۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه
جعل کارت بسیج برای شهید علیمحمدی
۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه
پاسخ به کودتا گران
دعوت برای روزشنبه سالگرد انتخابات
پس ازوحشت حکومت ازصدوراجازه برای راه پیمایی روزشنبه ودعوت آقایان موسوی وکروبی به ابرازمخالفت با روش های کم هزینه تر، کمیته اجرایی مقاومت مدنی مردم ایران(کاما)، براساس هماهنگی های به عمل آمده وپیرو اطلاعیه شماره دو، هم وطنان مبارز را به این سه حرکت دعوت می نماید:
فریاد کردن الله اکبربرسربام ها درساعت ده شب جمعه بیست ویک وشنبه بیست ودوخرداد
اعتصاب وکم کاری عمومی درروزشنبه بیست ودو خرداد به هرشکل ممکن
تظاهرات برق آسا درمیادین اصلی تهران وسایرشهرها وتظاهرات پراکنده درتمام محلات ازساعت پنج بعدازظهر به بعد
کمیته اجرایی مقاومت مدنی مردم ایران
(کاما)
جمعه بیست ویک خرداد هشتادو نه
۱۳۸۹ خرداد ۱۴, جمعه
همه جنایت کاران از یک قبیله اند!
همه جنایت کاران از یک قبیله اند!
جدیدترین جنایت نظامیان اسرائیلی آنقدر وقیحانه بود که حتی حامیان رژیم صهیونیستی در شورای امنیت نیز نتوانستند در قبال آن سکوت کنند . البته همراهی سران دولت های بزرگ با خیزش جهانی علیه جنایت اخیر را نباید متأ ثر از پایبندی اخلاقی سیاستمداران در « جهانِ جنگل گونه » کنونی دانست بلکه به نظر می رسد این وضعیت ، ناشی از افزایش چشمگیر نقش رسانه ها در انتقال اطلاعات و روشن گری افکار عمومی است. نقش انکار ناپذیر رسانه ها در جریان سازی های جهانی ، موضوعی نیست که کسی قادر به انکار آن باشد. حتی سران کشور هایی مانند ایران که بارها تنفر خود از جریان آزاد اطلاعات را به نمایش گذاشته اند عمیقا بر این تأثیر واقف هستند و بر همین اساس به خیال خود ، با محدود سازی رسانه ها ، صورت مسئله را پاک کرده اند تا ناچار نباشند برای جنایات ، خیانت ها وسوء مدیریت های خویش توجیهاتی ارائه نمایند. آنها در واقع با جلو گیری از فعالیت رسانه های مستقل ، زمان آگاهی ملت ها از برخی واقعیت ها را عقب می اندازند تا اندکی بر دوران حکومت متزلزل خود بیفزایند.
در موضوع اخیر ، قدرت رسانه ها ، اسرائیل را در شرایط بسیار نامطلوبی قرار داده ودر مقابل ، برای همه آزادگان جهان ، وظیفه سنگینی ایجاد کرده است تا ازفرصت اخیر برای مجبورسازی سران اسرائیل به کاهش جنایات خود استفاده نمایند. البته طی روزهای اخیر ، مردم آزادیخواه وانسان دوست در سراسر جهان ـ حتی در قلب اروپا وامریکا ـ تجمعات اعتراضی برگزارنمودند وایران از معدود کشورهایی بود که در آن ، هیچ تحرک مردمی وغیر دولتی مشاهده نگردید.از این به بعد هم قاعدتا در ایران چیزی جز یک تجمع کم رونق بر اساس دعوت مقامات حکومتی اتفاق نخواهد افتاد که دلیل این وضعیت را باید در عدم صداقت مسئولان دولتی و سوء استفاده های داخلی آنها از اتفاقات بین المللی جستجو کرد. نکته دیگری که در موضوع اخیر باید مورد توجه قرار گیرد شباهت کامل توجیهات صهیونیست ها با اظهاراتی است که مقامات حکومت کودتایی ایران برای موجه نشان دادن جنایات یک سال اخیر خود ـ وبرخی جنایات قبلی ـ بیان می کنند. اسرائیلی ها ادعا کرده اند حمله مرگبار آنها اقدام تدافعی در برابر حملاتی بوده که از سوی ساکنان کشتی ازادی صورت گرفته است ! این ادعاها شباهت بسیار به یاوه گویی های کودتا گران در ایران دارد که قتل ها ، شکنجه ها وضرب وشتم ها علیه معترضان انتخاباتی را پاسخ قانونی و اجتناب ناپذیر به « اقدامات براندازانه » می نامند و با همین استدلال ، نه تنها جنایات خویش را مشروع بر می شمارند بلکه به آنها افتخار می کنند! قبل از سری اخیر از جنایت و نقض گسترده حقوق بشر در ایران ، مقامات قضایی وامنیتی ایران که خود را ملزم به اجرای دستور رهبری برای خفه کردن صدای معترضان وشکستن قلم منتقدان می دانستند برای توجیه محدودسازی گسترده مطبوعات به « قانون اقدامات تأمینی وتربیتی » استناد کردند که در دهه ۱۳۳۰ به منظور پیشگیری از اقدامات جنایت کارانه اراذل واوباش تصویب شده بود . لابد صهیونیست های ایرانی هم مانند همتایان خود در اسرائیل ، معتقدند که برای سرکوب مخالفان اجازه دارند به هر وسیله وتوجیهی ، متوسل شوند. ملاحظه این شباهت در رفتار جنایت کاران صهیونیست با سران دولت کودتا درایران نشان می دهد که اسفندیار رحیم مشایی در اظهارات دوستی با اسرائیلی ها چندان هم بیراهه نرفته بود . این شباهت در رفتار ، گفتار وتفکرصهیونیست های اسرائیلی و کودتاگران آدمکش در ایران بایستی همه طرفداران جنبش سبز را قانع کند که هم زمان با ایستادگی در برابر اقدامات ضد انسانی دولت کودتا درایران ، گوشه چشمی هم به مظلومان فلسطینی داشته باشند که تحت ستم مضاعف اسرائیلی ها قرار گرفته اند وضمن تحمل درد و رنج ، بایستی ادعاهای ظا لمانه برخی رسانه های جهانی را تحمل نمایند ؛ همان رسانه هایی که برای توجیه جنایت اخیر ، از روش های تبلیغاتی ضرغامی در سیمای جمهوری اسلامی ، کپی برداری می کنند!
۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه
اطلاعیه شماره دو کمیته اجرایی مقاومت مدنی مردم ایران (کاما)
به نام خدا
پیشنهادات برای ماه خرداد
کمیته اجرایی مقاومت مدنی مردم ایران متشکل ازجمعی ازفعالین جنبش که به دلایل امنیتی فعلا مخفی است، می کوشد تا براساس بحث های مطرح شده ازسوی دست اندرکاران جنبش، برنامه های پیشنهادی را نهایی کرده وبرای اجرا مطرح و نتایج حاصله را هم بررسی وگزارش نماید. این برنامه ها برای ماه خرداد پیشنهاد می شود. تفصیل اجرایی آن ها دراطلاعیه های بعدی اعلام خواهد شد.
1-برگزاری انتخابات نمادین ومردمی
2-اعتصاب یک روزه درسالگرد انتخابات وشهادت شهدای جنبش
3-تظاهرات درسالگرد انتخابات
4-عدم پرداخت قبوض مربوط به سرویس ها وخدماتی که ازطرف دولت گران می شوند.
5-الله اکبرسربام ها درپاره ای ازشب ها
با ایمان به پیروزی راهمان
کمیته اجرایی مقاومت مدنی مردم اایران
ششم خرداد هشتاد ونه
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه
ما گول نخوریم
خارجیان رامی فریبند
ما گول نخوریم
نمی دانم آنچه را روز دوشنبه در تهران به امضا رسید چه باید نامید اما هر نامی که بر متن امضاشده در تهران نهاده شود تغییری در ماهیت آن ایجاد نخواهد کرد . اگر اجرای توافقات مندرج در این متن ، منجر به کاهش مشکلات مردم ایران شود ونگرانی های جهانی را برطرف کند ضمن حمایت از اجرای آن ، باید از دولتمردان سوپر انقلابی ایران سؤال کرد که « به کدام مجوز شرعی ، عقلی وقانونی ، با تآخیر چند ماهه در پذیرش تبادل سوخت، موجب به هدر رفتن فرصت های فراوان شده و هزینه های گزاف به ملت ایران تحمیل کرده اند؟» آیا آنها نمی توانستند در همان مراحل اولیه ، تن به این توافق بدهند تا به مرحله فعلی نرسند؟ دولتمـــــردان کم خِرد وخودخواه ایران ، به جای باج دهی به کشورهای نه چندان مهم وفرصت دهی به آنها برای امتیازگیری دو طرفه از ایران وگروه ۱+۵ ، می توانستند مستقیما با تصمیم گیران اصلی ـ یعنی همان کشورهایی که اجرای توافق نامه تهران به تآیید آنها موکول شده است ! ـ توافق کنند تا هزینه کمتری توسط ملت ایران پرداخت شود.این موضوع ، در کیفر خواست طولانی ملت ایران علیه کودتاگران گنجانده می شود ودر اینده ای نه چندان دور، پاسخگویی به آن از کودتا گران مطالبه خواهد شد.
