اول شهریور ماه ۱۳۹۱

به موازات تشدید تحریم ها علیه جمهوری اسلامی ، اظهار نظر پیرامون این پدیده و پیامد های آن نیز اوج گرفته است . عده ای معتقدند تحریم های هوشمند و حساب شده علیه« کسب ثروت توسط سران حاکمیت » ، مؤثرترین راه برای مسئولیت پذیر کردن رهبر جمهوری اسلامی و یاران اوست . مثلاً موافقان تحریم نفت می گویند دسترسی سران جمهور ی اسلامی به ثروت ناشی از صادرات نفت از یکسو موجب یارگیری در عرصه بین المللی از طریق تشکیل « جبهه حکومت های ماجراجو» می شود و از سوی دیگر این امکان را برای جمهوری اسلامی فراهم می نماید تا ازطریق واگذاری پروژه های بزرگ در بخش انرژی ایران به قدرت های نوظهور اقتصادی ، حمایت آن قدرت ها از رفتار جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی را جلب نماید . در عرصه داخلی هم کسب در آمدهای نفتی فرصتی در اختیار مدیریت نظام قرار می دهد تا با عملی ساختن راه حل های کوتاه مدت و البته پر هزینه ، اذهان عمومی را از بی کفایتی ها و مفاسد روزافزون در بالاترین سطوح نظام منحرف نماید و در واقع افشای پیامدهای این مفاسد و بی کفایتی ها را به تعویق بیندازد حتی اگر این تعویق موجب تشدید بحران ها در آینده های دور و نزدیک شود .
در مقابل ، عده ای دیگر بر این باورند که تشدید تحریم ها نمی تواند به « پایداری نظام جمهوری اسلامی »‌ضربه ای مؤثر بزند در حالی که زندگی روزمره ایرانیان را مختل خواهد نمود. دغدغه این گروه از« مخالفان تحریم » ستودنی است همانطور که استدلال های گروه نخست هم قابل تأمل می باشد . اما در این موضوع نیزهمانند سایر پدیده های مرتبط با ایران نگاه بسیاری از تحلیل گران ایرانی با نوعی افراط همراه است . در جبهه موافقان تحریم کسانی به صورت مطلق از تحریم ها حمایت می کنند و به پیامدهای آن بر زندگی روزمره هموطنان نمی اندیشند . در میان مخالفان تحریم هم « افراط »‌تا آنجا پیش رفته که عده ای خواسته یا ناخواسته نقش وکیل مدافع سیاست مداران و مدیرانی را ایفا می کنند که تاکنون تنها بخشی از مفاسد و بی کفایتی های آنها افشا شده است .
من بر این باورم که رفتار هردو «گروه افراطی» ادرس غلط در اختیار مردم ایران می گذارد وآنان را در انتخاب راه صحیح برای « حد اقل رساندن مشکلات کوتاه مدت »‌و «‌چاره اندیشی ی دراز مدت »‌با ابهام ، واهمه و بی عملی مواجه خواهد ساخت.
دراین میان ، گروه نوظهوری تلاش می کند اولاً تحریم را با جنگ در کنار هم قرار داده واین دو ابزار را حلقه های ناگسستنی از یک زنجیر معرفی نماید . ثانیاً فروپاشی نظام جمهوری اسلامی یا حتی تضعیف آن را معادل «‌فروپاشی و تجزیه » ایران قرار دهد . بخش دوم از ادعای این گروه که به نظر می رسد اصلی ترین سخن آنهاست می تواند با سه نگاه مورد بررسی قرار گیرد . نخست پذیرش ادعای کسانی است که معتقدند برخی ابراز مخالفت ها با تحریم و تلاش برای القای «ملازمه اجتناب ناپذیر جنگ و تحریم » تنها با هدف نجات بخشی سران نظام از وضعیتی است که به خاطر هم زمانی «‌بحران مشروعیت در داخل »‌و « تحریم های گسترده در خارج »‌با آن روبروشده اند .نگاه دوم مبتنی بر این فرضیه است که گروهی از منتقدان اگرچه به وضعیت فعلی معترضند اما مایل به فروپاشی کلی نظام نیستند زیرا به گمان ایشان پس از فروپاشی کامل ، شانس « اصلاح طلبان حکومتی » برای رسیدن به حکومت با شانس سایر نحله های اپوزیسیون تفاوتی ندارد . بر مبنای این نگاه ،در شرایط فعلی که حاکمیت به شدت تحت فشارهای داخلی و خارجی است بخشی از اپوزیسیون که به اصلاح طلبان حکومتی نزدیک تر است ترجیح می دهد چراغ سبز به حاکمیت نشان دهد و با جدا نشان دادن خود از کسانی که خواهان تغییرات ساختاری در حکومت هستند امکان سهم گیری از قدرت را برای خود فراهم نمایند . اما نگاه سوم ، متضمن خوش بینی کامل به ‌«افراطی ترین مخالفان تحریم » است و این مخالفت را ناشی از نگرانی حقیقی نسبت به مشکلات اقتصادی و پیامدهای اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و اخلاقی آن می داند . به گمان من هر یک از نگاههای سه گانه فوق ، متکی به دلایل و شواهدی است اما هریک ازاین سه نگاه که درست باشد برخی مخالفت های اخیر با تحریم و پیامدهای آن به گونه ای صورت می گیرد که مهم ترین نتیجه آن تبرئه حاکمیت جمهوری اسلامی در خصوص وضعیت اقتصادی که اکثریت ایرانیان از ن رنج می برند . واضح تر بگویم ! اوج گیری برخی مخالفت ها با تشدید تحریم های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی با آشکار شدن جلوه های جدیدی از مشکلات اقتصادی مردم ایران هم زمان شده در حالی که همه می دانند مشکلات مورد نظر ، هیچ ارتباطی با سری جدید تحریم ها که هنوز به صورت واقعی عملیاتی نشده ، ندارد. موضوع مشخص در این مورد ، سوژه بین المللی « مرغ » است . ( بین المللی از این جهت که رسانه های بزرگ جهانی ، بیش از حد معمول به وضعیت مرغ در ایران پرداخته اند . اخیراً‌هم یکی از سیاستمداران نه چندان متعادل لبنانی از جمهوری اسلامی خواسته به جای دخالت در سوریه ، بحران مرغ در داخل ایران را حل کند ).
