مرحوم آیت اله منتظری در هنگام بررسی اصل یکصد و ده قانون اساسی، اصرار فراوانی داشت که اغلب اختیارات در شخص ولی فقیه متمرکز شود . مباحث مربوط به این اصل ، در جلسه چهل ویکم مجلس تدوین قانون اساسی و دربعد از ظهر روز چهارشنبه هجدهم مهرماه ۱۳۵۸ اغاز گردید. در آن جلسه آقای ناصر مکارم شیرازی پیشنهاد نمود فرماندهی کل نیروهای مسلح به رئیس جمهور منتخب مردم سپرده شود. آیت اله منتظری ضمن مخالفت با این پیشنهاد اظهار داشت : « متأسفانه در شرایط رئیس جمهور، شرط فقاهت را نگذاشته اید و حتی نگفته اید که لااقل یک نفر فقیه او را تأیید کند. آنوقت ما بیاییم قدرت قوای سه گانه مملکت را بدهیم به دست یک "آدم الدنگ" که از قدرتش سوء استفاده کند . خری را ببریم بالای بام که دیگر نتوانیم آن را پایین بیاوریم ».
روحش شاد که سخن درستی گفت اگر چه ظاهراً آن مرحوم در تشخیص مصداق "الدنگ" و "خر بالای بام " دچار اشتباه لفظی شد. به گمان من ، او سی سال و سه ماه بعد از گفتن این سخن ، در شرایطی به سوی دیار باقی رفت که می دانست "آنکه دیگر نمی توان او را از بالای بام پایین آورد « فقیه حاکم و مادام العمر » است که ثمره خودخواهی ها و بی کفایتی های او ، اکثریت ایرانیان را رنج می دهد". همچنین بر این باورم که اگر او سه سال بیشتر در میان ما بود امروز می گفت « فرقی نمی کند کدام آدم الدنگی رئیس جمهور شود . هر کس که باشد چاره ای ندارد جز آنکه جاده صاف کن رهبر باشد و زیاده خواهی های او را بر آورده نماید ». فعلاً در مورد قوه قضائیه جمهوری اسلامی که ننگ قضاوت در تاریخ و جغرافیاست سخن نمی گویم . به مجلس بی اراده هم کاری ندارم که موجب سرشکستگی برای عنوان پارلمان در سراسر جهان است. اگر فقط به قوه اجرائیه نگاه کنیم آنوقت مشخص خواهد شد آنکه مرحوم منتظری ، نام « آدم الدنگ » بر او نهاده بود فاقد هر گونه اختیاری است و نه می تواند دیکتاتوری مستقل به راه بیندازد نه قادر است مشکلی از مشکلات روز افزون مردم را حل نماید .
در همین دو سال ، رهبر زیاده خواه جمهوری اسلامی ، اختیار رئیس دولت برای عزل وزیران را محدود کرد، هنگامی که رئیس دولت می خواست برای تسلط نسبی بر فعالیت های دیپلماتیک، نمایندگان ویژه منصوب نماید رهبر جلوی او را گرفت، با چراغ سبز رهبر ، جلوی بازدید رئیس دولت از زندان اوین گرفته شد ، دسترسی رئیس دولت به رسانه های حکومتی به ویژه صدا و سیما به پایین ترین سطح رسید و در موارد دیگر هم نشانه هایی از تلاش رهبر برای محدود سازی هر چه بیشتر رئیس جمهور مشاهده گردید. این محدود سازی ها دامن گیر کسی شده که کمتر از چهار سال پیش ، به نزدیکی دیدگاهها ی او با رهبر ، مباهات می شد. پس چنانچه « آنکه بالای بام می رود » از اول محبوب و مطلوب رهبر نباشد تکلیفش مشخص خواهد بود.
اما آنچه که از حوزه سیاسی و دخالت های رهبر مهم تر است عنان اقتصاد کشور است که امروز بیش از هر زمانی در دستان رهبر قرار دارد . سپاه پاسداران در سالهای نه چندان دور برای ساماندهی فعالیت اقتصادی مخرب خود ، اسکله های غیر قانونی به راه انداخته بود که به جای رئیس وقت دولت ـ خاتمی - ، رئیس مجلس ـ کروبی ـ آن را افشا نمود . اما امروز با تسلط رسمی که برادران قاچاقچی سپاه بر اسکله ها، بندرگاهها و فرودگاهها دارند دیگر نیازی به هشتاد اسکله نیست به طوری که احتمالاً از این به بعد ، دولتی ها ناچارند دور از چشم سپاه و عواملش ، بندر گاهها و فرودگاههایی برای انجام فعالیت های عادی خود ، در نظر بگیرند. برخی نهادهای زیر نظر رهبر همچون ستاد اجرایی فرمان امام و بنیاد مستضعفان نیز در سالهای اخیر آنچنان " فربه" شده اند که به راحتی می توانند با دخل و تصرف در شئون مختلف اقتصادی ، دولت مستقر در ایران را با بحران وحتی سقوط مواجه نمایند. از همه اینها مهم تر آنکه اصلی ترین منبع اقتصادی کشور یعنی صنعت نفت ، هم اکنون در تسلط سپاه قرار دارد و رئیس جمهور بعدی هر کس که باشد بایستی برای تأمین نیاز های خود ، کاسه گدایی به دست بگیرد و به پابوس برادران قاچاقچی سپاه برود.