اما ازسوی دیگر به نظر می رسد برای اجرای این توافق نامه ، اراده جدی در ایران وجود ندارد . مهـــ--م ترین سند برای اثبات این ادعا ، فخر فروشی وقیحانه مدیر مسئول کیهان به بهانه توافق نامه اخیر تهران است . حسین شریعتمداری که باید او را سخنگوی افراطی ترین فراکسیون کودتاگران نامید ، در سرمقاله امروز خود به نکاتی اشاره کرده است که بی شباهت به « بهانه جویی ها» ی او در اوایل پاییز ۸۸ برای توجیه مخالفت با « ارسال اورانیوم سه ونیم در صد به فرانسه »نیست. نقش آفرینی اخیر حسین شریعتمداری ، ثابت می کند که حل مسئله هسته ای ، برای کودتاگران اهمیت زیادی ندارد بلکه آنها به دنبال آن هستند که در چهار هفته باقیمانده تا سالگرد کودتا ، جهانیان را به امکان حل مسئله هسته ای امیدوارسازند واز این طریق از فشارهای احتمالی خارجی بر خود به خاطر موج فزاینده سرکوب در آستانه ۲۲ خرداد ، بکاهند. ظاهرا اراده دولتمردان برای توسل به بازداشت ، اعدام وسایر روشهای سرکوب به منظور جلو گیری از تحرکات جدید در نخستین سالگرد کودتا ، بسیار جدی است .آنها نه تنها تصمیمی برای پذیرش در خواست کروبی وموسوی وصدور مجوز راهپیمایی ندارند بلکه با از سرگیری بازداشتها واحضارها وحتی تهدید به گسترش اعدام ها می خواهند «فضای پلیسی » بر کشور حاکم نمایند اما آنچه آنها را نگران می سازد تلاش انسانی برخی رسانه های جهانی وتعدادی از مجامع حقوق بشری برای انعکاس واقعیات ایران وپیشرفت های جنبش سبزمی باشد لذا با تنظیم عجولانه « سناریوی تبادل سوخت » به دنبال امید آفرینی کاذب در افکار عمومی جهانی هستند . کودتـــــــاگران که می دانند احتمــــــــــال دسترسی آنها به سلاح هسته ای ، خـــــواب را از چشم همه «انسان دوستان » در جهان ربوده است با طراحی جدید و نه چندان غرور آفرین خویش، سرگرم سازی ملت ها ودولت ها به احتمال حل این دغدغه بزرگ را در دستور کار خود قرارداده اند تا ازاین طریق ، موضوع سرکوب مخالفان در ایران ونقض گسترده حقوق بشر را تحت الشعاع قرار دهند . تحولات یکسال گذشته ، کودتاگران را از فریب مردم ایران ناامید ساخته است زیرا ملتی که فریب «رآی سازی قلابی کودتا کران » را نخورد قطعا تحت تآثیر سناریو سازی های ناشیانه آنها در موضوع هسته ای قرار نخواهد گرفت اما گویا امیدواری به فریب برخی« دولت های امتیاز خواه »، سران دولت کودتا را به طراحی برای انحراف اذهان آنان از سرکوب های جدید در آستانه سالگرد کودتا تشویق کرده است . پس به هوش باشیم که در دام کودتاگران نیافتیم وخودرا بیش از حد به محتوای توافق اخیر سرگرم نکنیم زیرا همه ما در آستانه ۲۲ خرداد وظایف بزرگتری داریم.
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه
ترس ودروغ !
ترس ودروغ !
دراوج مبارزات انتخاباتی سال گذشته ، همه اصلاح طلبان و گروهی از اصولگرایان ، ادعاهای مشترکی در خصوص دروغ پردازی های احمدی نژاد مطرح می کردند که البته نحوه طرح این ادعاها در میان جناح های گوناگون سیاسی ، تفاوت هایی داشت. محمود احمدی نژاد که قادر نبود با استدلال و منطق ، مدعیان را قانع کند به اقدامات روانی واحساسی روی آورد . او از یک سو با طرح دروغ های بزرگتر در خصوص دشمنی های داخلی وخارجی با خود ، به نوعی مظلوم نمایی دست زد و از سوی دیگر ، دروغ گویی را خصلت انسان های ترسو دانست وادعا کرد که هیچ نشانه ای از تـــــــرس در دولت او پیدا نمی شود.البته برای اثبات دروغ گو بودن دولتمردان ورئیس آنها شاهدانی تقریبا به تعداد مخاطبان صدا وسیما وجود داشتند ؛ کسانی که گرانی ، فقر و آشفتگی های مختلف در کشور را با گوشت وپوست خود لمس می کردند اما هر چند روز یکبار شاهد گزارش های تلویزیونی بودند که ادعاهای وقیحانه دولتمردان در خصوص کاهش تورم ومهار گرانی ها را شامل می شد. دروغ هایی که احمــــدی نژاد وهمکاران او در خصوص پیشرفت های اقتصادی وسیـــــــاسی مطرح می کردند آنقدر آشکار بود که هیچ کس در « کذاب » بودن سران دولت تردید نمی کرد اما خواست خداوند آن بود که همه مردم در روز برگزاری انتخابات شاهد چهره وحشت زده احمدی نژاد ـ به هنگام انداختن رآی خود به صندوق ـ باشند تا مشخص شود اواز شرط لازم برای دروغگویی برخوردار است. یک روز بعد ، صاحب آن چهره وحشت زده، به برکت حمایت « تفنگ بدستانِ کودتاگر » احساس پیروزی کرد ودر تجمع سفارشی میدان ولی عصر تهران ، مخالفان خود را خس وخاشاک نامید . اما چندروز بعد که تجمعات میلیونی بیست وپنجم خرداد ، لرزه بر اندام رئیس دولت و حامیان کودتاگرِ او انداخت ، احمدی نژاد با این دروغ آشکار که « مخالفان را خس وخاشاک ننامیده ام » باردیگر ترسو بودن خود را ثابت کرد .ازآن روز تا امروز هم ، رئیس دولت ومقامات بالادست و زیردست او ، در مقاطع گوناگون « ترسو بودن » خود را ثابت کرده اند که این اثبات ، گاه با دروغگویی های آشکار بوده ، گاه با رفتار ذلت آمیز در برابر کشورهای بزرگ وکوچک وگاهی با چشم بستن وسکوت در مقابل تهدید ها وافشاگری ها. چندی قبل ، رئیس جمهور آمریکا در اظهار نظری آشکاربه تهدید دولت ایران پرداخت . این تهدیدات ، بارها وبارها در رسانه های جهانی منعکس شد اما احمدی نژاد که جرئت پاسخگویی متناسب با تهدید ها را نداشت در اظهار نظری کودکانه، از احتمال « ترجمه اشتباه سخنان اوباما » سخن گفت. او به خوبی می دانست که وظیفه ترجمه سخنان مقامات خارجی برای رئیس کم سوادِدولت ِ ایران ، به عهده تشکیلات عریض وطویل و پرخرج در دفتر خود اوست و لذا ادعای ترجمه اشتباه ، تنها ناشی از ترس احمدی نژاد وتلاش او برای فراراز پاسخ گویی به تهدیدهای اوباما بود. هم زمان با این «تجاهلِ ترس آلود» خبــــــــر «نامه نگاری » احمدی نژاد با « اوباما » افشا شد واو که به خوبی می دانست انتشار متن نامه ، چیزی جز اثبات وحشت ، حقارت و ذلت رئیس دولت کودتا در برابر رئیس جمهور امریکا نخواهد بود ترجیح داد که اعلام محتوای نامه را به صلاحدید « آقای اوباما » واگذار کند. او به خیال خود با این حربه توانست برای مدتی متن حقارت آمیز نامه ارسالی برای اوباما را از دید مردم ایران مخفی نگه دارد اما از سوی دیگربا این مخــــــــفی کاری ، قلم بطلان بر ادعای پرسر وصدای خـــــــــــود وهمکارانش در خــــــــصوص « دیپلماسی عمومی » کشید. اما منتقدان ایرانی در داخل وخارج ، بیکــــــــــار ننشستند و برخورد حقارت آلود احمدی نژاد در برابر تهدید های آشکار آمریکا را به رخ او کشیدند تا جایی که او در یک سخنرانی عمومی ، به فحاشی علیه « اوباما » روی آورد والبته پس از چند روز در سفر به آمریکا ، با جدا کردن حساب « آقای اوباما» از سایر دولتمردان امریکا ، این پیام همراه با پشیمانی را برای آمریکا ارسال کرد که چهره اصلی رئیس دولت کودتا همان است که به صورت رفتارهای حقارت آمیز در برابر تهدید های خارجی آشکار می شود و فحاشی تریبونی علیه اوباما ، تنها « مصرف داخلی » داشته است. درهمین مدت ، « وحشت زدگی » احمدی نژاد وحامیان او ، در عرصه داخلی نیز هر روز جلوه های جدید تری می یافت. ترس از اعطای مجوز به مخالفان برای برگزاری راهپیمــــــــایی ، نخستین نشانه آشکار از « رعب ِ کودتاچیان » بود.اعدام دو جوان بیگناه برای ارعاب تظاهر کنندگان ، علنی کردن جنایات کهریزک برای ترساندن خانواده ها از سرنوشت کسانی که در اعتراضاتِ خیابانی دستگیر می شوند وارتقای مقام متهم اصلی کهریزک - برای تشویق سایر جنایت کاران - پرده هایی متفاوت از سناریوی «وحشت آفرینیِ » کسانی بود که وحشت وترس ، برسراسر وجود آنها سایه افکنده بود. در همین مدت، دولت کودتا در برابر اظهارات وزیر خارجه امارات که دولت ایران را با دولت اسرائیل مقایسه می کرد ، ترجیح داد به تذکر دوستانه اکتفا کند اما هم زمان ، درداخل کشور اقداماتی انجام داد که تنها با اقدامات برخی سربازان اسرائیلی در غزه ونسبت به فلسطینی های معترض ، قابل مقایسه بود .