نکته ای که برخی مخالفان تحریم در تحلیل های اخیر خود از آن غفلت می کنند آنست که تقریباً تمام گرانی های اخیر ، قبل از اراده قدرت های بزرگ جهانی برای تشدید تحریم ها بوده است . حتی سوژه « مرغ »‌که هم اکنون به عنوان « نماد گرانی » در رسانه ها و محافل مورد توجه قرار دارد نمی تواند به صورت مستقیم و حتی غیر مستقیم از دور جدید تحریم ها ـ تحریم نفتی ـ تأثیر گرفته باشد . لذا الزام اکثریت مردم به تجدید نظر در« سبد عمومی خرید خود» که در دو سه سال اخیر بارها تکرار شده ، هیچ ارتباطی باتحریم هایی که در یک سال گذشته مورد بحث قدرت های جهانی قرار گرفته و تصمیم نهایی برای اعمال آن هم به کمتر از دوماه قبل باز می گرددندارد .
البته حتی اگر حکومتی با کفایت و کم فساد در ایران حاکم بود از ماههای آینده تأثیر تحریم ها بر زندگی روزمره مردم مشاهده می شد .اما بدون تردید هیچیک از بحران های اقتصادی ، کمبود ها و عدم تعادل ها در بازار تا چند هفته قبل ارتباطی با تحریم های جدید نداشته و هر نوع تلاش برای بزرگ نمایی نقش تحریم ها در مشکلات اقتصادی کنونی ، تنها موجب انحراف افکار عمومی از مسبب اصلی گرانی ها و کمبودها خواهدبود . همین امر می تواند تنظیم روابط فعلی بسیاری از مردم با حاکمیت فعلی یا تصمیم گیری آنها نسبت به آینده را تحت تأثیر قرار دهد . این نکته تقویت کننده دیدگاه کسانی است که تنها هدف برخی «‌مخالفان صد در صدی »‌تحریم را کمک به بقای نظام جمهوری اسلامی به هر قیمت می دانند . باز هم تکرار می کنم انگیزه قشر وسیعی از« مخالفان تحریم »ستودنی است . حتی بر این باورم که گروه دیگری از مخالفان تحریم در کنار نگرانی های خود برای معیشت مردم ، با این دغدغه نیزمواجهند که مبادا تحریم های اقتصادی موجب فاصله گیری بیشتر اقتصاد ایران از وضعیت استاندارد شود که نتیجه آن افزایش دخالت نیروهای نظامی ـ امنیتی در اقتصاد، گسترش رانت خواری و نهایتاً‌افزایش کوتاه مدت اقتدارِ سرکوبگران خواهد بود .اما حتی اگر « تحریم هراسی ها» با این هدف صورت بگیرد نمی توان انکار کرد که تبلیغات گسترده در خصوص تأثیر تحریم ها بر معیشت ایرانیان ، خواسته یا ناخواسته به نظام حاکم کمک می کند تا خود را از مسئولیت بی کفایتی ها و مفاسدی که منجر به تحمیل انواع مشکلات اقتصادی به مردم شده است تبرئه نماید .
