حسین مظفر که وزیر آموزش و پرورش در کابینه اول محمد خاتمی بود اخیراٌ گفتگویی مفصل با یکی از خبرگزاری های امنیتی انجام داده وادعاهایی در خصوص دولت خاتمی مطرح کرده است . این گفتگو ، واکنش محمد علی ابطحی و عطاءاله مهاجرانی را به دنبال داشته است. در اینکه مظفر، به" دستور" این گفتگو را انجام داده تردیدی وجود ندارد. پس هر کس حق دارد از پاسخ مهاجرانی ،متعجب شود.مهاجرانی با هوش تر از آنست که نداند علت این خوش رقصی مظفر چیست . همچنین او حافظه ای قوی دارد و حتماً به یاد می آورد که مظفر در سالهای گذشته چند بار دیگر نیز دروغ های بزرگ گفته و اتهاماتی متوجه منتقدان رهبر نموده است. البته ظاهرا ً مهاجرانی بر تصمیم خود برای تکریم رهبر ، مصمم است حتی اگر با نمکین خواندن لبخند خامنه ای ، بر زخم میلیونها ایرانی ، نمک بپاشد.لذا یادآوری داستان هایی که مهاجرانی هم از آنها مطلع است در نگاه او نسبت به رهبر و نقش مستقیم او در لجن پراکنی ها تغییری ایجاد نخواهد کرد. اما یقین دارم بسیاری از مخاطبان این یادداشت ، مایلند برخی چیزهایی را بشنوند که اصلاح طلبان حکومتی برای مخفی ماندن آنها با اقتدار گرایان ، همکاری می کنند.
در مصاحبه اخیر حسین مظفر، نشانه بزرگی از دروغ گویی او و دستوری بودن مصاحبه ، وجود دارد. او با آب و تاب فراوان، قصه برکناری خود از مدیر کلی آموزش و پرورش تهران توسط محمد علی نجفی را بازگو نموده است در حالی که پر سرو صدا ترین و عجیب ترین برکناری مظفر ، نه در دهه هفتاد بلکه در دهه شصت اتفاق افتاد. در آن زمان ، وزارت آموزش و پرورش به عهده علی اکبر پرورش از سران پرنفوذ جناح راست بود که ارتباط بسیار نزدیک با سید علی خامنه ای داشت. حسین مظفر که به عنوان مدیر کل تهران ، با پرورش همکاری می کرد به جبهه رفت و از ناحیه پا ، به شدت مجروح شد. او برروی تخت بیمارستان بود که توسط پرورش ، برکنار شد. اینکه مظفر این برکناری را مخفی نگه می دارد و برکناری خود توسط نجفی را بزرگ نمایی می کند نشانه خوبی است که " زبان به مزد بودن " او را آشکار می سازد. اما همانگونه که در بالا آمد مصاحبه اخیر مظفر ، اولین خوش رقصی او برای خامنه ای نیست. نخستین بار ، لجن پراکنی های او ، نصیب مهدی کروبی شد. داستان آشنایی مظفر با کروبی به خرداد سال 1362 باز می گردد. مدیرکل معزول آموزش و پرورش تهران - مظفر - که تازه از بستر مجروحیت در جبهه برخاسته بود به دیدار شیخ آمد. آشنایی من با مظفر هم به همان زمان بر می گردد. شیخ ، به مظفر پیشنهاد داد مسئولیت مرکز درمانی مجروحان جنگی که توسط بنیاد شهید در شهر بن - آلمان - تأسیس شده بود را به عهده بگیرد.این پیشنهاد برای مظفر ، بسیار جذاب بود زیرا هم در آمد خوبی داشت هم او می توانست به آسانی روند درمانی خود را پیگیری نماید. پس از حدود دو سال اقامت در آلمان ، مظفر به تهران آمد و معاونت شیخ به اوسپرده شد. این ارتباط تا سال 1367 ادامه داشت تا آنکه به خاطر عدم اجابت درخواست مظفر برای دریافت یک قطعه زمین برای احداث خانه ویلایی ، این رابطه به هم خورد. اندکی بعد ، آیت اله خمینی فوت کرد و خامنه ای بر جای او تکیه زد. مظفر که از اختلاف نظر چند ساله خامنه ای با کروبی آگاه بود به سرعت به رهبر جدید نزدیک شد و مآموریت لجن پراکنی علیه شیخ را به عهده گرفت. هنوز زمان زیادی از انتخاب خامنه ای به رهبری نگذشته بود که حسین مظفر را در دفتر امیر عابدینی مدیر عامل وقت سازمان اتکا - از مسئولان فعلی باشگاه پرسپولیس - دیدم. مظفر در حضور تعدادی از افرادکه همگی آنها از علاقمندان شیخ بودند اتهامات سنگین اخلاقی و مالی ، متوجه کروبی نمود. من از همانجا مستقیما به دفتر شیخ در مجلس رفتم و داستان را برای او تعریف کردم . شیخ از من خواست به مظفر بگویم که همه چیز را به او منتقل کرده ام . او برای من توضیح دادکه مظفر ، فردی چند چهره است و خوب است که بداند سخنانش به گوش شیخ رسیده است.