البته در این میان ، یک تفاوت اشکار نیز وجود داشت. سربازان اسرائیلی اگر تیراندازی می کنند یا مخالفان را سرکوب می نمایند خبرنگاران ـ از جمله خبرنگار شبکه های برون مرزی سیمای جمهوری اسلامی ـ را آزاد می گذارند که از تظاهرات وسرکوب آن ، گزارش تصویری تهیه نمایند اما دولتمردان ترسوی ایران ، ادم میکشند و هر خبر نگاری را هم که بخواهد گوشه ای از این جنایــــات را بازتاب دهد ســـــــرکوب می نمایند و رسانه های منعکس کننده این جنایات را با « فیلترینگ » یا « پارازیت » خفه می کنند! رئیس ترسوی دولت کودتا که در دوسه سال گذشته ،بارها « سفر از پیش اعلام شده به عراق » را نشانه شجاعت خود دانسته است اکنون ناچار است به صورت مخفیانه وبدون اعلام قبلی به دانشگاههای پایتخت برود ودر جمع افراد دستچین شده ـ وعمدتا مزدور ـ سخنرانی کند تا نشان دهد شجاعت او در سفر به عراق به پشت گرمی نیروهای نظامی امریکایی ـ که حفاظت اودر سفر به عراق را به عهده داشتند ـ بوده است واو توانمندی نیروهای سرکوبگر داخلی برای حفاظت از خویش را باور ندارد. دولت فاسد ودروغگوی احمدی نژاد ، هنگامی که با افشاگری رسوا کننده تعدادی از « اصولگرایانِ سهم خواه » در خصوص معاون اولِ متملقِ خود مواجه شد ابتدا عده ای را مآمور کرد تا افشاگران را تهدید کنند . بر همین اساس ، سایت های رسمی متعلق به دولت ،اعلام کردند که « دولت رسما از الیاس نادران به خاطر اتهام افکنی علیه محمد رضا رحیمی به دستگاه قضایی شکایت کرده است » اما دولتی ها که حتی از حضور در دادگاههای سفارشی صادق لاریجانی وحشت داشتند ترجیح دادند به جای پیگیری شکایت از « افشا کنندگان حلقه فاطمی » ، کمی آن طرف تر به سراغ حامی اولیه دولت کودتا در انتهای خیابان پاستور بروند وبستن دهان افشاکنندگان را خواستار شوند.
اکنون آخرین ماه از سال پس از کودتا در حالی فرا می رسد که « نشانه های ترس ودروغگویی کودتاگران » هرروز بیش از گذشته آشکار می شود وقاعدتا مخالفت با در خواست کروبی وموسوی برای راهپیمایی ۲۲ خرداد باردیگر بر همگان آشکار خواهد ساخت که چه کسانی از « اعتماد به نفس » برخوردارند و چه کسانی از ترس افشای دروغ هایشان در جریان انتخابات و حوادث پس از آن ، حاضر نیستند حتی در فضای پلیسی وامنیتی ، به یک « وزن کِشی واقعی » تن بدهند.در چنین شرایطی آیا احمدی نژاد بازهم می تواند ادعا کند که « من دروغ نمی گویم زیرا دروغ، خصلت ترسو هاست در حالی که هیچ نشانه ای ازترس در دولت من وجود ندارد » ؟
۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه
نه چندان تلخ
نه چندان تلخ
در چهار سال اخیر، پرگویی ها وادعاهای مضحک برخی شیوخ عرب در خصوص جزایرسه گانه ایرانی ، اگر چه موجب نگرانی جدی برای ایرانی ها نشده است اما همواره از این جهت « تلخ کامی »ایرانیان را به دنبال داشته که با واکنش حقارت آمیز سران پُر مدعای دولت احمدی نژاد مواجه شده است. نگارنده نیز همچون سایر هموطنان، هرگاه شاهد چنین پرگویی هایی بوده است بیش از نگرانی نسبت به ادعاهای واهی سران عرب ، از حقارت دولت مردان مرعوب ایرانی ، رنج کشیده است اما بدون تعارف بگویم که آخرین ادعای وزیر خارجه امارات مرا غمگین نکرد. این ادعا با عباراتی شدیدتر در مقایسه با نوبت های پیشین مطرح شداما از یک سو حاصلی برای مدعیان اماراتی نخواهد شد و از سوی دیگر برای ملت ایران ، غنیمت است زیرا یک بار دیگر « دولتمردان دیکتاتورمآب ایرانی »را به آشکار ساختن ذلت خویش در برابر کوچک ترین دولت های جهان ، مجبور ساخت.تنها یک روز قبل از آن که شیخ اماراتی ، دولت ایران را با دولت غاصب صهیونیستی مقایسه کند سخن گوی وزارت امور خارجه ایران، در ادامـــــــــــه « دروغگویی های احمدی نژادی» از موفقیت های بزرگ دولت دهم در عرصه های دیپلماتیک سخن گفته وادعا کرده بود که « رئیس امارات آماده سفر به ایران است.» کمتر از یک روز بعد ودر حالی که اغلب رسانه های جهانی مشغول انعکاس گسترده اظهارات مقام اماراتی بودند ، چهارمین سخن گوی وزارت خارجه ایران در دولت احمدی نژاد ، در واکنشی بسیار ضعیف نسبت به ادعای شیخ عرب ، از دوستان اماراتی خواست برای رفع سوء تفاهم ها از روش های دوستانه استفاده نمایند! چشم بستن همکاران احمدی نژادبر «ادعای شفاف مقام اماراتی » در حالی صورت می گیرد که دولت کودتا وحامیان آن، هر سخن انتقاد آمیز وهشداردلسوزانه در داخل کشور را به معنای همراهی با دشمن تلقی می کنند ومعترضان داخلی رابا غیر انسانی ترین روش ها مجازات می نمایند.
با گذشت چند روز از آن ادهای بی سابقه واین واکنش عجیب، وزیر خارجه امارات در جریان ملاقات خود با ابومـــــــازن ـ رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین ـ بار دیگر همان ادعا را با الفاظی تند تکرارکرد و« سخن گوی سوپر انقلابی وزارت خارجه ایران » هم به او تذکر داد که « اگر این ادعاها از حد متعارف خارج شود ممکن است واکنش تند ملت ایران را به دنبال داشته باشد»!!!البته برای دولت های دیکتاتور که فاقد پشتوانه داخلی هستند اینگونه برخوردها چندان عجیب نیست زیرا آنها همه توان خویش را مصروف سرکوب در داخل کشور می کنند و برای مقابله وحتی پاسخگویی زبانی به تهدید های خارجی، رمقی برای آنها باقی نمی ماندلذا ناچار هستند در مقابلِ «تهدیدهای خارجی » خود را به خواب بزنند . کمتر از یک ماه قبل ، رئیس دولت کودتا هم در اظهار نظری عجیب ، ابراز امیدواری کرده بود که « سخنان منتسب به اوباما علیه ایران ، اشتباهی ترجمه شده باشد. » ظاهرا او فراموش کرده بود که وظیفه ترجمه سخنان اوباما به عهده همکاران خود او دردولت بوده است !
هم زمان با برخورد حقیرانه مقامات ایرانی در برابر زیاده خواهی شیوخ امارات، وزیر خارجه روسیه هم زبان به تهدید ایران گشود ومعاون او نیز که گویی کشورش هنوز به امتیاز گیری های بیشتر از ایران امیدواراست ، دولت ایــــــــران را « لجباز» نامــــــید . البته نباید از حق گذشت که در همین روزها « جیره بگیرانِ دولت احمدی نژاد» درعرصه جهانی هم بیکار ننشستند. از جمله دو هفته قبل ، پادشاهِ « سوازیلند» هم زمان با آمادگی برای چهاردهمین ازدواج خویش، وزیر خــــــــارجه کشورش را به کنفرانس خلع سلاح در تهران فرستاد تا درکنـــــــــــار وزرای خارجه سودان وسوریه، مثلثی قدرتمند از حامیــــــــان جهانی احمدی نژادرا به ملت ایران معرفی نمایند. در تحولی دیگر ، دیکتاتور زیمبابوه هم از احمدی نژاد دعوت کرد تا با سفر به آن کشور عقب افتاده افریقایی ، یکی از معدود دولتمردانی باشد که هنوز حاضراست دستان دیکتاتور پیر ومنزوی آن کشور را بفشارد. لابد احمدی نژاد پس از بازگشت به ایران دچار غرور وافر شده است که علیرغم شباهت های بسیار بین او ورئیس دولت زیمبابوه ، قیمت نان در ایران هنوز به ۲۵ میلیارد نــــــــــرسیده است . همچنین می توان حدس زد که دستاورد سفر اخیربرای ملت ایران ، تماشای گزارش های مکرر تلویزیونی از اظهار علاقه مردم ومسئولان زیمبابوه ای نسبت به رئیس دولت ایران خواهد بود .اما در کشور میزبان ، احتمالاشرایط متفاوتی وجود خواهد داشت و گروهی از دولتمردان آن کشور ، از بذل وبخشش هایی بهره مند خواهند شدکه تنها به خاطر چند نمایش استقبال از احمدی نژاد برای آنها منظورشده است !