به هرصورت اکنون به نظر می رسد بهترین راه برای رفع ابهام ها واتهام ها ، شفاف سازی مواضع کسانی است که در هفته های اخیر بر حجم تبلیغات خود درخصوص تحریم ها افزوده اند . یکی از نویسندگان ایرانی مقیم خارج از کشور ، اخیراً در مقاله ای « حمایت اپوزیسیون خارج نشین از تحریم ها»‌را غیر اخلاقی دانسته است زیرا به باور او «‌موافقان خارج نشین تحریم » بدون آنکه خود متحمل رنجی شوند از تحریمی حمایت می کنند که فشار آن زندگی ایرانیان مقیم داخل را مختل خواهد کرد . همین فرد در مناظره گونه ای که در آبانماه ۱۳۹۰ با حضور من و او در رادیو فردا برگزارشد چنین اظهار داشت:« صنعت نفت ایران به شدت نیازمند سرمایه گذاری خارجی و تکنولوژی مدرن است. این کارها یعنی سرمایه گذاری خارجی و فروش تکنولوژی مدرن باید منوط شود به رعایت حقوق بشر در ایران » . اکنون می توان این سؤال را مطرح کرد که اگر تحریم ها تنها از زاویه خسارت های مستقیم به مردم ارزیابی شود به نظر نویسنده مورد نظر ، کدام گونه از تحریم خسارت بیشتری به مردم ایران وارد می کند : «پیشنهاد او برای تحریم سرمایه گذاری در صنایع نفت و گاز»‌که نتیجه آن کاهش تدریجی تولید ، ازبین رفتن فرصت های شغلی و کاهش درازمدت مدت در آمدهای کشورـ حتی پس از تغییر ساختاری یا عملکردی در نظام ـ خواهد بود یا « تحریم مقطعی خرید نفت ایران »؟ انکار نمی کنم که تحریم خرید نفت ، می تواند بر زندگی روزمره ایرانیان به صورت کوتاه مدت اثر بگذارد ؛ اگرچه این اثر را در حدی نمی دانم که برخی مخالفان تحریم از آن سخن می گویند . زیرا به باور من ، بخش عمده در آمد نفتی ایران هم اکنون صرف بلند پروازی های بی حاصل و آزار دهنده در داخل و خارج از کشور می شود و سهم واقعی مردم ایران ازدرآمدهای نجومی نفت ، بسیار کمتر از چیزی است که در تبلیغات رسمی کشور وجود دارد . ضمن آنکه اختصاص بخش قابل توجهی از درآمد نفتی ایران به برخی هم پیمانان بدنام جمهوری اسلامی همچون بشار اسد ، نهایتاً می تواند هزینه های اقتصادی و سیاسی جبران ناپذیر به ایرانیان تحمیل نماید.
با عنایت به آنچه در سطور بالا آمد پیشنهادی به فعالان ایرانی مقیم خارج از کشور دارم که رسانه های آزاد در اختیار آنهاست و از منابع اطلاعاتی متنوعی بهره مند هستند . آنها می توانند فضای دوقطبی و غیرواقعی موجود پیرامون تحریم ها را بشکنند . در حال حاضر متأسفانه یک قطب تلاش می کند تنها گزینه های موجود را « تحریم و جنگ » یا « تن دادن به تداوم حاکمیت فعلی » معرفی کند . گفتار برخی افراد که در این طیف قرار می گیرند به گونه ای است که نتیجه تردید ناپذیر آن ، نسبت دادن همه مشکلات اقتصادی به تحریم ها و تبرئه سران جمهوری اسلامی از مسئولیت خود در قبال فشارهایی است که هم اکنون اغلب ایرانیان با آن مواجه هستند . قطب دوم به صورت صد درصدی از تحریم ها حمایت می کند بدون آنکه در خصوص تأثیرات مستقیم یا غیر مستقیم آن بر زندگی روزمره و اقتصاد کلان کشور، سخنی بگویند .
تحلیل گرانی که هم اکنون بیش از هر چیز پیرامون تحریم سخن می گویند به جای این تمرکز می توانند تحلیل دقیقی از شرایط اقتصادی ایران ارائه نمایند و به این طریق در انتخاب راه صحیح به جمعیت کثیری از ایرانیان کمک کنند. این تحلیل باید «دستپاچگی فعلی حاکمیت در برابر تحریم ها را با شعار های تحریک آمیز و اقدامات زیان بار ی مقایسه نماید که در طول سالهای گذشته صورت گرفته است ». زیرا نمی توان تأثیر آن شعارها و رفتارها بر گسترده تر شدن تحریم را نادیده گرفت .