یکی از عوامل قدرت رئیس جمهور، دسترسی او به رسانه هاست. سرنوشت این روزهای احمدی نژاد نشان می دهد رئیس بعدی دولت ، اگر کمی با رهبر و گردانندگان او زاویه داشته باشد به رسانه های پر مخاطب داخلی دسترسی نخواهد داشت . این وضعیت تا حدودی در دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی تجربه شد و قطعاً با تغییرات گسترده ای که در رفتار رهبر ایجاد شده، به فرض باز گشت اصلاح طلبان به قدرت ، سانسور رئیس جمهور در رسانه میلی ( موسوم به ملی ) با گستردگی بیشتر انجام خواهد شد.
همه اینها را گفتم و با عاریت گرفتن از سخن مرحوم منتظری می گویم : « با انتخاب رئیس جمهور بعدی ، همان خری که هم اکنون بالای بام است اختیار اقتصاد ، سیاست و فرهنگ کشور را در دست خواهد داشت.» البته تمام تلاش رهبر بر این امر متمرکز شده تا نشان دهد "نابسامانی های کشور به خاطر حضور « یک ادم الدنگ» در جایگاه ریاست جمهوری است و اگر انتخاباتی پرشور در ایران بر گزار شود همه چیز متحول خواهد شد." حال که اینچنین است به جای بازی در زمینی که برای پیشبرد اهداف متقلبانه رهبر طراحی شده، به فکر افشای هر چه بیشتر نقش او در فلاکت و نکبت زدگی امروز کشورمان باشیم.
سخن پایانی من با آقای کرباسچی است که در یک ماه اخیر ، سکوت سه سال و نیمه را شکسته وبر شرکت بی چون و چرا در انتخابات ، تأکید می کند. او چندی قبل گفته بود« چون شرکت در انتخابات ، توصیه امام است ما باید بدون شرط گذاری در انتخابات فعال باشیم» . خواستم به ایشان یادآوری کنم آن امام که اینگونه شیفته او هستید در طول ده سال رهبری خود ، شاید کمتر از بیست بار در مورد انتخابات سخن گفت اما صدها بار لزوم « ساده زیستی» را به زیردستان خود توصیه کرد . شما که سالهاست با زیر پا گذاشتن « توصیه مؤکد مراد خود»، به اشرافی ترین وجه زندگی می کنید اجازه دهید دیگران که به رانت های حکومتی دسترسی ندارند توصیه دیگرآیت اله خمینی در مورد «شرکت در انتخابات » را زیر پا بگذارند . آقای کرباسچی همچنین اخیراً به نمایندگی از کل ملت ایران گفته است :«همه راضی هستند که به قبل از سال ۱۳۸۸ بر گردیم» . نمی دانم مقصود او از « همه » کیست؟ آیا با این بازگشت، ندا آقا سلطان، سهراب اعرابی ، محسن روح الامینی ، محمد کامرانی ، محمد مختاری ، رامین پوراندرجانی، صانع ژاله و..... به دامان خانواده های خود باز خواهند گشت؟ آیا رنجی که فرزندان نسرین ستوده و نرگس محمدی کشیدند جیران خواهد شد؟ هاله سحابی و هدی صابر باز می گردند ؟ آیا با اجرای توصیه خود خواهانه کرباسچی ، رنج مادر وپدرانی که در داغ زندانی بودن فرزندان خویش ، جان سپردند و حسرت دیدار فرزند زندانی را به گور بردند هم جبران می شود؟ آیا حسرت خانواده هایی که هم اکنون حتی از خرید آجیل برای نوروز عاجزند رفع و رجوع خواهد شد؟
بگذریم! به آقای کرباسچی می گویم نگران نباش ! آنکه« مرحوم منتظری »، الدنگش نامید هر کس که باشد بر فعالیت های اقتصادی شما، خللی وارد نخواهد شد؛ همانگونه که در سه سال و نیم گذشته ودر دولتی که شما هیچگاه حاضر نشدید آن را کودتایی بنامید هیچ نقصانی در در آمدهای اقتصادی شما و یارانتان به وجود نیامد!