قطـــــعا شنیدن هـــــر یک از خبرهای فوق در شرایط عادی برای هیچ ایرانی غیرتمـــــــــندی خوشایند نیست امــــا همین « خبـــــــرهای تلخ » در شرایط کنـــونـــــــــی برای اغلب ایرانیان ، غنیمت است زیـــــــــرا چهره « تزویرگرانِ ترسو اما پر مدعای دولتِ کودتا» را بیش از گذشته برای ایرانیان در داخــــــل و« ایران دوستان » در خارج ، آشکار می سازد،
۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سهشنبه
تا « سیه روی » شود……
در خبرها آمده بود که « مهدی کروبی » به دنبال کسب مجوز برای برگزاری راهپیمایی در سالگرد کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد است. البته این درخواست ، نخستین تقاضای اصلاح طلبان برای برگزاری راهپیمایی نیست اما از آن جهت اهمیت دارد که برای سالگرد بزرگ ترین افتضاح سیاسی سالهای اخیر ایران در نظر گرفته شده است. ویژگی دیگر درخواست کروبی ، اعلام آن پس از ادعاهای مکرری است که سران دولت وحامیان آنها در خصوص افزایش روزبه روز طرفداران خود وکاهش مستمر تعداد معترضان به نمایش انتخاباتی ۲۲ خرداد مطرح می نمایند. کودتاچیان مدعی هستند که دو راهپیمایی ۹ دی ماه و۲۲ بهمن ، نشانه حمایت اکثریت غالب ایرانیان از اقدامات نظام است که مفهوم دیگر آن ، فاصله گرفتن ایرانیان از « معترضان انتخاباتی » می باشد. اما مخالفت مستمر با در خواست راهپیمایی اصلاح طلبان ، تاکنون نشان داده است که سران کودتا ، ادعای افزایش طرفداران دولت وکاهش شمار معترضان انتخاباتی را قبول ندارند.اکنون کروبی با علنی کردن در خواست راهپیمایی ، اعتماد به نفس اصلاح طلبـــــــــان و اطمینـــــان خویش به صحــــت اعتـــــــــــراضات انتخاباتی را آشکار ســـــــاخته وفرصتی در اختیار« دولتمردان پُر مدعا » گذاشته تا آنان هم اگر از حداقل اعتماد به نفس برخوردار هستند با صدور مجوز راهپیمایی ، بی پایه بودن ادعاهای طرف مقابل را اثبات کنند. در چهار ماه گذشته - از ۹ دی ماه تاکنون - سران نظام از صدر تا ذیل بارها ادعـــــــا کرده اند که دهها میلیون نفر در راهپیمایی های حکومتی حضور یافته اند وهرروز از تعــــــــــداد کسانی که به اصلاح طلبان اعتماد دارند کاهش می یابد. البـــــــته هم زمان با همین ادعاها ، معدود روزنـــــــــامه هایی که مواضع اصلاح طلبان را منعکس می کردند تحت فشارهای زیاد قرار گرفته اند و تعدادی از آنها به بهانه های مضحک به محاق توقیف رفته اند. فیلترینگ سایت های منتقد هم در بالاترین سطح در حال انجام است وهرنوع تلاش اصلاح طلبان برای برقراری ارتباط با حامیان خویش ، با مانع سازی های عقده گشایانه دولتی ها مواجه می باشد.در آخرین تحول، ، تنها یک روز پس از اعلام درخواست کروبی ، بالاترین مقامِ«نظام ولایت فقیه» در دیدار با فرماندهان نظامی ، مجوز برخورد خشن با مخالفان را صادر کرد والبته برای توجیه این دستور، معترضان و مخالفان نظام را « مفسدان فردی ، سیاسی واجتماعی » نامید تا همگان بدانند برخوردهای بعدی با معترضان خیابانی ، با مجوز شرعی وقانونی رهبر نظام انجام میشود و هیچکس به خاطر ضرب وجرح یا قتل معترضان ، حتی با محاکمه نمایشی - ازنوع برخورد با متهمان کهریزک - مواجه نخواهد شد.این دستور ، نشانه دیگری بود که ثابت کرد برخلاف ابراز اعتمادهای ظاهری، ســــــران نظام به شدت نسبت به وضعیت خود نگـــــــــــران هستند و احتمال هرگونه تحرک اصلاح طلبان ، آنهارا آشفته می سازد. در این شرایط به نظر می رسد کروبی باپیشنهاد خود ، سران نظام را برسر یک دو راهی قرار داده است .آنها اگر پیشنهاد کروبی را نپذیرند پیشاپیش ثابت کرده اند که تمام ادعاهای چند ماه گذشته در خصوص « رویش طرفداران دولت » و « کاهش معترضان انتخاباتی » ادعایی پوچ بوده است واکنون آنها حاضــــــــر نیستند برای« وزن کٍشی » طرفداران ومخالفان روند انتخابات ، به یک آزمون عملی تن دهند. قبول این پیشنهاد نیز راهپیمایی تاریخی ۲۵ خرداد ۸۸ را برای سران کودتا تداعی می کند که مفهومی جز دیدن خوابهای آشفته از زمان اعلام موافقت با راهپیمایی تا زمان برگزاری آن نخواهد داشت. این وضعیت به خصوص برای کسانی کُشنده است که در ۱۰ ماه گذشته با هر اظهار نظر سران جنبش سبز به خود لرزیده اند و احتمال هر تجمع معترضان انتخاباتی ، آنها را به هر عکس العمل غیر انسانی وغیر شرعی واداشته است .
به هرحال ، فرارسیدن سالگرد انتخابات و درخواست کروبی می تواند « سیه روی کُند هر که را که در او غش باشد». اگر آنگونه که سران دولت کودتــــــــا می گویند طرفداران روند انتخابات ، دهها میلیون نفر باشند ومخالفــــــــان آن ، تنها چندده هزارنفر، صدور مجوز راهپیمایی موجب سیه رویی حامیان جنبش سبز خواهد شد واگر نتیجه همان باشد که اصلاح طلبان می گویند بر سیه رویی جنایتکاران کودتاگر افزوده خواهد شد. آیا سران پر مدعای دولت حاضرند یکبار برای همیشه به این « شفاف سازی » تن دهند؟
۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه
دشمن ترین رسانه
دشمن ترین رسانه
حاکمان ایران و حقوق بگیران آنها به هر بهانه ای ، معترضان مقیم خارج از کشور و بعضی فعالان شیردل مقیم داخل را مورد حمله قرار می دهند و حضور این گروه از ایرانیان در رسانه های خارجی - برای بیان دیدگاه های خویش - را « همکاری با دشمن » می نامند.البته این گروه از مدعیان تا کنون برای مردم توضیح نداده اند که چرا اتکای برخی رهبران انقلاب سال ۵۷ به رسانه هایی همچون بی بی سی ،بلامانع وحتی ستودنی بود و اکنون استفاده اپوزیسیون ایرانی از رسانه های خارجی ، به امری ناپسند وحتی حرام تبدیل شده است؟ استدلال حاکمان پر مدعای ایران آن است که رسانه های خارجی به ویژه شبکه های متعلق به امریکا وانگلیس ، به فکر منافع خویش هستند و چون به زعم سران حاکمیت ایران، منافع دولت های غربی درتضاد با منافع ایران است ، پس هیچ خبر یا تحلیلی در آن رسانه ها منتشر نخواهد شد مگر آنکه منفعتی از ایران را قربانی اهداف و منافع امریکا، انگلیس و سایر کشورهای غربی کند.این ادعاها در حالی مطرح می شود که رئیس دولت کودتا ، همواره برای راهیابی به رسانه ها ی غربی دست وپا می زند وهرفرصتی را برای لبخندزدن در برابر دوربین آن رسانه ها غنیمت می شمارد بدون آن که به ملت ایران توضیح دهد که اظهارات نسنجیده و جاه طلبانه او، کدام منفعت ملت ایران را فدای مصالح غربی ها می کند که آنها سخاوتمندانه ، تریبون خود را دراختیار احمدی نژاد قرار می دهند تا او از طریق همان رسانه ها ، مواضع خود را منتشر نماید؟ مگر غیر از این است که آن رسانه ها با پول دولت های غیر ایرانی اداره می شوند وموظفند قبل از هر چیز به فکر مصالح ومنافع ملت های خویش باشند؟ آیا آنها در میان سخنان احمدی نژاد ، سوژه هایی یافته اند ومی یابند که تامین کننده منافع ملت های غیر ایرانی و علیه ملت ایران است؟