موضوع ضروری دیگر در تحلیل جامع از وضعیت اقتصادی ایران ، ارزیابی واقعی از تأثیر تحریم ها بر اقتصاد عمومی و خانوار ومقایسه آن با پیامدهای اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و اخلاقی است که تداوم حاکمیت فعلی بر جامعه ایران تحمییل می کند . نهایتاً‌ در این تحلیل بایستی مسیر طی شده در اقتصاد ایران حد اقل در دو دهه گذشته مورد بررسی قرار گیرد . این تحلیل به بسیاری از مردم برای ارزیابی منصفانه تر نسبت به شرایط فعلی و نیز به انتخاب دقیق تر آنها در آینده کمک خواهد کرد . اگرچه معتقدم گروهی کثیری از ایرانیان ، با درک صحیح از فاکتورهای مؤثر بر زندگی خانواده ها از مدت ها قبل تصمیم خویش را گرفته اند که نشانه های سیاسی آن را می توان در نحوه حضور آنان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و سپس انتخابات مجلس نهم مشاهده نمود .در سر دیگر ماجرا ، قدرت های بزرگ جهان هم برای اعمال سیاست های خود منتظر استقبال یا مخالفت تحلیل گران ایرانی نخواهد ماند .آنها امروز بر تصمیم خود برای تحریم ، استوار ایستاده اند. روزی هم که با گرفتن امتیازات مورد نظر خویش ، تصمیم به مصالحه با حکومت جمهوری اسلامی بگیرند به توصیه «نویسنده ایرانی ضد تحریم » هم توجهی نخواهند کرد و با چشم پوشی از نقض گسترده حقوق بشر در ایران ، قرار دادهای بزرگ با صنعت نفت ایران منعقد خواهند نمود . اما نحله های گوناگون اپوزیسیون ایرانی ، با تحلیل دقیق و صادقانه از وضعیت اقتصادی ایران ، خواهند توانست اطمینان هموطنان خود و اعتماد صاحب نظران ، روشنفکران و رسانه های بی طرف خارجی را جلب نمایند . این اطمینان و اعتماد به کار روزی خواهدآمد که قدرت های خارجی بخواهند منافع ملت ایران را به قیمت امتیاز گیری از حاکمیت ضعیف جمهوری اسلامی قربانی کنند . در آن روز فریاد رسای اپوزیسیون حقیقت طلب و غیر سازشکار ایران ، می تواند موج مؤثری در سراسر جهان ایجاد نماید . این حرکت همچنین مردم را در یافتن پاسخ به این پرسش یاری خواهد کرد که « تحریم هراسی » ها برای ایمن سازی مردم از پیامدهای تحریم است یا به دنبال راهی برای «تبرئه »سران حاکمیت جمهوری اسلامی است؟

۱۳۹۱ مرداد ۲۸, شنبه

«جمهوری اسلامی» وسایه جنگ برسر« ایران »



مقدمه : می دانم که برخی اظهار نگرانی ها در مورد ‌« فروپاشی کشور » در صورت سرنگونی حاکمیت فعلی ، نوعی فریب کاری ازسوی کسانی است که تنها شانس بازگشت خود به حکومت را « تداوم جمهوری اسلامی هم زمان با تضعیف آن در داخل و خارج از کشور» می دانند . می دانم برخی ابراز نگرانی ها در مورد وقوع جنگ نیز کم و بیش ریشه در همین توهم و تصور دارد . به این گروه حق می دهم . من هم مانند آنان براین باورم که اگر انتخاباتی استاندارد زیر نظر نهادهای ناظر مستقل داخلی و بین المللی انجام شود برای همه « ما »‌کسانی که در سالهای گذشته ، مسئولیت هایی در نظام فعلی داشته ایم رقابت سختی در پیش خواهد بود زیرا این بار به جای رقابت با «اقتدارگرایان فاسد و رسوا » بایستی به رقابت با کسانی برخیزیم که اگر تا کنون «‌کارآمدی »‌خود را به مردم ثابت نکرده اند حداقل شریک جرم « بی کفایتی ها و فسادهای گسترده سالهای اخیر» با متهم به سکوت طولانی مدت در برابر آن رسوایی ها نیستند . پس حق با برخی کسانی است که تنها دغدغه ایشان « بازگشت به حکومت » است . آنها باید خطر جنگ را بسیار بزرگ تر از آنچه هست جلوه دهند تا اذهان ایرانیان از سایر واقعیت های کشور و در رأس آنها فساد وبی کفایتی حاکمان جمهوری اسلامی ، منحرف شود .اما بی انصافی است اگر بگویم « همه اعلام هراس ها از پدیده خانمانسوز جنگ ، با این نگاه منفعت طلبانه ابراز می شود . » یقینا فراوانند ایرانیانی که حتی تصور تحمیل جنگی دیگر به کشورمان ، آنها را بی تاب می سازد و هر لحظه به فکر چاره جویی برای به حداقل رساندن احتمال جنگ هستند .روی سخن دراین یادداشت با همین گروه از « ایرانیانِ دل نگران »‌ می باشد .