یک سال بعد از این ماجرا ، مظفر که گویی مأموریت محوله از بیت رهبر علیه کروبی را به خوبی انجام داده بود مآموریتی جدید یافت تا این بار با یک تیر ، دونشان بزند. در سال 1369 نخستین زمزمه ها درمورد اعمال نظارت استصوابی با همکاری شورای نگهبان و دولت هاشمی رفسنجانی به گوش می رسید . نماینگان مجلس سوم که کروبی بر آن ریاست می کرد تصمیم گرفتند با تصویب طرحی پیش گیرانه ، جلوی این کار را بگیرند. پس از علنی شدن طرح نمایندگان مجلس سوم، مرحوم فاضل لنکرانی که در آن زمان رئیس شورای مدیریت حوزه علمیه قم بود نامه ای شدید اللحن خطاب به کروبی نوشت که با پاسخی دندان شکن مواجه شد.مانند همه نامه های مهمی که کروبی در بیست و چند سال گذشته نوشته، او نکات اصلی را تعیین و تنظیم نامه به یکی از نزدیکان شیخ - آن بارسید حمید روحانی- سپرده شد.( روحانی که در آن زمان به دلیل نارضایتی از عملکرد خامنه ای به کروبی نزدیک شده بود همان کسی است که به دلیل برخی نقطه ضعف ها ، هم اکنون مجیز گوی خامنه ای شده و با ادبیاتی خامنه ای پسند، در سیمای جمهوری اسلامی لجن پراکنی می کند.) پس از انتشار پاسخ محکم کروبی به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به صورت همزمان شایعه پراکنی علیه کروبی و حمید روحانی آغاز شد که در این مآموریت هم مظفر ، جایگاه ویژه داشت. اوکه به دلیل تصدی مدیر کلی آموزش و پرورش تهران در محافل گوناگون جضور داشت در جلسات مختلف ادعا می کرد که حمید روحانی ، لواط کار است و .....او کرسی مدیر کلی را در خدمت تسویه حسابهایی گرفته بود که دستور آن از بیت رهبری می رسید. افزایش تنش های سیاسی ناشی از " زبان به مزدی مظفر" بر کناری او توسط محمد علی نجفی وزیر وقت آموزش و پرورش را به دنبال داشت. پس از برکناری او ، تعدادی از نمایندکان تندرو مجلس سوم با پرچمداری حسین مظفری نژاد استیضاح محمد علی نجفی را کلید زدند. اگر چه با پا درمیانی کروبی ، محمد علی نجفی در مقام خود باقی ماند اما نطق سید محمود دعایی در جلسه استیضاح ، پرده از نقش مظفر در لجن پراکنی علیه کروبی و اتهام افکنی علیه حمید روحانی ، برداشت. در آن جلسه ، حسین مظفری نژاد گفت : " آقای نجفی ، افاضل را برکنار و به جای آنهد اراذل را نشانده است ". سید محمود دعایی هم که ظاقت از کف داده بود پشت تریبون مجلس رفت و گفت : " این افاضلی که شما می گویید - حسین مظفر- همان کسی است که به یکی از یاران انقلاب تهمت اخلاقی بسیار زشتی زده است .." شدت عصبانیت دعایی در حدی بود که هر آن احتمال داشت عین سخنان مظفر در مورد حمید روحانی را از تریبون مجلس ، تکرار کند. به همین جهت ، کروبی برای اولین و آخرین بار درمجلس سوم ، دستور توقف پخش مذاکرات مجلس از رادیو را صادر کرد.
شش سال پس ار این ماجرا ها ، سید محمد خاتمی ، به ریاست جمهوری برگزیده شد و مظفر را برای تصدی وزارت آموزش و پرورش ، کاندیدا نمود. من به موسوی لاری که در آن زمان در حلقه اول یاران خاتمی بود تلفن زدم و لجن پراکنی های مظفردر سالهای 68 تا 75 را یاد آوری نمودم . اما فهمیدم دوستان حزبی که برای چینش کابینه خاتمی تصمیم گرفته اند قوی تر از آن هستند که موسوی لاری ، حریف آنها شود. ظاهرا ً ، هفده سال وقت لازم بود تا صابون مظفر به جامه آنان هم بخورد و فریاد محمد علی ابطحی را به آسمان ببرد. البته به این دوستان بشارت می دهم سخنان مظفر حتی اگر سراسر دروغ هم باشد بر اعتبار اصلاح طلبان می افزایدچون شائبه مخالفت برخی اصلاح طلبان حکومتی با خامنه ای را دامن می زند. اذا آنان باید از مظفر ، سپاسگزار باشند. اما اگر گله ای هم دارند این گله را باید به خود برگردانند که درسال 1376 بدون توجه به نقش حیاتی کروبی در خانه نشین کردن مخالفان گردن کلفت خاتمی - ازجمله مهدوی کنی - درحق شیخ ، نمک نشناسی کردند و کسی را به کابینه دعوت نمودند که بی اخلاقی و زبان به مزدبودن او قبلاً ثابت شده بود. آن طرفی ها خیلی خوشحال نباشند. به محض آنکه جهت باد تغییر کند لجن پراکنی های مظفر ، بار دیگر دامنگیر یاران امروزین او خواهد شد. البته نمی دانم در آن روز ، سهم خامنه ای و برخی یاران او از تهمت های مظفر ، در همان حدی خواهد بود که در سال 1369 نصیب حمید روحانی شد یا آنها باید ورژن جدیدتری از تهمت های مظفر را به انتظار بنشینند.