البته در دنیای امروز ، بسیاری از ملتها ودولت ها منافع مشترکی دارند که به عنوان نمونه می توان به گسترش دموکراسی و حمایت از حقوق بشر در سراسر دنیا،اشاره کرد . اگر در حال حاضر ، رسانه هایی از غرب و شرق دنیا به صورت متحد به افشاگری در خصوص جنایات ، فسادها و سوء استفاده های بخشی از حاکمیت ایران می پردازند دلیل آن را باید در همان منافع مشترکی جستجو کرد که گسترش دموکراسی در سراسر جهان ، نصیب همه ملت ها می کند.با پذیرش این فرض ،استفاده از رسانه های خارجی برای انعکاس فریاد حق خواهی و آزادی طلبی مردم ایران، نه تنها قبیح نیست بلکه ضروری هم می باشد.این ضرورت هنگامی آشکارتر می شود که رسانه موسوم به رسانه ملی در ایران ، با نادیده گرفتن واقعیات بدیهی از خیانت ها وجنایت های سران کودتا و تلاش برای وارونه نشان دادن حقایق ، در رآس دشمنان رسانه ای ملت ایران قرار گرفته است.رسانه های خارجی اگر در تقابل منافع یا در عرصه رقابت ، منافع ملت های خویش را بر حقوق ملت ایران ترجیح دهند ، ایراد ی بر آنها وارد نیست اما صدا وسیمای ضد ملی ، با پول ملت ایران اداره می شود وبه دلیل فساد گسترده اداری ومالی در ایران ، هزینه های چندبرابری بر ایرانیان تحمیل می نماید. همین رسانه ، با جسارت تمام، چشم خود را بر حقایق می بندد وهنگامی که خبر نگارانِ «زبان به مزد» را به نزد رئیس دولت کودتا می فرستد آنها را مآمور می کند که به جای انعکاس مشکلات مردم و به چالش کشیدن رئیس بی کفایت دولت، به مجیز گویی از وضعیت فعلی کشور بپردازند. آخرین نمونه از این رفتار ضدمردمی صدا وسیما مربوط به گفتگوی پر حاشیه ای است که به ناحق نام « بی حاشیه » بر آن نهاده بودند. مجری نه چندان شیرین سخن اما چرب زبان ، مآموریت داشت اززبان ملت ایران ، مرتبا از اوضاع اقتصادی اقشار مختلف مردم ابراز رضایت کند ورسانه های منتقد دولت را به صفاتی توصیف نماید که ضرغامی و همکاران او ، لایق ترین افراد برای توصیف به آن صفات هستند.این مجری ، که ارتقای ناگهانی برخی دیگر از همکاران مجیزگو واعزام آنها به مآموریت های شیرین اروپایی - امریکایی ، به شدت او را وسوسه می کرد به جای آ ن که از« رئیس کم سواد دولت » بپرسد که «رقم ۱۲۰ میلیون تومانی برای نوزادان جدیدالولاده رابراساس کدام محاسبه ساده ریاضی به دست آورده است» به احمدی نژاد کمک می کرد تا عوام فریبی های خود راادامه دهد. همچنین زمانی که احمدی نژاد در مورد نامه اخیر خود به اوباما سخن می گفت، کسی که به ناحق خود را خبرنگار می نامد حاضر نشد از مخاطب خود سؤال کند که «اگر به ادعای رحیم مشایی ، نامه نگاری اخیر بر اساس دیپلماسی عمومی و برای تحت تآثیر قرار دادن افکار عمومی جهانیان بوده است ، چرا خبر آن را یک ماه از مردم ایران مخفی نگه داشته وچرا پس از افشای ارسال نامه، حاضر نیست محتوای آن را به ملت ایران وسایر ملت های جهان توضیح دهد؟» احمدی نژاد به خوبی می داند که هیچ صاحب منصبی در دنیا - از جمله باراک اوباما- او را جدی نمی گیرد و شاید اوباما حتی نامه او را نخواند به همین جهت اعلام محتوای نامه خود را به رئیس جمهور امریکا می سپارد تا هیچگاه کسی متوجه نشود رئیس دیکتاتور دولت کودتا ، در نامه نگاری خویش با اوباما تا چه حد ذلت به خرج داده است.اگر صدا وسیمای کودتاچیان، دشمن ملت ایران نبود باید با سؤالی ساده در این مورد، احمدی نژاد را تحت فشار قرار می داد تا دست این «ترسوی پر مدعا »برای مردم باز شود.
درمورد لایحه هدفمندی یارانه هانیز سؤالات بسیار ساده اما روشن گری وجود داشت که اگر صدا وسیمای دولتی ایران بر تداوم دشمنی با ملت ایران اصرار نداشت می توانست با طرح آنها در گفتگوی مستقیم با احمدی نژاد ، حقایق را آشکار سازد. خبرنگارِ زبان به مزد، حداقل قادر بود سؤالات رئیس و نمایندگان اصولگرای مجلس در مورد این لایحه گرانی ساز را با احمدی نژاد درمیان بگذارد تا « تهی بودن » ادعاهای رئیس دولت در این مورد آشکار شود.اگر به جای خبرنگار رسانه ضرغامی - که با پول ملت ایران به تقویت دشمنان این ملت می پردازد ـ یکی از خبر نگاران مستقل وشرافتمند ایرانی روبروی احمدی نژاد نشسته بود مجموعه اظهارات رئیس دولت در سال گذشته از جمله ادعای پرداخت ۷۰ تا ۱۰۰ هزار تومان به هر ایرانی که در آستانه انتخابات مطرح شد را یاد آوری می کرد تا مشخص شود اجرای وعده انتخاباتی احمدی نژاد حداقل به ۱۲۰ هزار میلیارد تومان بودجه نیاز دارد نه ۴۰ هزار میلیارد تومان که اخیرا بحث آن به رسانه ها کشیده شده است زیرا براساس برنامه ریزی های دولت ، تنها ۵۰ در صد از وجوه حاصل از حذف یارانه ها به مردم باز گردانده خواهد شد و۵۰ در صد باقیمانده ، باید صرف سایر امور مرتبط با حذف یارانه ها از جمله افزایش هزینه دستگاههای دولتی شود.اما متآسفانه مآمور دستگاه دروغ پراکنی ضرغامی ، نه تنها ادعاها ودروغ های پیشین احمدی نژادرا به رخ او نمی کشید بلکه با «تکه پراکنی » های کسل کننده و گاه چندش آور خویش، فضارابرای تداوم دروغ گویی رئیس دولت کودتا آماده می ساخت.البته این گونه برخورد « دشمن خانگی ملت ایران » با بی کفایتی ها و خلاف گویی های رئیس منتصب دولت ، قبلا هم وجود داشته وقطعا تا زمانی که نظام به ادامه عوام فریبی های احمدی نژاد نیاز داشته باشد برخورد رسانه میلی با احمدی نژاد تغییر نخواهدکرد. به عنوان مثال می توان به جدیدترین اظهار فضل رئیس دولت اشاره کرد که هیچگونه پرسش گری صدا وسیما ازاو را به دنبال نداشت. احمدی نژاد اخیرا در موضع «غیب گویی » نشسته واز قریب الوقوع بودن زلزله در تهران خبرداده است. البته احتمال وقوع زلزله در تهران ، یک موضوع جدی است وکارشناسان بارها در این مورد هشدارداده انداما احمدی نژاد دوسال قبل در یک سخنرانی عمومی، ضمن بر حذرداشتن متخصصان ایرانی از « توجه به مبانی سکولارها در تحلیل حوادث طبیعی » گفت: « در جایی که افراد آن مؤمن هستند زمین نمی تواند بلرزد وآن را خراب کند!» اگر سخن قبلی احمدی نژاد برای عوام فریبی نبود قاعدتا خبرنگاران صدا وسیما باید به سراغ او می رفتند ومی پرسیدند که « در دوران ۵ ساله ریاست تو ، چه بر سر ملت ایران واعتقادات آنها آمده است که اکنون خطر زلزله ، جان ۵ میلیون تهرانی ـ که لابد براساس تحلیل احمدی نژاد ، «بی ایمان »شده اند - را تهدید می کند؟
البته علت اظهارات اخیر احمدی نژاد درخصوص زلزله مشخص است وکمتر کسی هشدارهای او را از سر دلسوزی برای ملت ایران تلقی می کند. زیرا قبلا بارها در این مورد هشدار داده شده بود اما احمدی نژاد به جای برنامه ریزی برای کاهش خطر ، شخصا دستور بر کناری رئیس مؤسسه زلزله شناسی که جدی ترین هشدار دهنده دراین مورد بود را صادر کرد. پس با اطمینان باید گفت فعال شدن دستگاه تبلیغاتی احمدی نژاد و آخوندهای درباری و نگران ساختن مردم نسبت به خطر زلرله ، تنها به منظور انحراف اذهان عمومی از « افتضاحات دولتی » است که هرروز افشا می شود . احمدی نژاد به خاطر « تنها خوری » های مکرر ، اکنون با افشاگری های رسوا کننده یاران سابق خود مواجه است که آخرین نمونه آن به موضوع « حلقه فساد فاطمی ونقش معاون اول احمدی نژاد درآن» باز می گردد. رئیس دولت از یک سو به دنبال بستن دهان افشا کنندگان از طریق سهم دهی به آنان است واز سوی دیگر با سوژه آفرینی هایی همچون « هشدارزلزله » می خواهد تا حدودی از فشار افکار عمومی بر دولت فاسد خود بکاهد. رسانه ضرغامی اگر اندکی غیرت ایرانی داشت اولا سؤالات متعدد اصولگرایان در خصوص مفاسد همکاران احمدی نژاد به ویژه معاون اول او را در یکی از گفتگوهای سفارشی ، مطرح می کرد و ثانیا از او می پرسید که «اگر در این دولت فساد گسترده وجود ندارد چرا هم زمان با بیشترین درآمدهای نفتی. مردم ایران با بیشترین فشارهای اقتصادی مواجهند ومیلیون ها نفر از آنان زیر خط فقر قرار دارند؟»
آنچه در بالا به آن اشاره شد نمونه هایی است که هر یک از ایرانیان می توانند دهها نمونه مشابه آن را به یاد بیاورند. همه این نمونه ها تنها این نکته را ثابت می کند که « بزرگترین دشمن خانگی ملت ایران ، رسانه ای است که با پول همین ملت ، تریبونی بزرگ را در اختیار دروغ گو ترین سیاستمدار دهه های اخیر ایران می گذارد وتلاش می کند افکار عمومی را از رسوایی های سیاسی ، اقتصادی ومدیریتی کودتاگران ، منحرف سازد.» در این شرایط به نظر می رسد استفاده از هر رسانه - حتی رسانه هایی که حامیان مستآصل احمدی نژاد ، آنها را رسانه دشمن می نامند- برای افشای نقش ضد ایرانی وضد اسلامی کودتاچیان بلامانع بلکه واجب است.
۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه
دعایی که اجابت شد
در آستانه سال 89 باز هم از خدا می خواهیم بهترین سرنوشنت و زیباترین ساعات و روزها را نصیب ملت ایران کند در حالی که یقین داریم "احسن الحال" خواهی های ما در نوروز پیشین، به هدف اجابت نزدیک شده و اکنون ملت ایران و همه دوستداران این ملت بزرگ در سراسر جهان ،در مسیری قرار گرفته اند که پایان محتوم آن، پیروزی برای آزادیخواهان ایرانی و روسیاهی برای" دشمنان آگاهی " است
ای تغییر دهنده دل ها و دیدگان
بهترین حال را نصیب ما ساز
۱۳۸۸ اسفند ۱۳, پنجشنبه
حضرت آیت اله ! می خواهیم اما شرم داریم
آیت اله خامنه ای درجمع رایزنان فرهنگی ایران ، اظهار داشته است: «بايد در كنار معرفي عمق فرهنگ و تمدن كشور، ايران امروز هم براي جهانيان معرفي شود.»
از جهت اعتراف به افتخارات تاریخی ایران ، بخش اول این سخن را می توان یک گام به جلو دانست زیرا پیش از این ، برخی سخن گویان رهبری همچون علی و جواد لاریجانی به گونه ای سخن گفته بودند که گویی تاریخ گذشته ایران ، مملو از ننگ وعار بوده است! اما در خصوص بخش دوم از اظهارات اخیر ، بایستی قدری تأمل کرد. آقای خامنه ای در حالی از لزوم « معرفی چهره امروز ایران » سخن میگوید که از یک سو ، برخی «سانسور» های رسمـــــی مانع اجرای این توصیه می شود و از سوی دیگر ، احساس شرمندگی از برخی اقدامات واظهارات کسانی که به ناحق خود را نماینده ملت ایران معرفی می کنند نوعی «خود سانسوری» اجـــــــتناب ناپذیر بر سخن گویان واقعی مـــــلت ، تحمیل نموده است. حـــــاکمیت « سانسور » در ایران آنقدر واضح است که برای اثبات آن ، نیازی به ارائه مدرک وجود ندارد. آیت اله خامنه ای هم اگر باور ندارد می تواند حسن روحانی را احضار نماید تا او برای رهبر خود توضیح دهد که «انعکاس اظهارات نماینده رهبری در شورای امنیت ملی ، موجب توبیخ همز مان ۱۵ روزنامه توسط وزارت ارشاد شده است !» اما بدون تردید ، خودسانسوری های الزامی ، بیش از سانسورهای رسمی بر فضای رسانه ای ایران سایه افکنده است. حضرت آیت اله بیش از هر کس اشتیاق ما به انعکاس واقعیات امروز ایران رامی داند. مثلا همه ایرانیان آزادی خواه مایلند عمق ماجرای کهریزک را به عنوان نشانه ای از « تفکر » و « عملکرد » حاکمان فعلی جمهوری اسلامی ، افشا نمایند اما شرم از امام علی (ع) مانع این افشاگری ـ یا به تعبیر آقای خامنه ای معرفی چهره امروز ایران ـ است، زیرا کسانی که خود را « مفسر نهج البلاغه » می نامند با وقاحت فراوان می گویند « مردن چنر نفر در کهریزک ، مسئله مهمی نیست » در حالی که صاحب نهج البلاغه به خاطر در آوردن خلخال از پای دخترکی « غیر هم کیش » آرزوی مرگ می کرد.همه ما می خواهیم چهره تحمیل شده توسط کودتاگران به ایران را ترسیم نماییم اما برخی جنایات در ماههای اخیر ، آنقدر شنیع است که بازگویی آنها موجب شــــرمندگی از« تاریخ سراسر افتخار ایران» است.اگـــــــر بخواهیم « ایرانِ اسیرِکودتاگران » و مدیرانٍ بی کفایت آنها را معرفی کنیم نمی توانیم چشم خود را بر سرنوشت دخترکان مظلومی ببندیم که نیاز به نان ، آنان را به دام عده ای شیاد درداخل یا خارج کشور می اندازد. در ایران امروز، در حالی که عوامل آیت اله ، پس از ۲۱ سال از آغاز رهبری او ، به قدرت اطلاعاتی خود مباهات می کنند عده ای از خدا بی خبر از مرزهای رسمی کشور ، دختران مظـــلوم ایرانی را به کشورهای خلیج فارس می برند تا بساط عیاشی شیوخ بی خاصیت را رونق ببخشند. آیا در معرفی « ایـــــــرانٍ آیت اله » می توان چهره مظلوم این قربانیان را نادیده گرفت ودر برابر بذل وبخشش های ماجراجویانه عوامل آیت اله در خارج از کشور ـ علیرغم نیازهای شدید داخلی ـ سکوت کرد؟ راستی ، آیا آیت اله ،سخن سال قبل فرمانده نیروی انتظامی ایران را به یاد نمی آورد که با همه بی رحمی ها، دلش به رحم آمد و اعلام کرد « عده ای از دختران ایرانی به خاطر نیاز مالی و به امید دریافت ماهیانه ۷۰-۸۰ هزار تومان ، به دام برخی شیادان ِسوء استفاده چی می افتند»؟ ترسیم چهره امروزین ایران ، برای ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت نیز مایه شرمندگی است زیرا در از ده سال پیش تا کنون ، هر از چند گاه یکبار ، عده ای مزدور با رمز « یا زهرا » به خوابگاه های دانشجویی حمله ور می شوند و کسانی که به ناحق ، خود را ملبس به لباس رسول اله ( ص ) معرفی می کنند مخالفان خویش را «بزغاله » و « گوساله » می نامند. ما می خواهیم چهره فعلی ایران را به همه جهانیان معرفی کنیم اما از پدران خود که نواهای زیبای قرآنی را در گوش ما زمزمه کردند خجالت می کشیم زیرا پایگاههای ترویج اسلام ، هم اکنون به شکنجه گاه مخالفان دولت تبدیل شده وفرزندان غیور ملت را در مساجد به « تجاوز » تهدید می کنند! آیت اله خامنـــــــه ای ، بخواهد یا نخواهد بخشی از چهــــــــــره امروز ایران ، توسط « دولتمردانِ کودتایی » ترسیم می شود؛ همان دولتمردانی که معاون اول آنها ، عنوان « دکترا » سرقت می کند(به ادعای نماینده اصولگرای مجلس ) ودزدی مقالات علمی ، به امری عادی در میان آنها تبدیل شده است. آیــــــــا افشای گسترده تر این چهره ، موجب شرمندگی نخواهد بود؟چگونه می توان چهره تغییر یافته ایران توسط کودتا گران وحامیان آنها را ترسیم نمود ودر عین حال احساس شرمندگی نکرد که عده ای برای جلب «حمایت نیم بند کمونیست ها» در عرصه های بین المللی ، از کشتار مسلمانان چچن و ترکستان شرقی توسط چین و روسیه ، حمــــایت می کنند؟ آیا تریسم چهره امروز ایران ، بدون توجه به « خاکستر نشینی » کشاورزان مظلوم ایران به خاطر تامین منافع عده ای از وارد کنندگان وابسته به دولت ، امکان پذیر است؟ آیا موجب شرمندگی نیست که برای باج دهی به چینی ها ، حتی تسبیح وسجاده از آن کشور وارد می کنند؟ آیا در معرفی چهره امروز ایران ، می توان گزارش های رسمی در کاهش سن روسپی گری های ناخواسته در ایران را نادیده گرفت؟ آیا تلاش عمدتا ناموفق بعضی نهادهای حمایتی برای سوء استفاده انتخاباتی از نیازمندی اقشار ضعیف ، موجب شرمندگی نیست ؟ کسانی که می خواهند چهره فعلی ایران را ترسیم کنند در برابر مرگ مظلومانه ۱۶ دانشجوی ایرانی در ساختمان مخروبه سعادت آباد ، چه وظیفه ای دارند؟ این جوانان ، به اذعان دادستان وقت تهران ، برای تامین هزینه تحصیل خود ، در آن ساختمان نیمه کاره ، کار می کردند وبه خاطر ناتوانی در تأمین هزینه خوابگاه ، در همان جا می خوابیدنددر حالی که در همان روزها دولت شهرت طلب احمدی تژاد ، هزینه سفردانشجویان کشور ناشناخته « جزایر سلیمان» به کشور کمونیستی کوبا را از جیب ملت ایران پرداخت می کرد.