----------------------------------

حقیقت آنست که من تهدید کنندگان به جنگ علیه ایران و دررأس آنها اسرائیل را در وضعیتی نمی بینم که بتوانند آرزوی خود برای ضربه زدن به ایران را محقق سازند . در عین حال نگران هزینه هایی هستم که یک جنگ فراگیر یا حتی حمله ای کوچک ، می تواند به ملت و کشورم تحمیل نماید . اما ترجیح می دهم به جای تکرار کلیشه «‌جنگ ، خانمان بر انداز و نابود کننده کشور است »‌ قدری به ریشه های جنگ احتمالی بپردازم . بر خلاف بسیاری از تحلیل گران ، بر این گمانم آنچه به اسرائیل انگیزه اولیه برای جنگیدن با ایران را داده ، نه استقرار جمهوری اسلامی است ونه خطر دسترسی ایران به بمب اتم . آنها از طریق هم پیمانان روسی خود به اطلاعات واقعی مربوط به میزان پیشرفت اتمی در جمهوری اسلامی دسترسی دارند و بهتر از اکثر ایرانیان می دانند پیشرفت های اتمی ایران ، نا چه حد بومی است و تا چه حد « خرید تکنولوژی از برخی کشورها مانند کره شمالی » .البته نمی خواهم ارزش تلاش های علمی جوانان ایرانی در توسعه « ‌فن آوری هسته ای » در ایران را نادیده بگیرم اما یقین دارم علیرغم این پیشرفت ها، جمهوری اسلامی هنوز تا رسیدن به مرحله «‌تولید بمب اتم »‌فاصله بسیار دارد . این حقیقتی است که اربابان جدید جمهوری اسلامی یعنی چین و روسیه از آن با خبرند . روابط روسیه با اسرائیل هم به گونه ای است که کمترین تردید در خصوص انتقال اطلاعات هسته ای ایران توسط روسیه به اسرائیل باقی نمی گذارد. اما این اطلاع ، چیزی از انگیزه اسرائیلی ها برای تضعیف ایران نمی کاهد زیرا به نظر می رسد اسرائیل بیش از آنکه با جمهوری اسلامی ، دشمنی داشته باشد با ایران رقابت دارد . البته رقابت با ایران تنها به صهیونسیت ها ی اسرائیلی محدود نمی شود و در کشورهای کوچک و بزرگ عربی و برخی دیگر از همسایگان ایران نیز قابل مشاهده است . اصول این رقابت ، به همسایگان و سایر «‌رقبا » دیکته می کند که بخشی از توان خود را مصروف تضعیف یا تصرف موقعیت هایی نمایند که مزیت های نسبی در اختیاررایران گذاشته است . در چنین شرایطی ، « رفتار سران جمهوری اسلامی » هدیه ای بزرگ برای این رقبای جدی « ایران » است . واضح تر بگویم . مزیت های مختلف ایران ، همواره رشک بر انگیز بوده است اما تا سالهای نه چندان دور گذشته ، تعداد کشورهایی که بتوانند در قد و قامت ایران ظاهر و با این قدرت منطقه ای رقابت کنند زیاد نبوده است . اشتباه نشود . مقصود نگارنده ، طرح این ادعا نیست که در سالهای پیش از انقلاب ، ایران به تنهایی وبدون اتکا به برخی قدرت های جهانی ، « قدرت مستقل منطقه ای » بود . اما با اطمینان می توان گفت در آن سالها ، بسیاری از کشورهایی که هم اکنون رقابت خویش با ایران را در قالب های گوناگون به ویژه «خصومت ورزی با رژیم فاسد وبی کفایت جمهوری اسلامی» به نمایش می گذارند در موقعیتی نبودند که با «‌ایران » دشمنی اشکار داشته باشند . بالاتراز آن ، برای آن کشورها حتی امکان رقابت قابل توجه با ایران در عرصه های سیاسی و اقتصادی ، فراهم نبود .

باوقوع انقلاب اسلامی در ایران ، انگیزه های داخلی در برخی کشورها در کنار تحریکات فرامنطقه ای ، فرصتی برای تعدادی از کشور ها فراهم نمود تا به آنچه قبل از آن تنها در قالب رقابت ، قابل تصور بود رنگ و بوی خصمانه ببخشند . در همان سال های نخستین پس از انقلاب ،شعارهای نابخردانه و برخی تحرکات غیر ضروری توسط سران جمهوری اسلامی ، از یک سو رقبای نه چندان مهربان ایران را در « خصومت ورزی » مصمم تر نمود واز سوی دیگر حمایت فرامنطقه ای برای آنها فراهم کرد . حتی برخی از کشورها به فکر حمایت از کودتا در ایران افتادند که اگر چه در مراحل اولیه شکست خورد اما حتی به فرض موفقیت کودتاگران در پیشبرد مراحلی از تصمیم خود ، آنها را در برابر توده های عظیم مردم قرار می داد زیرا در آن زمان قاطبه ملت از نظام جمهوری اسلامی حمایت می کردند .پس از آن نیز ، جنگی ظالمانه بر ایران تحمیل شد که از حمایت رسمی یا غیر رسمی تعدادی از کشورهای منطقه و برخی قدرت های جهانی بر خوردار بود . اگر چه ارتش صدام به بهانه «‌شعارهای انقلابی یا تحریکات مرزی جمهوری اسلامی » حمله به ایران راآغاز کرد اما بسیاری از کشورها ی منطقه که می توانستند به خاموش شدن آتش جنگ کمک کنند به یاری صدام شتافتند . برخی از آن کشورها ، فرصت مناسبی یافته بودند تا به بهانه «‌انتقام گیری از ماجراجویی های جمهوری اسلامی »‌ ، به تضعیف « ایران» بپردازند و رقابت خود با این قدرت منطقه ای را تسهیل نمایند . سران گروهی دیگر از کشورها به خصوص تعدادی از حکام عرب هم که به دلایل تاریخی ، نسبت به ایران کینه داشتند حمله صدام به ایران رابهترین موقعیت دانستند تا ضربه ای به این «دشمن »وارد نمایند .