حضرت آیت اله !
باور کنید ما هم می خواهیم چهره امروز ایران را معرفی کنیم اما از نسل های آینده ، خجالت می کشیم که به آنها بگوییم اعضای مجلس خــــــبرگان به جای انجام وظایف نظارتی خـــــــود در مورد رهـــــــبری، سالی یکبار دور هم جمع می شوند وبا بی اعتنایی به مشکلات روزافزون مردم در عرصه های اقتصادی ، سیـــــــــــاسی ، فرهنگی و حیثیتی ، اعلام می کنند که « صلاحیت های رهبری ، روز به روز افزایش یافته است»! ما خجالت می کشیم چهره امروز که بر ایران تحمیل شده است را ترسیم کنیم اما شما می توانید از منسوبان و منتصبان خود بخواهید با ادعاهایی همچون « وجود آزادی مطلق در ایران » و « تکذیب زندانی شدن افراد به خاطر مخالفت با دولت » چهره دلخواه شما را برای خودشان ونه برای مخاطبان ، ترسیم نمایند.
۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه
«راز دُرشت گویی»
براساس قانون اساسی ، رهبری جمهوری اسلامی برای ادامه فعالیت خود باید ازحمایت وتأیید مستمر اعضای مجلس خبرگان برخوردار باشد اما آنچه اکنون وجود دارد آنست که نه تنها کاندیداتوری یک عضوبرای حضور مجدد در مجلس خبرگان ، جز با تایید صلاحیت آن عضو از سوی رهبری وعوامل او در شورای نگهبان امکان پذیر نیست بلکه اگر کرامت « آقا » نباشد عده ای برای خلع عضو فعلی مجلس نیز امضاء جمع می کنند که نمونه آن ، پس از انتقادات نجیبانه آیت اله دستغیب از وضعیت کشور ، مشاهده شد.لذا نه لازم است کسی این مجلس را جدی بگیرد و نه ضرورتی وجوددارد سخنان اخیر آیت اله خامنه ای در جمع اعضای مجلس خبرگان را ـ که یقینا بسیاری از اعضای حاضر در جلسه نیز به دلیل عوارض کهولت سن ، آن را نشنیدند ـ چندان جدی گرفت. پس چرا عده ای از منتسبان به رهبر جمهوری اسلامی، تلاش می کنند اظهارات اخیر او در جمع اعضای مجلس خبرگان ودرشت گویی های او نسبت به سران جنبش سبز را « بسیار مهم » جلوه دهند؟پاسخ این پرسش را باید در « روابط تغییر یافته » رهبری با احمدی نژاد یافت. کسانی که موضع گیری های آیت اله خامنه ای را تعقیب می کنند می دانند که در چند ماه اخیر ، نه تنها دیگر از حمایت های قاطع و اظهار شیفتگی به احمدی نژاد خبری نیست بلکه گاه تعریض هایی نسبت به رئیس منتصب دولت دهم در سخنان رهبری مشاهده می شود . آیت اله خامنه ای در ماههای اول پس از کودتای ۲۲ خرداد ، هرگاه از «حماسه دست ساز ۴۰ میلییونی » سخن می گفت رأی ۲۵ میلیونی اهدایی به منتخب « حماسه - کودتا » را نیز به رخ مخالفان می کشید تا نشان دهد رقبــــــای احمـــــــدی نژاد را « هیچ » می شمارد . اما در اولین چرخش آشکار ، در جمع عده ای از طلاب و روحانیون اظهارداشت : « هیچکس نمی تواند بگوید این کسی که انتخاب شده ، صد درصد حُسن محض است و آن طرفی که انتخاب نشده ، صد در صد قُبح محض است . نه ! همه حُسنی دارند ، قبحی دارند این طرف هم حُسنی دارد وقبحی دارد ، آن طرف هم حُسنی دارد قبحی دارد » {۲۲ آدر ۸۸ }
این نخستین گــــــام برای تبدیل شأن احمـــــــــدی نژاد از « حماسه ساز » به محصول دست ساز «کودتا » بود. بعداز آشکار شدن اراده رهبری برای حذف تدریجی نام احمدی نژاد از حمـــــــاسه ۲۲ خرداد ودستاوردهای آن، بازوهای رسانه ای رهبــــــــری به میدان آمدند تا « دریافت پیام » را علنی نمایند. ازجمله روزنامه کیهان در سرمقاله خود بر این نکته تآکید کرد که « در راهپیمایی ۹ دی ماه ، حتی یک عکس از احمدی نژاد در دست راهپیمایان نبوده است .» پس از آن هم ، تمـــــــــامی تلاشها صورت می گرفت تا ثابت شود « هـــــــر کس از هر موهبتی در کشور برخوردار می شود باید خودرا مدیون « آقا » بداند. این موهبت ، یک روز در قالب دستور رهبــــــــــــری به مجلس برای مدارا با احـــــــــــمدی نژاد متجلی می شد و یک روز هم ـ بنابر ادعای سید احمد خاتمی ـ به صورت کرامت «آقا » در موافقت با تدفین پیکر مرحوم آیت اله منتظری در حرم حضرت معصومه سلام اله علیها! این محوریت عالم وجود را بسیاری از اصولگرایان درک کردند ودر اذعان به آن با یکدیگر مسابقه گذاشتند اما احمدی نژاد که تداوم حاکمیت اصولگرایان را مدیون وقـــــاحت خود می دانست به کمتر از « شراکت با آقا » رضایت نمی داد. او آن قدر در این احساس ، جدی بود که مخالفت رهبری با ارسال اورانیوم ۳/۵ در صد به خارج از کشور را به سخره گرفت . حتی پس از افشای این مخالفت توسط رسانه های نزدیک به رهبری ، احمدی نژاد باز هم ایده ارسال اورانیوم به خارج از کشور را مطرح کرد تا نشان دهد خود راشریک آیت اله خامنه ای می داند و نه تابع او. تداومِ خودبزرگ بینی احمدی نژاد ، چاره ای برای آیت اله خامنه ای باقی نگذاشت جز آن که در روابط خود با رئیس دولت ، تغییر دیگری نیز ایجاد نماید. درتغییر جدید ، «عــــدم حمایت علنی » باید جای خود را به « آمادگی برای حـــذف تدریجی احمدی نژاد» می داد. اما وجود « افراطیون بی ترمز » که در ماه های منتهی به انتخابات ودر ماه های اولیه پس از آن ، حول محور احمدی نژاد جمع شده بودند کار را یرای رهبری سخت می کرد . به خصوص آن که احمدی نژاد با جذب افرادی همچون سعید مرتضوی، به افراطیون نشان داده بود تنها پناهگاه آنها پس از طرد ازسوی بخش های مختلف حکومت ، دفتر رئیس دولت است . این وضعیت ، رهبری را ناچار ساخت تا با کنار گذاشتن ادبیات ظاهرا متعادلِ ماه های گذشته ، در رأس افراطیون بایستد و به همگان نشان دهد که در جنگ های پس از انتخابات ، او شخصا رهبری عملیات حذف وطرد مخالفان رابه عهده داشته ودارد و حتــــــی اگر بتواند ، در آینــــــــده به مخالفان اجازه حضور در فعالیت های سیــــــــاسی را نخواهد داد. تأکـــــــید آیت اله خامنه ای بر « عدم صلاحیت سران مخالفان » برای « مسئولیت پذیری در نظام » در حالی بیان می شود که اولا به یقین می توان گقت که در صورت عدم ایجاد تغییر عمده در کشور ـ به ویژه در مکانیزم های انتخاباتی ـ هیچیک از اصلاح طلبان . حاضر نخواهند بود هیزم تنور کودتای مجدد باشند . ثانیا حتی به فرض کاندیداتوری وتأیید صلاحیت سران جنبش سبز ، اکثریت مردم که در خرداد ۸۸ ، فریب «دموکرات نمایی» سران کودتا را خوردند دیگر حاضر نخواهند شد به سیاهی لشگری برای «شوی ۴۰ میلیونی » تبدیل شوند. ضمن آنکه سیر تحولات ماههای اخیر ، سرنوشت آینده « نظام ولایی » ـ و نه نظام جمهوری اسلامی با قرائت اولیه آن ـ را با ابهام شدید مواجه ساخته به طوری که حتی افرادی مانند اسفندیار مشایی ، نسبت به موقعیت آیت اله خامنه ای در چهار سال آینده ، ابراز تردید می کنند. پس با قاطعیت می توان گفت اظهارات اخیر رهبری در جمع اعضای منصوب مجلس خبرگان ، نه تهدیدی برای امروز سران جنبش سبز است ونه « نقشه راه » برای انتخابات آینده. این اظهارات ، تنها اخطار نهایی به احمدی نژاد است که بداند اگر تا کنون از حمایت چهره های معتدل اصولگرا در کشور محروم بود از این به بعد حتی نمی تواند افراطیون آن جناح را در اردوگاه خود داشته باشد زیرا رهبری شخصا پرچــــــــمداری افراطیون را به عهده گرفته است. احمدی نژاد از این به بعد باید منتظر « یقه درانی » خطبایی همچون احمد جنتی برای معیشت مردم باشد وخود را برای هشدارها وانذارهای کیهان نشینان وکیهان مسلکانی آماده کند که همه روزه از سیاست خارجی دولت انتقاد خواهنــــــــد کرد و «فساد مالی معاون اول» را به رخ احمدی نژاد می کشند. احمدی نژاد که در ماههای اولیه پس از انتخابات ، در حال طراحی برای « رئیس جمهور سازی » در دوره یازدهم بود هم اکنون باید مراقب باشد دوره دهم را « چهارساله » نگه دارد و از مجلس لاریجانی به اشاره ای « حکم عدم کفایت » دریافت نکند.
آیت اله خامنه ای پس از آن که به خیال خود « خطر بازگشت اصلاح طلبان به حکومت » را پشت سر گذاشت و با رفتار جسورانه احمدی نژاد در موضوع مشایی و انتخاب وزیران مواجه شد تصمیم گرفت با قرارگرفتن در در رأس « عناصر معتدل کشور » ، آینده را به نحوی که خود می خواست تدبیر نماید اما پس از مدتی ، متوجه شد که حتی سرشناسان جناح اصولگرا این « متعادل نمایی » را باور نمی کنند.لذا به ناچار بار دیگر به طرف افراطیون رفت تا چند صباحی با تکیه بر داغ ودرفش آنها ، موقعیت خویش را تثبیت کند. اظهارات ظاهرا تهدید آمیز اخیر، گام اول در موقعیت جدید آیت اله خامنه ای است ؛ اگرچه زمان انتخاب شده برای برداشتن این گام اول را نمی توان با تلاش حاکمیت ایران برای انحراف اذهان ازفیلم مربوط به خشونت در کوی دانشگاه - که توجه همه جهان را به خود جلب کرد ـ بی ارتباط دانست. پس باید به هوشمندی سران جبهه اصلاحات ، آفرین گفت که با شناسایی انگیزه وهدف از اظهارات اخیر، راه خود را رفتند ویکی از آنها در گفتگو با روزنامه ایتالیایی ودیگری در مصاحبه با سایت « کلمه» بر مواضع خود پافشاری کردند.
اکنون « جناح رهبری » با یک آزمون مهم ـ ودر عین حال ساده ـ مواجه است . آنها اگر همچنان به حمایت ۵۰میلیونی از خود مطمئن هستند و روزهای ۹ دی و۲۲ بهمن ۸۸ را روزهای به یاد ماندنی در تاریخ می دانند بایستی با درخواست های مکرر کروبی و موسوی برای صدور مجوز راهپیمایی ، موافقت کنند. در غیر این صورت ، مشخص خواهد شد تظــــــاهر به « اعتماد به نفس » و تهدید هــــــای اخیر ، همگی «تو خالی » است و تنــــها ارسال پیام تریبونی برای احمدی نژاد است که آماده واگذاری کامل « پرچـــــم رهبری افراط گرایی » به رهبر جمهوری اسلامی باشد.
۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه
وحشت آفرینانِ وحشت زده!
وحشت آفرینانِ وحشت زده!
سه روز پیش که با شبکه تلویزیونی صدای امریکا گفتگو داشتم، وقتی موضوع گزارش اخیر آژانس بین المللی انزژی اتمی وادعای آژانس در خصوص احتمال « تلاش ایران برای تولید کلاهک هسته ای » مطرح شد به این نکته اشاره کردم که « اگر دولت ایران ، برنامه ای برای تولید سلاح هسته ای داشته باشد این برنامه ، خطری را متوجه کشور های دیگر نخواهد کرد واستفاده احتمالی آن تنها برای سرکوب هر چه بیشتر مخالفان دولت کودتا خواهد بود زیرا کودتا گران ازیک سو نشان داده اند که برای خاموش کردن صدای مخالفان ، هر ابزار یا روشی رامجاز می شمارند و ازسوی دیگر بارها ثابت کرده اند که هر گاه باتهدید جدی خارجی مواجه باشند ذلیلانه ترین روش ها را در برابر قدرت های جهانی به نمایش می گذارند تامبادا حاکمیت ایشان با خطر مواجه شود.» آزادی ملوانان انگلیسی که تنها چند ساعت پس از تهدید جدی تونی بلر انجام شد واضح ترین نمونه ای بود که « خارجی ترسی » سران کودتا را آشکار ساخت . نگاههای التماس آمیز رئیس دولت وهمکاران او در مراسم بدرقه ملوانان هم نشان داد که آنها به دنبال جلب ترحم میهمانان خود هستند تا ماجرا با خوبی وخوشی ، فیصله یابد . در حوادث پس از انتخابات نیز که هم زمان با بازداشت فله ای پاک ترین فرزتدان ملت ، تعدادی از شهروندان غربی دستگیر شدند بار دیگر خشونت علیه داخلی ها و ترس از تهدید های خارجی ، به وضوح مشاهده شد. در آن روزها در حالی که خانواده اصلاح طلبان بازداشتی ، کوچک ترین خبری از عزیزان خود نداشتند تبعه بازداشتی فرانسوی از داخل زندان با مقامات عالیرتبه کشورش به صورت تلفنی گفتکو می کرد . از میان ایرانیان بازداشتی هم ، فقط کسانی به سرعت آزاد شدند که مانند مشاور احمدی نژاد از نعمت « دو تابعیتی » بر خوردار بودند . آنها نه تنها به سرعت از زندان آزاد شدند بلکه توانستند فورا ایران را ترک کنند . در حالی که مثلا محمد رضا جلایی پور علیرغم لزوم بازگشت به انگلیس برای ادامه تحصیل ، هنوز اجازه خروج از کشور را پیدا نکرده است تا همگان بدانند دولت مردان ایرانی در برابر خارجی ها سر تعظیم فرود می اورند تا در« زورگویی های داخلی » آزاد تر باشند.ممکن است این سؤال به ذهن بعضی افراد بیاید که « پس چرا هنوز سه توریست آمریکایی آزاد نشده اند ؟» دلیل این استثناء را باید در تلاش احمدی نژاد برای بهره گیری از این ماجراجستجو کرد. رئیس دولتِ کودتا به دنبال آن بود که از فضای غبار آلودِ پس از انتخابات استفاده کند و برقراری رابطه با امریکا را به نام خود ثبت نماید. بر اساس شنیده ها ، او می خواست سه توریستِ بازداشتی را به همراه خود به آمریکا ببرد واز این طریق از میزان حساسیت منفی مردم ورسانه های امریکا علیه خود ـ که بزرگ ترین مانع فراروی دولتمردان آمریکایی برای مذاکره با احمدی نژاد است ـ بکاهد.اما رهبر جمهوری اسلامی و حلقه مشاوران نزدیک او ، این کار را به مصلحت نمی دانستند و معتقد بودند احمدی نژاد در صورت تقویت موضع خارجی ، در داخل بر کمیت و کیفیت « باج گیری » از سایر ارکان حکومت خواهد افزود. لذا همان طور که اجازه ندادند پروژه احمدی نژاد ـ جلیلی برای مذاکره با امریکایی ها به نتیجه دلخواه رئیسِ دولت برسد ، راه آزادی سه توریست امریکایی را هم سد کردند . در واقع در این ماجرا ، ترسِ یک بخش حکومت از خطر قطعیِ داخلی ـ زیاده خواهیِ احمدی نژاد ـ آنها را به پذیرش ریسکِ یک خطر محتمل خارجی ، تشویق کرد ؛ ضمن آنکه طرف های خارجی نیز فهمیدند که دیگر نمی توانند بدون جلب نظر رهبر جمهوری اسلامی ، روابط خود با ایران را تنظیم نمایند.
اگر از این استثنای موجه بگذریم سایر اقدامات و اظهارات در سطوح عالی نظام جمهوری اسلامی ، به خوبی « وحشت از تهدید های خارجی » را آشکار می سازد. آخرین نمونه از ابرازِ این وحشت که در اوج «وحشت آفرینی» در داخل صورت گرفت مربوط به دو روز قبل می باشد. تنها ساعاتی پس از انتشار گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی و در صبح یک روز تعطیل که همه حکومتی ها باید خود را برای حضور در نماز جمعه آماده می کردند رهبر جمهوری اسلامی از یک پروژه نظامی بازدید کرد تا بخش های مختلف خبری در داخل کشور از قول او اعلام کنند « ایران اصلا به خود اجازه نمی دهد که به فکر تولید سلاح هسته ای باشد.»
سرعت عمل رهبر جمهوری اسلامی در پاسخ گویی به ادعای آژانس ، هیچ مفهومی نداشت جز علنی ساختن وحشت ازقدرت های خارجی که بلافاصله پس از انتشار گزارش آژانس ، دور جدید تهدیدها علیه ایران را آغاز کرده بودند . ابراز این وحشت ، همیشه در خدمت تحکیم حاکمیت « سوپر انقلابی های پر مدعا » بوده است اما به نظر می رسد اوج گیری مخالفت ها در داخل و کاهش شدید اقتدار واقعی نظام ، شرایط ویژه ای را بر اردوگاه از هم پاشیده حکومت ایران حاکم کرده است به طوری که مایلند بیش از همیشه خودرا از« تهدیدهای احتمالی خارجی» دور نگه دارند شاید از این طریق امکان وحشت آفرینی داخلی ، بیش از گذشته برای ایشان فراهم شود.