البته در ماجرای جنگ ، اگرچه ملت و کشور ایران ، خسارت بسیار دید اما نهایتاً میهن دوستی قاطبه ایرانیان وتبحر آیت اله خمینی در تحریک احساسات مذهبی اکثریت مسلمان ، نتیجه دلخواه را برای حمله کننده به ایران و حامیان او به ارمغان نیاورد . در عین حال ، قابل انکار نیست که بخشی از هدف « رقبا »‌و « دشمنانِ » ایران محقق شد زیرا در طول جنگ ، از یکسو صدها میلیارد دلار خسارت به ایران وارد شد و ازسوی دیگر ، فرصت مناسب در اختیار کشور ها ی منطقه قرار گرفت تا بسیاری از موقعیت هایی را که قبلاً در اختیار ایران بود به تصرف درآورند . در همان دوره ، سران خردمند تعدادی از همان کشورها با جذب سرمایه های کلان ـ حتی سرمایه ایرانیان که امکان بهره گیری از آن در داخل کشور فراهم نبود ـ به توسعه میهن خویش همت گماشتند .

امروز با نگاهی به کشورهای کوچک و بزرگ منطقه می توان آثار موقعیت سوزی های خواسته یا ناخواسته که در زمان حاکمیت «جمهوری اسلامی» به «‌ایران » تحمیل شده است را مشاهده نمود . اکنون بسیاری از آن کشورها در رتبه های اقتصادی بالاتری از ایران قرار گرفته و میزان رفاهی که شهروندان آنها از آن برخوردارند به هیچ روی با وضعیت اغلب ایرانیان قابل مقایسه نیست .

اما انگیزه هایی که برای رقابت با ایران وجودداشته و جاده صاف کنی های گاه و بیگاه جمهوری اسلامی برای تبدیل این «رقابت » به «دشمنی »، تعامل کشورهای منطقه با ایران ، همواره به صورت یکسان نبوده و متناسب با رفتار « جمهوری اسلامی » تغییرات گسترده ای داشته است . در سی سال گذشته هرگاه ایران از ثبات در داخل برخوردار بوده و چهره مناسبی در روابط بین المللی از خود به نمایش گذاشته است اغلب همسایگان و قدرت های منطقه ای ، تلاش کرده اند به ایران نزدیک شوند و الگویی از «‌همکاری ـ رقابت »‌در روابط دوجانبه تعریف نمایند که متضمن منافع طرفین باشد . .روابط عربستان سعودی با ایران در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی و تلاش ترکیه برای نزدیک شدن به ایران از دوره تورگوت اوزال ، نشانه هایی از این اراده بود . در همان دوره ها سایر کشورهای عرب همچون امارات هم سعی می کردند اخالافات با ایران را علنی نکنند و زمینه های همکاری با ایران را افزایش دهند.البته هیچیک از این نزدیکی ها به معنی حذف احساس و انگیزه « رقابت » با ایران نبود اما وضعیت داخلی و خارجی ایران ، رقبای منطقه ای و حتی دشمنان بالقوه را قانع کرده بود که آنچه همکاری با ایران نصیب آنها می کند بسیار ارزشمند تر از دستاوردهایی است که ممکن است از مسیر دشمنی با ایران به آن برسند . در این میان ، اسرائیل همواره یک استثنا بوده است زیرا از یکسو ، شعار گرایی سران جمهوری اسلامی اجازه همکاری با اسرائیل را به آنها نمی داده و از سوی دیگر ، وجود ایران قدرتمند و با ثبات ، مخالف «منافع دراز مدت » و «آرمانهای همراه با توهم» است که گروههایی در اسرائیل به دنبال تحقق آنها هستند . اما در بخش قابل توجهی از سی و چهار سال گذشته ، اسرائیل هم یارای « خصومت ورزی »‌ با ایران ـ و حتی جمهوری اسلامی ـ را نداشت . به عبارت بهتر ، جمهوری اسلامی ، هنوز « ایران »‌را در موقعیتی قرار نداده بود که دولتی کوچک و آسیب پذیر مانند اسرائیل به آسانی بتواند آن را تهدید کند . حتی در ماههای نخستین از دوره ای که محمود احمدی نژاد در هر سخنرانی شهری ، روستایی، تلویزیونی و…. بر « لزوم حذف اسرائیل از نقشه جهان » تأکید می کرد اسرائیلی ها جرئت نمی کردند از حمله به ایران سخن بگویند . اما اکنون که سران جمهوری اسلامی در اوج «‌عدم مشروعیت » در داخل و « بدنامی و انزوا » در خارج هستند اسرائیلی ها ، توان هسته ای جمهوری اسلامی را بهانه کرده و گاه و بیگاه ، گستاخانه از حمله به ایران سخن می گویند . ممکن است کسانی بگویند اوج گیری این تهدید ها مرتبط با دریافت گزارش هایی از نزدیک شدن ایران به ساخت بمب اتم است . اما هنوز زمان زیادی از سفر ولادیمیر پوتین به اسرائیل و پافشاری او براین موضوع نمی گذرد که « ایران بمب نمی سازد چون ما نمی خواهیم » ( به نقل از سایت وابسته به محسن رضایی ) .پس می توان پذیرفت انگیزه اصلی تهدید های اسرائیل علیه ایران ، همان رقابتی است که از قبل با ایران وجودداشته و البته با استقرار جمهوری اسلامی ، به خصومت گرائیده است .

به باور من ، زیاده خواهی وایده توسعه منطقه نفوذ صهیونیست ها ،در این خصومت ورزی بی تأثیر نبوده است اما آنها بدون همکاری زبانی و رفتاری سران جمهوری اسلامی ، هیچگاه قادر نبودند افزون خواهی و تهدید های خویش را تا این حد علنی و گاه گستاخانه بیان کنند. از سوی دیگر بدنامی نظام جمهوری اسلامی و بهانه سازی سران آن نیز شرایطی فراهم نموده که ابرازدشمنی و حتی تهدید ایران ، هزینه زیاد بین الملی برای تهدید کنندگان ندارد . کافی است نحوه مواجهه ملت ها ، نخبگان و نهاد های مستقل جهان با موضوع « حمله احتمالی به ایران»‌با رفتار دهسال پیش آنان در برابر حمله احتمالی به عراق ، مقایسه شود . در آن زمان موجی از ابراز مخالفت ، سراسر جهان را فرا گرفت . به طوری که هم پایتخت کشورهای عربی ، به محلی برای تظاهرات ضد جنگ تبدیل شده بود و هم شهرهای بسیاری در اروپا و آمریکا شاهد تجمعات بزرگ مردمی در اعلام مخالفت با جنگ بود . اما امروز چه ؟ البته ، شاید هنوز بسیاری از افراد در کشورهای گوناگون ، احتمال حمله اسرائیل به ایران را جدی نگرفته اند . زیرا به باور ایشان ، دولت صهیونیست در قد و قواره ای نیست که بتواند پیامدهای حمله به ایران را تحمل کند اما به نظر می رسد واکنش های جهانی به تهدیدات اسرائیل بسیار کمتر از حدی است که انتظار می رفت . این تفاوت رفتار جهانی با دو تهدید را بایستی در وضعیتی جستجو کرد که نظام جمهوری اسلامی برای ایران فراهم نموده است . متأسفانه بدنامی و انزوای نظام حاکم برایران نیز به گونه ای بوده که کمتر کسی در جهان حاضر است در برابر تهدید هایی که علیه این حکومت وجود دارد موضع گیری نماید ؛ حتی اگر این تهدید ها نهایتاً موجب نگرانی عده زیادی از ایرانیان شود . رابطه نه چندان مطلوب حاکمیت جمهوری اسلامی با رسانه های پُر مخاطب جهانی نیزباعث شده تا در این معرکه ، بخشی از آن رسانه ها سکوت در پیش بگیرند و گروهی نیز مشغول زمینه سازی برای « محق دانستن اسرائیل در حمله احتمالی به ایران »‌هستند .

به باور نگارنده ،کسانی که نگران « حمله احتمالی »‌به ایران هستند واین نگرانی آنها برای امنیت و آسایش ایرانیان است بایستی حساب خود را ازحامیان آشکار و پنهان جمهوری اسلامی ، جدا کنند . آنها باید با بلند تر کردن فریاد خود در مخالفت با جنگ ، هر بار که علیه جنگ فریاد می کشند این سخن را نیز با صراحت بیان کنند که «‌دغدغه ای برای حفظ حاکمیت فعلی ندارند و تنها دل مشغولی آنها ، ناشی از نگرانی برای امروز و فردای ایران است ». آنها باید از تجربه تلخی سخن بگویند که هشت سال جنگ ایران و عراق بر ملت و کشور ایران تحمیل کرد و هنوز حتی اندیشیدن به آن ، تن ها را می لرزاند . مخالفان واقعی جنگ ، بایستی با کنار گذاشتن « نگاه یک طرفه و شعاری به موضوع » صادقانه به هموطنان خود بگویند « زیاده خواهان و رقبای بی منطق ،همواره به ایران ما رشک می ورزیدند و می ورزند اما آنچه رشک ورزی آنها را اکنون به مرحله تهدید رسانده وتهدید ایران را برای آنها کم هزینه ساخته ، شرایطی است که حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران و ایرانیان تحمیل کرده است .امروز متأسفانه نه تنها در میان ملت های دیگر ، تحرک جدی در ابراز مخالفت با حمله به ایران مشاهده نمی شود بلکه اغلب ایرانیان مقیم خارج از کشور نیز علیرغم دسترسی به رسانه های آزاد ، در این زمینه سکوت پیشه ساخته اند . به طوری که در اغلب موارد دعوت برخی فعالان سیاسی مقیم اروپا و امریکا برای محکوم کردن تهدیدها علیه ایران . پاسخ شایسته نمی یابد که به نظر می رسد یکی از دلایل آن ،عدم شفافیت در « انگیزه دعوت کنندگان » است . واضح تر بگویم . اصرار عده ای از تحلیل گران ایرانی برای ایجاد پیوند ناگسستنی میان « فروپاشی و تجزیه کشور»‌با « فروریختن حاکمیت جمهوری اسلامی » این توهم را در میان بسیاری از ایرانیان ایجاد نموده که «انگیزه برخی افراد ، نه رفع خطر از ایران بلکه تلاش برای حفظ نظام حاکمیتی است که در فساد ، بی کفایتی و ایران ستیزی آن تردیدی وجود ندارد .»

بر این باورم هنوز تهدید کننده اصلی ایران یعنی اسرائیل در شرایطی نیست که بتواند بلوف های خود را به مرحله اجرا برساند و«پُرگویی های صهیونیست ها» بیشتر با هدف امتیاز گیری از دو متحد اصلی خود ـ روسیه و امریکا ـ صورت می گیرد . اما از سوی دیگر این احتمال وجوددارد که سران جمهوری اسلامی دچار محاسبه اشتباه شوند و با توهم « همراه ساختن ایرانیان با خود »‌آغاز کننده درگیری با اسرائیل یا هموار کننده راه حمله به ایران از طریق همراه ساختن برخی قدرت های جهانی با اسرائیل شوند . اظهارات هماهنگ سید علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد در خصوص اسرائیل علیرغم اختلافات عمیق این دو سایر عرصه ها می تواند چنین نتیجه ای در بر داشته باشد .

سران جمهوری اسلامی بارها ثابت کرده اند در خصوص امنیت وآسایش هموطنان خویش ، هیچ دغدغه ای ندارند . برای آنها مهم نیست که در جنگ احتمالی ، صدها هزار ایرانی کشته شوند و هزاران میلیارد خسارت بر کشورمان وارد شود . پس بر مخالفان واقعی جنگ فرض است با صدای بلند فریاد بزنند «‌جمهوری اسلامی در حال حاضر فعال ترین و دست به نقد ترین دشمن ایران است اما این واقعیت ، جوازی برای رقبای تاریخی ایران از جمله اسرائیل نیست که رقابت خود با ایران را با کینه خویش از جمهوری اسلامی تلفیق کنند و قدم در راهی بگذارند که نتیجه آن ، ایراد خسارت به مردم ایران است ». مخالفان جنگ همچنین باید با مردم ایران ، صادقانه سخن بگویند تاکسانی که هنوز به نظام جمهوری اسلامی خوش بین هستند بدانند آنچه بیش از هر چیز دیگر ، سایه جنگ را بر سر ایران نگه می دارد تداوم حاکمیت جمهوری اسلامی است . برای سران حاکمیت رسیدن به هدف های خود در سایر نقاط جهان بر انجام وظایف آنان نسبت به ایرانیان ترجیح دارد و آنان حاضرند منافع ملت ایران را قربانی کنند تا به اهداف زیاده خواهانه و ماجراجویانه خویش در خارج از مرزها برسند . برای سید علی خامنه ای و سینه چاکان او اهمیت ندارد که بی کفاتی ها ، فساد ها ، ماجراجویی ها و پُرگویی های آنهاو نیز رقابت های داخلی ایشان بر سر افزایش ماجراجویی های خارجی ، چه بر سر ایران وایرانی خواهد آورد . کمتر ایرانی است که نداند در سی سال گذشته به دلیل عدم سر مایه گذاری مناسب در جاده ها و نیز عدم تجهیز ناوگان دریایی، هوایی و ریلی کشور بیش از نیم میلیون نفر در سوانح مختلف کشته شده اند در حالی که در همین مدت ، میلیاردها دلار از سرمایه های ایران ، صرف خانه سازی ، احداث مسجد ومدرسه و بازسازی پل ها و جاده ها در لبنان وسایر کشورهایی شده که امکان ارضای شهوات سیاسی سران جمهوری اسلامی در آنها وجود داشته است . برای سران جمهوری اسلامی ، راه افتادن جنگی دیگر اهمیت ندارد همانطور که هنوز نه تنها از تداوم جنگ با عراق پس از اخراج متجاوز از کشور ، ابراز پشیمانی نمی کنند بلکه گروهی از آنها به دنبال اثبات این فرضیه هستند که میر حسین موسوی با عدم تأمین « بودجه ادامه جنگ در سال ۶۷» به آرمانهای انقلاب و ایران ، خیانت کرده است ! در یک کلام باید برای جهانیان آشکار ساخت که اگر کسی بخواهد به بهانه انتقام گیری از سران ضد ایرانی جمهوری اسلامی، خسارتی به ایران وارد کند باید خود را آماده پاسخگویی به ملت ایران در آینده ای نه چندان دور کند که ایران تحت حاکمیت ملی خواهد بود. از سوی دیگر بایستی برای همه ایرانیان نیز اشکارساخت که «حاکمیت جمهوری اسلامی »بزرگترین تهدید سیاسی ، امنیتی ، اقتصادی و فرهنگی علیه ایران است.